خبر و دیدگاه

مکث بر نوشته داکتر رنگین دادفر سپنتا

spanta_ex_fm

 

مقاله پر محتوا و اعتراف جانانه مشاور امنیتی رییس صاحب جمهور آقای داکتر سپنتا را تحت این عنوان “حلقه گم شده ی جنگ بی فرجام” با علاقمندی خاص خواندم، در قدم اول حیرت زده شدم، بعداً با خود آمده گفتم گر چه دیر شده، باز گفتن حقیقت در هر جا و هر مکان ارزشمند است. سه سال قبل بعد از نشر کتاب من تحت این عنوان “پاکستان محور شرارت” یکی از وزرای کابینه آقای کرزی را چنان آشفته ساخت که من را از وظیفه بخاطر خوش خدمتی به پاکستان بر طرف ساخت. خدا کند جناب داکتر صاحب سپنتا با گفتن این حقیقت که پاکستان در سرنوشت افغانستان مداخله مغرازانه دارد، مانند من قربانی مزدوران پاکستان در داخل نظام نشود.

ما بار بار در مورد مداخلات پاکستان حرف های داشتیم و داریم ارگ نشینان کمتر باور داشتند، باور دارم جناب داکتر سپنتا هم معلم سیاست است و هم مدیر سیاست در گزشته ها گاه و بیگاهی بخاطر حفظ مقام از حقایق طرفه می رفت حالا که ناگفته ها را گفته من نیز دیدگاه خود را از زاویه دیگری با جناب شان یکجا می سازم و تاکید دارم تا داکتر صاحب در مورد عوامل نابسامانی های داخلی نیز قلم فرسایی کنند باور کامل دارم داکتر صاحب هزار مرتبه از من بهتر می داند که افغانستان در جهان متشنج کنونی هم چنان یکی از کانونهای داغ و بحران و بی ثباتی در منطقه است . بحران افغانستان شاخه های بهم پیوسته ای بسیاری با سایر قضایا و اتفاقات دارد که طی سه دهه ای پسین در این منطقه اتفاق افتاده است، کوتای جنرال ضیا الحق در پاکستان ، انقلاب اسلامی در ایران و کودتای تحول هفت و هشت ثور در افغانستان باعث شد تا توازن و تعامل استراتیژیک و جیوپولیتیک در منطقه برهم خورد ، آنچه که بر این قوا مض افزوده است حرکت های بود که پای بازیگران غیر منطقوی را نیز به این بحران کشاند . به لحاظ تاریخی و جغرافیای نیز افغانستان طی قرون متمادی گهواره صلح و ثبات منطقه شناخته شده، لذا حرکت و سکون این گهواره می تواند نقش مهم و تعین کننده در سر نوشت حال و آینده منطقه داشته باشد، زیرا از یکطرف موقعیت حساس جغرافیای کشور ما از طرف دیگر تداخل و تقابل قدرت های ماجرا جوی منطقوی و فرا منطقوی در میدان افغانستان بخصوص پس از ۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱ میلادی و عدم استقرار حاکمیت ملی باشنده گان این سر زمین به حیث مثلثی افغانستان را به کانون تشنجات جیوپولیتیک و جیو استراتیژیک در منطقه و جهان مبدل ساخته است که راه بیرون رفت از آن را برای کارگذاران و مجریان سیاست در منطقه و جهان دشوار ساخته است.

 بحران افغانستان هم چنان میتواند منشا حوادث و واقعات مهمی در منطقه و جهان گردد که گریدیده.

 اگر مسولین و قدرتمندان ارگ یکنظر اجمالی به وضعیت کنونی بیندازند و درک کنند ضرورت آن وجود دارد تا با دو باره اندیشی در برخورد بابحران جاری در افغانستان آن را در یک جمع جهانی با مشارکت فعالانه تری کشور های منطقه و قدرت های بزرگ مورد ارزیابی مجدد قرار دهند و تصامیم مشترکی برای مهار این بحران اتخاذ نمایند گرچه همچو درایت و همچو درک را کمتر سراخ دارند.

 کشور های که پس از ۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱ میلادی وارد افغانستان شدند با سیاست های لرزان و پر از نوسان وارد قضیه افغانستان شدند هر چند اجماع جهانی بر سر مبارزه قاطع با تروریزم در آن زمان وجود داشت ولی آهسته آهسته آن اجماع از بی کفایتی و عدم درک زمامداران ما از واقعت های که بود و است و نبود تعهد دایمی خارجی ها در راه مبارزه با تروریزم از میان رفت در میان اعضای ائتلاف و ناتو نیز اختلافات بروز کرد که همه میدانیم ولی در لحظه حاضر متاسفانه از یک طرف همکاری بین المللی در قضیه افغانستان طوری که لازم است وجود ندارد از طرف دیگر مردم افغانستان که ۹ سال قبل بر خلاف روحیه تاریخی شان از حضور قوت های بین المللی استقبال کردند ، اکنون از حضور این نیرو ها و حکومت خود ناخشنود اند ولی چون بدیلی ندارند به تحمل این حکومت و این نرو ها مجبور اند ولی اگر حکومت افغانستان جهان و کشور های منطقه فکر میکنند که بحران در افغانستان متوقف می ماند سخت در اشتباه اند و این اشتبا به قیمت گزاف برای شان تمام میشود.

پیش زمینه های بحران در افغانستان از ابعاد مجاری مختلف میتواند مورد بحث قرار گیرد طوریکه تمام ارگان های ملی وبین المللی نظامی فعال در افغانستان به نوع در ایجاد انگیزه های بحران نقش خودرا داشته و دارند.

در ست ۹ سال قبل از امروز نظام طالبان در افغانستان ومنطقه وجهان به صفت یک بحران فراگیر وخطر ناک بحساب میرفت واثرات آن در منطقه وجهان بدرستی محسوس بود.جامعه جهانی در رأس آمریکا برای ریشه کن کردن این بحران با ساز برگ نظامی با طالبان والقاعده طبل جنگ را نواختند واما هر گز مؤفق به نابودی این پدیده نشدند.آمریکا وکشور های متحد ونیروهای مقاومت در افغانستان صرف توانستند طالبان والقاعده را طور مؤقت از صحنه دور کنند .به این معنی که طالبان با هجوم نیروهای بین المللی از قدرت خلع وبه دهات وکوه ها وآنطرف مرز افغانستان پرا گنده وپناهنده شدند. تعداد زیاد از افرادی کلیدی طالبان نه اسیر شده ونه هم نابود.ایشان در کمین ومنتظر اوضاع بودند تا زمینه ظهور مجدد آنها مساعد ودوباره وارد صحنه شوند.

حال به بر رسی زمینه های ظهور مجدد طالبان ویا بحران در صحنه می پردازیم.

همه بحرانها زاده بحران امنیتی است.اگر امنیت نباشد هم فساد اداری است وهم اقصاد در هم شکسته روی بحران امنیتی متمرکز خواهد بود. دولت در چندین مورد بحران آفرین بوده که طور فشرده به آن اشاره میکنیم. بیانات احساساتی جناب رییس جمهور روی قضایای افغانستان و منطقه در زمان و مکان مختلف نه به نفع صلح در منطقه و جهان بوده این تصامیم و بیانات عجولانه مشکلات موجود در افغانستان را زیاد تر ساخته نه کمتر.

دولت با طرح بر نامۀ دیدی آر ودایاک وخلع سلاح گروپ های غیر مسئول که در واقع حامی دولت ومخالفین طالبان بودند به مسئله جایگزینی وپر کردن خلاء فکر نکرده بودند دولت فکر کرده بود طالبان نابود شده اند در حالیکه طالبان نابود نه که رانده شده بودند.دولت پولیس کافی مجرب تربیت شده با مورال وآ شنا به جغرافیا کشور نداشت.بناء طالبان دوباره از کوه ها به مناطق وقراء دور دست ولایان جنوب وجنوب غرب پایان شدند ومردم را به گروگان گرفتند .از خانه سرمایه وزمین های زراعتی بخاطر زرع کوکنار استفاده کردند وآهسته آهسته به تشکیل صفوف خود پرداختند .ابتداء چندین ولسوالی را در ولایات قندهار هلمند ارزگان وزابل و غزنی کنترول خود در آوردند وسلاح ومهمات کافی را تصاحب شدند.وعملا شکل پیدا کردند.اشخاص و افراد را که همین دولت به مصارف میلون ها دالر خلع صلاح کرد حالا بنام پولیس ملی و ملیشه قومی دوباره مسلح می سازد این سیاست نه علمی است و نه منطقی خود سری نیروهای بین المللی یکی از دلائل عمده افزایش بحران در افغانستان است همزمان با ظهور مجدد طالبان نیروهای ناتو در رأس آمریکا پروسه انگیزه دهی در صفوف طالبان ومردم محل را آغاز کردند.واین انگیزه دهی شامل تلاشی خانه ها زنان ودست زدن به کالاهای زنانه در جنوب بمباردمان خانه های مردم عادی محافل عروسی مساجد وزیارت ها واماکن مقدس و هتک حرمت قرآن در گوانتاناما وکشتار مکرر غیر نظامیان وتا پرتاپ توب منقش به کلیمه توحید در خوست که همه عامل بزرگ در توسعه وگشسترش بحران کمک کرد.

مداخلات:

آنچه را که داکتر صاحب سپنتا باور دارد همه افغانان وطن دوست می دانند که همسایه های افغانستان در بی ثباتی افغانستان نقش زیاد دارند.در مورد پاکستان به استدلال نیاز نیست گرچه مزدوران پاکستان در داخل نظام نقش پاکستان را از عینک مزدوری خود می داند ودر مورد ایران باید عرض کنم که سیاست ایالات متحده در برابر ایران از لحاظ زمانی خیلی غیر منطقی وبه ضرر افغانستان تمام میشود وعاقلانه نخواهد بود اگر کسی پا به گلون کسی بگذارد وما بگویم باید شخص افتیده دست وپای خودرا هم تکان ندهد.لذا اگر ایران به افغانستان مداخله میکند این مداخله متأثر از سیاست ـمریکا ست . آمریکا قبل از رساندن افغانستان به مار شال پلان رویائی به عراق حمله کرد وافغانستان را به مشکل مواجه ساخت. غرور بی جاه ومحاسبات غلط آمریکا با عث مداخله کشور های همسایه به افغانستان شده.

ار طرف دیگر پاکستان دوست استراتیژیک آمریکا وافغانستان یک تخته خیز ویا محل اشتغال شرکت های نفتی برای آمریکا ست، لذا این به دوش آمریکاست تا به هر نحو ممکن جلوی پاکستان را بگیرد.وبا تغییر سیاست در برابر ایران به افغانستان فرصت دهد تا نفس براحت بکشد مسئول مداخلات همسایه ها آمریکاست.

اما حکومت ویا قوه إجرائیه نیز به نوبه خود در بحران آفرینی هر گز کوتاهی نکرده است. وجود فساد واختلاس در ادارات حکومت حتی در وجود رییس مالی شورای امنیت آقای ضیا صالحیی ریشه عمیق داشت که جای شرمندگی و خجالت است وناکامی ار گانهای مبارزه با مواد مخدر به زایش وتشدید بحران در افغانستان نقش با سزای داشته است.در یک نظام کفایت اداری وجود نداشته باشد مردم به مشکلات گوناگون مواجه میشوند همین اکنون بیکاری وفقر بحران است که کتله بزرگ از مردم را بدامن دشمن انداخته.

بحران سیاسی:

دولت افغانستاناز جهات مختلف به بحران سیاسی مواجه است.نخست از رهگذر دوستان آمریکائی مردم میگویند دوستان خارجی در ساختار نظام سیاسی مداخله نموده گاهی قبل از دولت استراتیژی سیاسی دولت را به چالش میگیرند.مثلأ مسئله جنگ وصلح قبل از دولت از حنجره خارجی ها بگوش ها طنین اندخته که باور مردم را نسبت به استقلال دولت کاهش داده است.امریکایی ها اکثر اوقات طوری در مقابل حکومت عمل میکنند که پایه های دولت ضعیف میشود بی اعتنائی در مقابل بزرگان قوم و به چالش گرفتن جرگه های قومی مشکلاتی زیادی را به بار آورده است. وهم اختلافات دورونی نظام وبر خورد دوگانه پارلمان وحکومت دولت را به بحران سیاسی مواجه ساخته است. شما می بینید که آواز مذاکره با طالبان برای صلح اول از حنجره مطبوعات کشور های غربی بیرون میشود که مردم را نسبت به صداقت دوستان خارجی مشکوک میسازندوبسیاری به این عقیده اند که دولت های غربی زیر شعار دمو کراسی به پروژه های نفتی می اندیشند وهر کز امنیت این پروژه هارا که از تر کمنستان به پاکستان تمدید میشود برای آمریکا قابل قبول است واگر این کار را طالبان هم انجام دهند غرب از شعار دموکراسی غیر عملی خود در افغانستان صرف نظر خواهد کرد به باور من.

۱– اشخاص و افراد با تجربه سیاسی نظامی دعوت شوند از مشوره ها و دیدگاه شان دولت موجود استفاده کند در زمینه طرح و یک خطوط سیاسی را برای بیرون رفتن از بحران آماده سازد نقش کشور های منطقه اگر صادقانه باشد تاثیر به سزای خواهد داشت.

۲– توجه شود تا اشخاص و افراد با تجربه وطندوست و مردم دار شامل حکومت و دولت گردند. از اشخاص ماجراجو که مشکل می آفرینند دوری گردد تجارب همسایه ها نیز از نظر به دور نباشد.
۳– به هر قیمت ممکنه کوشش گردد تا اعتماد ملی دوباره احیاء گردد بی اتفاقی های زبانی قومی و منطقوی بر چیده شود.

۴– کسانیکه والی یا مسئول ولایت مقرر میگردند باید اشخاص مردم دار بوده و شهرت نیک و اعتماد مردمان همان ولایت برخوردار باشد.

۵– به علمای دین مجاهدین شخصیت های علمی و با نفوس احترام صورت گیرد.

۶– با رشوت خوران اختلاس گران اگر در ارگ هم هستند که بدون شک هستند و کسانیکه منافع شخصی را بر منافع ملی مقدم میدانند برخورد قاطع صورت گیرد و در راهیی شان توجه خاص مبزول نشود.

 من و یک تعداد دوستان دیگرم مدت زیادی می شود روی سمت دهی کشور های منطقه ئی بخاطر همکاری و آوردن صلح در افغانستان تأکید داریم ما علاقه داریم تا در مورد دست آورد داشته باشیم این درمان وقتی تحقق پیدامی کند که آماده تجدید نظر در سیاست های خود باشیم و سمت نزدیکی و همگردی منطقوی حرکت کنیم اصل بنیادی در یک چوکات معین ابتکارهای عملی دپلوماسی امنیت منطقه ئی را روی دست و در سر فهرست بیاوریم. طی ۹ سال گذشته مبارزه مشترک علیه تروریزم همکاری اقتصادی نشان دهی منبع تروریزم آرزوی هم سایه نیک و حسن همجواری نکته های بودند که هر روز ما به آن مصروف بوده ایم جهان هم از آن نام برده یک دهۀ دیگر مقبولیت خواهد داشت. من در این مورد دلائل زیاد دارم که هر کدام شان به نوبه خود قابل درک اند اگر ما دورۀ دپلوماسی را بنگریم و از جانب به فکر راه حل های موقت باشیم آینده روشن در انتظار ما بوده نمیتواند هیچ کس پیش بینی کرده نمی تواند طی پنج سال ها ده سال دیگر مناسبات ما با امریکا در کدام حد و اندازه خواهد بود. ده سال یا پنج سال دیگر ناتو با کدام موقف و در مورد افغانستان چه خواهد کرد؟ آیا خطر آن وجود ندارد که ناتو هم بالاخره پل پائی پیمان وارسا را با خود اختیار کند بعد از چند سال پولیس و اردوی ملی ما در کدام سطح خواهد بود تعویض در استراتیژی های موجود به وجود نخواهد آمد حتمی خواهد آید آیا در افغانستان همیشه به کمک های دیگران محاسبه کند چنانچه همین حالا بعضی از کشور های اروپائی در جنگ افغانستان دل و نادل اند اگر این وضیعت سخت تر و دوام دار تر شود دوام ماموریت این کشور در افغانستان مشکل به نظر می رسد این حقیقت را هر افغان آگاه میداند که قدرت های منطقه یی توان هر نوع تخریب و ترمیم را در کشور ما دارند تجارت تلخ گذشته در کشور حتی در عراق نشان داد اگر کشور منطقه بخصوص هم سایه ها راضی نباشند میتواند هر نوع مشکل آفرین نمایند اگر در گذشته کمتر می دانستیم حالا باید زیاد تر باورمند شده باشیم که روابط سازنده باکشور های منطقه ئی با سنگین را از دوش ما ، دوستان بین المللی ما کم می کند.
 

طی ۹ سال گذشته ما با قدرت های منطقه ئی طوری حرکت و سیاست کرده ایم که در حقیقت دست آنها از همکاری در افغانستان مطلق کوتاه کرده ایم و با موجودیت امریکا و ناتو این طور تصور کرده ایم که دیگر همه چیز از ما و دست ما از همه بالاتر است اما حالا باید با این اشتباه متوجه شده باشیم که برداشت ما غلط بوده و کشور های منطقه ئی خوب میتواند ما را تهدید و تخریب و هم ترمیم کنند. بالاخره باید اعتراف کرد که تا همسایه ها و بخصوص پاکستان مداخله گر نخواهد در افغانستان امن سرتاسری نخواهد آمد نادیده گرفتن روسیه و توان مندی آن در وضع موجود افغانستان استباه بزرگ دیگر ما بوده و هست . این حقیقت انکار ناپزیر را همه میدانند که سلاح تجهزات و ضروریات دیگر را که روسیه در وقت حضور خود به افغانستان داشت تا هنوز مورد استفاده است فابریکه خانه سازی فابریکه جنگلک ساختمان های مکرویان ها همه از جمله نمونه همکاری روسیه شمرده می شوند فارم هده غازی آباد در جلال آباد و ده ها و صد ها پروژه موثر دیگر صدها افسران اردو و پولیس که تحصیل کرده روسیه اند در صفوف قوای مسلح وجود دارد مردم افغانستان از تجارب گزشته آموخته اند که همکاری های منطقوی در آوردن صلح و ثبات جائی گاه خاص دارد ما به همکاری های صادقانه و کشور های اسیا میانه باور داریم آرزو مندم گام های بعدی و کشور های دیگر منطقه بخاطر صلح امنیت بازسازی کشور و مردم افغانستان را یاری برساند این کشور ها بتوانند برای جلوگیری از مداخله پاکستان ما را همکاری کنند جناب داکتر صاحب در حالیکه افتخار می کنم که شما را استاد سیاست خطاب کنم و چیزی را که می خواهم به ان تاکید داشته باشم هر گز و هرگز باور ندارم با طرز تفکر که جنایت کاران را درجن درجن هر روز این دولت رها می نماید از رشوت خوران طور علنی حمایت صورت می گیرد و ولابیان پاکستان بدن های این نظام را مکمل پوشانیده اند ما بتوانیم سیاست درست و منطقی را مطرح سازیم که از بحران موجود و سقوط نظام در حد توان جلو گیری کنیم.

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا