خبر و دیدگاه

جنگ با طالبان، جنگ تحمیل شده بر کرزی

karzai_pakistan

با برکناری مک کریستال، اوباما، جنرال پتریوس را جانشین او کرد تا از یک طرف استراتژی موجود ایالات متحده در افغانستان تداوم پیدا کند، و از سوی دیگر، افغانستان و متحدان ایالات متحده در ناتو بر نگرانی های شان به خاطر کنار رفتن جنرال مک کریستال افزوده نشود. حکومت افغانستان و سازمان ناتو حمایت خود را جهت ابقای مک کریستال اعلام داشته بودند. 
 

اما با برکناری مک کریستال، در رسانه های غربی سوال ها درباره موفقیت و عدم موفقیت پتریوس نیز افزایش پیدا کرده است. با این که کارنامه پتریوس در عراق را مثبت ارزیابی می کنند، ولی به صورت متواتر به این جنرال هشدار می دهند که افغانستان با عراق متفاوت است، و خوش بینی مک کریستال به تطبیق تجربه های مشابه، او را در مارجه و سایر ولسوالی افغانستان کمک نکرد. 
 

موجودیت این بدبینی نشان می دهد که پتریوس در افغانستان کار ساده ای را در پیش ندارد و سرنوشت ماموریت او معلوم نیست. مهم ترین مشکل پتریوس در افغانستان این است که دیگر جنگ با طالبان، جنگ امریکا است و نه افغان ها. حکومت افغانستان و فراکسیون های سیاسی، از بسیار قبل جنگ با طالبان را به کنار گذاشته اند و حتا می توان گفت که برای کرزی جنگ طالبان، یک جنگ تحمیلی است که او را در برابر برادران پشتون اش قرار می دهد. برای کرزی، طالبان نه تنها یک خطر محسوب نمی شوند، بلکه به واسطه آنان می تواند صلح را در کشور تامین و به بقای خود برای چند صباحی ادامه بدهد. حتا کرزی به خاطر پایان جنگی که او از قبل خود را مغلوب آن می داند، حاضر شده است که تمایل خود را به نزدیکی با گروه حقانی از طریق پاکستان نشان بدهد. 

پاکستان در جنگ افغانستان، جناح های مختلف مانند طالبان، گروه حقانی و حزب اسلامی را حمایت کرده است و با آن ها علیه امریکا و هندوستان می جنگد و کرزی نیز باید برای بقای خود و حمایت پاکستان، این گروه ها را در داخل حاکمیت خود بیاورد.

وقتی در حکومت و جناح های بیرون از حاکمیت، بر سر توافق با طالبان و حزب اسلامی همگرایی وجود دارد، جنگ پتریوس، جنگ یکجانبه و بدون شرکت افغان ها علیه طالبان و گروه حقانی است. این واقعیت تلخی است که اداره امریکا و نیروهای ضد طالبان در افغانستان، درک می کنند. 

به نظر می آید که در چنین شرایطی پتریوس به ناگزیر باید راه حل های تحمیلی سیاسی اداره افغانستان و پاکستان را بپذیرد. زیرا، مشکل پتریوس این است که در گذشته، حکومت افغانستان نمی خواست با قایل شدن نقش برای پاکستان در روند صلح با طالبان، زمینه نفوذ این کشور را از طریق طالبان و حزب اسلامی فراهم کند. چون اعتقاد به پیروزی نظامی و سیاسی غرب بر پاکستان و طالبان داشت. اما، اکنون چنین اعتقادی در وجود  کرزی و نزدیکان اش وجود ندارد. دلیل عمده آن، این است که کرزی با زعامت سست و غیرموثرش، در خود شجاعت شکست دادن طالبان را نمی بیند.

از گزارش های رسانه های داخلی و خارجی بر می آید که تحرکات سیاسی میان پاکستان و افغانستان جهت همگرایی زیاد شده است. به گفته سخنگوی ارتش پاکستان، از زمانی که امریکایی ها تاریخ آغاز خروج خود را جولای ۲۰۱۱ اعلام داشتند، اسلام آباد برای خود نقش حیاتی در موضوع افغانستان احساس می کند. واضح است که پاکستان از آن جریان گفتگو با طالبان حمایت می کند که جایگاه این گروه در آینده سیاسی کشور حفظ باشد. آیا به راستی تعیین ضرب العجل از سوی باراک اوباما برای خروج سربازان امریکایی، اسلام آباد را برای پر کردن خلای پس از خروج، به تقلا انداخته است؟ آیا این موضوع باعث شده است که خود را روز تا روز به کابل نزدیک کند؟

نشانه های این نزدیکی تا اندازه ای قابل درک است. کرزی، رییس امنیت و وزیر داخله را به نشانه حسن نیت نسبت به پاکستان، از کار برکنار کرد؛ سفرهای روسای استخبارات و اردوی پاکستان به کابل آغاز شده است؛ کرزی با اطمینان بیشتر تلاش های خود برای مصالحه با طالبان را افزایش داده است، و روز تا روز ادبیات ضد غربی خود را بیشتر می سازد. او حتا موضوع گسترش موادمخدر را به دوش خارجی ها می اندازد.

در این وضعیت معلوم نیست که استراتژی پتریوس به کجا منتهی می شود. قدر مسلم این است که چند دستگی و تفرقه بر سر این استراتژی وجود دارد و کسان بسیاری در واشنگتن دیگر نسبت به طرح های نظامی باور ندارند. اروپایی ها، مانند بریتانیا و آلمان، همچنان طرفدار گفتگو با طالبان هستند، در حالی که ناتو فعلا قصد ندارد که تا اطلاع ثانوی عملیات نظامی علیه طالبان را متوقف سازد.

 

برگرفته از هشت صبح 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا