خبر و دیدگاه

تلاش برای اصلاحات و مبارزه با فساد در وزارت امور خارجه

foreignaffars_afg

 

کشور بحرانی و محصور انواع کاستی ها و معضلات ، بعد از آنکه در اثر دستبرد ها و کودتا ها میدان تاخت و تاز فرزندان ناخلف خود قرار گرفته و ضعف و فقر وطنخواهی و ایمان و عشق خاک و سرزمین ، زمینه ساز نفوذ اجانب و تعرضات و تجاوزات بیگانه شد، نقطۀ عطفی که امیدی برای مردم کشور خلق کرد ، همانا سهم و اشتراک و نفوذ سازمان ملل متحد و کشور های بزرگ دیموکراسی و برگزاری کنفرانس پیترزبرگ آلمان بود که عجالتاً دست غرض آلود همسایه ها گرفته شده و جنگهای وحشتناک داخلی اندکی فروکش نمود.

این گل امید و روزنۀ طلوع خورشید ، دیری به دوام نشد و در حالی که اندکی نفسی راحتی برای ملت دست داد ، خصم استعمار تاریخی برانگیخت و به پشتیبانی از سازمان جهنمی استخباراتی همسایۀ صاحب غرض در جنوب ، دامنۀ ناامنی و جنگ گسترش پپدا نموده و وسایل دست ناپاک خود را در چهره بدنام القاعده و طالب در نقاط مختلف افغانستان کشانده و در حال تحمیل اند.

در نتیجۀ گسترش جنگ دولت نوپای افغانستان کشور ما ، نتوانست مهره های استخبارات بیگانه را که با تمام وسایل دست داشته در بی ثباتی و فرصت فروشی ، بی باکانه فساد آفرینی میکنند و مملکت را در قطار فاسد ترین ادارات و حکومات جهان با خط درشت جای اول داده است ، ناامیدی های تلخی را عرضه نموده و در بسا نقاط کشور خون مظلومان کشوربدست نیرنگ و ظلم قاتلین مزدور میریزد.

فساد اداره در حال رشد بوده و راه های بیرون رفت از آن بنابر راهکار های مزدورمآبانه و قومپرستانۀ افراطی ترین احزاب حاکم در حاکمیت مورد سوال است.

در چنین جوی وزارت با پرستیژ و با وقار امور خاجۀ کشور که یکی از ارگان های کلیدی حاکمیت است ، در مبارزه علیه فساد سروچشم و ابرو بالا نموده و اما مثل که دارد در گلو این روند خفه شده روانست.

طور مثال در چنین یک وزارتخانۀ که بیش از قرن سابقۀ کار و هستی داشته است و در دوران های مختلف در آن اصول معین مورد احترام بوده ، درین اواخر در حالی که ظرفیتهای جدیدی در دسترس اند و از جمله تمویل مالی دولت و تأمین امنیت و مخارج آن از طریق ملیارها دالر و حضور نیروهای نظامی کشور های بزرگ دیموکراسی یکی از انگیزه های موجودیت ثبات بوده ، وزارت خارجه در بسا موارد و بخصوص در عزل و نصب کارد ها دچار واهمۀ بد قانونی و ارزش شکنی ها شده و موارد معینی را که به مقامات محترم جدیداً شامل حوزۀ حاکمیت و رهبری شاید مفیدیت و مؤثریت معقولی داشته تا در آیندۀ کارزار این وزارت تکرار نگردد.

کادر ها درچنین یک وزارت خانۀ در حقیقت نیروی محرک کار و پیشرفت و سازنده گی اند اما در وزارت خارجه افغانستان ، اشخاص ذیل مشت نمونۀ خروار با اسناد جعلی به چوکی های سفارت و رهبری وزارت چسپیده اند:

 آقای حمید صدیق

 رییس فعلی تشریفات وزارت امور خارجه قبل از ازدواج دوم با فریب یک بیوۀ افغانستانی که در اثر قتل شوهرش از طرف خلقی ها ، به شهر مونشن آلمان پناهنده شده بود ، در حالیکه این آقای حمید صدیق آشپز آقای ضیاأالله محمود یکی از شخصیت های افغانستانی در مونشن بود و به هیچ صورتی شهادتنامۀ صنف دوازده را ندارد، با ازدواج طالعمندانۀ خود ، باجۀ آقای وزیری رییس دفتر شاه سابق ( آقای زلمی رسول )شده و به دربار شاه مهاجر راه پیدا نمود . ازین طریق نردبانهای ترقی و تعالی از طریق به اصطلاح ( حضور) یعنی ظاهر شاه پیموده شد.

