خبر و دیدگاه

مناطق جنوب امارتی شوند

talibsword_afgmap

 

اجلاس لندن هم نتوانست دست آورد چندانی به وضیعت اسفبار کشور داشته باشد.

کنفراس های ایکه در خارج از کشور برمحور تفاهم و گفتگو با مخالفین در عدم حضور مخالفین دایر میگردد سود چندانی نداشته است.

دولت آقای کرزی هشت سال است که نغاره گفتگو و مذاکره را با مخالفین دولت به صدا در آورده است . ولی مخالفین همیشه با انتحار , دود و آتش بدان پاسخ داده اند .

طرح اخیر دولت کرزی که بیشتر به  باج دهی و مسلح سازی ترورست ها شباهت دارد تا مذکره و گفتگو , دشمن را گستاخ تر و وحشی تر ساخته است.

طرح این نوع پیشنهادات صلح اگر هم در تفاهم جامعه جهای صورت گرفته باشد قطعا یک پیشنهاد فاشیستی و قوم گرایانه میباشد.و ثانیا طرح این نوع سیاست های باج دهی به دشمنی که تفاهم را نمی پذیرد نشان دهده  فقدان شناخت از دشمن است. همان گونه که طالبان خود ادعا دارندکه دولت کرزی آنها را نشناخته است.

۳۶ کشور دنیا با ملیارد ها دالر و سرباز در این کشور جمع شده اند. و نهایتا بعد از هشت سال باسیاست های اشتباه آمیز و غیر عملی شان به زانو درآمده اند ودر قدم تروستان و تحجرگرایان افتیده اند و استدعای صلح دارند!!!

این نوع نگرش ناسنجده و غیر منطقی غرب کشور را بشتر به ورطه بحران و نابودی سوق داده است. آخر چرا باج دهی؟؟ چرا اینقدر نگران طالبان هستید؟؟ اگر یک انگشت را سوی ترورستان گرفته اید چهار انگشت دیگر گریبان شما را گرفته است. غربیها باید بدانند که گره اصلی کنارآمدن با طالبان نیست بلکه کنار کشیدن نظام فاسد وبی کفایت کرزی است. نظام کرزی را مشتی از فاشیست های بی فرهنگ و قبیله گرا رهبری میکنند. این فاشسیت های قبیله گرا بنا برروابط و عصبیت های قومی ,زبانی و عشیره ای ایکه با طالب ها دارند نمی خواهند نظام دموکراتیک و نظام مشارکت ملی به معنی  واقعی  آن که خواست همه مردم است به وجود بیاید.

ذهنیت قبیله ای یکی از موانع بزرگ بر سر راه شهروندان کشور بوده است. اصول ذهنیت قبیله پوشاندن پیراهن  تقدس بر تحجر و جمود گرایی است . زمانیکه یک مفهوم در میان مردم یک منطقه تقدس پیدا کرد به زعم خود شان جاودانی میشود و در هر عصر و زمان قابل تطبیق میباشد.

با توجه به این وضیعت شهروندان کشور سه صد سال است که  قربانی تحجرگرایی و قداست جمود گرایی یک عده بی فرهنگ شده اند .

و جالب اینجاست زمانیکه تحجر با فشار زمان اندکی تغیر پیدا میکند به فاشیزم(ریش به نکتایی ) تبدیل میشود

ذهنیت قبیلوی حاکم در درون ارگ ریاست جمهور ی همیشه منافع ملی را قربانی منافع قومی نموده است.

طالبان وحشی بی فرهنگ که کوچکترین درک   انسانی ندارند . و با فهم نادرست و قرون وسطایی خود دین خدا را به تمسخر گرفته اند و هروز مردم بی گناه کشور را به بم و آتش بسته اند و هرروز به وحشت و جنایت خود می افزایید از طرف حلقه فاشستی درون ارگ  برای شان پیشنهاد  ۵۰۰ میلیون دالر باج در برابر گفتگو و مذاکره و صلح  داده میشود.

پیشنهاد ملیون ها دالر, و دها باج دیگر به دشمنی که با مذاکره و گفتگو فاصله نوری پیدا کرده است غیر از حماقت ,گول زدن مردم مظلوم ,به تمسخر گرفتن مصالحه , و بلاخره قربانی کردن مردم در پای  ترورست های وحشی  چه معنای میتواند داشته باشد؟

بر این نکته باید تاکید ورزید که نفس مذاکره ,گفتگو و مصالحه یک امر اخلاقی , انسانی است و صد ها مشکل را میتوان با گفتگو حل نمود . اما گفتگو باید بر میکانیزم های درست عقلی ,اخلاقی , منطقی وبلاخره با واقعیت های عینی جامعه همخوانی و همنوایی داشته باشد.

یک طرف با ایجاد ترور وحشت مردم را به دود آتش می بندد , و لی طرف دیگر بدون درک درست از ماهیت دشمن به خاطر مصالحه در پای ترورست ها افتیده و گریه میکند که از برای خدا برایت پول میدهیم ,خانه میدهم , موتر میدهم بیا گفتگو کن بیا مصالحه کن!!!

این نوع برداشت از مصالحه و گفتگو عین جنایت ,عین ترورست پروری   ,عین خیانت ,عین حیوان صفتی و قربانی نمودن مردم در پای جنایت کاران و قاتلان است.

این نوع برداشت از مصالحه و گفتگو با ترورستان ریشه در فکرو اندشیه های فاشستی نظام کرزی دارد.

یک عده فاشیست های قبیله گرا بقا و حضور و قدرت خود را فقط در سردادن شعار های قبیله گرایی و سمتی میبینند .

مردم ما باید نیک بدانند که کشور تا زماینکه در حصار و زندان افکار فاشیستی و قبیله گرایای باشد هیج گاهی به سرمنزل مقصود نخواهد رسید و این جنگ فرسایشی ادامه خواهد یافت.

افغانستان در حدود سه صد سال است که جبرا با افکار فاشیستی و قبیله سالاری اداره شده است. و تا ریشه و تیوری فاشیزم و قبیله از میان نرود صلح یک امر خیالی و غیر واقعی خواهد بود.

وقتی ما داد از نظام مردم سالار میزنیم باید بداینم که نظام مردم سالار نمی تواند با تیوری فاشیزم و قبیله عملی شود. فاشیزم و تیوری قبیله در ذات با نظام دموکراتیک  مخالف است. و یکی دیگر خود را به شدت نفی می کنند.

امروز( فاشیزم) گروه کنار کرزی و(طالبان) گروه تحجر و ترور در اصل از یک منبع آب میخورند و در صدد کودتا  و گرفتن قدرت اند.

رای نبردن موتلفین کرزی در  شورای ملی به خوبی نشان داد که حلقه فاشیزم در درون نظام و حلقه تحجر و ترور در خارج نظام در حال شکل گیری است.

ساختن امارت اسلامی یکی از خواست های طالبان میباشد که در اضمحلال دولت فعلی کرزی میتواند تحقق پیداکند. امارت اسلامی که منبعث از دید گاه های جمود گرایانه و تحجرگرایانه  , قبیله  گرایانه و قرون وسطایی طالبان است هیج گاهی نمی تواند با آن و حشت و دهشتی که قبلا تجربه شده مورد قبول تمام شهروندان کشور باشد.

زمان آن رسیده که با درک واقعت های عینی کشور آن  مناطقی از کشور که با امارت اسلامی مخالفت ندارند و نظام طالبانی را میپزیرند با تضمین های ملی و بین المللی نظام امارتی در آن ساحات حاکم شود. و قتی مردم جنوب کشور هواخواه  نظام طالبانی اند و با امارت اسلامی  طالبانی موافق باشند این حق مشروع شان است و نباید به زور دموکراسی و نظام دیگرای را بالای شان تحمیل نمود,اگر استقرار امارت اسلامی بتواند صلح را در آن مناطق برقرار سازد و از کشته شدن مردم بی گناه توسط نیروهای خارجی جلو گیری نماید دیگر ضرورنیست که خلاف خواست و نظر شان نظام و حکومت دیگری برآنها تحمیل شود. نظام و فکر تحمیلی نمیتواند ثبات و آرامش را به ارمغان بیاورد.

این یگانه راه است که به مراتب از طرح مذاکره و گفتگوی آقای کرزی عملی تر و و اقع بینانه تراست. در غیر آن راه سوم همان حملات بسیار گسترده و وسیع برای محو و نابودی  طالبان است که با تباهی و بربادی و کشته شدن اکثریت مردم جنوب کشور تحقق خواهد یافت.

و نکته مهم دیگر این است که مخالفت و موافقت مردم میتواند حدود و ثغور حاکمیت امارت اسلامی طالبانی و نظام غیر امارتی  را مشخص سازد. اگر امروز طالبان توانسته اند نفوذ قوی خود را در مناطق جنوب حفظ و تحکیم ببخشند ناشی از همکاری و همفکری مردم همان ساحات است نه چیز دیگری. این پایگاه مردمی است که میتواند تکیه گاه مناسب و خوبی برای هر نوع حرکت های سیاسی و نظامی باشد. وثانیا اگر طالبان نقوذ چندانی در شمال کشور ندارند به دلیل آنست که پایگاه مردمی ندارند و مردم با افکار و اندیشه هاو عمکرد شان مخالف اند.

باج دهی و افتیدن در پای تروریزم که حتی یک بار هم پاسخ مثبت به مصالحه و گفتگو نداده اند راهیست به ترکستان. قتل و کشته شدن تمام مردم جنوب کشور هم نمی تواند صلح را در آن مناطق به ارمغان بیاورد. راه سوم همین به رسمیت شناختن امارت اسلامی در مناطق جنوب کشور است که میتواند امنیت و صلح را تضمین نماید. راه رسیدن به صلح  با درنظر داشت واقعت های برخواسته از متن جامعه همین خواهد بود که امارت اسلامی در مناطقی ایکه مورد قبول مردم است باید به رسمیت شاخته شود . در غیر آن صلح را نمیشود از اعماق دود و باروت و کشتن مردم بی گناه برقرار ساخت.

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا