خبر و دیدگاه

ریشه های درماندگی در برابر طالبان کجاست؟

taliban-fighters

 

شاید در چند دهه اخیر هیچ کس به اندازه جناب آقای کرزی در سطح بین الملل نتوانسته است، تا این حد پیچیده و با بیانی ساده و عوام فریبانه یک بازی سیاسی بزرگی را بازی کند که بتواند با سیاست هم به نعل و هم به میخ زدن خود را در مرکزیت گرداب های بحران زای افغانستان نگاه دارد. با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن، شاید همیشه گزینه قوت مند در بازی های سیاسی جناب آقای کرزی بوده است.

و در مورد مبارزه با ترور و تروریسم و پدیده‌یی به نام طالبان، دشمنی و برادری همان دو محوری بوده است که نه تنها افکار عمومی که تک تک شهروندان ما را نسبت به آینده متردد ساخته است. طالبان دوستند، یا دشمن یا برادران ناخلفی که برای گرفتن حق و حقوق خود، دست به هر کار سنجیده یا نسنجیده‌یی خواهند زد؟، یافتن پاسخ برای همین پرسش های ساده است که شهروندان ما را در یک سردرگمی و یک سکوت تلخ غم انگیز باقی گذاشته است. از طرفی مکاتب به دست همین برادرانی سوزانده می شود که نمی خواهند هیچ دختر و یا مادری از این سرزمین با اندوختن علم و دانش به تربیت نسلی پالایش شده همت ورزند و از سویی می بینیم که جناب رییس دولت از آن ها می خواهد که دست از سواد ستیزی و مکتب ستیزی بردارند و پروسه صلح را عملیاتی کنند.

اما ایشان هنوز به این دو دوتا، چهار تای سیاسی پیش پا افتاده که از کوزه همان ترواد که در اوست، یا پی نبرده اند و یا نمی خواهند که باور کنند که طالبانی که مکتب ها را می سوزانند، به هیچ وجه حس برادری و همدیگر پذیری برادرانه نسبت به اولاد این وطن ندارند، آن کسی که به نام طالب معلمان و اساتید ما را جلوی چشمان شاگردان مکاتب به قتل می رسانند و مکاتب را می سوزانند، به حتم در زیربناهای فکری و ایدیولوژیکی خود با ما تفاوتی از زمین تا آسمان دارند که این گونه دست به ترور و دهشت افکنی زده اند. تا کی باید از آن‌ها به التماس خواست که بیایند و برادر ما باشند؟ ریشه های این درماندگی کجاست؟ چه کس و یا کسانی به کدامین نام و تحت کدامین طرفند ها یک چنین حمایت های گسترده‌یی از طالبان دارند که هر روز به جای تضعیف و یا تأدیب، نیرو و قوت گرفته و خط و نشان تند و تیزتری برای ملت و دولت ما مشخص می کنند.

سفر رییس دولت ما برای پایان دادن به آن چه به نام طالب و طالب سازی و طالب ستیزی مرزهای ما را زخمی و مردم ما را داغ دار و آواره ساخته است، آیا شکل گرفته یا برای معاملات پشت پرده‌یی که هرگز برای مردم ما شفاف و آشکارا تبیین و توضیح داده نشده است؟

پاردوکس های رفتاری و سیاسی نسبت به طالبان، آن چنان از حد گذشته است که امروز به هیچ وجه مردم ما باور ندارند که طالبان بی ارتباط به تمام اهرم های متعادل کننده قدرت در منطقه و در خاک افغانستانند. نوع طالب‌ها و چند دستگی میان آن‌ها هم به وضوح به چشم می خورد که این هم ناشی از دست پرورده بودن قدرت‌ها و اهرم های متنوعی است که بنا به سیاست های هر کدام، خط مشی و پالسی جداگانه‌یی برای شان تعریف و تجدید می شود. طالب دوست، طالب بردار، درست در کنار طالب تروریست و دهشت افکن از آن جایی مطرح می شود که نوع نگاه‌ها و ابزارهایی که در هر مقطع زمانی به آن نیاز است متفاوت جلوه می کند. در کنار تمام این نوع طالب‌ها، تا چه حد می تواند بحث از طالب پاکستانی، یا طالب‌های داخلی و خارجی و … قابلیت طرح و دفاع را داشته باشد؟ آیا غیر از این است که جابجایی بسیاری از مؤلفه‌های قدرت و تأثیرگذار در قدرت به وصل شدن به جریان طالبانیسم، هویت یافته و تبارز عینی و بیرونی پیدا می‌کند و هزینه های زیادی هم از مجرای مبارزه با این ایسم سرطانی شده، به مصرف می رسد. گذشته از این که وصل طالبان به القاعده و ساختن یک شبکه مخوف تروریستی، هنوز هم بازار حضور جامعه‌ی جهانی را گرم نگاه داشته است.

اما آن‌چه که به خوبی واضح و هویدا است، این داستان موش و گربه بازی، تعقیب و گریز و بعد مصالحه و مسامحه آن چنان تکراری و کلیشه‌یی شده است که کمتر کسی باور دارد، اصولا طالبان بتوانند به دور از هیاهوی سیاسی و جنگ قدرت در منطقه، حتا یک روز باقی بمانند. در حقیقت جریانی به نام طالبان، و امروزه افراد بی شماری از آدرس آنان، فقط کیسه‌های کلانی برای چپاول سرمایه‌های این ملت دوخته اند که یقینا بدون دوستان داخلی و خارجی، نه دوخت شان میسر بوده و نه پر کردن شان. اما افسوس که هنوز درامه‌یی به نام پسران و برادران ناخلفی که قرار است به زودی وفا داری خود را به خاک و ناموس این مردم ثابت کنند، در جریان است و به هیچ وجه شکل تکراری و مختوم به شکستش بزرگواران ما را از اصرار ورزیدن به نمایش آن، مانع نمی شود؛ تو گویی خود جزیی از آن جامعه اند و بهتر می دانند که در درون آن‌ها چه می گذرد و شاید این ها درست تر بدانند که هنوز در داخل لایه‌های مخوف شبکه‌هایی که مردم بی گناه را قربانی کرده اند و صدمات و لطمات بی شماری از آن ها پذیرفته ایم، درون مایه‌هایی از برادری و هم وطن دوستی باقی مانده است؟!

این هم موضوعی است که می شود روی آن بحث کرد و از بزرگوارانی که دست برادری شان سال‌هاست به سمت طالبان دراز مانده و طالبان نه تنها چراغ سبز نشان نداده اند که بارها با انجام عملیات انتحاری و ایجاد بی ثباتی و ناامنی در کشور، دست رد محکمی به سینه میانجیگران سیاسی زده اند، باید سوال کرد روی چه دلایلی هنوز پیوند برادری شما و ایشان هم چنان به قوت خود باقی است، که هر دسته گلی که طرفین به آب دهند و هر اشتباه غیر قابل بازگشتی را نسبت به هم مرتکب شوند، باز لحن نرم و دوستانه و برادرانه سر جای خود باقی است و گفتمان دعوت نشستن بر سر یک دسترخوان، اولین گزینه برای طرح استراتژی های خرد و کلان ما به حساب می آید؟

پاسخ گوی مکتب های سوخته و فرصت های سوخته کیست؟ که امروز از برادران طالب می خواهیم، اجازه بگیریم و کمک بخواهیم که بگذارند فرزندان ما درس بخوانند، آیا این گردن کج کردن های پی گیر، شیر شدنی را به همراه نخواهد داشت که از قدیم گفته اند» ترحم بر پلنگ تیز دندان، ستمکاری بود بر گوسفندان». و تاکی باید این ملت و شهروندان مظلوم ما تاوان دو دوزه بازی کردن هایی را بپردازند که فقط ضررش را دیده اند و دودی که به چشم شان رفته است، و تنها چیزی که نبوده و ندیده اند، سود و منفعتی است که از مبارزه یا مصالحه با طالبان عاید آن ها شده است.

 

برگرفته از روزنامه ی ماندگار

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا