دیروز حامد کرزی در نشست سران سازمان شانگهای به عنوان مهمان ویِژه حضور یافت و بر همکاری های بیشتر در مبارزه با تروریسم تأکیدکرد. مسلم است که آقای کرزی در این نشست بر مبارزه با تروریسم به عنوان یک «پدیده ی منطقه ای و بین المللی» اشاره کرده و گفته شده است که «تروریزم، دشمن مشترک همه ی ما است که هیچ مرز و ملیتی را نمی شناسد. تروریستان در هر جایی از دنیا، از مسکو تا نیویورک، از استانبول تا بمبئی، از کابل تا لاهور، انسان ها را به قتل رسانیده و فضای ترس و وحشت را میان میلیون ها شهروند بیگناه ایجاد میکنند.»
اما سوال این است که این سخنان علی رغم هرگونه واقعیت اش، چه تأثیری میتواند بر وضعیت داشته باشد؛ زیرا تا جایی که دیده شده است در هفت سال پسین، افغانستان همواره مهمان اجلاس سازمان همکاریهای شانگهای بوده است؛ اما این سازمان برنامهی مرتب و منظمی در بارهی افغانستان و راه حل بحران کنونی که بدون شک منطقه را نیز در تب و تاب خویش می کشاند نداشته است.
واضح است که افغانستان با توصیههای اخلاقی و صحبتهای هوایی سران سازمان شانگهای به جایی نمی رسد و ایجاب می کند تا این سازمان منطقهای ـ که توسط قدرتهای بزرگ منطقه شکل گرفته ـ اقدامات واضحی در مورد آنچه در این گوشه از منطقه می گذرد، ارایه کند.
عدم راهبرد درست این سازمان در بارهی افغانستان، نشان می دهد که اصلاً «سازمان همکاری های شانگهای» که به هدف «گسترش و تقویت همکاری های منطقه ای» مطرح شده و حرف خاصی برای گفتن ندارد و تصمیمهای آن سازمان، متأثر از سیاستهای روزمره گی این سازمان است که می تواند چندان عملی نباشد. در حالی که انتظار می رود، قدرت های اصلی منطقهای، مثل چین و روسیه که اعضای اصلی و موسسان سازمان هستند، حرفهای واضحی برای این کشور داشته باشند؛ اما چنان دیده می شود که این سازمان با توجه به سیاست های گوناگونی که کشورهای عضو و ناظر این سازمان در بارهی افغانستان دارند، نمی تواند حرف واحدی در باره ی این کشور ارایه دهد.
بسیار ضروری است که این سازمان، حرف روشنی در قبال منطقه داشته باشد؛ در غیر آن، به مشکل میتواند به آنچه هدف ایجادش را تشکیل میدهد دست یابد. شاید کشورهای عضو شانگهای به خصوص قدرتهای بزرگی مثل چین و روسیه با توجه به اینکه هر کدام به گونهیی به حضور غرب و جامعهی جهانی در افغانستان می نگرند و میخواهند به شکل ظریفی با حضور جامعهی جهانی در افغانستان برخورد کنند، نمیتوانند خط مشی مشخص و عملیی را روی دست گیرند.
نکته ی دیگری که سازمان شانگهای را از داشتن برنامههای واضح و مشترک در بارهی افغانستان باز می دارد، حضور کشورهای متخاصم و مخالف در میان اعضا و ناظران این سازمان است و این نشان می هد که این سازمان باید راه درازی را بپیماید که به برنامه و راهبرد واحدی در بارهی افغانستان برسد؛ برنامهیی که با توجه به ترکیب نا متجانس این سازمان، قوت داشتن حرف مشخص و موثر را در باره ی مسایل منطقه ای و کشوری، سلب کرده است. اکنون نیاز است تا این سازمان، حرف واضحی در بارهی افغانستان ـ به خصوص که به تازگی دیده میشود، سیاست طالبانی سازی حکومت روی دست گرقته شده است ـ داشته باشد.