این شخص با حضور اوباشانۀ خود در راس یکی از فعالترین ادارات وزارت خارجه ضمن تشبثات و تخریبات از جمله ترور شخصیتهای ملی و مستقل وزارت امور خارجه از طریق نمامی و خبر چینی به دربار رییس جمهور و وزیر خارجه میلونها دالر تصرفات گمرکی و مالیاتی میدانهای هوایی و محلات بازپرسی گمرک را بالوسیله از تاپۀ ریاست تشریفات وزارت امور خاجه به یغما برده و دزدان بیحیایی دور حاکمیت را به جمع خود کشاند.

در یکی از جلسات اداری وزرات امور خارجه در حالیکه آقای اسپنتا وزیر امور خارجه دو سه باری تلاش برطرفی او را نمده بود و ظاهراً زورش به دور کردن او ازین وزارت نکشید، با احساسات و گرمی خونی که طبیعتاً با آریالای اسپنتا و خونش عجین شده به او در حضور تمام مدیران سیاسی و روسای این وزرات گفت: “مثل تو رییس تشریفات بی کفایت در تاریخ وزارت خارجه وجود نداشته است.”

جالب اینست که یقیناً به بسیار ناز و نعمت در یکی از کشور های اروپای غربی مثلاً ایتالیا سفیر میشود.

 آقای سلطان احمد بهین

شخصیت جعلی دیگری که نه پنهان بلکه بسیار آشکارا بحیث رییس مطبوعات و سخنگوی وزارت خارجۀ آقای اسپنتا بکار گمارده شد و ملت مظلوم بخصوص هری باستان و حوزۀ جنوبغرب کشور اکثراً باید با اجبار و زور چهرۀ خون آشام این ددمنش تارخ را در پردۀ تلویزیون خود تماشا کرده و سیاست خارجی کشور شان را از ورای چشمان سرخ و خونین این قاتل معروف و معاون اسدالله سروری می دیدند، همین آقای آقای سلطان احمد بهین بود .

بهین لومری بریدمن(اکسا) سازمان جهنمی تروریستی استخباراتی حفیظ الله امین از قول یکی از جنرالان کنونی که در دادگاه نظامی عضو است نقل قول میشود که دوسیۀ اسدالله سروری توسط فشار چند تن از جنرالان امریکایی مانع صدور حکم اعدام شده و در برار بسا سوالات ، آقای سروری موضوع را به آقای بهین رییس سابق مطبوعات وزرات خارجه و فعلاً سفیر برحال در چین ، محول نموده و ابراز داشته است که از بهین بپرسید.

از طرف دیگر بانوان در وزارت امورخارجه وجود دارند که شوهران شان توسط بهین شهید و یا هم به کشتارگاه فرستاده شده است و فعلاً آنها بیوه میباشند. در وزارت خارجۀ آقای اسپنتا شاید بخاطر وطنداری و یا هم مشارکت اندیشوی نفوذ آقای بهین بحدی بود که در نصب و فراهی بحیث معیین سیاسی و کشاندن تایپستها و سکرتران محلی سفارتخانه ها به حیث دیپلومات و تخریبات عناصر ملی و غیره نقش او قاطع و گیرنده و برنده بود.

اخیراً در حالی که همه رهبری وزارت امور خارجه از آقای اسپنتا تا دیگران از سوابق این شخص ناقض حقوق بشر و قاتل صد ها هموطن خبر بودند و خود آقای حامد کرزی هم از مسایل آگاهی داشت بحیث سفیر کبیر در کشور چین عز تقرر حصول نمودند.

بخت حافظ اگر این گونه مدد خواهد کرد

زلف معشوقه به دست دیگران خواهد بود

 آقای داوود مرادیان

موجود فوق الذکر جوان خون گرم کم عقل و از نظر اخلاقی ضعیف در حالیکه بخود لقب مشاور ارشد وزارت امور خارجه را داده بود ، بزودی به اثر بیباکی به کی از مضامین بسیار داغ لب و دندان و دهن راننده گان و کلینران و مدیریت محترم حمل و نقل وزارت خارجه تبدیل گردید. موصوف ظاهراً گویا نمایندۀ حضور انگلیس در وزارت خارجه افغانستان و شخصی که دوسه باری جنای وزیر امور خارجه آقای اسپنتا در مجلس اداری وزارت بیان داشتند که اوشان داکتر مرادیان را در گوشت و پوست و استخوان خود لمس و درک میکنند ، از دهن دروازۀ وزرات تا مقام رهبری همه را در کنترول گرفته و در امتحان اصلاحات اداری هم مقتدر آن شد که همه بستهای اول و دوم سهم گیرند گان امتحان را ناکام اعلان داشته و وزارت را به یک دستگاه مبتذل و غیر مسؤولانه حرمت گزاری مبدل نمود که در اثر آن بزودی هم آقای سپنتا با پاکدلی که جناب شان داشته اند ، مشت و لگدمال مجلس نماینده گان را بر فرق خود خوردند و سلب اعتماد شدند.

اعتقاد من برینست که آقای سپنتا خود مصمم به بی احترامی به قوانین و تخریب و تکدیر فضای وزارت امور خارجه نبوده و بر عکس با دلگرمی و احساسات پاک میخواست کار کند و کار شود . کشاندن دوسه نفر از عناصر غیر جنس خودش به کرسی های بالا جای ، بطور نمونه تقرر خانم خجسته بحیث معاون دفتر وزیر و همزمان آوردن شوهرش به کار در وزارت خارجه و بعد تقرر هر دو در بستهای بالا در دو نماینده گی جمهوری اسلامی افغانستان در ایالات متحده امریکا و معرفی خانم ذوالفقار بحیث سفیر کبیر در آلمان و سه چهار نفر دیگر را حواله به اندک شوخ چشمی های اوشان نموده و دوری از همسر و احتیاجات فطری انسانی را بهانه می آوریم.

اما رشد بهین و مرادیان و آوردن آقای یاسین رسولی از بست دهم بحیث رییس مطالعات و استراتیژیک بست اول و بعد هم مستشار سفارت لندن و آقای وهریز تایپست در سفارت مسکو و بعد هم به محض اینکه برای جناب وزیر کمپاین پارلمانی نموده اند ، رییس مطالعات استراتیژیک شده و مستشار توکیو و کوریای جنوبی شدند، گناه های نابخشودنی اند که خداناخواسته اگر در کدام گوشۀ تاریخ بیاید ، ماندگار خواهد ماند.

گپ روی آقای مرادیان بود به درازا کشیده شد ، به اضافه باید گفت که این تبعۀ انگلیس و نمونۀ کامل از عقده و فساد به سرنوشت صد ها مامور مظلوم وزارت امورخارجه بازی نمود که غیر قابل جبران است.

آقای محمد کبیر فراهی

آقای فراهی یکی از چکیده های سخت بدنام و مفسد شاخۀ خلق حزب دیموکراتیک و چاپلوس معلوم الحالی که در یک جمله از حضور صافدلی آقای سپنتا حد اعظمی استفاده را در کشاندن جنایتکاران کمونیست به عرصۀ وزارت امور خارجه و سپردن مسؤولیت های بزرگی به آن سهم اعظمی داشت.

مثلاً رشد صمد خان، ماما خسر و سفیر داکتر نجیب. بهین و غیره از نفوذ این شخص سرچشمه گرفته و بخصوص در بازی قومی و زبانی شخص آقای فراهی وزارت را سخت لطمه زد و خورد ساخت.

بخاطر که حرف به درازا نکشد چند موارد دیگری را یاد نموده و داوری را به دوستان محول می سازم.

۱- تقرر آقای محسنی از اقارب آقای فراهی شاید پسر کاکا، طی ۶ ماه کسی که از اطلاعات و فرهنگ آمده و عرق خشک ناشده جنرال قونسل در شهر کویته کشور پاکستان مقرر گردید

۲- تقرر آقای جیحون بحیث سفیر در آسترالیا که شنهادتنامه های جعلی او ورد زبان هاست. فکر میکنم دوستان داستان های ایشان را که در سفارت آسترالیا انجام داده اند ، از طریق شبکه های انترنتی مطالعه نموده اند.

۳- تقرر آقای وهریز که قبلاً تایپست در سفارت مسکو بودید ، بحیث مستشار وزیر مقرر شدند.

۴- تقرر آقای رسولی که یکدم از بست دهم به بست اول مطالعات و استراتیژیک آمده و بعد بزودی مستشار سفارت لندن مقرر شدند.

۵- تقرر یکی از برادر زاده های خانوادۀ رییس جمهور که او را در وزارت بنام ( گوساله ) میشناختند و فقط دو و یا هم سه ماهی زیر نظر آقای فراهی تشریف آورده و فکر میشود که به لندن مقرر شده اند.

۶- تقرر خانم ناهید به لندن و داستانهای پیهم او

۷- تقرر خانم حکیمه (مشعل) به کانادا و داستانهای ناخواندۀ وی

۸- تقرر آقای سادات که قبلاً سکرتر محلی در مسکو بودند ، بحیت مستشار به اوکراین مقرر شدند.

۹- تقرر آقای سیفی نادان خوش لباس که بحیث خلقی در زمان کارمل و نجیب به تاشکند به تحصیل فرستاده شده و از آنجا کدام رقمی هم به بلغاریا آمد و در آنجا اجیر محلی بود ، ابتداء سکرتر سوم و بعد دوم و بعد شارژدافیر و بعد هم سفیر شد و از نظر اقتصادی هم از طریق شیرچور به سرمایه داران پیوست که با گرفتن سرمایه ، آقای سپنتا را دشنام و اهانت غیابی نموده و مفتخر بود.

از تقرر آقای پویش حرف گفته نشود که مبادا ایشان به قهر شوند. داستانهای علنی و مخفی اوشان خفت آفرین است. مثلاً دور ساختن اشخاصی شریفی مثل زلمی عزیز از صحنه های تصمیم گیری وزارت خارجه البته یک فاجعه بوده است.

در عرصۀ کنونی این وزارت طوری که دیده میشود لگام گسیخته گی های عبدالحی حیدر و حمید صدیق و زد و بند ها و خرید و فروشات شان قابل تأمل جداگانه است اما فقط اکتفاء به همین میکنیم که :

آقای عبدالحی حیدر که اخیراً بخود اجازه میدهد تا پیشروی نام شان داکتر انجنیر عبدالحی حیدر ینویسند. در زمان ظاهر شاه به تحصیل به پولند آمده و بدون آنکه دروس لیسانس را تکمیل نماید با زن پولندی خود به ایالات متحده امریکا میرود و خودش تبعۀ امریکا و خانمش تبعۀ پولندی و یگانه صبیه اش که شوهر امریکای الاصل دارد در امریکا بسر میبرد . این شخص با این ترکیب عالی ملی به سرنوشت صد ها تن از مامورین شریف وزارت امور خارجه دست یافت .

بی سوادی و ارتشاء و غصب و سوء استفادۀ بیت المال از شهکاریها و طبیعت عادی او می باشد که میتوانید از آقای عزیزالله کرزی کاکای آقای رییس جمهور بپرسید.

حیدر سکرتر و اجیر محلی بود و عزیز کرزی سفیر و یحیی جان آغا سکرتر اول و مستشار . حیدر این دومردم مقتدر را پس زده و خودش آنجا سفیر کبیر گردید. ایشان سواد نداشته و از نگاه تحصیل صفر و از نقطه نظر بی حیایی درجه اول.

ایشان درین اواخر معیین اداری وزارت امور خارجه شده که چپ و راست اکت میکند که خد پردۀ آقای زلمی رسول را بکند که بدون یک روز تجربۀ وزارت امور خارجه و بدن کمترین حقوقی درین وزارت ، چگونه خواهد توانست جلو اختلاس ، و فساد و دزدی حیدر و حمید صدیق را گرفته و وزارتی را که در آن یک مقدار نو سازی تشکیلات آقای سپنتا کم کم جان گرفته بود ، به عرصه های بهتری اداره بکشاند.

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا