خبر و دیدگاه

تجزیۀ افغانستان و واکنش حکومت

afghanistanmap_black

 

این روز ها بحث تجزیۀ افغانستان (سر زمین سوگ) گاهگاه از رسانه های مختلف سر بدر می کند و کار گزاران کاخ ریاست جمهوری افغاستان را بر آشفته می سازد؛ سخنگویان رییس جمهور افغانستان با رکیک ترین اصطلاحات در برابر آن موضع گیری می کنند.

در سر زمینی که ما زندگی می کنیم، سیاست مداران و رهبران قبل از شنیدن و فکر کردن اقدام به عمل می کنند و حتا فرصت پرداختن به ارزیابی عملکرد خویشتن را ندارند و در قاموس سیاست این کشور پذیرش اشتباهات در حیات سیاستمداران تا کنون معنا نیافته است و باید پس از مرگ سیاستمداران اوراق پوسیدۀ تاریخ به باز گویی این اشتباهات بپردازند و یاوه گویانی به نام تحلیلگر بر روی اشتباهات سیاستمداران منسوب به قوم و تبار خود پرده پوشی  کنند.

گفتمان غیر اجبار آمیز به تعبیر هابر ماس در کشور ما که مشحون از جریانهای بنیاد گرا، رادیکال و قوم گرا است در واقع به یک خیال محال مبدل شده است.

دولت افغانستان می بایست از دانشمندانیکه این تفکر را بیرون داده بود درخواست می کرد تا به صورت مستدلل ازین نظریه دفاع کنند و به نگرانی های که از طرف کاخ ریاست جمهوری به حیث طرف مجابگر مستبد مطرح میشود درصورت طرح شدن از طرف مردم افغانستان پاسخ گویند و جوانب مختلف این تئوری را مورد مداقه و واکاوی قرار دهند.

اما گفتمان غالب  و مجابگر در این کشور که بر مبناهای انفعال پذیری و واکنشی استوار است مسأله یی در نطفه خنثی کردن هر اندیشۀ جدید بدون در نظر داشت چیستی ان اندیشه است که شاید ریشه در همان خصوصیت (الناس اعداء ما جهلوا) داشته باشد.

امر تکوین ملت در این سرزمین از آرزو های است که همه ساکنان این کشور آرزوی دستیابی به آن را در سر می پرورانند اما به چه قیمتی باید به این مأمول رسید؟

با اشک یتیمانیکه در طول زمان در این سرزمین ریخته اند خط های تقدیر تباهی شسته نشد، و با خونریختن هم مردم افغانستان راه رسیدن به این ارزش را کوتاه تر نتوانستند بلکه برعکس ما از هم دور تر شدیم و در این وضعیت ما اکثر ارزشهای مشترک خویش را از دست دادیم، در کل ما قیمت های گرانی را پرداخته و مایه های ارزشمندی را در اثر اهمال زعما به هدر داده ایم.

فورمول های ملت شدن در این کشور که دولت حامی آن است فرسوده گی و نا کار آمدی قابلی توجه دارند در قرائت های عدیده یی که از ملت شدن وجود دارد یکی آنست که ملت شدن را تابع داشتن نظام سیاسی واحد می داند.

نظام سیاسی موجود به دلیل متصف بودن به صفات مختلف از جمله ناکارآیی، فاسد بودن، قومی عمل کردن در جهان شهره است که نمیتوان آنرا الگوی برای ایجاد یک اصل آنهم اصلی با اهمیتی چون ملت شدن قرار داد، مشروعیت کار کردی نظام در اثر ضعف های مترتب بر فعالیت دولت و ارائۀ ی خدمات رفاهی  به شدت آسیب دیده است، یکی از نمونه های مشهود و ملموس ارائۀ خدمات دولتی را می توان در سیلابهای اخیر مشاهده کرد هزاران خانه در اثر سیلابها در بغلان آسیب دید و واکنشی از دولت دیده نشد  در برابر خدمات دولت در همکاری باسیلاب زده گان پاکستان ورد زبان رسانه ها بود.

وجود مولفه های فرهنگی مشترک میان افراد که میتواند عامل دیگری برای تکوین ملت باشد  در اثر کنش های فصلی  و نا بخردانۀ مسئولین این کشور نیز رنگ باخته است تلاش اجبار آمیز برای مرز بندی میان بخش های یک زبان تحت نام دری و فارسی و انهماک در تعمیل مصطلحات ملی در نبود زبان ملی و جبری ساختن آموزش یک زبان برای سالهای متواتر و به دریا افگندن کتاب در زمانه های نزدیک تر رفته رفته این شاخص را علی خلاف توقع به عامل تجزیه مبدل ساخته است.

داشتن تاریخ مشترک از درد ها و آلام همگانی و خاطرات مشترک تاریخی که در قرائت دیگر می تواند در تحقق این مأمول مفید باشد نیز به دلیل تفرقه افگنی های زیاد رنگ باخته است تا جائیکه در سالهای اخیر ریاست جمهوری افغانستان در امر برگزاری جشن استقلال این کشور دست کم برای رشد روحیۀ استقلال خواهی در میان مردم اهمال وفروگذاری می کند.

عامل دیگری که می تواند به شدت مردم افغانستان را کنار هم جمع آورد در اثر مداخلات بیگانه ها دارد کمرنگ میشود وآن داشتن دین مشترک است اما سو گمندانه باید اعتراف کرد که به دست دادن قرائت های رادیکال و بنیاد گرایانه از دین و نقض یک قرائت دینی توسط قرائت دیگر در کل به این شاخص نیز آسیب رسانیده است مردم این کشور در بیرون ازین کشور به تروریست بودن متهم وتحقیر میشوند واز جایگاه ارزشمندی برخوردار نیستند و در درون نیز مافیای زمین کشمکش کوچی ها را رنگ مذهبی میدهند تا در این ناحیه نیز شگافی عظیمی ایجاد کنند واین مردم را از هم دور بسازند دولت نمیخواهد این مشکل را به گونۀ اساسی حل کند و الا اسکان کوچی ها بسیار ساده است.

دولت ما مدعی  حفظ افغانستان یک پارچه است در حالیکه جماعتی را تحت نام کوچی حق تصرف برتمام افغانستان را میدهد و این ها در کل دست به دست هم داده بنیه های اصلی اتحاد ویکپارچگی را فرو میریزند.

حکومت در افغانستان خود به صورت شتاب زده بدون اسیب شناسی دقیق موارد متذکره و صد ها مورد دیگر که از حوصلۀ این مقال بالاتر است به سوی تئوری تجزیه در حرکت است و اما اگر این حرف از حنجرۀ کسی دیگری بیرون شود، حکومت افغانستان واکنش نشان میدهد.

اگر حکومت در این کشور برای حفظ یکپارچگی مردم این کشور می اندیشد باید برای حکومت داری خوب و تأمین امنیت و سایر مالزم کسب مشرو عیت کار کردی گام بردارد و در بعد برای رفع موارد تبعیض آمیز به گونۀ دقیق و علمی اقدام نموده و پایه های اتحاد مردم را با دفع عوامل مضر و خطرناک چون دشمنان مسلح مردم افغانستان و اسکان کوچی ها، مستحکم سازد.

 

____

در همین زمینه:

تجزیه بالفعل افغانستان

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا