دیدگاه ها - اجتماعی

عوامل و انگیزه های خشونت علیه زنان

afghan_woman_veil

اخیراً از سوی دفتر یوناما به همکاری کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، در ولایت پنجشیر سمینار آموزشی ای زیر عنوان «خشونت علیه زنان» تدویر گردیده بود که حدود ۳۰نفر از جمله متنفذین و فرهنگیان، از ولسوالی های مختلف این ولایت در آن اشتراک داشتند.

استاد ابوالاحرار رامزپور که مربی اصلی این سمینار بود، هدف از برگزاری آنرا در پنجشیر وقوع چند حادثه تکان دهنده ای علیه زنان مانند قتل و خودسوزی خواند که در خلال یک سال گذشته در چند ولسوالی این ولایت اتفاق افتاده است.

مسئله خشونت علیه زنان یکی از مسایل عمده ای است که در چند سال اخیر از سوی نهادهای مختلف داخلی و خارجی به خصوص کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان و وزارت امور زنان، عنوان شده و هزاران مورد خشونت را در ولایات مختلف افغانستان تا حال درج نموده اند که برخی از آن مورد پیگرد قانونی قرار گرفته و برخی دیگر به دلایل مختلف، به حال خود باقی مانده است.

این مسئله با وجود آنکه از سوی قشر مذهبی و بسیاری از مردم که زندگی غیر شهری دارند در حد یک دسیسه ی سیاسی تلقی گردیده که به زعم آنها توسط برخی کشورهای غربی در افغانستان سازمان داده می شود اما واقعیت اینست که خشونت در جوامع سنتی دنیا، نه تنها علیه زن بلکه بالای تمام اقشار مستضعف، به انواع گونه گون آن صورت می گیرد.

در این هم شکی نیست، مووسساتی که از خشونت و سایر مسایل مربوط به زنان شعار می دهند و در این راستا فعالیت می نمایند، در عقب ْآن، برنامه سیاسی ای هم، برمبنای منافع خویش دارند. عده ای از مردم که آگاهی کامل از مسایل اجتماعی اسلام وقوانین مدنی افغانستان ندارند، در مقابل این مسایل، حساسیت نشان داده و آنرا کاملاً غیر قابل قبول می دانند.

شرکت کنندگان در سمینار مذکور که تقریباً نمایندگی از ولایت پنجشیر می نمودند عوامل و انواع خشونت علیه زنان را به رنگ های مختلف آن در این ولایت یادآوری نموده و راه های حل مشخص برای کاهش آن تعیین نمودند که با استفاده از اظهارات آنان این مطلب را تهیه و در خدمت خوانندگان گرامی قرار میدهم.

۱- فقر و بیکاری:

فقر و بیکاری دو مرض اجتماعی عمده ای اند که از سالهای متمادی بدینسو، مردم افغانستان در گوشه و کنار مختلف این کشور از آن رنج می برد و یگانه عامل آن جنگ می باشد. خانواده های فقیر که در عین وقت مردان وزنان در آن بیکار بوده و وظیفه مشخص ایشان تبصره روی مسایل محلی و اموری است که در قریه اتفاق می افتد،‌ فکر و هوش آنان را محدود ساخته و ناخودآگاه در باره مسایل جزیی ای تحلیل های گونه گون می کنند وساعات زیادی از وقت خود را در آن صرف می نمایند. این تحلیل هابیشتر به جنبه منفی گرایی متکی بوده و هریک در تلاش آن است تا نقطه منفی ای را به سطح محل دریابد و چند روز روی آن تبصره نماید.

این امر مشابه به دنیای رسانه های امروز است که از تمام نقاط جهان معلومات به دست آورده و آنرا پخش می کنند با این تفاوت که در آنجا فعالیت مطابق قانون صورت می گیرد و در اینجا بدون در نظر داشت قانون.

رویدادها به سطح محل در مناطق اطراف، توسط زنان تحلیل و تجزیه و دست به دست گردیده و از طریق زنان به مردان رسیده و در میان اعضای خانواده روی آن تبصره های منفی صورت می گیرد. این گفتگو در میان اعضای خانواده به اخلاق اسلامی آسیب رسانیده و با گذشت زمان، سبب فروپاشی نظام خانوادگی می گردد.

قرآن کریم، بزرگترین مصدر اسلامی، در آیات متعدد با الفاظ کوبنده و اسلوب خاصی مسلمانان را از این نوع گفتگو و تبصره های منفی در باره دیگران منع نموده و آنرا غیبت و از گناه های کبیره می خواند.

آنچه تجربه نشان داده است، انسان هایی که طور معمول غیبت نموده و گاهی مرتکب تهمت، دروغ و سخن چینی می شوند، نشاط و تحرک روحی را از دست داده و یک نوع خشکی و خشونت در طبیعت آنها حاکم می شود که در نتیجه، سبب برخورد های غیر سالم در میان اعضای یک خانواده می گردد؛ پس طبیعی است که در این برخوردها مردان با استفاده از حاکمیت خویش در خانواده و نیروی فزیکی طبیعی ای که دارند، اقدام به ضرب و شتم و غیره علیه زنان می کنند. اگر زنان و مردان مصروفیت سالم در جامعه داشته باشند و فرصت کمتر به نشست و برخاست های بیهوده که سبب ضیاع وقت آنها هم می شود، داشته باشند، پیش بینی می شود که از خشونت علیه زنان در محیط خانواده جلوگیری شود.

۲- بی سوادی و عدم آگاهی از مسایل اسلامی و قوانین نافذه کشور:

محرومیت طبقه اناث از نعمت خواندن ونوشتن و سواد کافی در افغانستان که سبب عدم آگاهی از بسیاری مسایل انسانی و اسلامی گردیده یکی از عوامل عمده و اساسی ای است که در بیشترین موارد باعث خشونت علیه زنان می گردد.

زنان و مردان بی سواد که توان مطالعه و دسترسی به منابعی را ندارند تا از حقوق یکدیگر در فرهنگ اسلامی و قوانین مدنی کشور آگاهی یابند، مسیر زندگی شان طور طبیعی به جانب منفی تغییر نموده و هردو تحت تأثیر عواطف و احساسات نفسانی خویش حرکت می کنند. انسانهای عاطفی همواره یک زندگی ناهمگون داشته و در هرقدم تصمیمی اتخاذ می کنند که لحظه یی بعد از آن پشیمان می شوند.

برخلاف، زنان ومردانی که از مسایل اسلامی و قوانین مدنی کشور آگاهی دارند، وقتی در خانه اتفاقی می افتد که احتمال خشونت را در پی می داشته باشد، یا از خوف خدا خشم خود را فرو می برند و جانب مقابل را مورد عفو و بخشش قرار می دهند ویا هم، از بازداشت و مجازات حکومت حذر می نمایند.

در این زمینه نهادهایی که در عرصه جامعه مدنی فعالیت می نمایند، از همه بیشتر مکلف اند تا برنامه های سازنده یی برای بلند بردن سطح آگاهی مردم از طریق راه اندای سمینارهای آموزشی، محافل و کنفرانس های دوامدار در سطوح مختلف محلی داشته باشند.

۳- وابستگی مفرط به سنت های ناسالم محیطی:

یکی دیگر از عوامل خشونت علی زنان در جوامع عقب مانده و سنتی مانند افغانستان، وابستگی و گرایش بیش از حد باشندگان آن به سنت ها و تقالیدی است که در بسیاری موارد با دین سازگاری نداشته و از گذشته ها به جا مانده است. سنت های فرهنگی ای که از گذشته به میراث مانده در جامعه ی سنتی ما بدون در نظرداشت اینکه تا چه حد با دین و قوانین نافذه مدنی کشور رابطه دارد، به دلیل اینکه از اجداد و نیاکان، به ما رسیده، از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد.

اگر مسئله ازدواج را در مناطق مختلف افغانستان بررسی نماییم، به خوبی خواهیم دریافت که گذشته از مساله ایجاب و قبول تمام مراسمی که در یک عروسی از سوی فامیل های عروس و داماد صورت می گیرد، نوعی خرید و فروش دختر است که میان دو پدر انجام می شود.

از روزی که دختر برای پسری نامزد می شود، تمام مصارف بالای خانواده داماد است؛ در حالی که اگر با اندکی دقت، از دیدگاه دین مقدس اسلام به آن نظر بیافگنیم، دختر و پسر دو جوان مسلمان از دوخانواده مسلمان اند که بدون هیچ گونه تفاوتی در انسانیت، با هم عقد نکاح نموده اند؛ همانطوری که خانواده پسر در مورد آینده فرزند خویش می اندیشد، خانواده عروس هم باید بیاندیشد؛ بلکه برای خانواده عروس ایجاب می کند که نسبت به جانب مقابل، مصارف بیشتر را در ساختار زندگی نو برای این دو به دوش بگیرد؛ به دلیل اینکه دختر نسبت به پسر از لحاظ نیروی فزیکی ضعیف تر بوده و در زندگی معمولاً عواید کمتر می داشته باشد. اما برعکس آن، دختر از روزی که عروسی می کند حق مالکیت آن که بعداً روی آن بحث خواهیم کرد، سلب می گردد، حق تصمیم گیری و نظردهی را در هیچ امری ندارد، زمانی که اعضای خانواده جمع می شوند، هریک مانند بزرگواری به مسند خویش تکیه می زند و زن باید مانند کنیز دست خریدی خدمت نماید و در نزد دروازه گوش به فرمان بنشیند.

همانطور، وظایفی که در داخل خانه برای زنان واگذار گردیده مانند لباس شویی و ظرف شویی، آشپزی، صفاکاری و تنظیف، ‌تربیه طفل و غیره از جمله اموری اند که در گذشته ها وقتی که خرید و فروش انسان رایج بود، بالای کنیز ها انجام می دادند.

فرهنگ اسلامی چنین نیست؛ پیامبر بزرگوار اسلام از لحاظ شخصیت و مردانگی از همه برتر بود، اما عایشه صدیقه در مورد وی می گوید:‌ مانند مردی عادی می زیست؛ لباسهایش را که پاره می شد، خود می دوخت، و کفش هایش را خود ترمیم می کرد وهمانطور کارهای خود را بالای شخص دیگر انجام نمی داد.

در فرهنگ اسلامی زنان و مردان باید به طور یکسان در تمام امور خانه مشارکت داشته باشند؛‌ برای هیچ یکی، این برتریت ثابت نشده که بالا بنشیند و دیگری پایین؛ هیچ یکی نمی تواند بالای دیگر به خاطر انجام کار شخصی خویش تا وقتی که عذر معقول نداشته باشد، فرمان دهد. هریکی مکلف است تا از لباسشویی و ظرفشویی و آشپزی گرفته تا کارهای بزرگتر، یکدیگر را همکاری نمایند.

تمام زشتی های اخلاقی ای که امروز جامعه ما را می آزارد، برخاسته از همین وابستگی های مفرط و بیش از حد به سنت های محیطی ای است که در گذشته های تاریخ از سوی ظالمان و ستم پیشه گان تاریخ ایجاد گردیده است. انسانهایی که در واقعیت امر، هویت انسانی ای از خود نداشته و هویت انسانی دیگران را هم سلب نموده اند.

۴- توقعات بیش از حد اقارب شوهر از عروس خانه:

همین سنت های ناسالم محیطی سبب گردیده است تا عروس جدیدی که به خانه آورده می شود، از یک طرف پدر و مادر شوهر، از سوی دیگر برادر و خواهر شوهر بالای آن ادعای آن را نمایند تا به خدمت هریک جداگانه رسیدگی کند؛ در عین زمان، باید برای شوهر مانند کنیز دست خرید خدمت کند. خانواده شوهر بدین باور است که از بودجه خانه که در آن همه سهیم اند، بالای عروس مصرف شده است، پس باید در خدمت همه یکسان باشد. عروس هم بدون اینکه آگاهی ای در مورد حقوق خود و دیگران داشته باشد، نهایت تلاش می کند تا به خدمت همه رسیدگی کند اما گاهگاهی که کار بالای وی فشار می آورد مورد ضرب و شتم و توهین از طرف هریک قرار می گیرد.

این توقعات خانواده شوهر برخاسته از حاکمیت سنت های ناسالم محیطی است که کاملاً با فرهنگ اسلامی در تضاد بوده و از گذشته ها به جا مانده است. برخوردهای نادرست و انتظارات بیش از حد توان از عروس گاهی سبب می شود که بعضی از زنان دست به خودکشی و خودسوزی بزنند.

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا