فرهنگ و هنر

روش های درست نویسی و درست گویی در زبان

jawid_farhad2

 

زبان پارسی، بر بنیاد گسترده گی حوزه ی مفهومی اش در میان پارسی زبانان، از ارزش ویژه یی برخوردار است؛ برخورداری از این ارزش، زمانی دستیاب می شود که روند اثر گذاری و اثر پذیری این زبان را در فرایند دوسویه ی آن (مرحله ی دادوستد زبانی) مورد ژرف نگری قراربدهیم.

با توجه به این ویژه گی، یکی ازمواردی که می تواند دررشد و گسترده گی حوزه ی مفهومی زبان پارسی، مدد رساند، کاربرد روش های درست نویسی و درست گویی واژه ها در زبان است.

افزون براین،به کارگیری روش های درست نویسی ودرست گویی واژه ها کمک می کند تا زبان را از آسیب های روزمره ولغزش های معنایی دورنگهداریم، و با عملی سازی این مهم، به پویایی آن بپردازیم.

چنانکه و چنانچه: این دو (چنانکه وچنانچه) دوترکیب مختلف با دومعنای متفاوت اند؛ زیرا “چنانکه” به مفهوم “آن طوری که”آمده و مهمترین برهان آن “آن چنانکه وهم چنانکه” است و دراین جاهم “آن طوری که” معنا می دهد.

“چنانچه” به معنای “اگرست” مانند: “چنانکه آگاهی دارید” ؛ یعنی آن طوری که آگاهی دارید و” چنانچه آمدید من نبودم” یعنی اگر آمدید،من نبودم. این دو ترکیب را بیشتر به جای هم می نویسند، و این اشتباه محض است. در کتاب های کهن، گاهی این نارسایی و اشتباه دیده می شود: اما به هر حال، از کاربرد “چنانچه ” به جای “چنانکه ” باید پرهیزشود.

بایستی، باید و بایست : باید” فعل مضارع “بایستن” یعنی در برگیرنده ی زمان حال است . “بایست” و”می بایست” فعل ماضی و”بایستی” از منظر دستور زبان صیغه ی شرطی است.

در زمان حال(مضارع ) ،کاربرد و واژه ی “باید” درست است و نه “بایستی”؛ پس هنگامی که می گوییم”او بایستی این کار را بکند ” نا درست است. به جای آن باید گفت : “اوباید این کاررا بکند”ویا” او باید برود”و” اوبایست برود” و”او بایستی برود” ویا “بایست رفته باشد” نیز نادرست است ؛ برای آن که این جافعل، مضارع و شرطی می آید. به همین گونه کاربرد جمله ی “باید آمده باشد” نیز درست نیست؛ برای آن که دراین جمله، فعل ماضی “باید” نمی توان آورد و به جای آن باید گفت و نوشت: “می بایست آمده باشد” .

عدم : از ترکیب هایی که امروز متاسفانه تا حد زیادی کاربرد نادرست دارد، ترکیب هایی مانند: عدم حضور، عدم قدرت و… است .

بربنیاد این، بسیاری از پارسی زبانان، واژه ی “عدم” عربی را درآغاز واژه ها می آورند و به همین گونه ترکیب هایی را به کار می برند؛در حالی که واژه ی”قدرت” برابر فارسی خوبی در زبان ما دارد وآن”توانایی” است و”عدم قدرت” هم “ناتوانی “، پس خوب است به جای “عدم قدرت” بگوییم و بنویسیم :”ناتوانی”.

“عدم” در زبان عربی به معنای “نبود” و “نبودن” است و گاهی هم (نظر به نیاز مندی مفهومی در زبان نوشتاروگفتار) بهتر است به جای “عدم” بنویسم وبگوییم: “نبود” ویا”نبودن”.

فقدان: این واژه ازنگاه مفهومی، به معنای “نیستی” و “نبودن” نیست . معنای اصلی “فقدان”، “گم کردن” ویا “گم شدن”

است. درزبان فارسی ، بهتر است به جای واژه ی “فقدان” ،”گم شدن” و”گم کردن” را به کارببریم.

دنیاء جدید یا دنیای جدید ؟ : برخی ها “دنیا ” و”صحرا”را درجمله به دوگونه می نویسند:”دنیاءجدید”ویا هم”دنیای جدید”و”صحراءخشک”ویاهم”صحرای خشک” که نگارش و تلفظ “دنیاء جدید” و”صحراء خشک” نادرست و نگارش و

تلفظ “دنیای جدید ” و”صحرای خشک ” درست است ؛ زیرا گذاشتن نشانه ی همزه (ء) به جای (ی) به این دلیل نادرست است که هرواژه ی پارسی که در پایان آن الف ممدود است، در اصل “الف” و”یا” بوده مانند: جای و نه جاء، پای ونه پاء، ناپیدای ونه ناپیداء، رهنمای ونه رهنماء و…؛ زیرا “ی” را که به نشانه ی اختصار آمده، در هنگام اضافه دو باره آورده شده، واز همین سبب گفته و نوشته می شود: “جای خوب، پای شما، رهنمای بد و…”

بنابراین کاربرد “دنیای جدید و صحرای خشک” درست است و نه”دنیاءجدید وصحراء خشک”؛اما در برخی از کتاب های نوشته شده ی کهن” دنیاءجدید وصحراءخشک” نگاشته شده ؛ ولی آن چه در آن کتاب ها نگارش یافته همزه نیست ، بل این همزه به جای “ی” ویا هم”ی” نیمه تمام است وآن هم به خاطری است تا درمیان “ی” تمام ونیمه تمام، تفاوتی گذاشته شود.

پارینیان حتا در هنگام نوشتن نام های مشهورعربی به خط عربی، واژه هایی مانند: موسی وعیسی را در هنگام افزودن “ی”، بدل به الف نموده و”ی” افزوده را در پی آن می آوردند مانند: موسای کلیم الله ، عیسای روح الله ،  مصطفای پیامبرو…(امروزنیز این روش پسندیده است.)

نهاریاناهار ؟ : نوشتن “نهار” با “ن”،” ھ”، “ا” و “ر” درست نیست؛ چون این واژه عربی وبه معنای “روز”است ونه “ناشتای روز”. آن چه را که در میان روزمی خورند، “ناهار”است .این واژه فارسی است وبه مفهوم “ناشتا” وغذای چاشت است.

بنابراین کاربرد واژه ی “نهار” عربی که به معنای روز است به جای “ناهار” فارسی ؛ یعنی “روز خوردن ” که مفهوم ناروایی را بیان می کند.

سفارشات ، گزارشات، فرمایشات: جمع بستن واژه های فارسی با”ات” عربی مانند: گزارشات ،سفارشات ، فرمایشات نگارشات و… بسیار ناروا است؛ زیرا واژه هایی مانند : گزارش ، نگارش ، سفارش، فرمایش و… .پارسی اند، و هیچ

نیازمندیی وجود ندارد تا این گونه واژه های پارسی را با “ات” عربی جمع ببندیم . به جای آن بهتر است این واژه ها را با “ها”در پارسی جمع بندیم ونه با”ات” عربی. هم چنان واژه ی “ده”را که پارسی است، نباید “دهات” بنویسیم ، بل به جای آن “ده ها” نوشته وواژه های رایج مغولی در زبان پارسی مانند: ییلاق ، قشلاق و باغ را نیز با”ات” عربی جمع نبندیم.

شیرینی جات، سبزی جات، میوه جات وترشی جات: جمع بستن واژه ها با “جات” مانند: شیرینی جات، سبزی جات، میوه جات، ترشی جات و … نیز مجاز نیست ، بهتر است این گونه واژه ها را با “ها” جمع ببندیم و نه با “جات” ؛ این نادرستی زمانی به نقل از استاد” سعید نفیسی “به میان آمده که بسیاری به این قیاس که “در زبان عرب گاف نیست وهر کلمه ای را که گاف داشته در عربی گاف آن را به جیم بدل می کنند مانند: “نرگس ” که در عربی از فارسی گرفته اند واز آن “نرجس” ساخته اند و پیش خودشان تصور کرده اند که اگر بخواهند می توانند واژه هایی مانند: شیرینی ، سبزی ، میوه ، ترشی و… را می توانند با”جات” جمع بنندند” که این نادرستی روشن در کار برد واژه ها درزبان پارسی است .

بنادرودهاقین: “بندر”واژه ی پارسی است وجمع بستن آن به”بنادر”درزبان پارسی درست نیست. این جمع را در زبان عربی باید به کاربرد؛ زیرا واژه ی بندر از زبان پارسی به زبان عربی رفته و در آن زبان به “بنادر ” جمع بسته شده است . در زبان پارسی بهتر است”بندرها” بنویسیم ونه ” بنادر” .هم چنان واژه ی “دهقان ” را که اصل آن پارسی و”دهگان” بوده، نباید به گونه ی عربی شده ی آن “دهاقین”بنویسیم ، به جای آن خوب است بنویسیم دهقان ها وگاهی هم “دهقانان”.

پیشنهادات واصله : پیشنهاد واژه ی پارسی است. افزون براین که جمع بستن آن با “ات” عربی ناروا است، درواژه های پارسی مانند زبان عربی ما مذکر ومونث نداریم؛ بنابراین نادرست است که برای اسم جمع در پارسی ، صفت مونث

بیاوریم وترکیب های بدریختی مانند: پیشنهاد های واصله ونامه های واصله را به کارببریم. به جای  آن ها بهتراست “پیشنهادهای رسیده ونامه های وارده” گفت ونوشت.

نیاگان یا نیاکان؟ : مفرد این واژه دراصل “نیاگ” (به معنای نیا یا جد) است وجمع آن نیاگان است، نه “نیاک یا نیاکان” به کاف تازی . پس بهتر است مانند واژه های: “شایگان ورایگان ” واژه ی “نیاکان” ،”نیاگان” نوشته وخوانده شود.

طپیدن ،غلطیدن : این واژه ها (طپیدن وغلطیدن ) را باید با”ت” فارسی (تپیدن و غلتیدن) نوشت ونه با “طای” عربی.

به همین سان، مشتقات این واژه ها مانند: تپش، غلت خوردن، غلت زدن ، غلتان و غلتک را نیزباید با”ت” نوشت ونه با”ط”.

توفان یا طوفان؟: این ها دو واژه با دومعنای متفاوت اند. “توفان” به “ت”فارسی و”طوفان” به “ط”عربی است.

“طوفان”عربی با طای ماٴلف ، معناهای چندگانه دارد مانند : باران سخت، آب فراوان و سیل؛ اما واژه ی “توفان” فارسی با”ت” از فعل “توفیدن” گرفته شده وبه معنای “فریاد کردن به صدای بلند” “غرش” و “غریدن “است.

میادین یا میدان ها؟ : واژه ی “میدان” فارسی است واز پارسی به زبان عربی رفته وبه “میادین”جمع بسته شده، بنابراین جمع بستن آن به گونه ی عربی در زبان پارسی- و به شکل میادین- مجازنیست. خوب است به جای “میادین” “میدان ها” نوشته و خوانده شود.

وزرا یا وزیران؟: “وزیر” در اصل واژه ی پارسی بوده و به گونه ی “وچیر” یا”وچر” نیز در گذشته کاربرد داشته وعرب ها آن را از پارسی گرفته اند، بنابراین جمع بستن آن به گونه ی عربی یعنی “وزرا” و”اوزار” در زبان پارسی نادرست است. بهتر آن است که در فارسی جمع وزیر را “وزیران”بگوییم.

استادان یا اساتید؟: “استاد” نیز واژه ی پارسی است واصل آن “اوستاد” بوده است. دال واژه ی “استاد” در واقع مانند واژه های: خشنود، خشنوذ وخورشید، خورشیذ باذال بوده وعرب ها هنگامی که این واژه  را از فارسی گرفته اند، بر بنیاد همان ساختار پارین، آن را “استاذ” تلفظ نموده و جمع آن را “اساتیذ واساتذه ” نیز می گویند. پس از آن جایی که این واژه در اصل فارسی است، باید جمع این واژه را نیز در زبان پارسی “استادان”یا”استادها” بنویسیم، نه بر اقتضای عربی آن “اساتید،اساتیذ ویا هم اساتذه”.

دکاکین و دکان ها : “دکان” واژه ی فارسی است وجمع بستن به گونه ی عربی (دکاکین ) درست نیست به جای آ ن باید نوشت :”دکا ن ها” .درپارسی دکان کوچک را ” دکانچه و دکه ” می گویند.

گزاردن وگذاردن: این دو واژه ازدوریشه با دومعنای متفاوت است.

“گذاشتن ” با ذال به معنای “نهادن و قراردادن” است و”گزاردن” با”ز” به معنای “اداکردن وانجام دادن” . یکی را به جای دیگری به کارگرفتن، نادرستی محظ است.

اتاق یا اطاق؟: اصل این واژه ترکی است. درزبان ترکی مخرجی که به “ط” (طای مالف) تلفظ شود وجود ندارد؛ یعنی “ط” غلیظ مانند عربی نیست. پس هیچ عمدی وجود ندارد که ما در فارسی واژه ی “اتاق” را به “عربی و به شکل “اطاق” بنویسیم . بهتر است به جای آن،”اتاق” نوشته کنیم ونه “اطاق”.

مدیره، رییسه، کمینه و جانبه : از آن جایی که درزبان پارسی مذکرومونث نیست، این تصور نادرست است که به اقتضای زبان عربی در فارسی- نیز- نشانه ی تاٴنیث آورده شود وبانوان مدیر و رییس را” مدیره”و”رییسه” بگویند وبنویسند.

“استاد سعید نفیسی” در این مورد می نگارد:” در زبان عربی هم برای این مقصود، چنین کلمه ای نیست و همین طور کلمه ی رییسه، یعنی زنی که ریاست بکند، در عربی نیامده است. مدیره، تنها مونث صفت مدیر ورییسه مونث صفت رییس است . در عربی گاهی برای صفت مذکری که به جای اسم استعمال می شود، کلمه ی مونث معمول است مثل شاعر که مونث آن شاعره آمده است،وحتی رقاصه هم درست نیست، مگر این که صفت باشد. در نتیجه ی همین اشتباهات، کلمه ی جانبه را هم جعل کرده اند. مردان برای اینکه من نگویند وننوسیند و من گفتن را بی جهت بی ادبی فرض کرده اند، در حق خودشان گفته اند: این جانب. در صورتی که جانب در اصل زبان تازی، به معنی پهلوست و در فارسی به معنی سو و جهت و طرف هم استعمال شده است.

با همه ای اینها دلیل نیست که زنان خودشان را جانبه بگویند؛ زیرا که نه تنها بر خلاف قاعده است؛ بلکه جنبه ی تحقیر و توهین هم دارد؛ زیرا که جانبه در لغت عرب، به معنی زن کوتاه قد وخواروذلیل است.”

با توجه به این، کاربرد “کمینه ” به جای مونث “کمین” (وبه خاطر بیان شکسته نفسی) درزبان فارسی نیز نادرست است.

 


بخش دوم

در بخش نخست این نوشتار (روش های درست گویی ودرست نویسی در زبان) بیشتر به دشواری ها ونادرستی ترکیب ها و واژه ها در زبان نوشتارو گفتار پرداخته شد. دراین بخش می کوشم (افزون بر نشان دادن شیوه های درست نوشتاری وگفتاری واژه ها- وگاهی هم ترکیب ها-) به نادرستی جمله ها ازچشم انداز مفهومی نیر بپردازم:

به شمافکرمی کنم، روی شما فکرمی کنم و به فلان مطلب فکر می کنم: “به شما فکر می کنم، روی شما فکر می کنم وبه فلان مطلب فکر می کنم” درنگارش وگفتار فارسی، مفهوم را به گونه ی روشن نمی رساند؛ زیرا فکردن به کسی یعنی چه؟ از سوی دیگر “روی شما فکر می کنم” نیز از منظر معنایی با اشکال رو به رواست؛ زیرا “روی” به معنای “صورت ،چهره وسطح ” وروی کسی فکر کردن؛ یعنی در مورد صورت، چهره وسطح کسی فکرکردن؛ واین ها مفهوم رسایی ندارند . بهتر است به جای هردو جمله بنویسیم : “من به فکر شما هستم ویادرفکر شما هستم” وبه جای جمله ی “من به فلان مطلب فکر می کنم” خوب است نوشته شود: “درفکر فلان مطلب هستم”.

به جای به کارگیری واژه ی “فکر” نیز بهتر است از واژه ی “اندیشه” استفاده شود.

روی شما حساب می کنم: این جمله نیز از چشم انداز مفهومی نادرست است؛ زیرا روی کسی حساب کردن؛ “یعنی کسی را خواباندن و روی بدن او جمع و تفریق وضرب وتقسیم کردن. به جای آن خوب است گفته شود: “من به شما اعتماد دارم ویا من به شما اطیمنان می کنم.” ؛ زیرا واژه های “روی و حساب”بااین گونه کاربردها به لحاظ معنایی، مفهوم را نادرست می رسانند.

نقطه ی نظر: به کاربردن این ترکیب نیز در جمله هایی مانند: “از نقطه ی نظر اجتماعی ویا اخلاقی ویا……” درست نیست؛ چون “نقطه ی نظر” مفهوم رسایی در کاربرد این جمله ندارد. بهتر است به جای آن گفته شود:از دیداجتماعی ویا…”

خورد یا خرد:دراصل، واژه ی “خرد” بدون “واو”است واز نگاه معنایی، ضد واژه ی “بزرگ” . نوشتن وتلفظ این واژه به گونه ی “خورد” نادرست است.

تجلیل: “تجلیل” واژه ی عربی است، ومعنای اصلی آن “جل برسر مرکب گذاشتن ” است؛ اما واژه ی دیگری که مفهوم مثبت را به جای “تجلیل در عربی می رساند- وبسیاردقیق نیز هست- واژه ی “تبجیل” است ونه “تجلیل”.

اما در فارسی واژه ی “بزرگداشت”وجوددارد که دراین صورت، بهتر است گونه ی پارسی آن، یعنی “بزرگداشت” را به کاربرد ونه “تبجیل” عربی را.

به بهره برداری سپرده شد: بسیاری از رسانه های دیداری، شنیداری ونوشتاری این گونه می نویسند ومی خوانند: “چند پروژه (پنج، هفت ویا …) در ولایت کابل به بهره برداری سپرده شد” واین نادرست است؛ زیرا “بهره برداری” کسی ویا فردی نیست که این پروژه ها به وی سپرده شود. بهتر است به جای این کاربرد نادرست، گفته و نوشته شود: از چند پروژه (دو، پنج،هفت و…) بهره برداری شد،چند پروژه مورد استفاده قرار گرفت ویا چند پروژه به بهره برداری رسید.

بزرگداشت به عمل آمد: بسیاری از رسانه ها می نویسند : “از روز جهانی بهداشت ، بزرگداشت به عمل آمد”؛ اگر منظور “به عمل آمدن” عملی شدن هم باشد، تاجایی این گونه نگارش زیبا نیست. به جای بزرگداشت به عمل آمد”، بهتر است نوشته شود: “ازروزجهانی بهداشت بزرگداشت شد”.

امروز بالای کاروان نیروهای نظامی درقندهار، حمله صورت گرفت: واژه ی”بالا” در این جمله، مفهوم نارسا دارد؛ زیرا اگر منظور ما ازحمله بر سر(فرق) نیروهای نظامی باشد، کاربرد واژه ی “بالا” درست است؛ در غیر آن اگر منظور از حمله ی

عمومی برکاروان باشد ونه جهت مشخص، بهتر است به جای “بالا” از “بر” استفاده شودو به جای “صورت گرفت” نیز واژه ی “شد” آورده شود، به این گونه: “امروز برکاروان نیروهای نظامی در قندهار، حمله شد”.

روی آن بحث شد: نگارش واژه ی “روی ” در این گونه جمله ها نادرست است مانند: “روی مساٴله ی فلسطین بحث شد ویا وی روی این موضوع گپ زد.”؛ زیرا واژه ی “روی ” به معنای چهره، صورت وسطح چیزی است؛ بنابراین نوشتن این که : روی مساله ی فلسطین بحث شد؛ یعنی در مورد چهره، صورت ویا سطح مساله ی فلسطین بحث شد، واین مفهوم رسایی ندارد. به جای آن باید نوشت: “درمورد مساله ی فلسطین بحث شد ویاوی در باره ی این موضوع گپ زد.”

جهت: واژه ی عربی است و به معنای سوی، راستا، طرف، علت وروی است. کاربرد آن به جای واژه های “خاطر” و”برای “مفهوم روشن ندارد (هرچند در برخی از فرهنگ ها ،جهت به معنای” به خاطر” و” برای “آمده است) ؛ اما اگر منظور ما از کاربرد واژه ی “جهت ” سوی، راستا و طرف نباشد، بهتر است به جای آن، از” به خاطر” و”برای” استفاده شود.

دستگیری : کاربرد واژه ی “دستگیری” به جای “بازداشت” و”گرفتاری”،درست نیست؛ بهتر آنست به جای” دستگیری ” واژه های “بازداشت”ویا”گرفتاری” به کاربرده شود.

دوصد تن ازباشنده گان…: در خبرها و گزارش های برخی از رسانه ها درکشور می خوانیم می شنویم که: دوصد تن از باشنده گان فلان ولایت در گرد هماییی اشتراک نمودند”. اگر با حذف “تن از” و”گان”،این جمله را این گونه بنویسم که: دو صد باشنده ی ولایت…” زبانش رساتر می شود، وازسوی دیگرافزون برزیبایی در جمله، ویژه گی فشرده نویسی نیز رعایت می شود.

شورشیان طالبان: آوردن دوواژه ی جمع، افزون براین که از چشم انداز زبان فارسی امروز با اشکال دستوری همراه است، ساختار نوشتاری را نیز “بدریخت” ونازیبا می سازد. پس بهتر است بنویسیم: “شورشیان طالب ” ویا”طالبان شورسی” (به همین قیاس جنگجویان طالب ونه جنگجویان طالبان).

اراکین: ارکان جمع “رکن” ودر لغت به معنای “مبنا، پایه ، ستون و…” آمده است؛ اما به کارگیری واژه ی “اراکین” به حیث واژه ی جمع رکن، نادرست است؛ زیرا “رکن”مفرد، ارکان جمع مفرد واراکین به عنوان جمع جمع نادرست است.

به جای اراکین، بهتر است درجمع ،”ارکان” ودر مفرد واژه ی”رکن” به کاربرده شود.

هرچند در برخی از فرهنگ ها، واژه ی”اراکین” به جای واژه ی جمع “رکن” آورده شده است؛ اما با توجه به روش های نگارش در زبان پارسی امروز، کاربرد آن خجسته نیست.

امورات: “امور”در لغت ،جمع “امر” است ومعنای کارها، عمل ها، شغل ها وحادثه ها را می دهد.

با توجه به روش های هنجاری در زبان فارسی ،”امور”به حیث جمع “امر” به کاربرده می شود ونه به گونه ی “امورات” یاجمع جمع.

“ابن سینا” یک فیلسوف بود یا”ابن سینا” فیلسوف بود؟: سال ها پیش، در کتاب”زبان شناسی وزبان فارسی” زنده یاد “پرویز ناتل خانلری” خوانده بودم: کاربرد واژه ی “یک” در جمله ی “ابن سینا یک فیلسوف بود”، به این دلیل نادرست است که : چندین ابن سینای مشهور وجود ندارد که بگوییم از شمار آنان، تنها یک ابن سینا فیلسوف بود؛ بنابراین بهتر است گفته شود: ابن سینا فیلسوف بود.”

 

بخش سوم

واژه های برابر فرانسوی و انگلیسی در زبان پارسی

کاربرد واژه های دخیل و متداول خارجی –به ویژه فرانسوی و انگلیسی- درزبان پارسی ، امروز به حدی رایج شده که در بسیاری حالات ،گوینده گان- وگاهی هم نویسنده گان- حوزه ی زبان پارسی را دچار اشکال وناملایمات نگارشی وگویشی می سازد.

پاک سازی و بحث “سره سازی” زبان(با توجه به مساله ی تبادلات کالاهای فرهنگی میان کشورها) به گونه ی کامل امکان پذیر نیست (اگر امکان پذیرهم باشد. به فرصت فراگیروکارعلمی و دانشگاهی گسترده نیازمند است)؛ اما توجه به شیوه هایی که می تواند به غنامندی زبان پارسی بیفزاید، از مواردیست که می تواند- تاجایی- عملی شود؛ زیرا بسیاری از واژه های خارجی که امروز از سرمسامحه وسهل انگاری وارد زبان پارسی شده اند، برابر های جا افتاده و قشنگ آن یا در زبان فارسی وجود داشته واکنون فراموش شده، ویا هم با توجه به روش واژه گزینی هنجارمند،آن برابرها پذیرفته شده ویا در فارسی پدید آورده شده اند.

دراین بخش می کوشم  واژه های برابرفرانسوی و انگلیسی را در زبان فارسی نشان بدهم:

آپارتمان Appartement: واحد مستقلی دریک ساختمان است و واژه ی برابرآن درزبان پارسی”کاشانه ” است.  

Armes آرم: واژه ی فرانسوی است وبه معنای نشان ویژه ی دولت، موسسه، نهاد و…واژه ی برابر فارسی آن “نشانه ” است.

Assistant اسیستانت: این واژه نیر فرانسوی بوده وبه مفهوم “معاون” است. واژه ی برابر فارسی آن “دستیار” است. .

اکادمی Academie : واژه ی فرانسوی است وبه معنای نهاد رسمی مرکب از صاحب نظران در علم و ادب هنر . واژه ی برابر فارسی آن “فرهگستان” است.

Academque اکادمیک: این واژه نیز فرانسوی بوده ومعنای مربوط به دانشگاه را می رساند. برابرآن درزبان پارسی “دانشگاهی “است.

On calآن کال : این ترکیب انگلیسی است و برابر آن درزبان پارسی “گوش به زنگ” است.  

”  وضیعتی است که شخصی در محل کار خود حضور ندارد ؛ اما موطف است ترتیبی دهد تا در هنگام نیاز On call” بتوانند با او تماس بگیرند.

Application form  اپلی کیشن فورم : این هم انگلیسی است وبرابر آن درزبان پارسی “درخواست نامه ” است.

Application اپلی کیشن: برابر این واژه درفارسی”درخواست” است.

اپوزیسسیون: واژه فرانسوی است و مفهوم افراد، گروه یا جبهه ی مخالف با سیاست دولت را می رساند. واژه ی برابر آن در فارسی “گروه مخالف” است.

Autobiographie اتو بیوگرافی: واژه ی فرانسویست و به معنایشرح حال کسی است که به قلم خودش نوشته شده باشد.

برابر های فارسی آن “سرگذشت خود، زنده گی نامه ی خود وزنده گی نامه ی خود نوشت” است.

My autobiographie مای اتوبیوگرافی: برابر فارسی این ترکیب “زنده گی نامه ی من و سر گذشت من” است.

Automatic اتوماتیک: فرانسویست و صفت هرو سلیه یی که بدون دخالت انسان، خود به خود کارکند و عملی را نیز  گویند که بدون فکر کردن انجام شود. برابر این ترکیب در زبان فارسی”خودکار وخودبه خود” است.

Edit ادیت (ایدیت) : واژه ی انگلیسی است و مفهوم تصحیح وآماده سازی متن ( نوشتاری، شینداری وتصویری) را برای نشر می رساند. برابر فارسی این واژه “ویرایش” است.

Editorادیتور : کسی که متن نوشته، صدا ویا تصویر را برای نشر آماده می کند. برابر فارسی آن “ویراستار” است.   

Organeارگان: واژه ی فرانسوی بوده وبرابر فارسی آن “نهاد”است. افزون بر این، در صورتی که واژه ی “ارگان” در ترکیب “ارگان نشراتی” به کار رود، آن جا واژه ی ارگان به معنای ترجمان است مانند:”هفته نامه ی پنجره، ترجمان (ارگان) نشراتی مردم افغانستان،ویا ترجمان (ارگان) در واقع نشریه یی که بیان کننده ی اندیشه و دیدگاه های یک سازمان یا حزب خاص باشد.

Organizationارگانیزاسیون : به معنای سازمان دهی است. واژه ی برابر آن در فارسی “سازمان” است.

Organisaارگانیزه: به معنای سازمان داده شده است و ترکیب برابر آن در زبان پارسی”سازمند” است.

Institut انستیتوت: واژه ی فرانسوی است وبرابر فارسی آن “دانش سرا” است.

Guard: گارد: واژه ی انگلیسی بوده وبرابرآن در زبان پارسی “نگهبان” است. 

Brochure:بروشور: فرانسوی است وبه معنای متن چاپی با صفحات کم که اطلاعاتی در باره ی ویژه گی های کار، نمایش، نمایشگاه ونظایر آن را به دست می دهد. برابر آن” دفترک” است.

Box: بوکس : فرانسوی است وبرابر فارسی آن”مشت زنی” است.

Boxer:بوکسر: به معنای کسی که ورزش مشت زنی را انجام می دهد، فارسی آن “مشت زن” است.

Bulletin:بولتن: به معنای گزارش کوتاه چاپی ازرویداد ها و خبرهای یک نهاد است، فارسی آن “خبرنامه” است.

Biographie:بیوگرافی: واژه ی فرانسویست و برابر فارسی آن “سرگذشت یا زنده گی نامه” است.

Paragraphe:پاراگراف: این واژه فرانسوی است و به مفهوم بخشی از یک نوشته است وبا آغاز سطر جداگانه، از بخش های دیگر جدا می شود. فارسی آن “بند” است.

Partition: پارتیشن : این واژه ی ترکیبی انگلیسی است و به معنای دیواری ثابت و نازک، برای تقیسم کردن اتاق بزرگ به بخش های کوچک تر. فارسی آن “دیوارک” است.

Parliament:پارلمان : فرانسوی است وبه مفهوم نهادیست که نمایندگان مردم برای قانون گذاری در آن گردهم می آیند.

برابر آن “مجلس نماینده گان” است.

Personnel: پرسونل (پرسنل): واژه ی فرانسوی است وبه معنای مجموع کارکنان یک نهاد یا کارکنان بخش ویژه ی آن. برابر فارسی این واژه “کارکنان” است.

Projecteur:پروژکتور : فرانسوی است ودستگاهی برای تاباندن روشنایی قوی. برابر آن درفارسی “نورافگن” است.

Terrasse:تراس: واژه ی فرانسوی است و مفهوم ایوان وسیع را می رساند. برابر فارسی  آن “مهتابی “است.

Test: تست: انگلیسی است وبرابر آن در زبان فارسی”آزمون” است.

Technocrate:تکنوکرات: فرانسوی است ومعنای کاردان فنی و هوادار حکومت متخصصان را می رساند. برابرآن در فارسی”فن سالار” است.

Technocratique:تکنوکراتیک : به معنای ویژه گی حکومتی است که متولیان آن متخصصان باشند. برابر آن “فن سالارانه” است.

Technocratie: تکنوکراسی : برابر آن “فن سالاری” است. 

Technologie:تکنولوژی: فرانسوی است ودر فارسی “فناوری” می گویند.

Technologist:تکنولوژیست: برابرآن در فارسی “فناور” است.

Technologique:تکنولوژیک: به معنای وابسته به فناوری است ودر فارسی “فناورانه” باید گفت.

Technique:تکنیک: واژه ی فرانسوی است است و به معنای روش یا مهارتی است که در یک کار فنی یا عملی به کار می رود. برابرفارسی آن”فن”است.

Departementدیپارتمنت : فرانسوی است و به معنای بخشی ازیک نهاد است. برابر فارسی آن”بخش”یا”گروه” است.

Décor:دکور : فرانسوی است وفارسی آن “آرایه” است.

Decoration:دکوراسیون: معنای آرایه مانند: صحنه آرایی وخانه آرایی “را می رساند. برابر فارسی آن واژه ی  “آرایش”است.

Remote control:ریموت کنترول : واژه ی انگلیسی است وبه معنای دستگاهی برای اداره ی ابزار برقی ازراه دور. فارسی آن”دورفرمان” است.

Symbole:سمبول : فرانسوی است و آنچه نشانه یا مظهر چیز دیگری باشد. فارسی آن واژه های “نماد، رمز ونشانه” است.

Symbolique:سمبولیک : برابر فارسی آن “نمادین ورمزی” است.

Subside:سوبسید: فرانسوی بوده وبه معنای کمک مالی دولت برای کاهش گرانی است. برابر فارسی آن “یارانه” می باشد.

Form:فورم : فرانسوی است ودر فارسی به آن “برگه” می گویند.

Folklore:فولکلور: اصل این واژه فرانسوی است وبه معنای مجموعه یی اداب ورسوم توده ی مردم ، افسانه ها وتضیف های عامیانه. برابر فارسی این واژه ی ترکیبی “فرهنگ مردم” است.

Folklorique:فولکلوریک: به معنای “مربوط به فرهنگ عامه” وبرابر آن در فارسی “مردمی “است.

Copie:کپی: واژه ی فرانسوی است وبه معنای نسخه ای که به گونه ی کامل شبیه نسخه ی اصلی باشد. برابر فارسی آن “رو نوشت” است.

Loge: لوژ : فرانسوی است وبه معنای محل ممتاز و خاص در تالار نمایش . برابر فارسی آن “جایگاه” است.

LISTe : لست: این واژه فرانسوی است وبه معنای گونه ی اسامی افراد، اشیا و… می باشد، برابر فارسی آن “فهرست” است.

Hormonie:هارمونی : نیز واژه ی فرانسوی است وبه مفهوم سازگاری اجزا بایکدیگر می باشد.برابر واژه ی “هارمونی” در فارسی “هماهنگی” است.

HerMonique:هارمونیک : به معنای “دارای همآهنگی ” است. برابر فارسی آن “همآهنگ ” است.

Amateur:آماتور: فرانسوی است وبه معنای کسی است که کاری را به خاطر علاقه انجام می دهد و آن کار شغل اصلی او نیست . وبرابر پذیرفته شده ی آن درزبان فارسی، “غیرحرفه یی” است.

Stereophonic:ستریوفونیک : واژه ی ترکیبی انگلیسی است وبه مفهوم سیستم ضبط یا پخش است. در فارسی می توان برابراین واژه ی ترکیبی را”چند آوا ویا چند آوایی” نیز به کار برد.

Park:پارک : این واژه انگلیسی است ودر زبان فارسی می توان “توقف” نوشت.

Parking: پارکنگ: به معنای محل توقف وسیله ی نقلیه بوده ودرفارسی به آن “توقفگاه” می گویند.

Rewinder:ریوایندر: انگلیسی است و دستگاهی برای عقب بردن نوار ویدیویی و صوتی می باشد. فارسی واژه ی ریوایندر “برگردن” است وحوزه ی کاربرد آن درزمینه ی فنی و مهند سی است.

Headphone: هدفون : انگلیسی است وعبارت از یک جفت گوشی که با اتصال به دستگاه صوتی یا تصویری 

صدا به طورمستقیم و بدون پخش شدن در فضا دریافت می شود. در فارسی به آن “دوگوشی ” گفته می شود.

Helicopter:هلیکوپتر: فرانسوی است وبه معنای هواپیمایی می باشد که بادوبال بزرگ چرخنده می تواند به طور مودی به هوا بلند شود وبه حالت ایستاده در هوا بماند. در فارسی برابر آن”چرخبال وبالگرد” است.

Work shop:ورکشاپ : واژه ی انگلیسی است وبه جلساتی گفته می شود که مشکلات علمی در آن طرح وراه حل های آن ها با همفکری و همکاری اشتراک کننده گان بررسی وبا نظر صاحب نظران نتیجه گیری می شود. برابر فارسی آن “کارگاه آموزشی” است.

Congress:کنگرس : واژه ی فرانسوی است وبه نشست هایی اطلاق می شود که اشتراک کننده گان درآن ها، نماینده گان دولت ها، سازمان هاو… یا متخصصان امور فرهنگی ، ادبی، اجتماعی، سیاسی و… هستند. برابر این واژه در زبان فارسی “همایش” و “گردهمایی” است.

Clinic:کلینک: جای تداوی بیماران (کوچک تراز شفاخانه) در فارسی می توان آن را “در مانگاه” نامید.       

 

بخش چهارم

نگارش واژه ها

داوود یا داود: واژه هایی مانند: “داوود ، کاووس” ومانند آن ها– که با اشباع تلفظ می شود- در نگارش با دو”واو” (یکی به گونه ی صامت و دیگری به گونه ی مصوت بلند) نوشته می شود مانند: داوود ونه داود، کاووس ونه کاوس، طاووس ونه طاوس، چاووش ونه چاوش،سیاووش (در صورتی که به گونه ی اشباع تلفظ شود) ونه سیاوش (اما در صورتی که  بااشباع تلفظ نشود، نوشتن واژه ی سیاوش نیز درست است).

به دانشکده رفتم یا بدانشکده رفتم؟: حرف “به” از واژه های پس از خود(اسم وضمیر) به گونه ی کلی جدا نوشته می شود مانند: به دانشکده رفتم و نه بدانشکده رفتم، به خانه ی دوستم رفتم ونه بخانه ی دوستم رفتم، به او گفتم ونه به او گفتم و…

(یادد هانی: حرف”به” در آغاز برخی از ترکیب های رایج عربی درزبان فارسی، از نوع حرف اضافه نیست وبنابراین   با واژه ی پس از خود یکجا نوشته می شود مانند: بلا تکلیف ونه به لاتکلیف، بلا فاصله ونه به لافاصله و…).

بی آزار یا بیازار؟: لفظ “بی” چه در مورد ی که باواژه ی پس از خود قید یا صفت را بسازد و چه در موردی که خود به گونه ی مستقل به صورت قید یا حرف اضافه به کاررود، جدا نوشته می شود مانند: بی آزار ونه بیازار، بی سواد ونه بیسواد، بی خانمان ونه بیخانمان و…

(یاددهانی: روش بالا در مورد برخی از واژه هایی که در جریان نگارش فارسی زبانان حالت مزجی به خود گرفته مصداق پیدا نمی کند مانند: بیچاره ونه بی چاره، بیمار ونه بی مار و…)

همسایه یا هم سایه؟: “هم” اگر باواژه ی پس از خود قید یا صفت را بسازد، به گونه ی پیوسته نوشته می شود مانند: همکار ونه هم کار، همراه ونه هم راه، همسایه ونه هم سایه، همسر ونه هم سر و…

(یاددهانی : هرگاه واژه ی “هم” در آغاز واژه هایی بیاید که با “الف” آغاز می شوند، جدا نوشته می شود، مانند: هم اتاق ونه هماتاق، هم احساس ونه هماحساس، هم اعتقاد ونه هماعتقاد، هم افق ونه همافق و…

اگر واژه ی پس از”هم” با حرف “م” آغاز شود، دراین صورت ،باید جدا نوشته شود مانند: هم مرز ونه هممرز، هم مشرب ونه همشرب، هم مسلک ونه هممسلک و…

هر گاه واژه ی “هم” به عنوان قید مستقل به کاررود، جدا از واژه ی پسین خود نوشته می شود مانند: هم این ، هم آن ،هم گفت ،هم عمل کرد و هم درس می خواند، هم کار می کند و…

هیچ کس یا هیچ کس؟: واژه ی “هیچ” درنگارش فارسی، بهتر است به گونه ی کلی، از واژه ی پس از خود

جدا نوشته شود مانند: هیچ کس و نه هیچکس، هیچ وقت ونه هیچوقت، هیچ گاه ونه هیچگاه و …

این که یا اینکه؟ : واژه های”این” و”آن” باید از واژه های پیش و پس از خود جدا نوشته شود مانند: این که ونه اینکه ، این جانب ونه اینجانب، آن شهر ونه آنشهر، آن جا ونه آنجا و …

(یاددهانی: واژه هایی که “این” و”آن” در ساختار آن ها به گونه ی ترکیبی آمده، بر بنیاد عادت فارسی زبانان، یکجا نوشته می شود مانند: چنانچه ونه چنان چه، آنچه ونه آن چه، همین ونه هم این و …

کتاب را یا کتابرا: نشانه ی”را” از واژه ی پیش ازخود، جدا نوشته می شود ( به جز از واژه هایی مانند: “مرا” و “چرا”)

مانند: کتاب را و نه کتابرا، وآن را ونه آنرا ، وی را ونه ویرا و…

آنها یا آن ها؟: نشانه ی جمع “ها” چسبیده به مفرد نوشته می شود مانند: آنها ونه آن ها، اینها ونه این ها، زنها ونه زن ها، کتابها ونه کتاب ها.

(یادد هانی: نشانه ی “ها” پس از واژه های مختوم ” ﻪ” پیوسته به واژه ی – ملفوظ یا ناملفوظ- نوشته می شود مانند: تشبیه ها ونه  تشبیهها، فقیه ها ونه فقیهها، سفیه ها ونه سفیهها و…

هم چنان، جمع بستن واژه هایی که به گونه ی جمع مکسر عربی در زبان فارسی رایج شده اند، بربنیاد هنجارمندی، با نشانه های جمع فارسی یا عربی دوبارنباید جمع بسته شوند مانند: اولاد ونه اولادها، احوال ونه احوالات یا احوال ها، امور ونه امورها یا امورات، جواهر ونه جواهرها یا جوهرات.(هر چند در پاره یی از موارد، واژه های جمع جمع ماند: اولادها، احوالات، نذورات و …در زبان فارسی به کار رفته است؛ اما اگر از کاربرد دوبار جمع بستن پرهیز شود، این روش بربنیاد هنجارمندی دستورامروزی در زبان خواهد بود) از سوی دیگر در کار برد جمع واژه های عربی، بیشتر باید از نشانه های جمع فارسی استفاده شود مانند: عالمان ونه علما، کتابها ونه کتب، قله ها ونه قلل، مدرسه ها ونه مدارس و …

در صورتی که یا در صورتیکه؟:واژه ی ربط “که” که به آن موصول نیز گفته اند، باید همواره جدا از واژه ی پیش از خودش نوشته می شودمانند: درصورتی که ونه درصورتیکه، وقتی که ونه وقتیکه، آن که ونه آنکه، این که ونه اینکه و…

(یاددهانی: اما واژه ی ربط “که” ممکن است در شعر- وبه اقتضای وزن – به گونه ی مخفف وفشرده، پیوسته نوشته و تلفظ شود مانند: کز، به معنای که از و کاین به معنای که این، کایشان به معنای که ایشان و…اما شیوه ی نوشتاری آن در نثر- ونه شعر- به همان گونه ی بالا است).

آنچه یا آن چه ؟: واژه ی “چه” مانند “که” جدا از واژه ی پیش و پس از خود نوشته می شود، مگر آن که دو واژه به حیث یک واژه ی مرکب مستقل باشد مانند : آنچه ونه آن چه، چنانچه ونه چنان چه، بدانچه ونه بدان چه.

ای دوست یا ایدوست؟: حرف ندای “ای” همیشه از واژه ی پس ازخود جدا نوشته می شود مانند:ای دوست ونه ایدوست ،ای خدا ونه ایخدا، ای فلک ونه ایفلک،ای که گفتی ونه ایکه گفتی و …

یک روز یا یکروز؟: عدد به شکل عبارتی، همیشه از معدود خود جدا نوشته می شود مانند: یک روز ونه یکروز، یک شنبه ونه یکشنبه، شش ماه ونه ششماه، پنج شنبه ونه پنجشنبه و…

(یاددهانی: اما اجزای برخی از اعدا که گونه ی ترکیبی دارند مانند: هفده، هجده، سیصد وپنجصد،پیوسته نوشته می شود. هم چنان هرگاه واژه ی “یک” با واژه ی پس از خود قید یا صفت را بسازد، جدا نوشته می شود مانند: یک دست ونه یکدست، یکجا و نه یکجا، یک نواخت ونه یکنواخت، یک دیگر ونه یکدیگر (واژه هایی مانند: “یکتا” که به معنای واحد است وصورت کامل ترکیبی پیدا کرده، از این قاعده استثنا است.)

آسانتر وآسان تر: پسوند های “تر” و”ترین” به گونه ی کلی پیوسته نوشته می شوند مانند: آسانترونه آسان تر، کوچکتر ونه کوچک تر، بزرگتر ونه بزرگ ترین، بهترین ونه به ترین و…(مگر در مواردی پس از واژه های مختوم به “ت” مانند: سخت تر ونه سختتر، پست تر ونه پستتر، چست ترین ونه چستترین، بی تربیت ترین ونه بی تربیتترین و …).

اساس نامه یا اساسنامه؟: در شیوه ی نگارش فارسی، اجزای واژه های مرکب(ترکیب های وصفی یا اضافی) و واژه هایی که هر جزﺀ آن دارای معنای مستقلی باشند، جدا نوشته می شوند مانند: اساس نامه ونه اساسنامه، استخوان دار ونه اسخواندار، اندوه گسار ونه اندوهگسار، انسان دوست ونه انساندوست و…

کار برد حشو های بدرنگ: یکی از مواردی که در نگارش فارسی از سوی برخی از نویسنده گان کاربرد دارد- ونادرستی  روشن در زبان دانسته می شود- حشوهای “بدریخت” وافزوده های “بدرنگ” است.به کاربردن حشو هایی مانند: حسن خوبی، سنگ حجرالاسود، تخم مرغ کبوتر(کفتر) و…که بیشتر هم در زبان فارسی شفاهی رایج است، به تعبیر ادیبان پار و پیراراز شمار مقوله ی “حشو قبیح”است ؛ زیرا “حسن”در عربی “خوب” یا خوبی”معنا می دهد و”حجر”نیز به معنای “سنگ” در عربی است؛ بنابراین از کار برد این گونه واژه های “حشو” باید خود داری شود.

روش نوشتاری اعداد در متن: در متن های غیر علمی، بهتر است اعداد طبیعی یا ترتیبی که در میان اجزای آن “و” نمی آید، با حروف نوشته شوند، مانند: یازده، دوازده، سیزده….بیست، سی …نود، صد، دوصد…نهصد هزار، میلیون، میلیارد. هم چنان اعداد ترکیبی که دروسط دو بخش آن “و” قرار می گیرد، بارقم نوشته می شود، مانند: ۲۲؛۱۳۷؛۵۴۹؛

۲۴۴۵۱؛۲۵۴ …

افزون بر این ها، عددی که در آغاز جمله بیاید، با حروف و باقی اعداد جمله با رقم نوشته می شود، مانند: هشت کتاب،۳ قلم و۱۴ کتابچه را به شمادادم.

باید متوجه بودکه اعداد ترتیبی مانند: یازده،پانزده،هشتادوپنجمین و… باحروف نوشته شوند.

قرنها ،سده ها ودهه ها به گونه ی عدد ترتیبی و با حروف نوشته می شوند مانند: قرن پانزدهم هجری، قرن بیستم میلادی، یازدهمین قرن.

 

بخش پنجم

نادرستی های رایج

کاربرد”تنوین”در واژه های فارسی :

“تنوین” ابزاری برای ساختن “قید” درزبان عربی است و کاربرد آن تنها برای واژه های عربی مجاز است مانند: اتفاقا̎، تصادفا̎̎، اجبارا̎ و…اما واژه های “ناگزیرو ناچار”ومانند آن ها، ازآن جایی که فارسی اند، نباید آنان را با تنوین نوشت مانند: گزارشا̎ به عرض می رسانم (به جای بدین وسیله گزارش می کنم که ) ناچارا̎̎ رفتم (به جای به ناچار رفتم، یا ناگزیررفتم).

من به اومظنون هستم، او دراین قضیه ظنین است:کاربرد این دوجمله نادرست است؛ زیرا ظنین صفت فاعلی وبه معنای کسی است که به دیگری بدگمان است و مظنون صفت مفعولی بوده وبه معنای فردی است که مورد شک وبد گمانی قرار گرفته است.

پس شکل نگارش درست این جمله ها این گونه است: من به او ظنین هستم(یعنی من به اوبدگمان هستم)او در این قضیه  مظنون است (یعنی او در این قضیه مورد شک و گمان قرار دارد).

کاسه یی زیرنیم کاسه: ضرب المثلی درزبان ما وجود دارد به این گونه : کاسه یی زیر نیم کاسه است” ودرست آن این است که گفته شود:”زیرکاسه نیم کاسه یی است”؛ زیرا کاسه هرگز زیرنیم کاسه جای نمی گیرد.

بنی آدم اعضای  یکدیگراند:بیساری ها این بیت معروف “سعدی” را نادرست می خوانند: “بنی آدم اعضای یکدیگرند+که در آفرینش زیک جوهرند؛ در حالی که درست آن این است؛ بنی آدم اعضای یک پیکرند+ که در آفرینش زیک گوهرند”؛ زیرا “جوهر” عربی و”گوهر” واژه ی فارسی است.

آثارها، اخبارها ، حواس ها، جواهرات و…: از نادرستی های فاحش ، یکی هم جمع بستن نام های جمع در زبان است مانند: آثارها، اخبارها، ارکان ها (اراکین) اعمال ها، جواهرها (جواهرات)، حواس ها، عجایب ها، منازل ها، نوادرات، امورات و… که شکل درست نگارش آنان این گونه است: آثار، اخبار، ارکان، اعمال، جواهر،حواس،عجایب،منازل،نوادر،امور و…

اسلحه ها یا سلاح ها ؟ : اسلحه واژه ی جمع و سلاح مفردآن است؛ اما بسیاری ها، جمع اسلحه را”اسلحه ها” می نویسند واین نادرستی محض است؛ زیرااسلحه خود واژه ی جمع سلاح است؛ افزون بر توجه به این مساله، بهتر است به جای واژه ی جمع اسلحه،درفارسی “سلاح ها” به کار برده شود.

اقلا̎ واکثرا̎ : این دو واژه در عربی به هیچ صورت با تنوین نوشته نمی شوند وکاربرد آن به گونه ی “اقلا̎ واکثرا̎̎ ” نادرست است؛ به جای آن ها می توان”حد اقل” و”حد اکثر” نوشت؛ اما درنگارش فارسی بهتر است به جای “حداقل””دست کم” ویا”کم ازکم”بنویسیم وبه جای “اکثرا̎” نیز “بیش تر”.

دوما̎،سوما̎ چارما̎”: واژه هایی مانند: دوم، سوم، چهارم از آن جایی که فارسی اند، نباید به گونه ی “دوما̎،سوما̎وچهارما̎” نوشته شوند.

به نام و بنام: درزبان عربی حرف جر”ب” را همواره به واژه ی پس ازآن که “مجرور” است باید پیوسته نوشت؛ اما در شیوه ی نگارش فارسی، حرف اضافه ی “به” را باید همیشه جدا از واژه نوشت. اگر در فارسی حرف”به” را پیوسته با واژه بنویسیم، امکان به جای یکدیگر گرفته شدن معنا ها وجود دارد مانند نگارش واژه های “به نام”و”بنام” که هر کدام با توجه به بافت محتوایی شان در هنگام نگارش، کار برد ویژه یی دارند مانند: فردوسی شاعر بنام زبان فارسی است(که مننظور ما از واژه ی “بنام” به گونه ی دقیق “نامدار” است؛ یعنی فردوس شاعر نامدار زبان فارسی است) و کاربرد واژه ی “به نام”در این جمله، مفهوم متمایز با واژه ی “نامدار” در جمله ی بالا دارد به این گونه : من او را “به نام” نمی شناختم . (یعنی اورا به اسم خودش نمی شناختم).

پایین وآیین ؟:نگارش همزه ی عربی به جای حرف”ی” (و با تلفظ همزه نیز) در زبان فارسی درست نیست و واژه هایی مانند: پایین ،پاییز، مویین، رویین،آیین،پرگویی، امریکایی و….را نباید باهمزه ، نوشت.

بها وبهاء: “بها” به معنای قیمت، ارزش ونرخ چیزی است؛ اما”بهاء” به مفهوم روشنی، درخشنده گی، رونق، زیبایی ونیکویی است ودر جاهایی به معنای “فر،شکوه،زینت وآرایش” آمده است.مانند: بهاءالدین، بهاءالحق ویا بهاءالملک

که معنای آن ها رونق دین، شکوه حق وشکوه کشور است.

ثواب وصواب: نگارش این واژه ها به جای یکدیگر و بدون درک تفاوت مفهومی ،نادرست است.

“ثواب” اسم است و معنایش “مزد و پاداش” می باشد و”صواب” صفت بوده وبه معنای “درست، به جا ومناسب”است.

جذروجزر: بسیاری ها درکاربرد این واژه ها به جای یکدیگر،اشتباه می کنند. “جذر” به معنای ریشه است و در ریاضی عددی است که با خودش ضرب می شود که حاصل بر آمده ازآن را “مجذور” می گویند؛ اما “جزر” با “ز” ، “فرونشتن آب دریا، بازگشتن آب دریا و ضد “مد” می باشد.”

حایل وهایل: در نگارش این واژه ها به جای همدیگر، باید محتاط بود؛ زیرا”حایل”اسم بوده وبه معنای چیزی که مانند پرده میان دو چیز قرار می گیرد ومانع یکجا شدن آن ها می شود، است؛ اما “هایل” صفت است وبه معنای “ترسناک”.

زغال یاذغال؟: نگارش درست این واژه با “ز” وبه گونه ی “زغال”است ونه با “ذ” وبه شکل “ذغال”.

زکام یا ذکام؟: این واژه را نیز باید با”ز” نوشت وبه گونه ی “زکام” ونه”ذکام”.

مآخذ ومأخذ: “ماٴخذ ” واژه ی عربی مفرد وبه معنای “منبع ومحل گرفتن” و”مآخذ” جمع آن است . کاربرد یکی به جای دیگر نادرست است.

مسأله یا مسله: این واژه عربی است ودر نگارش عربی به گونه ی “مساٴله” نوشته می شودو درزبان فارسی هم بسیاری از نویسنده گان این روش نوشتاری را رعایت نموده و آن را به صورت “مسأله” می نویسند ونه “مسله”.

مزمره ومضمضه: واژه ی “مزمره” فارسی است و معنای “چشیدن و نرم نرم خوردن چیزی ” را می رساند؛ اما “مضمضه “عربی بوده وبه معنای”گرداندن آب دردهان برای شستن آن” است.

 

بخش ششم

گوینده گی

خواندن متن درست نوشتاری وفرایند تبدیل شدن نوشتار به گفتار ، یکی از بنیاد های مهم برای بیان مفاهیم وداده های اطلاعاتی است.همان گونه که شیوه ی نگارش جذاب وسامانمند- به منظور بیا ن اثر گذار متن در ذهن مخاطب- ارزش ویژه دارد؛ خواندن متن با توجه به روش ها ومعیا رهای پسندیده وهنجارمند- نیز- تاثیربه سزایی در ذهن وروان شنونده دارد.

بی تردید، نقش بارزگوینده ی توانا درهنگام بیان متن، از موارد با اهمیت است؛ زیرا اگر متن به هر اندازه ویراست شده هم باشد؛ اما گوینده، توانایی های ویژه برای بیان متن را نداشته باشد(ویا با روش های سنجیده شده در این زمینه آشنا نباشد) از اهمیت متن کاسته می شود؛ و از سوی دیگر، فرایند “رسانگی” با مخاطب نیز صدمه می بنید.

با توجه به این مساله، دانستن روش های درست گوینده گی درهنگام خواندن متن ، نیاز ویژه یی برای گوینده گان پنداشته می شود.

شیوه ی گویش:دانستن گویش (لهجه) معیاری و پسند یده، یکی از نیازهای مبرم برای گوینده گان است .گویش معیاری درزبان فارسی، مشمول رعایت روش تلفظ واژه ها درزبان شهروندان پایتخت است؛ زیرا درهرجامعه یی، شیوه ی گویش و گونه ی تلفظ شهروندان پایتخت ، اصلی برای رعایت روش گویش درهنگام تلفظ واژه ها دانسته شده است.

حتا در بسیاری از کشورها که درباره ی گونه ی تلفظ واژه یا واژه هایی،اختلاف دیدگاه ها بروز کرده است؛ بیشتر زبان شناسان، شیوه ی تلفظ شهروندان پایتخت را ارجح دانسته اند. بنابراین، نداشتن “لهجه ی ” بومی وتوجه به روش گویش معیار برای گوینده گان، یکی از موارد مهم درهنگام گوینده گی دانسته می شود.

داشتن”لهجه” با توجه به موقعیت جغرافیایی و منطقوی ، یک نقص ذاتی، پنداشته نمی شود؛ اما هنگامی که فردی می خواهد به زبان معیار گوینده گی کند، توجه به روش های گوینده گی، از ضرورت های ویژه یی است که باید آن را فراگرفته ودر هنگام خواندن متن، رعایت نماید.

شیوه ی تلفظ واژه ها : از روش های مهم دیگردرهنگام گوینده گی، یکی هم شیوه ی تلفظ واژه ها ورعایت ویژه گی های مبتنی برروش درست آن ها است؛ زیرا اگر واژه یی در هنگام گوینده گی نادرست تلفظ شود؛ افزون براین که معنای  واژه را وارونه و بی مفهوم می سازد، روند ایجاد رابطه با گیرنده ی پیام (شنونده)را آسیب می رساند.

توجه به آهنگ واژه ها: توجه کردن به آهنگ (موسیقی ) واژه ها درهنگام خواندن متن، از مهم های دیگر در زمینه ی گوینده گی است . این روشن است که هر واژه با توجه به ساختار هجایی خود در فرایند خواندن، آهنگ ویژه ی خود را دارد مانند: باغ ، بلند، بدرود، جنگل، سرزمین، سرازیر، خشم، بازداشت، استرالیا، امریکا، لندن و…؛ یعنی هر واژه مبنی بر ساختار هجایی خود(هجاهای کوتاه وبلند) به گونه یی تلفظ می شوند؛ بنابراین توجه به عنصر موسیقی یا آهنگ واژه  ها در هنگام خواندن ورعایت آن، اصل ضروری برای گوینده ی متن است.

روش میانه روی درهنگام تلفظ: بسیاری از گوینده گان در هنگام خواندن متن ، واژه ها را یا بسیار “ثقیل” تلفظ می کنند ویا هم بسیار سطحی وعوامانه؛ اما برای ایجاد جذابیت بیشتروجلب توجه شنونده به متن ، من روش میانه روی یا اعتدال رادرهنگام تلفظ برای گوینده گان پیشنهاد می کنم؛ زیرا عملی سازی این روش، هم از تصور سطحی نگری در هنگام خواندن متن جلوگیری می کند وهم از شیوه ی تلفظ غلیظ وبد شکل خواندن واژه ها.(این پیشنهاد بیشتر برای گوینده گان بخش خبرومجریان برنامه های اجتماعی، سیاسی واقتصادی مطرح است.)

به گونه ی مثال: اگر در تلفظ واژه های عربی”معلوم ومعاون”، گونه ی تلفظ غلیظ عربی آن را با “ع” (و به صورت بسیار “حلقی ” تلفظ کنیم،شکل بسیار مضحکی را در گویش فارسی به خود می گیرد و واژه ها با روش افراطی تلفظ می شوند مانند :”معلوم” (با غلظت ع) . با آن که تلفظ غلیظ “ع” درزبان عربی جا افتاده و درست است؛ اما این گونه روش در زبان فارسی (به ویژه در هنگام خواندن خبرها و متن هایی که مخاطبان آن بیشتر مردم اند) نامانوس وبدرنگ جلوه می کند.

توجه به نشانه ی”تشدید” درواژه ها: بسیاری از ناهنجاری هایی که در هنگام تلفظ واژه ها برای برخی از گوینده گان رونما می شود، تلفظ نشانه ی “تشدید” با شدت هر چه بیشتر است.

در ست است که نشانه ی “تشدید” در هنگام تلفظ واژه ها باید با دقت انجام شود؛ اما اگر بازهم روش مان در تلفظ نشانه ی تشدید، مانند تلفظ “ع” (که در بحث پیش به آن اشاره شد) ثقیل وافراطی باشد، جریان روش اعتدال در تلفظ واژه ها به هم می خورد.پس بهتراست در واژه هایی با رویکرد نشانه ی “مشدد”، روش میانه روی در تلفظ رعایت شود.

خواندن خبر پیش از نشر: در صورتی که فرصتی برای خواندن خبر ها باشد، این یک اصل ضروری است که متن چندین بار (دست کم برای ۲۰ تا۲۵  دقیقه ) پیش از نشر، مرور شود تا گوینده برویژه گی های دستوری، نگارشی ونشانه یی متن وارد شده و جریان خواندن، بدون اشتباه شکل بگیرد .

رابطه ی گوینده با متن: رابطه ی گوینده با متن، رابطه ی دو سویه است به این معنا که در یک سو وتا جایی گوینده از رویکرد های نگارشی در متن پیروی می کند (یعنی بر بنیاد روش های ویراستاری شده متن را می خواند) ودر سوی دیگر، متن، زیرتآثیر روش معیاری گوینده در هنگام خواندن قرارمی گیرد.

با توجه به این مساله، گوینده یی موفق است که بتواند این رابطه ی دو سویه میان خود ومتن رابه شیوه ی درست نگهداری کند.

گوینده وروش نشانه گذاری درمتن: برای جلوگیری از اشتباهات چشمگیردرهنگام گوینده گی، افزون بر توجه به موارد دستوری، مفهومی و واژه گانی در متن، توجه به روش های نشانه گذاری ورعایت آن، از مسایل مهم است.

رعایت روش نشانه گذاری در متن، با این که ازنادرست خوانی واژه ها و جمله های متن جلوگیری می کند، از سوی دیگر، مفاهیم را با توجه به اهمیت محتوایی آن ، به گونه ی درست به شنونده می رساند.

هماهنگی ویراستاربا گوینده: ویراستاران متن، نقش موثری درجلوگیری از اشتباهات متن دارند. افزون براین، ویراستار یاری کننده ی گوینده درهنگام مرورمتن(به ویژه درمرحله تلفظ واژه ها) است. تآثیر ویراستارمتن درهنگام تلفظ واژه ها، کمتر از ویراستاری متن برای گوینده نیست؛ بنابراین ،هماهنگی ویراستار با گوینده ومدد رسانی وی درهنگام ویرایش متن و صورت تلفظ واژه ها با گوینده، بسیارمهم و ضروری است.

گوینده و ویراستاری: این امکان وجود دارد که در جریان ویرایش متن، ویراستار- در برخی موارد وتا حدی-متوجه اشتباهات نوشتاری نشود ویا ویرایش متن به گونه ی درست در هنگام تایپ درج نگردد، بنابراین، این ویژه گی را گوینده باید داشته باشد، تا در حد توانمندی خود، متن را به گونه ی فوری ویرایش نموده و مراحل ابتدایی ویرایش را انجام دهد.

افزون براین، ویرایش ابتدایی متن، توانایی های دانستنی گوینده را- نیز- بلند می برد.

 

 

بخش هفتم

نادرستی های مشهور نگارشی


نادرستی های مشهور نگارشی (غلط های مشهوراملایی) در زبان فارسی، از دشواری های رایج دانسته می شود؛ زیرا گاهی این نادرستی ها،امکان اشتباه مفهومی در رویکرد معنایی زبان را فراروی ما می گذارد.

 دراین بخش،می کوشم با نشان دادن برخی از این نادرستی های مشهور درهنگام نگارش،به این مهم پرداخته شود:

 آذان و اذان: این دو واژه،از نگاه مفهومی،دومعنای متفاوت باهم دارند.

“آذان” به معنای “گوش ها” و”اذان” به معنای،آگاه کردن،خبردادن زمان نماز برای نمازگزاران است. بنابراین هر دو را به یک روش نگاشتن وبه لحاظ مفهومی به کاربردن، نادرست است.

 آزوقه یا آذوقه: در اصل این واژه را- که “آزوغه” هم نوشته اند- ترکی است.

پس با توجه به روش نگارش واژه های خارجی در زبان فارسی، این واژه را باید با”ز” نوشت وبه گونه ی “آزوقه” ونه با” ذال” وبه گونه ی “آذوقه”.

 اسب و اسپ: نگارش این واژه به هردوگونه ی”اسب” و”اسپ” درست است؛اما امروزیان بیشتر”اسب” می نویسند؛اما پارینیان این واژه را با”پ” می نوشتند و به گونه ی “اسپ”.

از سوی دیگر،همین واژه،جزء،دوم نام های کهن خراسانیان نیز بوده است مانند:”ارجاسپ،جاماسپ،گشتاسپ،تهماسب،لهراسپ و…

 اتو یا اطو: این واژه عربی نیست (ممکن است فارسی ویا روسی باشد)پس بهتراست به”ت” وبه گونه ی “اتو” نوشته شود ونه با”ط” وبه گونه ی”اطو”.

 انتر و عنتر: این دو واژه نیز دومعنای متفاوت دارد.

“انتر” واژه ی فارسی است ومعنای آن “بوزینه”می باشد؛ اما “عنتر” در زبان عربی، گونه ای ازمگس بوده واز منظر مجازی، به معنای “شجاع” است.

 تاس و طاس: “تاس” واژه ی فارسی بوده وسپس عرب ها آن را گرفته وبا “ط” وبه گونه ی “طاس”می نویسند.بنابراین،بربنیاد روش هنجارمندنگارش درزبان فارسی،بهتراست به “ت” نوشته شود ونه با”ط”.

 تراز یا طراز: “تراز” نیز فارسی است وعرب ها آن را گرفته (معرب کرده اند) ودرزبان عربی آن را با”ط” وبه گونه ی “طراز” می نویسند؛ اما نگارش آن به “ط” درزبان فارسی مجاز نیست. گونه ی نگارش آن در فارسی، “تراز” با “ت” است.

 ذلت و زلت: معنای “ذلت”خواری یعنی متضاد “عزت” است؛ اما”زلت” به معنای”سهو” و “خطا” است.

فترت و فطرت: “فترت” به معنای رکود،پراکنده گی، سستی وبی حاصلی میان دو دوره ی خوشبختی ویا فاصله میان دو دوره ی فعالیت است؛ اما “فطرت” به “ط” به معنای “سرشت” است.

 ارابه وعرابه: “ارابه” واژه ی فارسی است و”عرابه” معرب آن. در نگارش فارسی بهتر است گونه ی فارسی آن؛ یعنی “ارابه” نوشته شود.

 واژه های مستعمل و مهمل (پول مول،دیوار میوار، دروازه مروازه): در زبان فارسی ،بسیاری از پارسی زبانان، بیشترواژه ها رابه شکل دوتایی به کارمی برند که واژه ی نخست آن معنادار بوده وبه آن “مستعمل” می گویند وواژه ی دوم را که با واژه ی نخست هم وزن وقافیه است وهیچ معنایی ندارد،”مهمل” نامیده می شود مانند: پول مول،دیوارمیوار، دروازه مروازه، ریزه میزه،زغال مغال و…

 مجسمه و پیکر (پیکره): هرگاه شکل ویا نیم رخ(یا چهره ی کامل) ویا بدن کسی به گونه ی برجسته برسنگ چوب ویا گچ نشان داده شود،درفارسی به آن “پیکر” می گویند.

اما “مجسمه” شکل کامل و تنه ی تمام چیزی یا انسان است وچون مجسمه، شکلی شبیه به تنه ی چیزی یا بدن انسان را نشان می دهد،در فارسی به آن “تندیس” گفته می شود ونه”پیکر یا پیکره”؛ زیرا معنای تن(بدن) روشن است و”دیس” هم به معنای “شبیه و مانند”است. پس باتوجه به این مسأله، معنای آن می شود”شبیه تن” که همان “تندیس” است.

 شدن و گردیدن: “گردیدن” به معنای”گشتن” است ودر زبان فارسی در جایی به کار می رود که مراد از آن نشان دادن تغییر و دگرگونی در چیزی واز حالی به حالی گشتن آن چیز می باشد مانند:کتاب ترجمه گشت(یعنی پیش ازآن به زبان دیگری بوده است)، شهر ویران گردید(یعنی پیش ازآن آباد بوده است)،درخت سبزگشت”(یعنی پیش از این نروییده بوده است) و…که درهمه یی این گونه موارد،به جای “گردیدن”و”گشتن”می توان”شدن” وبه جای”گشت” و”گردید” واژه ی “شد” را به کاربرد.

 بنیاد و بنیان: “بنیاد” واژه ی فارسی و”بنیان عربی است.

معنای این دو واژه به هم بسیار نزدیک است(و دربرخی موارد این دو واژه راهم معنادانسته اند)؛ اما جای کاربردشان با هم تفاوت دارد.

 “تفاوت کاربرد این دو واژه که به معنای اصل، پایه وشالوده است،در مادی یا معنوی بودن منظور گوینده قراردارد. یعنی اگر کسی نخواهد همیشه واژه ی فارسی “بنیاد” را به کاربرد و قرار باشد برای منظورخودیکی از این دو را برگزیند، واژه ی بنیاد (که در پهلوی بون یات است) گرچه دارای معنای مادی نیز هست؛ ولی بیشتر برای معانی معنوی و واژه ی “بنیان” تنها برای معانی مادی به کار برده شده است.

حافظ می گوید:

حالیا عشوه ی نازتو بنیادم برد+تادگرباره حکیمانه چه بنیادکند

پس مثلا̎ برای پایه گذاری وتٲسیس موسسه یی(که وجود مادی دارد) می توان

“بنیان گذار” گفت؛ولی برای کسی که راه و روش یا مکتب ادبی وازاین قبیل را پایه گذاری کرده ویا سلسله یی راتٲٴسیس نموده است (یعنی هنگامی که نه معنای مادی وملموس؛بلکه معنای معنوی مورد نظر است) باید”بنیاد گذار”گفت.”

 درگردن یا به گردن: برخی ها در هنگام نگارش حرف های اضافه ی “در” و”به” دقت نمی کنند ویکی را به جای دیگری به کارمی برند مانند: “اوگردن بند زیبایی به گردنش آویزان کرده بود.”

که درست آن این است: “اوگردن بند زیبایی” در “گردنش” آویزان کرده بود”؛ زیرا چیزی را”به گردن”نه،بل “درگردن” آویزان می کنند.

هر حرف اضافه- باتوجه به کاربرد مفهومی آن- معنای جداگانه یی به فعل می دهد وما نمی توانیم ،یک حرف اضافه مانند:”به” را درهمه مورد ها به کاربریم.

میان آویختن از چیزی، آویختن به چیزی وآویختن در چیزی از نگاه معنایی فرق است وکاربردیکی به جای دیگری نادرست است.

درفارسی دست،حلقه،گردن بند،کمند،طوق و … را “درگردن” می آویزند و نه “به” گردن.

به این نمونه ها در شعر فارسی توجه کنید:

 “چون بود طوق وفا درگردنت+ زشت باشد بی وفایی کردنت (منطق الطیرعطار)

حلقه یی درگردنم افکنده دوست+می بردهرجاکه خاطرخواه اوست(مثنوی مولانا)

 به تازیانه گرفتم که بیدلی بزنی+کجا تواند رفتن کمند درگردن (سعدی)

تاچه خواهد کرد با من دور گیتی زین دوکار+ دست او درگردنم یا خون من درگردنش (سعدی)

این کوزه چو من عاشق زاری بوده ست

در بند سرزلف نگاری بوده ست

این دسته که درگردن او می بینی

دستیست که بر گردن یاری بوده ست (عمرخیام)

پیشخوان و پیشخان: “پیشخان” میزدراز صندوق مانندی است که در جلودکان گذاشته می شود و فروشنده پشت آن می نشیند ویا می ایستد؛اما بسیاری آن را به گونه ی “پیشخوان” می نویسند وتلفظ می کنند.

 “پیشخوان” به معنای کسی است که درمجالس وعظ وروضه خوانی، پیش از سخن ران چیزی را می خواند.

 به مناسبت و به بهانه: نوشتن “به بهانه” به جای “به مناسبت” در جمله یی مانند:”به بهانه ی سالگرد صدمین سال…” نادرست است؛زیرا””بهانه” به معنای “توسل به علت آشکار؛ اما دروغین برای انجام مقصود پنهانی” است.مانند:” سرور بیماری خود را بهانه کرد وبه مهمانی من نیامد” ؛ یعنی سرور چون نمی خواست به مهمانی ما بیاید،بیماری خود را بهانه کرد.

باتوجه به چشمداشت واقعی ازمفهوم “به مناسبت” بهتر است، از کاربرد”بهانه” به جای”به مناسبت”پرهیز شده وبه رویکرد مفهومی در زبان توجه شود.

 صفحه و صحیفه: “صفحه” به هر کدام از دو روی کاغذ و”صحیفه” به ورق کاغذ- که دارای دو روی است- گفته می شود. کاربردآن به جای یکدیگر ویا به یک معنا نادرست است.

 غیظ و غیض:“غیظ” در عربی به معنای “خشم وغضب” است و”غیض” به معنای کم شدن (کاهش) آب می باشد.

 

 

بخش هشتم

برخی از واژه های فارسی در قرآن مجید 

 

نشان دادن واژه های دخیل فارسی درقرآن مجید- با توجه به روش ریشه شناسی واژه ها- کار تازه ونخسیتنی نیست. پیش از این نوشتار، بزرگانی مانند: دکتر آذرتاش آذرنوش، محمدعلی امام شوشتری، ادی شیر،دکترمحمدالتونجی، موهوب بن احمد، مشهور

و… به گونه ی فراگیرArthur jeffery به ابی مقصورجوالیقی،آرتور جفری

دراین مورد (واژه های فارسی در قرآن مجید) پژوهش های گسترده یی را انجام داده اند.

 دکتر “آذرتاش آذرنوش”در کتابی به نام “راه های نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان تازی “، خاستگاه های اصلی ورد واژه گان فارسی را درزبان عربی شناسایی کرده است.

 پیش از دکتر”آذرنوش”، پژوهشگرانی مانند: “محمدعلی امام شوشتری” (۱۳۵۱-۱۳۸۱) در کتاب “فرهنگ واژه های فارسی در زبان عربی”، “ادی شیر” (۱۹۱۰-۱۸۶۷) زبان شناس سریانی در کتاب “الالفاظ الفارسیه المعرب” وپس ازوی “دکترمحمد التونجی ” در کتابی زیرنام “معجم المعربات الفارسیه” واژه نامه هایی از واژه گان فارسی راکه در عربی موجود است، تهیه نموده است.

 نخسیتن پژوهش سامانمند در این باره را”موهوب بن احمد” مشهور به “ابی مقصور جوالیقی (۵۳۹ هجری) درسده ی ششم هجری خورشیدی ،انجام داده است.

“جوالیقی”در کتاب”المعرب” خود بیش از هشتصد واژه ی فارسی را در زبان عربی شناسایی کرده است.

 در دوره های نزدیک وکنونی، “ادی شیر” نزدیک به یک هزاروهفتاد واژه و دکتر”محمد التونجی” بیش ازسه هزار واژه ر ا در زبان عربی،فارسی دانسته اند.

 “آرتورجفری” زبان شناس واسلام شناس انگلیسی نیز در کتاب خود”

تلاش نموده تا واژه های راه یافتهThe foreignvocabalary of the quran

، شناسایی کند.Etymologic سایر زبان ها درقرآن را از نگاه ریشه شناختی

دراین بخش می کوشم به استناد از مقاله ی “واژه های فارسی به کاررفته در قرآن

” نمونه هایی از واژه های فارسی در قرآن را این جانقل کنم:

 ابریق به معنای آفتابه: از آبریز فارسی.

 استبرق نام گیاهی است: از استبرک پهلوی.

 برزخ به معنای فاصل ومانع میان دوچیز: ازبرسنگ فارسی.

 برهان به معنای دلیل: از پروهان فارسی.

 تنور به معنای جای پختن نان: از تنور پهلوی.

 جزیه به معنای مالیات: ازگزیت فارسی.

 جناح: از گناه فارسی.

 درهم به معنای سکه ی نقره و پول: از درهم Draham پهلوی.

 دین به معنای ملت ودین: از دن Den پهلوی.

رزق به معنای نان وغذای روزانه: ازروجیک پهلوی.

 روضه به معنای باغ: ار رودا rodah پهلوی.

زنجبیل به معنای گونه یی از خوردنی: از شنکیپل  sangipel پهلوی.

زوربه معنای دروغ: از زور zur پهلوی.

سجیل به معنای سنگی ازگل پخته: از دو واژه ی سنگ و گل فارسی.

 سراج به معنای چراغ ومشعل: از چراغ فارسی.

 سربال به معنای شلوار: از شلوار فارسی.

سوق به معنای بازار: ازشوکا Shoka پهلوی.

فیل به معنای فیل: از پیلPil پهلوی.l

کنز به معنای گنج: از گنج Ganj پهلوی.

مسک به معنای ماده ی خوش بو: مشک Mashk پهلوی.

نسخه به معنای رونوشت و کتاب: از نسک Nask پهلوی، Naska اوستایی. 

(به معنای یک کتاب اوستا).

ورده به معنای گل: ازورذ اوستایی و ورد Varda پهلوی. 

یاقوت به معنای نوعی سنگ گران بها: از یا کند فارسی.

 

بخش نهم

کاربرد واژه هابخش نهمی پارسی به جای واژه های عربی


 بحث پالایش زبان(اما نه سره نویسی مطلق)از وجود واژه های بیگانه، مسأله ی مهمی است که باید در هر زبانی به آن پرداخته شود؛ اما این نکته درخورتوجه است که این پالایش زبانی، دربرگیرنده ی داشتن امکان ها وفرصت ها،وداشتن فرهنگ واژه گانی بسیاردر زبان است.

در صورتی که یک زبان، برابرهای جا افتاده وقشنگ را در فرهنگ واژه گانی خود داشته باشد (واز سوی دیگر بامحدودیت مفاهیم کاربردی روبه رو نباشد)،بهتراست به جای کاربرد واژه های بیگانه ونا آشنا که سبب نشان دادن فقرفرهنگی درزبان می شود-{درحد امکان}نویسنده گان وگوینده گان آن بکوشند ازواژه های مربوط به آن زبان استفاده کنند.

نفس توجه به این مسأله، در گام نخست سبب رشد زبان می شود ودرگام بعدی، فرهنگ توجه به اصالت های زبانی را در میان گوینده گان آن (باگذشت زمان ) نهادینه می سازد.

درفرایند بحث پالایش زبان، به یک نکته باید توجه کرد که تأکید برضرورت کاربرد واژه های پارسی، به معنای یک سره بریدن ازکاربرد واژه های واردشده (به ویژه واژه های زبان عربی) نیست؛ اما تاجایی که امکان است(وبرابرهایی برای واژه های واردشده در زبان وجود دارد ویاهم این برابرها تازه وبه روش سامانمند ساخته می شوند) به کارگیری آنهابه(ویژه درحوزه ی زبان شکوهمند پارسی )ازنیاز های نخست پنداشته می شود.

 

سره نویسی درزبان:

مسأله ی سره نویسی درزبان- باتوجه به رابطه ی تبادل کالاهای فرهنگی میان جوامع- چندان هنجارمند به نظر نمی آید؛ زیرا زبان ها بربنیاد اصل دادوستد فرهنگی- در فرایند گیرنده گی ودهنده گی -همواره تأثیردوسویه بریکدیگر داشته اند وباتوجه به این مسأله، به درستی می توان گفت که در واقع “زبان سره”(به مفهوم سره ی سره درروند دادوستد فرهنگی)هیچ گاهی شاید وجود نداشته است.(مگراین که گوینده گان آن درمغاره ها و سرزمین های به دورازدیگران- وبدون ارتباط بافرهنگ دادوستد- به شکل بومی آن زنده گی داشته باشند.)

بااستناد براین مسأله وپژوهش ژرف در تأریخ زبان، این مورد به روشنی دست یاب می شود که زبان ها، در کامل سازی وغنامندی خود،تأثیرهای مثبتی برهمدیگر داشته اند وهرکدام به گنجینه های زبانی شان افزوده اند.

باتوجه به رابطه ی تأریخی زبان ها، به درستی می توان گفت که تأکید بیش ازهنجار برمسأله ی کاربرد”زبان سره” یا”سره نویسی وسره گویی محض” (که به هیچ روی اصل منطقی رابرنمی تابد) به گونه یی تعصب” است، وتعصب نیز به گفته ی معروف:” فرزند جهل وخامی است.”

 رای پی گیری بحث درباره ی آسیب های سره نویسی در زبان پارسی، دیدگاه دکتر “حسن انوری”را دراین جامی آورم.

انوری می نویسد:

“گرایشی که در نثر نویسندگان برجسته وجودندارد، سره نویسی است. سره نویسی درواقع یکی از آفت هایی است که زبان فارسی را تهدید می کند. کسانی که به این کارمی پردازند، اعتقاد به زبان خالص دارند.

زبان خالص مانند: نژاد خالص از تعصب سرچشمه می گیرد. اینان کسانی هستند که می خواهند از راه ترکستان به کعبه برسند. قصد خدمت به زبان دارند؛ اما درواقع به آن زیان می رسانند.

اگر در میان شش هزار زبانی که درکره ی ارض هست ومردمان جهان به آن ها سخن می گویند، زبان خالص یافته شود، باید گفت که آن زبان، ازآن یک قوم بسیارابتدایی است؛ قومی که نتوانسته است در طول تاریخ با اقوام وملل دیگرارتباط برقرار کند وخود را با جهان همگام سازد، چه لازمه ی پیشرفت وتکامل تمدن، ارتباط اقوام بایکدیگر واخذ واقتباس عناصر مدنی از همدیگر ودرنتیجه زبان همدیگر است.” (دکتر حسن انوری، نگاهی به ریشه، درباره ی سره نویسی وزبان پاک، نشریه ی فردوسی، شماره های ۱ و۲ ۱۳۸۷ ، ص۶)

نیازبه کاربرد واژه های پارسی به جای واژه های خارجی:

با توجه به این که بحث سره نویسی (وبه تعبیراحمد کسروی زبان پاک) در زبان، ناهنجاربه نظر می رسد،کاربرد واژه های پارسی به جای واژه های خارجی، ازنیازهای بنیادی برای پالایش زبان است.

درآغازاین نبشتار،به این مسأله اشاره شد که در صورت امکان، تاجایی که واژه های برابردرزبان پارسی (دری) وجود دارد – واز سوی دیگر کاربرد آن ها مفاهیم را در زبان وارونه نشان نمی دهد- بهتر است برای پالایش واصل توجه به ارزش های فرهنگی زبان، از همان واژه های اصل کارگرفته شود تا ازیکسوما به ارزش های بنیادی زبان خود آشنا شویم واز سوی دیگر، به پیرایش وآرایش زبان مادری خود نیزبپردازیم.

بااین پیش فرض موضوعی، اکنون می پردازم به نشان دادن برخی از نمونه های کاربردی واژه های پارسی به

به جای واژه های عربی در فرایند گفتار ونوشتار:

 

واژه ی عربی:                                       واژه ی پارسی

 

۱- اول                                                 1- نخست

۲- اولین                                                 2- نخستین

۳- ابتدا                                                 3- نخست

۴- شروع                                               4- آغاز

۵- لباس                                                 5- جامه

۶- فتح یاظفر                                         6- پیروزی

۷- مراجعت                                           7- بازگشت

۸- شجاع                                               8- دلیر

۹- عاقبت                                               9- سرانجام

۱۰- خطیب                                             10- سخنران

۱۱- مشاهده                                           11- دیدن

۱۲- منهدم                                             12- نابود

۱۳- انهدام                                             13- نابودی

۱۴- اطلاع                                           14- آگاهی

۱۵- امداد                                             15- یاری رسانی

۱۶- مدد                                               16 یاری

۱۷- امدادگر                                           17- یاری رسان

۱۸- عازم                                            18- رهسپار

۱۹- مقابل                                             19- روبه رو

۲۰- مساوی                                         20- برابر

۲۱- نصیحت                                       21- پند یا اندرز

۲۲- عقل                                            22- خرد

۲۳- منظره                                         23- چشم انداز

۲۴- حبس                                             24- زندان

۲۵- محبوس                                         25- زندانی

۲۶- موفق                                             26- کامیاب

۲۷- موفقیت                                           27- کامیابی

۲۸- عظیم                                             28- سترگ

۲۹- رفیق                                             29- دوست

۳۰- کلمه                                             30- واژه

۳۱- کلمات                                           31- واژه ها

۳۲- انتخاب                                         32- گزینش

۳۳- عرض                                         33- پهنا

۳۴- طول                                          34- درازا

۳۵- طویل                                           35- دراز

۳۶- ارتفاع                                         36- بلندی

۳۷- عریض                                       37- پهن

۳۸- عمیق                                        38- ژرف

۳۹- مجروح                                       39- زخمی

۴۰- جرح                                         40- زخم

۴۱- صدمه                                       41- آسیب

۴۲- مصدوم                                       42- آسیب دیده

۴۳- اولاد                                         43- فرزندان

۴۴- عدل                                           44- داد

۴۵- عادل                                        45- دادگر (دادگستر)

۴۶- حاضر                                       46- آماده

۴۷- غریب                                       47- ناآشنا

۴۸- غریبی                                       48- ناآشنایی

۴۹- غسل                                         49- شست وشو

۵۰- عهد                                           50- پیمان

۵۱- عید                                          51- جشن

۵۲- اعیاد                                         52- جشن ها

۵۳- سؤال                                       53- پرسش

۵۴- سرقت                                       54- دزدی

۵۵- بی نهایت                                  55- بیکران

۵۶- استقامت                                   56- پایداری

۵۷- تذکر                                       57- یاد آوری

۵۸- قریب                                       58- نزدیک

۵۹- بین                                         59- میان

۶۰- قدرتمند                                   60- نیرومند

۶۱- جواب                                     61- پاسخ

۶۲- رسول                                     62- فرستاده

۶۳- سارق                                     63- دزد

۶۴- قابل قبول                                64- پذیرفتنی

۶۵- تحرک                                   65- جنبش

۶۶- خلاصی                                 66- رهایی

۶۷- قرارداد                                 67- پیمان نامه

۶۸- قدرت                                     68- نیرو- توان

۶۹- ارسال                                    69- فرستادن

۷۰- فرار                                     70- گریز

۷۱- یوم                                       71- روز

۷۲- یومیه                                   72- روزانه

۷۳- مفید                                     73- سودمند

۷۴- اسم                                     74- نام

۷۵- فاحشه                                75- روسپی

۷۶- سعی                                 76- کوشش

۷۷- اتحاد                                 77- همبستگی

۷۸- قبرستان                              78- گورستان

۷۹- قبر                                   79- گور

۸۰- مقبره                                 80- آرامگاه

۸۱- استعمال                             81- کاربرد

۸۲- دلیل                                   82- انگیزه

۸۳- دلایل                                83- انگیزه ها

۸۴- علامت                             84- نشانه

۸۵- فقیر                                 85- تهی دست- نادار

۸۶- فقر                                 86- تهی دستی- ناداری

۸۷- قضاوت                           87- داوری

۸۸- عقاب                              88- شهباز

۸۹- رزق                               89- روزی

۹۰- عذرخواهی                       90- پوزش

۹۱- تمنا                               91-خواهش

۹۲-استدعا                             92- خواهش

۹۳- الان                                93- اکنون

۹۴- حالا                                 94- اکنون

۹۵- بدون شک                         95- بی گمان

۹۶- معادل                               96- برابر

۹۷- تمامی                               97- همگی

۹۸- عصبانی                            98- خشمگین

۹۹- شهادت دادن                         99- گواهی دادن

۱۰۰- اذیت                                 100- آزار

۱۰۱- بی فایده                             101- بیهوده

۱۰۲- فایده                                 102- هوده

۱۰۳- تخمین                             103- برآورد

۱۰۴- محترم                               104- ارجمند

۱۰۵- احترام                               105- ارج

۱۰۶- مشابه                               106- همانند

۱۰۷- درک کردن                         107- پی بردن

۱۰۸- اخطار                              108- هشدار

۱۰۹- برای مثال                         109- برای نمونه

۱۱۰- ایمان                                 110- باور

۱۱۱- بلافاصله                             111- بی درنگ

۱۱۲- زیاد                                   112- بسیار

۱۱۳- خرابه                                 113- ویرانه

۱۱۴- خراب                                 114- ویران

۱۱۵- جسد                                   115- پیکر

۱۱۶- حدس                                 116- گمان

۱۱۷- خاص                                117- ویژه

۱۱۸- معکوس                               118- وارونه

۱۱۹- شوکت                                 119- شکوه

۱۲۰- ثبت نام                                 120- نام نویسی

 

 

بخش دهم

برابرهای چند واژه ی رایج خارجی در زبان فارسی

 

بربنیاد بی توجهی فزاینده، واژه های خارجی بسیاری مانند: دیپارتمنت، پروگرام، فاکولتی، پلان و… همین اکنون نیزدرزبان پارسی کاربرد دارد که با وجود برابرهای جا افتاده وقشنگ آن درزبان پارسی، برخی از سرنادانی وشماری هم از سرتعصب، کاربرد برابر های فارسی این واژه های خارجی را مجاز نمی شمارند وهر گونه بازگشت به اصالت های فرهنگی- به ویژه در بخش زبان را – بامیزان بینش سیاسی اندازه گیری می کند.

برای نشان دادن واژه های برابر فارسی در برابر واژه های رایج خارجی، من به چند نمونه ی کوتاه اشاره می کنم:

کلتور (فرهنگ):

“کلتور” واژه ی فرانسوی است که امروز در زبان عام بسیار رایج شده است.

واژه ی برابر کلتور در زبان پارسی، همان “فرهنگ” است که صدها سال پیشینه ی تاریخی دارد.

واژه ی فرهنگ، از دوجز “فر” و”هنگ” شکل یافته که “فر” آن پیشوند و”هنگ” آن از ریشه ی “ثنگ” اوستایی – که معنای “فرهیختن” را می رساند- گرفته شده است.

در زبان پارسی، این واژه بارها آمده است به گونه ی نمونه:

 

تودادی مرافروفرهنگ ورای

توباشی به هرنیک وبدرهنمای”

(فردوسی)

 

فاکولتی (دانشکده):

این واژه راکه فرانسوی است (ودر بخش های دیگر روش های درست نویسی ودرست گویی درزبان به آن اشاره شده ) به اشتباه “فاکولته”ونه”فاکولتی” تلفظ می کنند. برابر درست این واژه درزبان فارسی “دانشکده” است. به گونه ی نمونه:

“عقل بنموده به دانشکده ی خاطر تو

رای های همه را فکر صواب اندازی”

 

پروگرام (برنامه):

“پروگرام” واژه ی فرانسوی است ودرزبان انگلیسی نیز کاربرد دارد. برابر این واژه درزبان فارسی،”برنامه” است.

پیش از این هم، به جای “پروگرام”، واژه ی “برنامه” بارها کاربرد داشته است. به گونه ی نمونه:

“ز نسل هشت ملک زاده تابهشت هزار

زطول عمر تو برنامه ی شمارتوباد”

(سوزنی سمرقندی)

 

پلان (برنامه ریزی):

برابر فارسی این واژه (پلان) در زبان پارسی، “برنامه ریزی” است. برای توجه به اصل پالایش در زبان ، بهتر است به جای واژه ی “پلان” “برنامه ریزی” به کاررود.

 

یونیورستی (دانشگاه):

برابر واژاه ی” یونیورستی” در زبان فارسی، دانشگاه است.

 

سکشن (بخش):

برابر این واژه در زبان انگلیسی، واژه ی “بخش”درفارسی است.

فریزر (یخچال):

برابر واژه ی “فریزر” در زبا ن فارسی وجود دارد وآن واژه ی “یخچال” است؛ پس بهتر است واژه ی “یخچال” به جای “فریزر” استفاده شود.

 

فیلتر (پالایش):

برابر واژه ی “فیلتر” درزبان فارسی، “پالایش” است.

 

کادر (نخبه):

“کادر” به معنای “کارمند برجسته ” است. برابر این واژه در زبان فارسی، “نخبه” است.

 

مانیتور(دیده بان):

درفارسی به واژه ی “مانیتور”، “دیده بان” می گویند وبه همین قیاس برای “مانیتورنگ”، “دیده بانی”.

 

ولچک (دست بند):

برابر واژه ی “ولچک” درزبان فارسی”دست بند” است؛ اما با دریغ که به جای برابر درست وجاافتاده ی آن (دست بند)، بیشتر از واژه ی “ولچک” استفاده می کنند.

 

دایرکتر(کارگردان):

برابراین واژه درفارسی”کارگردان”است که خوشبختانه اکنون رایج است.

 

مونتاژ (پیوند):

“مونتاژ”واژه ی فرانسوی است وبرابرآن درزبان فارسی”پیوند”است.{به همین قیاس برای”مونتاژور”درفارسی”پیوندگر”و”پیوند دهنده”نیزگفته شده است.}

 

گروپ (گروه و دسته):

به جای “گروپ” ، بهتر است درزبان فارسی “گروه” ویا”دسته” استفاده شود.

 

رفراندوم(همه پرسی):

به جای این واژه درزبان فارسی، “همه پرسی” به کارمی رود.

 

دیسکورس (گفتمان):

“دیسکورس” به معنای “موضوع” روز” است. برابر این واژه درزبان فارسی،”گفتمان” است که امروز خوشبختانه بسیار جا افتاده است.

 

موزیکال (سازآمیز):

استاد رهنورد زریاب، برابر “موزیکال” را در زبان فارسی “سازآمیز” ساخته است؛ بنابراین کاربرد “سازمیز ” به جای “موزیکال”، ازرهگذر ساختاری، هنجارمند به نظر می آید.

 

بخش یازدهم  

نمونه ی ویرایش نوشتاری درخبر  

 

درست بودن زبان نوشتاری درخبروگزارش، از اهمیت ویژه یی برخورد دار است؛ زیرا هرپیام اطلاعاتی – به ویژه خبروگزارش – در فرایند پیام رسانی، نیاز به ابزاردرست دارد.

ابزارمهم اطلاع رسانی در رسانه های دیداری، شنیداری ونوشتاری برای مخاطب (شنونده وخواننده) زبان است.

درصورتی که زبان متن های نوشتاری درخبر، گزارش، تحلیل، تفسیر، گفتگو(به گونه ی چاپی) و… ساده، فشرده، یکدست ودرست نباشد، روند انتقال پیام وداده های اطلاعاتی، به صورت هنجارمند شکل نمی گیرد وفرایند رسانگی (رابطه)پیام میان ارائه دهنده وگیرنده به وجود نمی آید.

برای دریافت روش های بهتر ویرایش جمله های خبری وگزارشی، نمونه هایی از این موارد را باتوجه به مراحل چند گانه ی ویرایش (ویرایش دستوری، ویرایش واژه گانی، ویرایش محتوایی وروش نشانه گذاری ) در این بخش نشان می دهم، وافزون برنشان دادن کاستی ها، تاجایی جمله های ویرایش شده رانیزدراختیارخواننده گان می گذارم :

 

به کارگیری واژه ی نادرست “داشتن”:

“مروری داریم برچندخبرپخش شده” 

که درست آن این است:”چند خبر پخش شده را مرور می کنیم، ویا: خبرهای پخش شده را مرور می کنیم”.

 

کاربرد نا به جای به “وسیله ” (تعبیر نامناسب و حشو):

-“زمان بهره برداری از معادن به وسیله ی بخش خصوصی از ۵ سال به ۲۵ سال افزایش یافت.”

که درست آن این گونه است: “بهره برداری بخش خصوصی از معادن کشور، از۵ سال به ۲۵ سال افزایش یافت.”

 

حرف اضافه ی نامناسب:

-“نهاد مبارزه باحوادث درافغانستان، خطر ها را به موقع تشخیص ونسبت به آن ها هشدار می دهد.”

که درستش چنین است:”نهاد مبارزه با حوادث در افغانستان، خطرها رابه موقع تشخیص ودر باره ی آن ها هشدار

می دهد.”

 

دشوارنویسی، تعبیر نامناسب ومتکلفانه وآوردن حشو:

-“مسؤولان کمیسون مستقل انتخابات در کشور می گویند استقبال رأی دهنده گان در انتخابات پارلمانی بالا بوده است.”

که درست آن این است: “مسؤولان کمیسیون مستقل انتخابات در کشور می گویند: رأی دهنده گان، از انتخابات پارلمانی استقبال بسیاری نموده اند.”

 

مسأله ی تقدم وتأخیر:

-“قاضی نباید به هیچ وجه از عوامل بیرونی تحت تأثیر قرار گیرد.”

که درست آن چنین است:”قاضی نباید به هیچ وجه زیرتأثیرعوامل بیرونی قرار گیرد.”

 

تعبیر نادرست:

-“چند سال پیش ۱۱ کشور اروپایی به یوروپول واحد اروپایی پیوستند.”

که روش درست نگارش آن این است: “چند سال پیش، ۱۱ کشور اروپایی، یورو-واحد پول اروپایی- را انتخاب کردند.

 

حشو؛ تعبیر نامناسب:

-“قراراست به تعداد ۳۰۰ هزار پاکت شیر”نیدو”که احتمال خرابی آن می رود، از بازار جمع آوری گردد.”

که درست آن چنین است: “قرار است ۳۰۰ هزار پاکت شیر”نیدو” که احتمال می رود فاسد باشد، جمع آوری شود.”

 

تعبیر نادرست:

-“شرایط اجتماعی در کشور های مسلمان، روبه وخامت است.”

درست آن: “اوضاع اجتماعی در کشور های مسلمان، روبه وخامت نهاده است.”

 

کاربرد نادرست جمع به جای مفرد:

-“اکنون زمینه ی همکاری ها میان افغانستان وپاکستان فراهم شده است.”

درست آن: “اکنون زمینه ی همکاری میان افغانستان وپاکستان فراهم شده است.”

 

به کارگیری واژه ی “انجام” در غیر معنای خود:

-“جوانان کشور از انجام خدمت دوره ی سربازی معاف می شوند.

درست آن: “جوانان کشور از خدمت دوره ی سربازی معاف می شوند.”

 

تعبیر نامناسب، تکرار، حذف فعل بدون قرینه، آوردن صیغه ی نامناسب فعل ودرازنویسی:

-“یک نماینده ی پارلمانی به ۳سال حبس محکوم وباتحمل ۲ سال حبس مابقی محکومیت اومورد عفوقرار گرفته است.”

درست آن:” یک نماینده ی مجلس نماینده گان به ۳ سال حبس محکوم شد وباتحمل ۲ سال آن، بقیه ی محکومیتش بخشوده شد.”

 

تعبیر نامناسب، تقدم وتأخیر، فعل وصیغه ی نامناسب:

-“تازمانی که افغانستان نظام منظمی رابرای معاملات تجارتی اش تدارک ندیده است، …”

درست آن: “تاهنگامی که افغانستان برای معاملات بازرگانی نظام منسجمی را برقرارنکند،…”

 

“را”ی زاید، تقدم و تأخیر و تعبیر نادرست:

– کشور های عضو گروه “سارک” درنشست هفته ی آینده ی شان در هندوستان، گزارشی را در باره ی بحران پاکستان ارائه خواهند داد.”

درست آن: “کشور های عضو “سارک” در نشست هفته ی آینده درهند، درباره ی بحران پاکستان گزارش خواهند داد.”

 

کاربرد واژه ی انگلیسی که برابر فارسی دارد:

-“تأکید شورای امنیت سازمان ملل برحل بحران هسته یی ایران از راه دیپلماتیک…”

که درست آن این است: “تأکید شورای امنیت سازمان ملل برحل سیاسی بحران هسته یی ایران…”

 

“باهدف” بررسی و به منظور بررسی”:

– بسیاری از خبرنگاران ودبیران خبر”باهدف بررسی” را به شکل نادرست به کارمی برند؛ درحالی که به جای آن بهتر است”به منظور بررسی” را به کارببرند تا مفهوم به گونه ی درست ارائه شود.

 

دور بودن اجزای فعل (شکستن لزوم جمله):

-“بارش برف شدید در امریکا، مردم را ناگزیر به استفاده از لباس های گرم کرد.”

درست آن :”بارش برف در امریکا، مردم را ناگزیرکرد که جامه های گرم بپوشند.”

 

تعبیر نادرست:

-“برای مهارحمله های طالبان در جنوب کشور”

درست آن : “برای مهار کردن حمله ی طالبان در…”

 

حشو، مشکل منطقی، فعل نامناسب:

“درسال جاری میزان تنخواه معلمین مکاتب در مقاطع مختلف دوبرابر افزایش خواهد یافت.”

درست آن : “امسال تنخواه استادان دوبرابر خواهد شد.”

 

دوری اجزای فعل (ضرورت شکستن جمله):

“سخنگوی وزارت امور خارجه روزگذشته خبراز برگزاری جلسه ی سران کشور های همسایه درروز سه شنبه در کابل داد.”

درست آن: “سخنگوی وزارت خارجه ی کشور، روز گذشته خبرداد که جلسه ی سران کشور های همسایه، روز سه شنبه در کابل برگزار می شود.”

 

بخش دوازدهم 

درستی ها و نادرستی ها در هنگام نگارش خبر و گزارش 

 

نادرستی های نگارشی – وبیشتر هم کاربرد واژه ها، اصطلاحات وجمله های نادرست؛ اما رایج (غلط های رایج)- سبب می شود که پیام خبر، گزارش ، گفتگو، تحلیل، تفسیرو… به گونه ی درست برای گیرنده انتقال نیابد.

برای پرهیزازاین “نباید”های نگارشی، اکنون (افزون برنشان دادن نباید ها) “باید” ها را نیز در این بخش یادآوری می کنم تامرز مشخصی میان درستی ها ونادرستی های نگارشی روشن شود:

ننویسیم:                                                      بنویسیم:

شرایط اجتماعی کشور                           اوضاع اجتماعی کشور

 

همکاری میان کشورها                            همکاری کشورها

 

امکانات موجود میان کشورها                امکان های موجود میان کشور ها

 

در رابطه باحل مناقشه                           به منظور/ برای حل مناقشه

 

در رابطه با این مسأله                              در باره ی این مسأله

 

زیان های ناشی از انجام این آزمایش      زیان های این آزمایش

 

مورد شناسایی قرار گرفت                   شناسایی شد

 

نشانگر این واقعیت است                       نشانه/ نمایانگر این واقعیت است

 

برای مهارآتش                                   برای مهار کردن آتش

 

با هدف بررسی                                 برای / به منظوربررسی

 

گزارش را ارائه خواهند داد                 گزارش خواهند داد

 

درفرایند تصمیم گیری مؤثراست                 درتصمیم گیری مؤثراست

 

راه حل دیپلماتیک                           راه حل سیاسی

 

از راه های دیپلماتیک                       از راه های سیاسی

 

گفتگوهای دیپلماتیک                         گفتگوی های سیاسی

 

به رغم مشکلات                         باوجود مشکلات

 

شورشیان طلبان                             شورشیان طالب

 

نوآوری در زمینه ی تجارت         نوآوری درتجارت

 

برای توقف تجاوز                         برای متوقف کردن تجاوز

 

تداوم مبارزه                               ادامه ی مبارزه

 

براساس بررسی های انجام شده     براساس (بنیاد) بررسی ها

 

حملات علیه غیرنظامیان                 حمله ها بر غیر نظامیان

 

از طریق مراجعه                          بامراجعه

 

به دنبال این تهاجم                         در پی این تهاجم

 

در جهت ارتقای ظرفیت               برای / به منظورارتقای ظرفیت

 

مشکلات روند صدور کالا             مشکلات صدور کالا

 

در خلال چند هفته ی آینده             در چند هفته ی آینده

 

بادیکته کردن شرایط                   باتحمیل شرایط

 

غیرقابل درمان                           درمان ناپذیر

 

غیرقابل خدشه                           خدشه ناپذیر

 

موج خشونت وناآرامی ها             موج خشونت ونا آرامی

 

تحولات را دنبال می کند              تحولات را پی می گیرد

 

 

 

بخش سیزدهم

برابر های فارسی چند واژه ی خارجی

 

پیش پرداخت (admission ):

پولی که به حیث پیش پرداخت برای ورود به جایی پرداخته می شود، وبه آن “ورودیه” نیز می گویند.

 

دانشیار (: (associate professor

در فارسی به “acociate professor ” “دانشیار” می گویند وبه معنای یکی از اعضای هیأت آموزشی یک آموز شگاه عالی یا دانشگاه است که مرتبه ی او،پایین تر از استاد وبلند تر از “استاد یار” است.

 

همایش (congress):

برابر واژه ی “کانگرس” در زبان فارسی “همایش” است وبه معنای مجمعی از نماینده گان، مردم ویا فرستاده گان کشور ها است که به منظور گفتگو، تنظیم ویا بحث در باره ی موضوع مورد علاقه ی همگان، راه اندازی می شود( وبه آن کنگره نیز گفته می شود)

واژه ی “همایش” از دوجز “هم” و”آیش” که اسم مصدر”آمدن”است، ساخته شده و معنای “گردهم آمدن” (گرد همایی) را نیز می رساند.

واژه ی انگلیسی “congress ” از واژه لاتینی “congressus ” گرفته شده است.

 

دانشور(master ):

برابر واژه ی “ماستر” را در زبان فارسی ،”دانشور” دانسته اند.

“دانشوری ، درجه ی دانشگاهی بالاتر از لیسانس وپایین تر از دکترا است.

 

ویژه نگاشت (monograph ):

برابر این واژه (مونوگراف)در فارسی “ویژه نگاشت” است ،وبه معنای کتاب یا رساله ویاجزوه ی مشخص در باره ی یک موضوع است.

 

پژوهش (research ):

برابر واژه ی “ریسرچ” در زبان فارسی، واژه ی “پژوهش” است.

“پژوهش” به معنای بررسی وجستجوی ژرف است که هدف بنیادی آن، نمایاندن حقایق تازه در باره ی یک موضوع است.(درعربی به آن تحقیق می گویند)

 

نیم سال یادوره ی شش ماهه ی آموزشی (semester ):

واژه ی “سمستر” که معنای “نیم سال” آموزشی رانیز می دهد، در فارسی به مفهوم دوره ی شش ماهه ی آموزشی است که “یکی از دوبخش پانزده تا هجده هفته یی یک سال تحصیلی ” را در برمی گیرد (اما بربنیاد برنامه های آموزشی در آموزشگاه ها، این دوره ی آموزشی – تا جایی- فرق می کند)

“semester ” واژه انگلیسی است که در اصل از واژه لاتینی “semesteris ” (یعنی شش ماهه ) گرفته شده است.

 

پایان نامه (thesis ):

واژه ی برابر” تیزس” در زبان فارسی، “پایان نامه” است.

“پایان نامه” رساله ی پژوهشی است که دانشجو برای گرفتن یکی از درجه های دانشگاهی، زیر نظر و راهنمایی استادی، آن را می نویسد.(گاهی هم واژه ی “تیزس” را تنها برای گرفتن درجه ی علمی دکترا نیز به کار می برند)



بخش چهاردهم

اشاره یی به مسأله ی وام واژه ها در زبان فارسی

 

وام واژه ها (واژه های قرضی) واژه هایی اند که از یک زبان به زبان دیگر، به گونه ی قرضی وعاریتی وارد می شوند، مانند: واژه های “ترومپت و تیلفون” از زبان فرانسوی ، “اتاق” از ترکی و”ترمز” از روسی که در زبان فارسی وارد شده اند.

واژه های وامی (وام واژه ها) گاهی به گونه ی گسترده کاربرد می یابند و با برابرهای فارسی شده ، مورد جاگز ینی قرار نمی گیرند وگاهی هم این واژه های وامی، بدون برابر سازی وبدون ترجمه در زبان باقی می مانند، مثل: “تیلفون ورادیو “.

تشخیص وام واژه ها چگونه صورت می گیرد؟:

پیدا نمودن هویت واژه های قرضی وعاریتی در زبان فارسی، بدون دانستن دانش ریشه شناسی واژه ها ، کاردشواری است؛ اما برای تشخیص نسبی این وام واژه ها در زبان فارسی، وجود حروف” ث،ح، ص، ض،ط،ظ،ع،وق است که در واژه های فارسی به کارنمی رود؛ برای نمونه، کلمات صابون، اقیانوس، ثواب، ضابط، مظهر ومعبد غیر فارسی است.”

به گونه ی نمونه دراین نبشته، فهرست زبان های خارجی را در این جا می آورم که واژه هایی از آنان درزبان فارسی (از آغاز تا امروز) به شکل وامی، عاریتی وبربنیاد نیازهای مفهومی در فرایند داد وستد فرهنگی به کارفته است.

این زبان ها عبارت اند از: فرانسوی، انگلیسی، یونانی، لاتین، سانسکریت، هندی، عربی، ارمنی، ترکی، روسی، سریانی، آرامی ، مغولی، مجاری، اسپانیایی، عبری، اکدی، آلمانی، بابلی، ایتالیایی، آشوری، بربری، فنینقی، تونگایی، ابوریجینی، تامیلی، تاگا لوگ، چینی، جاپانی، کوریایی، فنلندی، سلتی، ایلامی، سومری، حبشی، قبطی، نبطی، نروژی، چکی، تاپوری، لولوبیایی، اورابیایی، هوریانی اماردی ، مائوری، گرجی ، تخاری و…

بربنیاد این مسأله، این فرضیه به درستی روشن می شود که زبان فارسی( وزبان های دیگر نیز) در فرایند رابطه، به داد ودهش و وام گیری های دوسویه بازبان های دیگر قرار داشته است.

رویکرد وام گیری واژه ها در هرزبانی- وبه ویژه درزبان فارسی – به معنای عیب ماهوی درذات زبان نیست، بل این نوعی گرایش فرهنگی برای توسعه وغنامندی زبان است؛ زیرا وقتی بحث بازرگانی، توسعه ی فرهنگی، داشتن میراث های مشترک فرهنگی وتمدنی میان جوامع وزبان های مختلف مطرح است؛ مسأله وام گیری واژه ها بربنیاد نیازمندی، یک امرطبیعی (ونه حساسیت برانگیز) دانسته می شود.

 


بخش پانزدهم

واژه های دخیل فارسی در زبان های دیگر

 

همان گونه که در بخش چهاردهم این نبشتار (بحث وام واژه ها در زبان فارسی) مطرح شد، بسیاری از واژه های غیر فارسی (خارجی) بربنیاد اصل داد وگرفت زبانی ونیازمندی های فرهنگی، به گونه ی وامی، وارد حوزه ی زبان فارسی شده اند که در این فرایند داد وگرفت، افزون بروام گیری، زبان فارسی نیز، واژه هایی را به زبان های دیگر وام داده است که درزیر،بخشی ازاین روند وام دهی، نشان داده می شود.

استکان: اصل این واژه، همان “دوستگانی” در فارسی است که در گذشته ها به معنای “جام شراب بزرگ ویا نوشیدن شراب از یک جام به افتخار دوست بوده است.”

واژه ی “دوستگانی” فارسی در سده ی شانزدهم میلادی از طریق زبان ترکی وارد زبان روسی شده وبه صورت “استکان” در آمده است؛ اما دریغ این جاست که بسیاری از سرنا آگاهی، این واژه را روسی دانسته وآن را از شمار واژه های وامی در زبان فارسی می دانند.

 سارافون: اصل این واژه،همان “سراپا” ی فارسی است واز طریق زبان ترکی وارد زبان روسی شده وگونه ی گویشی آن دگرگون شده است.

“سارافون” درزبان روسی به معنای جامه ی زنانه یی است که بلند وبدون آستین باشد.

 پیژامه: فارسی اصل این واژه ،”پای جامه” است ودر زبان های فرانسوی، آلمانی، روسی و انگلیسی “pyjama ” نوشته می شود. تصور نادرست این است که این واژه (پیژامه) از زبان های دیگر- به ویژه زبان فرانسوی- به گونه ی وامی وارد زبان فارسی شده است.

 کیوسک: واژه ی “کیوسک” نیز در زبان فارسی “همان “کوشک” است.

 شغال: اصل این واژه نیز از فارسی به زبان های روسی، فرانسوی، انگلیسی وآلمانی وام داده شده است؛ زیرا در زبان روسی این واژه (شغال) را “shakal ” در فرانسوی “chakal “، در انگلیسی “jackal ” ودر آلمانی “schakal ” می نویسند.

 کاروان: این واژه (کاروان) از زبان فارسی به زبان های روسی، فرانسوی، انگلیسی، آلمانی واسپانیایی وام داده شده است.

صورت نوشتاری واژه ی کاروان در زبان روسی”karavan “، در فرانسوی “caravane ” در انگلیسی “caravan ” در آلمانی “karawane “و در زبان اسپانیایی “karvana “است.

 مشک: این واژه (مشک) که به گونه ی دخیل از زبان فارسی به زبان های دیگر رفته است نیز،با روش های نوشتاری متفاوت در هر زبان نوشته می شود؛ زیرا در زبان فرانسوی واژه ی “مشک ” را به شکل “musc “، در زبان انگلیسی به صورت “mask ” ودر زبان آلمانی به گونه ی “moschus ” می نویسند.

 شربت: این واژه (شربت) را نیز در فرانسوی “sorbet “، در انگلیسی “sherbut ” و در زبان آلمانی “sorbet ” می نویسند (واز واژه های قرض داده شده ی زبان فارسی به زبان های دیگر است) .

بخشش: واژه ی فارسی “بخشش” نیز در انگلیسی به صورت “baksheesh ” ودر زبان آلمانی به شکل “bakshisch ” نوشته می شود (واژه ی “بخشش” در آلمانی، مفهوم “رشوه ” را نیزمی دهد).

 لشکر: این واژه (لشکر) نیز واژه ی وام داده شده ی فارسی است.

در زبان انگلیسی این واژه را به صورت “lascar ” می نویسند. برخی ها تصور می کنند این واژه هندی ویا اردو است؛ در حالی که چنین نیست. در زبان هندی کشتی بان (ناخدا) نیز به همین مفهوم است.

 خاکی: این واژه درزبان فارسی به معنای “رنگ خاکی” یا خاک مانند است که درانگلیسی آن را به شکل”khaki ” می نویسند.

 ستاره: “ستاره” نیز از زبان فارسی به زبان های دیگر رفته است. در زبان انگلیسی این واژه را به شکل “star ” در فرانسوی به گونه ی “”eastr “، در آلمانی “stern ” ودر اسپانیایی “estrella ” نوشته می شود.

 برخی از نام های فارسی که در زبان های خارجی موجود است:

رکسانا roxana: رکسانا در اصل همان واژه ی فارسی “رخشان “؛ یعنی به معنای “درخشنده” است (ونام بانوان می باشد) . “رخشانه” نیز در فارسی وجود دارد .

“به همین معنی برای نام زنان در فارسی ، “روشنک” نیز گفته شده است.”

 یاسمن jasmine : دراصل این واژه (jasmine ) فارسی بوده و “یاسمن” (نام گلی) بوده است.

 لیلاک lila : واژه ی “lila ” در اصل “لیلاک” بوده وبه معنای “گل یاس بنفش رنگ ” است و از فارسی به زبان های دیگر رفته است .

آوا ava : این واژه (ava ) از واژه ی فارسی “آوا” به معنای صدا یا آب است.

 واژه های فارسی عربی شده:

در بسیار ی از موارد ، واژه های برگرفته شده اززبان فارسی توسط زبان های دیگر مانند: عربی وانگلیسی بربنیاد هنجارهای زبانی آن ها ،عربی و انگلیسی شده اند ودوباره به گونه ی وامی به ما داده شده اند مانند: فارسی که پارسی بوده، خندق که در اصل کندک بوده ، دهقان که در فارسی دهگان، سَماق که سماک، صندل که چندل، فیل که پیل، شطرنج که شتررنگ، غربال که گربال، یاقوت که یا کند، طاس که تاس، طراز که تراز، نارنجی که نارنگی، سفید که سپید، قلعه که کلات، خنجر که خون گرو صلیب که چلیپا بوده است.

 

 

بخش شانزدهم

هنجارهای عمومی وویژه گی های خط فارسی

 

مراعات روش های نگارشی به لحاظ”حفظ چهره ی خط فارسی”وهمگون نویسی درزبان نوشتار،ازامرهای مهم درزمینه ی نوشتاراست؛زیرا رعایت این هنجارکمک می کند تاازیکسوویژه گی های صوری خط درزبان فارسی حفظ شود،وازجانب دیگربرای جلوگیری ازبیگانه ماندن نسل های آینده باخط فارسی وپراکنده گی درنوشتار،به این مسأله مهم{همگون نویسی هنجارمند}باید توجه صورت گیرد.

دراین بخش،هنجارهای عمومی برای رعایت این مسأله را بازگو می کنم:

 استقلال درنگارش: خط فارسی،برای رعایت اصل استقلال درنگارش،نبایدازروش های نگارشی خط های دیگرپیروی کند{تنهادریک مورد؛یعنی نقل آیات قرآن کریم،احادیث ونصوص عربی این امرمستثنا دانسته شده است}

 همخوانی نگارش باتلفظ: درزبان فارسی،کوشش همواره برآن بوده تازبان نوشتار{مکتوب}تاجایی که قاعده های خط فارسی مجازمی داند،باشیوه ی تلفظ همخوانی داشته باشد؛بنابراین، توجه به این مسأله،بسیارضروری دانسته می شود.

 فراگیربودن قاعده درنگارش: درروش نگارش زبان فارسی،سعی برآن است تاگونه ی نگارشی به شکلی باشدکه استثناهای نوشتاری وجودنداشته باشد؛مگرآن که موجودیت استثناها هنجارمندویامحدودباشد.{این فراگیربودن قاعده هم تاحدودامکانات نگارشی درزبان فارسی است؛اماکوشش بیشترآن بوده تامیزان این استثناهادرنگارش، کم ویاقانونمند باشد}

 

ساده نویسی وساده خوانی خط: قاعده های نگارشی درزبان فارسی باید به گونه یی باشدکه پیروی ازآن هادرکارنگارش وخواندن،آسان ترباشد؛یعنی تاجایی که ممکن است،بایدرعایت این قاعده هاوابسته به کاربرد معنایی وقرینه ی مفهومی واژه هاباشد.

 ساده بودن قاعده های نوشتاری: قاعده های نوشتاری خط درزبان فارسی،بایدبه گونه یی باشد که فراگیری وکاربردآن- تاحدممکن- برای باسوادان،ساده باشد.

 رعایت روش های فاصله گذاری،مرزبندی واژه ها،پیوسته نویسی وجدانویسی: فاصله گذاشتن میان واژه های ساده ومرکب،مرزبندی واژه ها وپیوسته نویسی بربنیادقاعده اگردرهنگام نوشتاررعایت شود،بهترخواهدبود؛زیرا رعایت این موارد کمک می کند تاازبدخوانی،ابهام مفهومی ونادرست خوانی جلوگیری شود.

 

ویژه گی های خط فارسی:

خط درهرزبانی،بربنیادهنجارهای عمومی،دارای ویژه گی های مربوط به خودش است.خط درزبان فارسی نیزویژه گی هایی دارد که به گونه ی کوتاه به آن ها اشاره می شود:

برای برخی ازصداها،بیش ازیک نشانه وجوددارد:

ت:درواژه هایی مانند:”تار،چتر،دست و…”؛

ط:درواژه هایی مانند:”طاهر،خطر،ضبط،شرایط و…”؛

ز:درواژه هایی مانند:”زن،بزم،تیز،بازو…”؛

ض:درواژه هایی مانند:”ضرب،حضرت،تبعیض،فرض و…”؛

ظ:درواژه هایی مانند:”ظاهر،نظر،حفظ،حفاظ و…”؛

ث:درواژه هایی مانند:”ثبت،مثل،عبث،حادث و…”؛

س:درواژه هایی مانند:”سبد،پسر،نفس،خروس “؛

ص:درواژه هایی مانند:”صبر،نصر،تفحص،حرص”؛

غ:درواژه هایی مانند:”غالب،مغز،تیغ،باغ”؛

ح:درواژه هایی مانند:”سحر،شبح،روح”؛

ھ:درواژه هایی مانند:”هاشم،شهر،فقیه،دانشگاه”.

برای برخی ازحروف،تنهانشانه ی یک صداوجوددارد،ویابه تعبیردیگر،آن ها “تک صدایی” می باشند مانند:”و”دردو{عدد}،چو،مور،روز،لیمو،دارو،وام،جواب،روان،ناو،لغو،جوشن،روشن،نو،رهرو،خواهرو

خویش.

دودسته بودن حرف های فارسی:

حرف های فارسی دودسته اند:یکی حروفی که ناپیوسته{نامتصل}اندوبه حرف پس ازخود نمی چسبند مانند:”ا،د،ذ،ر،ز،ژ،و”.

دوم حروفی که پیوسته{متصل}اند وبه حروف پس ازخود می چسبند.

 حرف های”و”و”ه”:حروف “و”و”ه”درجاهایی به خاطر بیان حرکت به کار می روند،وزمانی که برای بیان حرکت پیش ازخود به کاربرده شوند،سه گونه اند:مصوت کوتاه مانند:دو،تو،چو،مصوت مرکب مانند:اوج،گوهر،روشن،نو{مانندنوروز}ومصوت بلند مانند:مور،روز،موش،سبو،لیمو،تکاپوو..

 نشانه های دوگانه درخط فارسی:

درخط فارسی دوگانه{دودسته}ازنشانه هابه کارمی رودکه به آن ها نشانه های”اصلی”و”ثانوی”می گویند.

نشانه های اصلی،”به گونه ی مجموعی۳۳ نشانه است که حروف”الفبا”نیزگفته می شوند.”

نشانه های ثانوی نیز به گونه ی جمعی، دارای ۱۰نشانه   است که در بالا یا پایین نشانه های اصلی می آیند و بربنیاد ضرورت به کار گرفته می شوند مانند:

“مد” با نشانه ی”آ” در واژه هایی مثل: “آرد، مآخذ، آوردو …”

“زبر” (بالای حرف) : در واژه هایی مانند: “گرَما، دٙرَٙجات “.

“ضمه” (پیش) بانشانه ی “و” دربالای حرف “گ”و”ع”در واژه هایی مثل: “گُندُم ، عُبوُر”.

“زیر” (کسره) در پایان حرف “ن”و”ف”در واژه هایی مانند: ” نِگاه، فِرستاده “.

هم چنان نشانه ی تشدید بالای حرف”ل”در واژه هایی مثل: “معلؔم ،حقؔ مطلب و…” و تنوین نصب مانند: “ظاهراً̋، واقعا̋، بناء̋ و…”

 

بخش هفدهم

نگارش واژه ها

 

بن/ابن:“بن” و”بن”،هنگامی که میان دواسم خاص افرادبیاید، هردودرست دانسته می شود مانند:”حسین بن علی “

و “حسین ابن علی” ، “محمد بن زکریای رازی” و”محمد ابن زکریای رازی “.

 به: “به” در موارد زیر، به گونه ی پیوسته نوشته می شود:

۱- وقتی که برسر مصدر یا فعل بیاید {که در اصطلاح به آن “بای تزٸینی”

یا “بای تأکید گفته می شود.}مانند : “بگفتم ، بروم ، بنماید ، بگفتن (یعنی گفتن ونه به گفتن ) و…

 2- در شیوه های نگارشی این، بدین ، بدان، ، بدو، و… “نیز”به” پیوسته نوشته می شود.

۳- هرگاه “به” صفت را بسازد، بازهم به گونه ی پیوسته نوشته می شود مانند : “بخرد، بشکوه، بهنجار، بنام (که منظور از نامدار است).

اما باتوجه به این روش نگارشی ، “به” در مواردی از این دست، جدا نوشته می شود مانند: “به شما، به خواهر، به سربردن، به او، خانه به خانه و…”

در صورتی که حرف “به” در آغاز برخی از ترکیب های عربی بیاید، این “به” از شمار حرف اضافه ی فارسی نیست وپیوسته به واژه ی پس از خود نوشته می شود مانند ” بعینه، بنفسه، بشخصه، بذاته و…”.

 بی هوده/بیهوده : “بی” جدا از واژه ی پس از خود نوشته می شود (مگر آن که واژه بسیط گونه باشد؛ یعنی معنای آن مرکب از معانی اجزای آن نباشد مانند: بیهوده، بیخود، بیچاره، بینوا، بیجام).

 می رود/ میرود: “می” و “همی” در بیشتر موارد جدا از واژه ی پس از خود نوشته می شود

مانند: می رود ونه میرود، می افکند ونه میافکند، همی گوید ونه همیگوید.

 هم: “هم” در بیشتر موارد جدا از واژه ی پس از خود نوشته می شود؛ مگر در مواردی که واژه بسیط باشد مانند: همشهری، همخانه، همدیگر، همسایه و…

ویاهم در صورتی که جز دوم واژه تک هجایی باشد مانند: “همدرس، همسنگ ،همکارٍ، همراه و…”

“هم” پیوسته نوشته می شود؛ اما در صورتی که پیوسته نویسی “هم” با واژه ی پس از خودش، سبب دشوار خوانی مانند: “همصنف، همصوت، همتیم و…” شود، بهتراست جدا نوشته شود مانند : “هم صنف، هم صوت، هم تیم و…”

در واژه هایی مانند: “همایش، هماورد وهماهنگ” که جز دوم آن ها با مصوت”آ” آغاز می شود، “هم” به گونه ی پیوسته نوشته می شود مانند: “همایش” ونه هم آیش، هماورد وهم آورد، هماهنگ ونه هم آهنگ.”

اما در حالتی که پیش از حرف “آ” همزه در تلفظ بیاید، “هم” جدا نوشته می شود مانند : “هم آرزو ونه همآرزو، هم آرمان ونه همآرمان.

 تر/ترین: :تر” و”ترین” همواره جدا از واژه ی پیش از خود نوشته می شود؛ اما در مواردی مانند: بهتر وبهترین ،

بیشتر وبیشترین، کمتروکمترین، یکجا نوشته می شوند.

 ها (نشانه جمع) : “ها” در ترکیب با واژه ها،به هردوگونه (پیوسته وجدا) اگر نوشته شود، درست است مانند: کتابها/کتاب ها، باغها/باغ ها ، کوها/کوه ها ،چاهها/چاه ها و…؛ اما در مواردی از این دست، جدا نویسی امر حتمی است مانند:

۱- هرگاه “ها” پس ازواژه ی خارجی ونامأنوس کاربرد یا بد مثل: پوزیتویست ها، ژورنالیست ها، فرمالیست ها و …

۲- زمانی که خود واژه را برای آموزش بهتر برجسته بسازیم مانند: کتاب ها، باغ ها، افغانی ها و…

۳- در صورتی که واژه پردندانه (بیش از سه دندانه) باشد ویا به حرف های “ط” و”ظ” پایان یا بد مانند: “بیش بینی ها، حساسیت ها، استبناط ها و…”

۴- در صورتی که جمع نام های خاص بیاید مانند: سعدی ها، حافظ ها، فردوسی ها و …

۵- هرگاه واژه ها،به “های” غیر ملفوظ ” تمام شوند مانند: :میوه ها، جاده ها، کوچه ها و…” (در صورتی که واژه ها به “های غیر ملفوظ” پایان یا بندو حرف پیش از آن متصل باشد مانند: سفیه ها ، فقیه ها و… “ها” جدا از واژه ی پیش از خود نوشته می شود)

 همزه ی میانی:

در نگارش همزه ی میانی، اگر حرف پیش از وی مفتوح باشد، روی کرسی”ا” نوشته می شود؛ اما در صورتی که پس از آن مصوت “ای ” و “او” بیاید، روی کرسی “ی” نوشته می شود مانند: ” رأفت ، تأسف، تلألؤ، مأنوس، شأن وهم چنان : رٸیس، لٸم ، مشمٸز و …”

در صورتی که حرف پیش از همزه، مظموم باشد، همزه روی کرسی “و” نوشته می شود مانند: “رؤیا، رؤسا، مؤذن و …”

اگر حرف پیش از همزه ی میانی، ساکن یا مفتوح وپس از آن حرف “آ” باشد، همزه به شکل “آ” در می آید مانند : “مآخذ، قرآن، مرآت …”

 همزه ی پایانی:

در همزه ی پایانی اگر حرف پیش از آن مفتوح باشد، همزه ی روی کرسی “ا” نوشته می شود مانند: “خلأ، ملأ، منشأ، ملجأ، و…”

اگرحرف پیش از همزه ی پایانی مظموم باشد، در آن صورت، همزه روی کرسی “و” نوشته می شود مانند: “لؤلؤ، تلألؤ و…”

در صورتی که حرف پیش از همزه ی میانی ساکن یا یکی از مصوت های بلند”آ”،”او”ویا “ای” بیاید، همزه ی پایانی بدون کرسی نوشته می شود مانند: “جزء، سوء، سماء، املاء، انشاء و…”

بیشتر در نگارش واژه هایی مانند: انشاء،املاء،اعضاء، و… (در زبان فارسی همزه ی پایانی نوشته نمی شود که درست است).

 

بخش هجدهم

جدانویسی وپیوسته نویسی واژه ها

 

“جدا نویسی وپیوسته نویسی واژه ها بربنیاد روش های نگارش در زبان فارسی، از موارد مهم اند ؛ زیرا اگر در هنگام نوشتار به این روش ها (جدانویسی وپیوسته نویسی ) توجه نشود، ممکن است ابهام، نادرست خوانی ودشوار خوانی فزاینده یی برای خواننده رخ بدهد.

از سوی دیگر، رعایت روش های جدانویسی وپیوسته نویسی در نگارش، خواننده گان– به ویژه نو آموزان را – کمک می کند تا در فرایند آموزش – با سهولت بیشتر- به درک ودریافت درست ازواژه ها برسند.

 در مورد روش های “جدانویسی ” و”پیوسته نویسی” افزون بر فرضیه های دیگر، سه فرضیه ی زیر ارجح دانسته شده است:

“۱- تدوین قواعدی برای جدا نویسی همه ای واژه های مرکب وتعیین موارد استثنا؛

۲- تدوین قواعدی برای پیوسته نویسی همه ای واژه های مرکب وتعیین موارد استثنا؛

۳- تدوین قواعدی برای جدا نویسی الزامی برخی از واژه های مرکب وپیوسته نویسی برخی دیگر ،واختیار دادن در خصوص سایر کلمات به نویسنده گان.”(دستور خط نویسی فرهنگستان ایران، چاپ چهارم ، ص ۲۳ .)

 از چشم انداز منطقی در این فرضیه های سه گانه، فرهنگستان زبان فارسی مورد سوم(فرضیه ی سوم) را برگزیده است که مانیزبربنیاد همین فرضیه ی گزینش شده، گپ های خودرا در این بخش پی می گیریم:

 واژه های مرکبی که باید پیوسته نوشته شوند:

۱- واژه های مرکب، واژه هایی اند که با پیشوند ترکیب یافته اند وهمواره باید جدا نوشته شوند(واژه های مرکبی که با پیشوند های “بی” ، “به” و”هم” – با رعایت استثنا – ساخته شده اند، از این مورد استثنا می باشند)

 2- واژه های مرکبی که با پسوند ترکیب یافته اند، همواره پیوسته نوشته می شوند؛ مگر در موارد زیر این قاعده استثنا پذیر می شود مانند: واژه هایی که حرف پایانی جزء نخست آن با حرف آغاز جزء دوم یکسان باشد مثل: نظام مند، آب بان و …

ویا جزء اول واژه ها عدد باشد مانند: پنج گانه، دوازده گانه، شانزده گانه و…

 پسوند “وار”: “وار” پسوندیست که تابع روش ویا قاعده ی “جدانویسی” و”پیوسته نویسی” نیست؛ یعنی در شماری از واژه ها پیوسته ودر شمار دیگر جدا نوشته می شود مانند :”حافظ وار، سعدی وار و…

اما درواژهای ترکیبی دیگرمانند: “بزرگوار، سوگوار، خانوار و… این پسوند به گونه ی پیوسته نوشته می شود.

۳- مرکب های بسیط گونه: واژه هایی که دارای مرکب های بسیط گونه” اند، باید پیوسته نوشته شوند مانند: “آبرو، الفبا، آبشار، نیشکر، رختخواب، یکشنبه، پنجشنبه و…”

 هم چنان واژه هایی که جزء دوم آن با ” آ” آغاز می یابد وبه تعبیری یک هجایی می باشند مانند: “گلاب، پیشاب، خوشاب، و…” (در صورتی که جزء دوم واژه با “آ” آغاز شود واز یک هجابیشتر داشته باشد، از این قاعده پیروی نمی کند؛ یعنی گاهی پیوسته نوشته می شود مانند: “دلاویز، شباهنگ، بسامد و… وگاهی هم جدا نوشته می شود مانند: دانش آموز،دل آگاه،زیان آورو…”

 واژه های مرکبی که باید جدا نوشته شوند:

۱- ترکیب های اضافی مانند: دست کم ونه دستکم، شورای عالی ونه شورایعالی ، صرف نظر ونه صرفنظر، آب میوه ونه آبمیوه و … بایدجدانوشته شوند.

همچنان واژه هایی را که جزء دوم آن ها با “الف” آغاز می شود، باید جدانوشت مانند: “دل انگیز ونه دلانگیز، عقب افتاده گی ونه عقبافتاده گی ، کم احساس ونه کماحساس .”

واژه هایی که حرف پایان جزء نخست با حرف آغاز جزء دوم “همانند” یا”هم مخرج” باشند- نیز- جدا نوشته می شوند مانند: “آیین نامه ونه آییننامه، پاک کن ونه پاککن، کم مصرف ونه کمصرف و…”

 2- واژه هایی که مصدر مرکب وفعل مرکب اند:

واژه هایی که مصدر مرکب ویا فعل مرکب اند نیز جدا باید نوشته شوند مانند: “سخن گفتن ونه سخنگفتن، نگاه داشتن ونه نگاهداشتن، سخن گفتم ونه سخنگفتم، نگاه داشتم ونه نگاهداشتم و…”

 3- در صورتی که واژه های مرکب با پیوسته نویسی دراز، نامأ نوس ویا دشوار خوانده شوند، بهتر است جدا از هم نوشته شوند مانند: “عافیت طلبی ونه عافیتطلبی، مصلحت بینی ونه مصلحتبینی، حقیقت جو ونه حقیقتجو و…”

هم چنان به منظور روش بهتر خوانی، خوب است واژه هایی مانند: اجل رسیده، نمک پرورده، اخلال کننده، نیک بخت، هفت پیکر، شاه نیشن ، سیاه چشم (سیه چشم) ، پاک نام ، پاک دامن، پاک رای، خوش باور … به همین سان جدا نوشته شوند.

 

بخش نزدهم

چند نادرستی رایج دیگر

 

نادرستی های رایج زبانی درهنگام گفتار ونوشتار در زبان فارسی، تاجایی بسیار گسترده به چشم می آید ودر بسا ازموارد، فرایند پیام رسانی در حوزه ی زبان را دچار کژی ها ونادرستی ها می سازد.

 انگیزه ی نخست این نادرستی ها در زبان {افزون برموارد دیگر} ضبط نادرست، ترجمه ی غیر دقیق وبرابر سازی های ناهنجار وغیر علمی واژه ها پنداشته می شود. کج ذوقی، بی تجربه گی، تقلید والگوبرداری از زبان های بیگانه وناشیگری در کاربرد زبان، از انگیزه های مهم دیگر است که سبب ایجاد وگسترش نادرستی های رایج در زبان شده و محدودیت های گسترده را فرا راه زبان فارسی قرار می دهد.

 در این بخش، عنوان “چند نادرستی رایج دیگر”را برای آن برگزیدم که در بحث ها وبخش های پیشتر، به شمار ی

از نادرستی های رایج در کاربرد واژه ها، اشاره هایی – هرچند کوتاه – نموده بودم. اکنون که فرصت برای پی گیری فراهم شد، می پردازم به نشان دادن چند نادرستی رایج دیگر.

 استاد” احمد سمیعی گیلانی” در فصل سوم، کتاب “نگارش وویرایش” (بخش ویرایش زبانی ص ۱۰۳ ) این نادرستی های رایج درزبان را”خطا ها وکاربرد های مکروه رایج زبانی”می نامد و در پاورقی کتابش، در باره ی این تعبیر می نویسد:

“از کاربرد هایی که ذیلا״ فهرست شده، برخی، هرچند به زعم زبان شناسان خطا شمرده نمی شود، در عرف ادبا، اگر هم خطا نباشد، مکروه است وبهتر است از آن پرهیز شود.”

با توجه به این اشاره ی استاد ” سمیعی “، در این بخش می پردازم به نشان دادن این نادرستی های “مکروه رایج” در زبان:

چه هست/ چیست: برخی می نویسند : ” اندیشه ی شما دراین مورد چه هست؟” که به جای آن باید نوشت: “اندیشه ی شما در این مورد چیست؟”.

 اگرچه/ اما: نوشتن “اگرچه” در جمله ی مانند:”اگر چه شما بهتر می دانید که…” نادرست است، به جای آن بهتر است بنویسیم :”اما شما بهتر می دانید که … “.

 توقف/ متوقف: بسیاری ها می نویسند: ” فعالیت شرکت های خصوصی امنیتی باید توقف داده شود” که به جای آن باید نوشته شود: “فعالیت شرکت های خصوصی امنیتی متوقف شود.”

 جهت/ برای : در این روز ها، برخی از نویسنده گان وبسیاری از رسانه ها به گونه ی مثال می نویسند :”جهت حل این مسأله …” که نادرست است؛ زیرا واژه ی “جهت ” به معنای “طرف وسوی” است . به جای این کاربرد نادرست ، بهتر است بنویسیم : “برای حل این مسأله … “.

 شامل/ مشمول : در برخی از نوشته ها (به ویژه در ادبیات رسانه ها) تفاوت در کاربرد واژه های “شامل ” و ” مشمول” گذاشته نمی شود، مثلا″ می نویسند : “کارکنان جدید شامل این سیستم شده اند” که به جای آن باید نوشته شود: ” کارکنان جدید مشمول این سیستم شده اند .”

 غیر قابل انکار/ انکار ناپذیر: بسیاری در نوشته ها وگفته های شان از واژه هایی مانند: “غیر قابل انکار، غیر قابل بازگشت، غیر قابل تحمل، غیر قابل قبول و …” بسیار استفاده می کنند. این کاربرد ها اگر زیاد نادرست هم نباشد، چندان زیبا، روان ویکدست نیست، به جای آن ها بهتر است “انکار ناپذیر ، بازنگشتنی، تحمل نا پذیر وقبول ناشده (نشده) استفاده شود.

 کاربرد چند فعل نا مناسب:

نادرست: دانشجویان آموزش های لازم را طی کرده اند”.

درست :   دانشجو یان آموزش های لازم را دیده اند “.

نادرست: باید توطٸه هارا درهم بشکنند”.

درست : باید توطٸه ها را “خنثی” کنند”.

نادرست: “دشمنان در پی “نابودی” کشورهای اسلامی هستند”.

درست : ” دشمنان در صدد “نابودی” کشور های اسلامی هستند”.

نادرست : ” ملاحظه بفرمایید به ادامه خبرها”.

درست : ” به ادامه ی خبرها توجه نمایید ” ( ویا توجه کنید به ادامه ی خبرها)

 تکلف در نوشتار وگفتار:

تکلف در هنگام گفتار ونوشتار، پیشینه ی در از در زبان ما دارد. بی گمان یکی از انگیزه هایی که روش تکلف نویسی در زبان را به وجود آورده، کاربرد واژه های مطنطن خارجی – به ویژه عربی – واستفاده ی ناهنجار ازاین واژه ها در زبان فارسی پنداشته می شود.

 نگارش نثر های دراز وکسل کننده، برای وانمود ساختن دانش واژه گانی، دشوار نویسی عمدی واز سرتفاخر، تأثیر پذیری های ناموجه از زبان های دیگر و گرایش به آوردن پیچیده گی های لفظی، صنعت بازی های مزمن ادبی وده ها مورد دیگر سبب شد تا تکلف نویسی به حیث یک رویکرد نازیبا برجغرافیای زبان نوشتار وگفتار چیره شود، که در پایان این بخش، به چند نمونه ی کوتاه در این زمینه اشاره می کنم:

“چه هنگام، به طور سریع، نا آگاه نیست، بدون شک وتردید وگمان، قابل حدس زدن، غیر قابل بخشش و…”

که به جای این همه کاربرد های “دراز ومتکلفانه ” به ساده گی می توان از تعبیر های: “کی، به سرعت ، آگاه است ،بی گمان، حدس زدنی، نابخشودنی و … ” استفاده کرد

 

بخش بیستم

/دسته بندی بحث/

 

روش های درست نویسی ودرست گویی در زبان، بخشی از فرآورده های پژوهشی من با استفاده ازمنابع گوناگون است، که به هر حال،انگیزه ی نخستم در نوشتن آن ها، توجه بیشتر مخاطبان به روش های درست نویسی ودرست گویی در فرایند زبان گفتار ونوشتار است.

 در بحث های بعدی – اگر فرصت فراهم شد- می کوشم به موارد دیگر ازاین نارسایی ها بپردازم.

باآن که هیچ گونه ادعایی{ازسرفخرفروشی} در این زمینه ندارم، ازبیان هرگونه نقد ونگاه سالم { وبه تعبیرمعروف : بیان دیدگاه بدون غرض ومرض}با سینه ی فراخ وذهن باز ستایش کرده ،واز نقد ونگره های بستر سازبرای پویایی زبان فارسی، استفاده ی بهینه می کنم.

 یاد آوری چند مورد ضروری:

در بخش کاربرد واژه های برابر فارسی در برابر واژه های خارجی- به ویژه دربرابرواژه های عربی- شماری از دوستان،با یکسویه نگری گفته اند که اگر ما واژه های عربی (و به همین سان، انگلیسی، فرانسوی، لاتین، ترکی، روسی و… ) را در زبان فارسی به کار نبریم، ظرفیت کاربردی زبان محدود شده وپاسخگوی نیازهای روزمره ی ما نخواهد بود؛ اما من به این دوستان می گوییم: عزیزان من! کی می گوید- در صورتی که ما برای واژه های خارجی برابر های درست، جا افتاده وقشنگ نداشته باشیم- شما این واژه ها را به کارنبرید.

 جان گپ این جاست که ما برای پالایش- وهم چنان آرایش زبان فارسی-، برابر های پسندیده یی داریم؛ در صورتی که این امکان زبانی(برابرهای درست واژه های خارجی) را در زبان فارسی داشته باشیم؛ چه نیازی است که به جای “دانشگاه” /”یونیورستی”، به جای “دانشکده” /”فاکولتی”،به جای “سرانجام”/ “عاقبت” وبه جای “دانش آموز”/ “متعلم” بگوییم وبنویسیم.

 آیا نوشتن وگپ زدن به زبان پیراسته ، کاستی پنداشته می شود؟:

در هرزبانی، روند پالایش هنجارمند، یک ارزش دانسته می شود که باید در فرصتی به آن پرداخته شود.

توجه به روش های درست گویی ودرست نویسی کاستی نیست، بل کاستی بزرگ در عادت سنتی ما است که هر گونه رویکرد تازه وسامانمند را، ازچشم انداز عادت دیرینه وتقلید کورکورانه می بینیم، وپس از آن، این پنداشت ها ورویکرد ها را – بربنیاد خو وعادت کهن- رد می کنیم.

 امیدوارم این نبشته ها (باوجود کاستی هایی که دارد) بتواند، روزنه ی تازه یی درحوزه ی کاربردی زبان بکشاید.

در پایان، ازهمیاری بیکران “استاد رهنورد زریاب”، به خاطردادن مشوره های سودمند در این زمینه، سپاسگزارم.

 

 

________________

پانوشت:

در این نوشته از این منابع استفاده شده است:

۱- واژه های مصوب فرهنگستان زبان وادب فارسی، چاپ اول بهمن ۱۳۷۷، تهران، نشر تندیس.

۲- واژه های مصوب فرهنگستان زبان وادب فارسی، چاپ اول مرداد ۱۳۷۶، ویرایش و چاپ دوم، بهمن ۱۳۷۸، نشر: ره گشا.

 3- دکترمحمد جعفر یاحقی ودکتر محمد مهدی ناصح، راهنمای نگارش و ویرایش، چاپ بیست ودوم، با تجدید نظر و افزوده های جدید، انتشارات:آستان قدس رضوی، مشهد، ایران،۱۳۸۳ .

 4- سعید نفیسی، در مکتب استاد، بحثی پیرامون درست گفتن، درست نوشتن و درست خواندن، چاپ دوم، ۱۳۴۴ ، نشر موسسهء مطبوعاتی عطایی، ایران.

 5- دکترمحمد حسن انوری، فرهنگ بزرگ سخن، دوره ی هشت جلدی،،تهران،۱۳۸۱

 6- غلام رضا انصاف پور، فرهنگ کامل فارسی، چاپ گلشن (انتشارات زوار)، تهران، چاپ ششم، پاییز ۱۳۸۴.

 7- مهرانگیزاصطهبانانی، فرهنگ فارسی دانشیار، مبتنی بر جدید ترین شیوه ی فرهنگ نگاری،چاپ اول، پاییز ۱۳۸۷ ، نشرسعدی،ایران.

 8- ع. سیاح،فرهنگ جامع فارسی به فارسی، انتشارات اسلام،چاپ سوم، تهران ۱۳۷۸.

 9- سیدعلی رضوی بهابادی و حسین حسن پور آلاشتی، فرهنگ زبان فارسی، انتشارات بهاباد، چاپ چهارم، ۱۳۸۲، ایران.

 10- ابوالحسن نجفی، غلط ننویسیم، با تجدید نظر، انتشارات مرکز نشر دانشگاهی، چاپ سوم،۱۳۷۰،تهران.

 11- غلام حسین صدری افشار، فرهنگ معاصر فارسی، به کوشش نسرین حکمی- نسترن حکمی، انتشارات فرهنگ معاصر،۱۳۸۳ ، تهران.

 12- غلام حسین صدری افشار، نسرین حکمی ونسترن حکمی، فرهنگ گزیده ی فارسی،نشر فرهنگ معاصر،۱۳۸۶،ایران.

 13- دکتر محمد معین، فرهنگ معین، دوره ی یک جلدی، چاپ پنجم، نشر سرایش، ۱۳۸۲،تهران.

 14- حکیم ابوالقاسم فردوسی،شاهنامه، براساس نسخه ژول مل، به کوشش عبدالله اکبریان راد، انتشارات الهام، چاپ اول، زمستان ۱۳۸۵، تهران.

 15- ماهنامه ی فردوسی،واژه نامه ی زبان پاک،سال نخست،شماره های خردادوتیرماه۱۳۸۷

 16- رهنورد زریاب،…چه ها که نوشتیم،نشرعرفان،تهران،۱۳۸۲،ص۳۵.

 

۱۷- داریوش آشوری،بازاندیشی زبان فارسی،ده مقاله،چاپ چهارم،نشرمرکز،۱۳۸۶،تهران.

 18- پارسی سخن بگوییم،ویرایشگرخودکاردراینترنت،بخش های دوم تابیست وسوم،نشانی اینترنتی:

“ www.geocites.com/parsibegoo”

۱۹- درست نویسی،جزوه شماره ۲۵،گروه ویرایش حوزه معاونت سیاسی خبر،خبرگزاری”ایرنا”.

 20- درست نویسی،جزوه شماره۳۰،گروه ویرایش حوزه معاونت سیاسی خبر،حبرگزاری”ایرنا”.

 21- دستورخط فارسی،فرهنگستان زبان وادب فارسی،ایران، اینترنت،برای بازدید بیشتر”دستورخط فارسی”به

صورت پی دی اف، به نشانی زیرمراجعه نمایید:

www.persianacademy.ir/dastoorpdf.aspx

 22- مرتضی کاخی،شیوه ی نگارش،نشرامیرکبیر،ایران،چاپ نخست.

 23-محمدعلی فروغی،پیام من به فرهنگستان،انتشارات پیام،ایران،چاپ سوم،۱۳۸۸.

 24- نوام چامسکی،زبان واندیشه،ترجمه ی کوروش صفوی،انتشارات هرمس،ایران،چاپ اول،۱۳۷۹.

 25- داریوش آشوری،زبان باز،پژوهشی درباره ی زبان ومدرنیت،نشرمرکز،ایران،۱۳۷۸.

 26- نوام چامسکی،زبان وذهن،ترجمه ی کوروش صفوی،نشرهرمس،ایران،چاپ اول.

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا