خبر و دیدگاه

معاذ الله، از منادیان فتنه انگیز

Hanging-Rope

احساساتی شدن نا معقول، از جسارت آدمها در برابر بیان معقول می کاهد، و در برخی مواقع، نا آزموده ها تطمیع می شوند، تا بسیاری از واقعیتها و حقیقتها را پنهان کرده به شایعه ها پا فشاری کنند.

در دهکدۀ جهانی امروز، از برکت علم و خرد آدمیزاد، واقعیتها و شایعه ها بسرعت باد و برق دورا دور قاره ها می پیماید، و مردم دنیا را از اوضاع و احوال یکدیگر آگاه می سازد.

سوگمندانه باید گفت: دست سیاست های غرض آلود، در منطقۀ ما چنان کارگر افتاده، که برای سر در گمی افکار مردم، با گذشت هر روز دام تزویر تازه ی می گسترانند، تا یگانه هدف سر پوشیدۀ شان را، در دشوار ترین شرایط، با بعصیان آوردن توده ها ، برآورده سازند. جای تأسف است که عده ای از صاحبان قلم و زبان { آب را نادیده ، موزه را از پا می کشند} بدون آنکه دماغ شانرا لمس ، دنبال گربۀ نادیده می دوند ، و برای به کرسی نشاندن شایعه ها ، شتاب زده نوحه خوانی می کنند.

در سه دهۀ اخیریکه افغانستان برای منافع دوستان و دشمنان ما در آتش جنگ خانمانسوز می سوخت، شکی نیست که جمهوری اسلامی ایران درین جنگ ویران کن بیطرف نماند، جز برای منافع خود، کدام  کار خاصی  که رضای خدا در آن متصور ، و رضای ملت مظلوم ما از آن حاصل شده باشد، انجام نداده است.

و اما مردم عزیز ایران میدانند که افغانستانی ها، مردمان صبور و قدر شناسی هستند، از میزبانی ملت ایران ، در طول سالهای جنگ اظهار قدر دانی و شکران مینمایند ، اما گلایه و حقایق تلخ انکار ناپذیری مبنی بر برخورد بیتفاوت و خصمانه ، آزار و اذیت مهاجرین توسط پولیس ، ژاندارمری و سپاه پاسداران ، بطور خیلی عادی در کمپها ، نبود شرایط مناسب درس و تعلیم برای کودکان ، عدم دسترسی زندانیان به وکیل مدافع ، جمع آوری و رد مزر مهاجرین از کوچه و بازار و محل کار ، بدون اینکه عذر قانونی شان مبنی بر داشتن زن و فرزند شنیده شود ، کمترین مزد ، عدم مصؤنیت در کارگاه ها و عدم پرداخت خسارت از طرف کار فرما ، و بسیاری حقایق دردناک و تکاندهنده ی که نمیتوان بازگو نمود ، مهاجرین افغانی را رنجیده خاطر ساخته است . آنعده مهاجرینی که به سبب حقارت های روحی و شکنجه های  روانی از ایران بازگشت نموده اند ، خاطرات بسیار تلخی از اردوگاه های تل سیاه ، عسکر آباد ، سنگ سفید و ورامین در ذهن شان ماندگار و فراموش ناشدنیست.

در رابطه به هیاهویی که اخیراً راجع به اعدام ۴۵ نفر مهاجرین افغانی از زبان شخص و یا اشخاصی بیمسوولیت براه انداخته شد ، باز هم سوگمندانه شایان یاد آوری میدانم که: برخی از رسانه ها بدون در نظرداشت مسوولیت عظیم خبر نگاری و عواقب بد مسئله، از کاه کوه ساختند، و شتاب زده تا سرحد نا سزا گفتن پیش رفتند . مطمئنم  دست هایی در کار بود ، تا این شایعه را سریعتر و وسیعتر دامن بزنند و روابط دوستانۀ دو ملتی را که دارای رشته های نا گسستنی عمیق تاریخی، فرهنگی، زبانی هستند خدشه دار سازند.

شخصی ادعا می کند که ۴۵ نفر مهاجرین افغانی در زندان تایباد اعدام شد. وظیفۀ یک ژورنالیست و یا کار شناس درینمورد چیست. قبول ادعا ، رد و یا تحقیق منطقی.

اکنون این سوالات مطرح می شود که:

۱  نوعیت جرم، علل و عوامل آن چه بوده؟

۲  آیا زندان تایباد برای اعدام همچو جمعیت کثیری ، گنجایش ، آمادگی و محلی مناسب شده میتواند؟

۳  در صورتیکه ۴۵ نفر رسماً اعدام شده باشند، اجساد آنها رسماً در مرز اسلام قلعه تحویل مقامات افغانی شده ، رسانه های خبری کجا بودند ، چرا فلمبرداری نشد ، چرا دولت و رسانه ها سکوت اختیار کردند؟

۴  آیا اعدام شد گان از یک ولایت افغانستان بودند ، یا از سایر ولایات هم ، اگر جسدی در سایر ولایات تحویل خانوداه ها شده باشد ، گزارش آنرا کدام رسانۀ خبری مستقیماً پخش کرده است؟

۵ آیا ادعای یک نفر مهاجر ، که شاید مصائب هجرت و زخم زبانها را دیده باشد ، مورد تائید قرار بگیرد ، یا اظهارات دو مقام بلند پایۀ رسمی دولتهای ایران و افغانستان؟

با آنچه که گفته آمدیم ، باین نتیجه می رسیم که: نادرست بودن این قضیه نیاز به استدلال نداشته و اظهارات دو مقام وزارت خارجه ایران و افغانستان مبنی بر اعدام ۳ یا ۴ نفر قاچاقچی مواد مخدر مورد تائید است ، تحلیل های نادرست و دور از واقعیت از لحاظ اصول ژورنالیستی و قوانین جامعۀ مدنی لطمۀ بزرگی در شخصیت رسانه ای وارد می سازد.

بیائید صادقانه و بیطرفانه از خود بپرسیم و از خود بنالیم ، در حالیکه خوب میدانیم کشت ، زرع و قاچاق مواد مخدر خیانت علیه کل بشریت است ، قاچاقبران نباید بدون مجازات و کیفر بمانند ، درینجا حرف  از خودی و بیگانه نیست ، درینجا حرف از کل بشریت است . لحظاتی چند خود را بجای دیگران قرار دهیم ، اگر فردی از کشور دیگری مواد مخدر را به کشور مان وارد کند و جوانان ما را آلوده به این زهر خانمانسوز سازد ، ما در مقابل چه می کنیم ، با پذیرایی گرم و اهدای سوغات او را آزاد می نمایم ، یا مطابق قانون کشور خود با وی برخورد میکنیم ؟ . هر کشور از خود قوانین خاص و منافع ملی دارد ، شما اطلاع داشته باشید که هر سال بعد از ختم مراسم حج ، تعدادی از حجاج ما بی دست به کشور بر میگردند ، عربستان سعودی اشخاصی را که دست به دزدی می زنند ، دست شانرا قطع می کند . پس همانطوریکه بدیگران اجازه نمی دهیم در امورات کشور ما مداخله کنند ، ما نیز حق نداریم  در اجرای قوانین دیگران مداخله کنیم . در هنگام داوری باید جانب حق را گرفت ، در حالیکه تمام سازمانها ، جنبش ها و دولتها ی دنیا علیه مواد مخدر مبارزه می کنند ، ما چرا خود را ازین داعیۀ بر حق کنار بکشیم . این را نیز نادیده نباید گرفت ، تا زمانیکه فقر وجود دارد ، اعدام ها راه مناسب و اساسی نبوده و شاهراه انتقال مواد مخدر را مسدود نمی کند ، بلکه کمی ترس را مستولی می سازد . این مسئله بعنوان یک امر مهم و فوق العاده پُراهمیت باید مورد توجۀ مراجع مسؤل قرار بگیرد ، تا شیوه های مناسبی به پایان دادن اعدام ها در نظر گرفته شده ، با کمال عدالت در مورد مجرمین بدون شکنجه رفتار ، و برای متهمین اجازه داده شود تا از خود توسط وکیل مدافع بدفاع بپردازند.

تا جائیکه موضوع به پناهندگان ارتباط می گیرد ، حقایق دردناکی از خشونت علیه مهاجرین را میتوان در همه جای دنیا ، از کشور های اسلامی { حامی مستضعفین جهان  و اسلام مرز را نمی شناسد } گرفته ، تا کشور های غربی دارای اصول دموکراسی مشاهده میکنیم ، بطور مثال از کشور یونان خبر هایی در دست است که ، مهاجرین به چه وضیعت اسفناکی در آنجا زندگی غیر انسانی دارند ، لت وکوب و شکنجۀ پولیس یونان ریکارد خشونت گری پولیس پاکستان اسلامی را شکسته است.

حالا از خود باید پرسید، این همه مصیبتها بر سر ما ملت چه عللی میتواند داشته باشد ، که در هر پیامد و پیروزی نوید بخشی ، آغاز بدبختی دیگری را نصیب میشویم ، آیا ما منشأ اساسی فرار جوانان خود را از کشور بررسی کرده ایم ، شاید پاسخ چنین باشد ، آری  … فقر ، نبود امنیت ، بیکاری عامل عمدۀ فرار مردم از کشور شده ، پس درینجا مقصر کیست ؟ خود ما ، یا بیگانگان ، ما نتوانسته ایم از همه امکاناتیکه در دسترس داریم استفاده خوبی ببریم.

تأسف آور است که بیشترین موارد خشونت در وطن خود ما صورت می پذیرد ، ولی جدی تلقی نمیشود . آیا برای ما خجالت آور نیست ! که دربسیاری از کشورها ، فقط افغانها هستند ، توهین ، تحقیر ، زندان و یا بپایه های دار می روند.

دولت افغانستان باید با استفاده از روشهای مناسب ، بدون تأخیر ، یک برنامۀ بازگشت مهاجرین را رویدست بگیرد . و مبالغ هنگفتی که برای سرگرم سازی مردم بخاطر بقای یکمشت جلاد، بعناوین مختلف جرگه و جرگه بازی بمصرف می رساند ، در فراهم آوری شرایط زندگی پر سعادت و بازگشت مهاجرین از کشور های همسایه اقدام نماید، تاکی و تا چند، این هممیهنان ما ، در دیاران غربت و بیگانه زیر بار استثمار کمر های شان خم گردد.

بحران فرار نو جوانان ما که امروز شاهد آن هستیم ، محصول عملکرد های یاغیانۀ طالبان { نادان } و حکمتیار{ پیمان شکن نیمه راه } است ، که راه رشد سیستم زندگی انسانی و متمدن را در کشور سد ساخته اند . آمدن آنها باثر تلاشهای آقای کرزی و جناب وردک مطمئناً وضع مملکت بدتر میگردد . نیروهای مترقی باید با شدت تمام ، مبارزه بخاطر نابودی این تروریست ها را وظیفۀ اصلی خود قرار داده ، تا باشد با سرنگونی کامل آنها امنیت در کشور قایم گردد . ضمناً جلو خروج ارز توسط باند های مافیایی خودی و بیگانه گرفته شود  و ازین پول ها با مساعدت کمکهای جامعۀ جهانی ، زمینۀ کار را به مهاجرین مهیا سازند.

هموطنان عزیز بخاطر بسپارید: هرگونه سهل انگاری از طرف حکومت، مردم ما شاهد تحویل گیری دو  نوع اجساد خواهند بود: ۱) جسد معتادین با روح ، که بار دوش خانواده ها و جامعه خواهند شد؛ ۲) جسد های بیروحیکه، در هنگام سفر در کانتینر ها خفه میشوند یا با کشتی های نا ایمنی غرق ابحار میگردند یا توسط نیرو های امنیتی به رگبار گلوله بسته شده و یا اعدام میگردند.

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا