اخبار و گزارشات

پاکستان و طالبان

TalibanInPakistan

 

درز اطلاعات امنیتی و نظامی در مورد جنگ افغانستان به رسانه های جمعی غرب در هفته گذشته و ادعاهای مطرح شده در آن ها در مورد حمایت پاکستان از طالبان در این اسناد اگرچه چیز جدیدی نیستند اما این امر باعث شده تا سلسله یی دیگر از بحث ها و جدل ها در مورد نقش پاکستان در افغانستان و در مبارزه با تروریزم در میان حلقات سیاسی و مطبوعاتی در بگیرد. نویسنده ی مطلب زیر سلیم شهزاد؛ کوشیده تا از دریچه ی تازه یی به مساله ی دخالت پاکستان در افغانستان و به رویکرد نوین سیاست گزاران پاکستان به ویژه سازمان آی اس آی در بکارگیری نیروهای رده ی پایین طالبان بعد از تحولات ۱۱ سپتمبر و اشغال افغانستان توسط امریکا بنگرد. شاید نتوان با همه ی نظرات وی موافق بود اما مروری بر تحولات چند سال گذشته در کشور و روندی که برای تصفیه ی ساختار دولت از وجود برخی اشخاص مربوط به جریان هایی و جایگزین کردن با اشخاص دیگر مربوط به جریان های ویژه و همین طور تلاش ها برای مذاکره با طالبان از سوی دولت دنبال شده را نمی توان در این تحلیل نادیده گرفت و از کنار آن به سادگی گذشت.

نویسنده در ابتدای این مقاله با اشاره به حمایت آشکار پاکستان از طالبان در سال های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ و سقوط این گروه در نتیجه ی هجوم به رهبری امریکا بر آن است که حتا بعد از آن هم پاکستان حقیقتا همواره در اندیشه ی منافع راهبردی خود بعد از خروج تدریجی نیروهای امریکایی از افغانستان بوده است و اگرچه پیش از این انتظار می رفت که خروج نیروهای امریکایی ظرف پنج سال بعد از اشغال صورت بگیرد اما اکنون این امر به سال ۲۰۱۳ موکول شده است.

به نوشته ی روزنامه، از آن زمان ارتش پاکستان، به طور کلی رویکردهای عملی را برای بازحفظ روابط سیاسی خود با پشتون ها که بعد از خروج نیروهای خارجی، نقش عمده یی را بازی می کنند روی دست گرفته است. طرح عملی اولیه، شامل حفظ تماس با طالبان بدون تماس با رهبر این گروه ملاعمر و القاعده بود.

امریکایی ها به خوبی طی سال ها از این قضیه خبر داشتند و مرتبا در دوران ریاست جمهوری مشرف در مورد آن به پاکستانی ها شکایت می کردند.

از منظر یک چنین دیدگاهی بود که امریکا به تدریج عملیات جنگی خود در افغانستان و پاکستان را گسترش بخشید و پاکستان را به عنوان یکی از راه حل های مهم برای حل قضیه ی افغانستان در نظر گرفت؛ بویژه آن که شبه نظامیان از اراضی قبایلی پاکستان همچون پایگاهی برای راه انداختن شورش ها در افغانستان استفاده می کردند.

به نوشته ی روزنامه، واشنگتن در همین راستا، به صورت فعالی، ظهور یک ایتلاف غیرنظامی برای حکومت بر اسلام آباد را ترغیب کرد؛ حکومتی که طرفدار جنگ امریکا باشد. در همین حال جنرال اشفق پرویز کیانی؛ رییس ارتش پاکستان؛ روابط نزدیکی را با امریکا گسترش داد. به همین منظور دوره ی ماموریت کیانی که دو هفته پیش به پایان رسید و قرار بود بازنشته شود تا سه سال دیگر تمدید شد؛ حرکتی که قلبا مورد پشتیبانی امریکا بود. دوره ی ماموریت سفیر امریکا در پاکستان هم تا سال ۲۰۱۳ تمدید شد.

به باور نویسنده، افشاگری کنونی در مقطعی به میان می آید که در پاکستان، خطوط فاصله بین شبه نظامیان و ارتش این کشور به صورت مشخصی نمایان شده و هر نوع سوی تفاهمی بین اسلام آباد و واشنگتن تنها به نفع شورشیان خواهد بود.

نویسنده در بخش دیگر این مطلب با عنوان مانور آی اس آی، تاریخ را ورق زده و به چگونگی فعالیت های پاکستان برای تامین اهداف خود در افغانستان از طریق ایجاد گروهی از طالبان به اصطلاح میانه رو و قضیه ی استفاده ی آی اس آی از ارسلا جمال؛ سناتور حال حاضر افغانستان که وی را لینک اصلی ارتباطی در گفت و گوها میان نیروهای بریتانیایی و امریکایی می خواند اشاره می کند و می نویسد وی که قبل از طالبان و در دوره ی این گروه، پست های معاونت وزارت را کار کرده بود بعد از سقوط این رژیم به اسلام آباد آمده و به کار تجارت مصروف بود که دیری نگذشت آی اس آی، وی را مجبور کرد به پیشاور؛ مرکز ولایت فعلی خیبر پشتون خواه بکوچد و در آن جا همراه برخی دیگر از وزرای رده پایین طالبان، ملاعمر و القاعده را محکوم کرده و آغاز به کار تشکل جمعیت الخدام القرآن را اعلام کند.

به باور نویسنده، از طریق این تشکل که در آن مقام های اداری سابق طالبان و ملاها شامل بودند، و طالبان میانه رو شمرده می شدند، پاکستان قصد داشت که نفوذ خود را در افغانستان باز به دست آورد.

به زعم نویسنده، در ابتدا امریکایی ها هم زیاد نگران این تشکل نبودند چرا که دسته یی از ملاهای نه چندان مهم در آن شامل بودند. با آن هم وقتی که اقدامات امریکا در افغانستان به مشکل برخورد، واشنگتن با کمک آی اس آی، پذیرفتن ایده ی طالبان “خوب” را که می توانستند به دولت رییس جمهور حامد کرزی در کابل بپیوندند شروع کرد.

پاکستان پیش از این، جلال الدین حقانی را به اسلام آباد فراخوانده و از وی خواسته بود تا ملاعمر را ترک کند. به وی قول داده شده بود در صورتی که از امریکایی ها حمایت کند

به مقام اجرایی افغانستان خواهد رسید. شبکه ی حقانی یکی از پیش برندگان اصلی شورش های به رهبری طالبان در افغانستان اند. حقانی که عضویت طالبان را نداشت، وقتی که آن ها به قدرت رسیدند وی خود را به دامان آن ها انداخت اگرچه وی همچنان از طالبان ناخشنود ماند چرا که از زمانی که به این گروه پیوسته، هرگز هیچ پست فرماندهی مهمی به وی داده نشده است.

با آن هم حقانی می دانست زمانی که ملاعمر را ترک کند هیچ نوع اتوریته یی نخواهد داشت. وی از پاکستان معذرت خواست و گفت که وی ملاعمر را در این زمان سخت ترک نمی کند. ارتش پاکستان و آی اس آی این مساله را درک کردند و آن ها هرگز حقانی را ترک نکردند.

به نوشته ی روزنامه، شبیه مورد حقانی، دیگر جنگ سالاران افغان و سیاستمدارانی هم شان گلبدین حکمتیار و اعضای حزب اسلامی، توسط آی اس آی گردآورده شده و از آن ها خواسته شد تا دفاتری در شهر بندری کراچی، پیشاور و کویته باز کنند.

همچنین از آن ها خواسته شد به کابل رفته و در سیاست افغانستان دخیل شوند یا به هر ترتیبی تحت این تمهیدات، پاکستان را ترک کنند. چند سال قبل قطب الدین هلال، رهبر حزب اسلامی به کابل رفت تا با رییس جمهور کرزی ملاقات کند. کرزی با احترام از هیات حزب اسلامی استقبال کرد؛ اما مقام های امریکایی آن ها را تحقیر کرده و تاکید کردند که آن ها به عنوان تروریست باید محکوم شوند.

در همین حال، پاکستان تلاش کرد تا با دستگیری صدها تن از اعضای القاعده، واشنگتن را تحت تاثیر قرار دهد؛ اما تردیدها در مورد ارتباط این کشور با طالبان به جای خود باقی ماند. این مساله منجر به گفت و گو میان واشنگتن و اسلام آباد و به تدریج طرح این پیشنهاد از سوی پاکستان شد که این کشور خواهان دولتی با اکثریت پشتون ها و طرفدار اسلام آباد در کابل است. توافق شد که این دولت، میانه رو باشد و هم پاکستان و هم امریکا پذیرفتند تا فضا را برای طالبان میانه رو مهیا کنند.

از کسانی مثل رحمانی، عبدالوکیل متوکل؛ وزیر خارجه ی طالبان و دیگران هم در کابل استقبال شد. اعضای حزب اسلامی اجازه یافتند که در انتخابات شرکت کنند و دفاترخود را بگشایند.

در حالی که این اقدامات جریان داشت، القاعده در مناطق قبایلی پاکستان برای یارگیری از میان شبه نظامیان فعال بود که این مساله تمام نقشه های امریکایی ها و پاکستانی ها را خراب کرد. گروههای مانند جیش المسلمین و گروههای مشابهی که تشکیل شدند به زودی با طالبان یک جا شدند.

دستگاههای استخباراتی غربی این روند را خیانتی از سوی پاکستان دیدند. سال ۲۰۰۷ القاعده شورش ها را از مناطق قبایلی به شهرهای پاکستان برد و به تدریج کنترول بسیاری از عوامل جهادی آی آس آی را از چنگ آن ها به در آورد.در نتیجه جنگ میان نیروهای دولتی پاکستان و عناصر تندرو به راه افتاد.

در سال ۲۰۰۵ هم انکشاف مهمی به میان آمد و گروههای با تجربه ی شبه نظامی کشمیری با طالبان و القاعده یک جا شدند و این ها همراه با پسر حقانی یعنی سراج الدین، حملاتی را در افغانستان سازماندهی کردند. همین اتحاد موجب شکاف میان حقانی و پاکستان شد. برای مثال، در اوایل سال ۲۰۰۹، نسیم الدین حقانی یکی از برادران سراج الدین حقانی توسط نیروهای امنیتی پاکستان دستگیر شد و بیت الله محسود؛ رهبر طالبان، وی را در تبادل با اسرای ارتش پاکستان آزاد کرد. همین طور وقتی که ارتش پاکستان شروع به عملیات در وزیرستان جنوبی کرد، سراج الدین حقانی برای اعضای طالبان پاکستانی پناه داد.

به باور نویسنده، افشاگری های جدید، یک بار دیگر پاکستان را در نقطه ی توجه افکار عمومی قرار داد؛ کشوری که در عین حال که ارتباطات دور و درازی با طالبان و شبه نظامیان دارد، در آستانه ی یک برخورد بی سابقه با شبه نظامیان و سازمان های آن ها قرار دارد.

در واکنش به اقدامات پاکستان، به نظر می آید که جریان هایی از شبه نظامیان در وزیرستان شمالی در حال یارگیری باشند؛ پاکستان در یک تقاطع مهم قرار دارد و یک حرکت اشتباه توسط خود و یا متحدش امریکا، می تواند که آن را در دامن نیروهای تندرو بیندازد.

 

برگردان: حمید حسینی


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا