خبر و دیدگاه

آیا می توان افغان را خرید و یا به کرایه گرفت؟

karzai_brown_region

چندی قبل بیش از ۷۰ کشور در  کنفرانس لندن گردهم آمدند تا بطور رسمی مصالحه با طالبان را از طریق  دادن امتیازات بزرگ سیاسی ، قومی و مالی به تصویب برسانند. کنفرانس به این منظور یک صندوق پولی را نیز افتتاح نمود که برای سال اول ۱۴۰ میلیون دالر تعهد شده است و انتظار می رود تا ۵۰۰ میلیون دالر نیز بحیث مشوق های مادی به طالبان  هزینه شود.

بسیاری ها این اقدام برگزار کنندگان کنفرانس لندن را ضعف سیاسی و نظامی غرب دانسته و  آنرا رشوت و فساد نامیدند.   اما  طالبان پیشنهاد  کنفرانس لندن را ظاهراً رد نموده و گفتند که ما بخاطر پول نمی جنگیم و هیچ کسی ما را خریده نمی تواند . برخی ها پیشنهاد پول به طالبان را توهین به مردم افغانستان دانسته و گفتند که افغانها(پشتونها) مردم با غرور هستند و هیچ کسی نمی تواند آنان را بخرد.

انگلیس ها که میزبان کنفرانس لندن بودند، مبتکر رشوت های سیاسی و مالی  به طالبان نیز هستند. انگلیس  ها نسبت به هر کشور دیگر غربی با توجه به سیاست های استعماری گذشته  شان از تجارب بزرگ در تعامل با  سران و نخبگان قبایل پشتون برخورد دار هستند. در بریتانیا یک ضرب ا لمثل معروف سیاسی در تعامل با پشتونها تحت نام افغان ها  معروف است که می گوید:

“شما می توانید یک افغان (پشتون) را  به کرایه بگیرید ولی هر گز نمی توانید او را بخرید.”

“You can rent an Afghan’ but you can’t buy one”

این ضرب المثل از دید انگلیسها شناخت از سران قبایل افغان رادر برابر  پول  بیان می کند  و برای هر استعمارگر جدید توصیه می کند  باید آنرا در تعامل با  آنها  در نظر داشته باشد.  کنفرانس لندن که بحث خرید و فروش طالبان را در دستور کار سیاست های غرب قرار داد، شناخت از طالبان را به یک بحث کار شناسی تبدیل نموده است.

در  مقاله حاضر تلاش صورت گرفته تا نشان داده شود که کرزی و طالبان دو رخ  یک بازی هستند؛ هردو بخاطر سه امتیاز تاریخی یعنی: انحصار قدرت، برتری طلبی قومی و امتیازات مادی می جنگند. اما کرزی با رویکرد سیاسی و هنر “چل و ول” و طالبان با ابزار های خشونت و دهشت افگنی اهدافشان را تعقیب می کنند. افزون بر آن این جنگ دو بازیگر اصلی دیگری مثل پاکستان و غرب نیز دارد ولی بدلایل گسترده گی و پیچیده گی بازی آنها  نیاز به بحث جدا گانه دارد.

۱. معامله با جیوپلیتیک افغانستان

عدۀ معتقد هستند که افغانستان از لحاظ منابع زیر زمینی یک کشور غنی است و به هزینه بزرگ نیاز دارد تا  آنرا بهره برداری کند و اما  از جهت موقعیت جغرافیایی ارزش استراتیژیک بزرگ دارد. ازینرو با توجه به رقابت های منطقوی و جهانی در هر قرن ارزش جیوپلیتیک افغانستان بلند می رود. چنانچه در سده نزدهم بحیث دروازه ورود به هندوستان و آسیای میانه شناخته می شد و در مرکز بازی بزرگ میان انگلیس و روس قرار گرفت. در سده بیستم در اوج جنگ سرد میان کمپ سوسیالیسم و سرمایداری قرار گرفت و اینک در آغاز سده بیست و یکم در اشغال بیش از چهل کشور جهان قرار دارد.

برخی ها به این نظر اند که افغانستان در دو سده اخیر  تا به امروز هر گز توسط هیچ کسی به شمول شاه شجاع درانی  فروخته نشده شده است، بلکه به کرایه داده شده است.  به نظر این ها هندوستان برای دو قرن به کرایه داده شد و افغانستان برای یک قرن.  الاسکا را روسها به امریکا فروختند و لی هانکانگ توسط چین به انگلیسها برای مدتی ۱۰۰ سال به کرایه داده شد. از همین جهت است که برخی ها مدعی اند  عبدالرحمن خان در معاهده ۱۸۹۳ مناطقی موسوم به قبایل آزاد  را به هند بریتانوی نه فروخت، بلکه به کرایه داد و از پول های آن کشوری یک پارچه بنام افغانستان را بناء گذاشت که تا به امروز در نقشه جهان وجود دارد.

واقعیت اینست که برخی سران قبایل آزمند افغانستان با درک اهمیت موقعیت استراتیژیکی این کشور در دو سده اخیر از زمان شاه شجاع درانی به این طرف  خاک افغانستان را به قیمت سلب استقلال و آزادی این کشور به این و آن استعمار گر زمان مطابق به نرخ روز فروختند و یا به اجاره دادند.  بدین تر تیب در سایه پول و حمایت نظامی استعمارگران برای خویش جاه و جلال و قدرت استبدادی فراهم کردند، اما همواره با مخالفت آزادی خواهانه مردم افغانستان مواجه شدند. امروز این دور باطل در وجود کرزی تکرار میشود. این نگرانی هم وجود دارد که پس از اخراج قوت های خارجی کنونی ممکنست این دور باطل در وجود شاه شجاع های جدیدی در خدمت قدرت های جدید تکرار شود.

۲. کرزی: شاه شجاع شو تا امتیاز بگیری!

با سقوط حکومت طالبان  در پی حوادث یازدهم سپتمبر افغانستان در واقع تولد دوباره یافت؛ نه تنها امنیت آن ، بلکه دولت سازی و بازسازی آن در مرکز توجه جامعه جهانی قرار گرفت. امید واری زیاد می رفت که به کمک جامعه جهانی و به ویژه به همت رهبران و نخبگان سیاسی افغانستان و هم چنان گرفتن درسها از فجایع سی سال گذشته از فرصت طلایی جدید که نصیب مردم افغانستان شده است، استفاده خردمندانه و وطندوستانه صورت بگیرد. اما اینک  نه سال گذشت به استثنای معدود دست آورد ها نه تنها افغانستان دوباره در کام وحشت و جنگ خونین در حال فرو رفتن است، بلکه غرق در فساد، قاچاق مواد مخدر، فقر، بیکاری، بی قانونی، بی عدالتی و تعصب و قبیله گرایی شده است.

گرایش اساسی سیاست دولت افغانستان را در نه سال اخیر انحصار طلبی سیاسی، برتری طلبی قومی و امتیاز طلبی اقتصادی  تشکیل می دهد که عمدتاً از طریق وابستگی به خارجی ها بدست می آید.

واقعیت اینست که در نه سال اخیر پولهای فراوانی کمک های خارجی و در آمد های ناشی از مواد مخدر در افغانستان سرازیر شد که در تاریخ معاصر افغانستان بی سابقه بود. اما زیاد ترین این پول ها در نتیجه فساد لجام گیسخته حیف و میل شد و تاثیرات آن کمتر به روی دسترخوان مردم مشاهده شد. در تحت نام بازار آزاد یک بخش اعظم جامعه فقیر تر شده رفتند   و افغانستان در میان کشور های فقیر در صدر قرار گرفت. این در حالیست که در قطب دیگر جامعه ملیونر های افغانی ظهور نمودند که هر گز در تاریخ افغانستان سابقه نداشته است. چنانچه مافیای عرصه های مختلف از زمین  و منابع طبیعی گرفته تا مواد مخدر و جنایات نظیر آدم ربایی، تجارت جنسی، و غارت گری رشد بی سابقه نموده است. بدین ترتیب بجای دولت عادل و حاکمیت قانون  مافیای دولتی بوجود آمد که تمام معیار حکومت داری آنرا رشوت، غارت و قانون ستیزی تشکیل می دهد.

اما بی عدالتی و امتیاز طلبی خصلت قومی و منطقوی نیز به خود گرفته است. چنانچه بخش اعظم کمک های جامعه جهانی تحت نام راضی نگهداشتن مردم پشتون در مناطق جنوب به مصرف رسید ولی زندگی مردم فقیر پشتون کمتر تغییر نمود. افزون بر آن در آمد های هنگفت مواد مخدر به ویژه در قندهار و هلمند دو مرکز عمده تریاک در افغانستان و در سطح جهان نیز بحیث امتیازات  به مافیای قومی در مناطق جنوب داده شد.  ولی برخلاف در مناطق غیر پشتون نشین به جرم عدم اشتراک در خشونت ها ، علاقمندی به باز سازی و دموکراسی مجازات شده و  از میلیون ها دالر کمک های جامعه جهانی محروم ساخته شدند. سیاست های امتیاز دهی به جنوب و مجازات شمال یکی از بی عدالتی های تلخ نه سال حکومت کرزی در تحت حمایت غرب است.

کرزی چگونه امتیاز می گیرد؟

حامد کرزی بحیث فاسد ترین و بیکاره ترین رهبر در سطح جهانی شناخته شده است. او هیچ بر نامه برای نجات افغانستان نه در نه(۹) سال گذشته داشت و نه در آینده خواهد داشت. تمام هنر” چل و ول” او را این تشکیل می دهد که چگونه در بدل  وابستگی به غرب موقعیت سیاسی خود را در افغانستان تقویت ببخشد و اقارب او سرمایه دارتر شوند. روی تصادفی نبوده است که در نه سال اخیر او از هیچ وسایلی مشروع و نامشروع برای دست یابی به این اهداف دریغ نکرد. پیروزی کاذب او در انتخابات اخیر ریاست جمهوری با شیوه های نا مشروع یکی از آن جمله است.

برای کرزی و همدستان او هر کنفرانس بین المللی  یک فرصتی جدیدی دست یابی به اهداف شان است. کنفرانس لندن یکی از طلایی ترین کنفرانس ها در نه سال اخیر است که به کرزی امتیازات گسترده سیاسی، قومی وپولی بخشید. روی تصادفی نبود که او بعد از بازگشت به افغانستان سر از پا نمی شناسد. او مدعی است که طرح های او غرب را وا داشته است که با طالبان معامله کنند و و پول های زیادی به آنها اختصاص  دهند.  او معتقد است که مجوز صحبت با طالبان را از غرب گرفته است  و بدین منظور از هر وسیله ممکن با طالبان مصالحه خواهد نمود و به گفته او” برادران آزرده خاطر” خود را راضی خواهد ساخت. این در حالیست که کرزی در هشت سال اخیر از تهدید و خشونت طالبان نیز بحیث امتیاز استفاده اعظمی نمود و غرب را متقاعد ساخت که اگر او نباشد، جنگ طالبان شدید و قومی میشود. به نظر او برای پایان  بخشیدن خشونت  ها در افغانستان باید رهبر مملکت پشتون باشد و به غیر از خود ش هیچ پشتونی شایسته  تر وجود ندارد که افغانستان را اداره کند.

واقعیت اینست که کرزی و طالبان پشت و روی یک ” بازی قبیلوی “هستند که از زمان شاه شجاع درانی  بدین طرف به یک سنت سیاسی تبدیل شده است. کرزی با روش ” شاه شجاعی!”  امتیاز می گیرد  و طالبان با توسل به ترور.

۳. طالبان: وحشت بیافرین تا امتیاز بگیری!

طالبان بر خلاف ادعای شان یک جنبش آزادی خواه نیستند که با انگیزه ناسیونالیسم بر علیه اشغال غرب بجنگند. همه می دانند که طالبان خود مولود استعمار نو برای تحقق سیاست های جیوپلیتیک پاکستان بحیث ابزار آفریده شده اند. طالبان از لحاظ ترکیب اجتماعی خیلی پیچیده هستند و از گروه های قومی مختلف از  پشتونها گرفته تا پاکستانی ها، چچینی ها، ازبکستانی ها، اعراب تشکیل یافته اند.   از لحاظ عقاید تندروان مذهبی دیوبندی و وهابی هستند. بزرگترین منابع مالی آنها را القاعده، شیخ های عرب و مواد مخدر می سازد. هوا خواهان و طرفداران طالبان عمدتاً در میان قبایل پشتون پاکستان و افغانستان، اعراب و در هسته  حکومت کرزی تشکیل می دهند.

بنابرین طالبان یک گروه مقدس آسمانی نیستند که از آسمان برایشان پول، سلاح ، گروه های انتحاری ، جنگجو و برنامه نازل شود. تعبیر اینکه جنگ طالبان جنگ پشتون ها با غرب  است یک فریب افکار عامه و سر پوش گذاری به جنایات طالبان و مشروعیت بخشیدن آنهاست. زیرا طالبان  نه بخاطر سعادت و افتخارات پشتونها می جنگند و نه بخاطر اسلام و اسلامیت و نه بخاطر آزادی و کرامت انسانی. آنها  در نه سال اخیر  طلایی ترین فرصت را که نصیب پشتونها بعد از ۲۰۰۱ شده بود، ناکام ساختند.   ازینرو  آن پشتونهای  خوش باور که  فکر می کنند در وجود طالبان آرمانهای شانرا می یابند   سخت اشتباه خواهند نمود. بر خلاف تصور کرزی که فکر می کند طالبان” ریشتینی بچیان ” هستند،  آنها غده  های سرطانی هستند که برای بدنامی و بد فرجامی پشتونها از جانب پاکستانی ها آفریده شده اند.

باید گفت صلح یک نیاز حیاتی برای افغانستان است و برای دست یابی به این هدف باید از همه وسایل نظامی و سیاسی و اقتصادی استفاده نمود. اما صلح با کی، چگونه و به کدام قیمت؟

بازی جدیدی را که غرب مطابق به سناریوی انگلیسها  و پاکستانی ها آغاز کرده اند نه تنها منجر به پایان جنگ نخواهد شد، بلکه فرصت های طلایی را برای تروریستان و حامیان سعودی و پاکستانی آنها مساعد خواهد ساخت. ازینرو امتیاز دهی به طالبان در واقع تسلیم شدن به تروریسم و قبل از همه تسلیمی افغانستان به پاکستان خواهد بود.

در فرجام باید گفت بر خلاف دید بسیاری ها که مصیبت افغانستان را درتقصیر موقعیت حساس جیوپلیتیک این کشور جستجو می کنند، مشکل افغانستان در جهالت، خیانت  و وابستگی به اجانب نهفته است. تا زمانیکه “افغان” بحیث انسان عقب مانده، قبیله گرا و خود خواه فروخته و یا کرایه شود، هر گز  افغانستان روی آرامش را بخود نخواهد دید و استعمار نیز دست از سر افغانستان نخواهد بر داشت.

موقعیت طلایی جیو پلیتیک افغانستان بخاطر کرایه دادن و یا فروختن به این و آن استعمار گرقرن نیست، بلکه باید از آن خردمندانه برای استقلال، رفاه و سر بلندی مردم افغانستان استفاده نمود.

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا