فرهنگ و هنر

پای کثیف تعصب، به سرزمین مقدس هنر نیز رسید

afghansingers

نشانه های از فرهنگ ستیزی توأم با تعصب و تبعیض در متن جغرافیای امروزی افغانستان و حوزه ی تمدنی خراسان زمین پار به فراوانی وجود دارد، و این ناشایست امر باعث شده است  که قرار های فرهنگیان، دانش آموختگان، شاعران، موسیقی دانان، پزشکان و قشر های برتری از جامعه ی پیچیده ی در بسیاری از سنت های من در آوردی مردم ما، به فرار های مقطعی و گاهی هم به مهاجرت های دایمی مغز های به درد بخور سرزمین ما، عوض شده است. و از دریچه دیگر این که ستیز با جریان های فرهنگی با حربه های بینان کن تعصب، سد اندازی، و تبعیض در سطوح مختلف از رهگذر های متفاوت، زبان، قوم، قبیله و نژاد، آسیب های جدی تر از هر نابسامانی بر پیکر جامعه ی فرهنگی ما رسانده است که بدون شک یکی از این عرصه های مهم و کار ساز فرهنگی ،موسیقی افغانستان است که چه گذشته و چه  اکنون با نگاه های تحقیر آمیز اسقبال شده است و کمتر اتفاق افتاده تا سیاست گذاران فرهنگی افغانستان توجهی جدی بدان به عنوان یک مولفه ی عمده ی فرهنگی، نمایند.

اما در این میان و پس از تحولات سیاسی در کشور، خوشبختانه در سال های پسین این فرصت برای دست اندرکاران‌ موسیقی افغانستان فراهم شده تا تا با کار پیگیرکه بی تردید افت و خیز های خودشان را تا رسیدن به یک سطح معیاری موسیقی، داشته اند و هنوز هم دارند، گلیم بسیاری از پرداخت های نسل نو و جوان افغانستان را به موسیقی برون مرزی که حتا در سال های نچندان دور به حد افراط آن از طریق رسانه های جمعی، چه از دیداری و شنیداری به نشر می رسید، بر چینند. و باز هم جای مکث دارد که خاطر نشان گردد که در این بازار پُر تب و تاب موسیقی ، هنر و آواز خوانی چهره های هم از گذشته و حال، بسیار خوب درخشیدند و جایگاه را که شاید سال ها وقت ضرورت می داشت، در روزگاران اندکی پیمودند.

در موسیقی پس از رکود فرهنگی دوره ی سیاه طالبان، بدون شک ساده گذشتن از چهره های همچون امیر جان صبوری، فرهاد دریا، طاهر و صدیق شباب، فواد رامز، خالد کیهان، محمود کامل، شادکام، سلام جاوید، شفیق مرید، شمس الدین مسرور، نذیر خارا، استاد الطاف حسین پسر مرحوم استاد سرهنگ فقید، وحید صابری، شریف غزل، قادر اشپاری، حبیب قادری، و شاید چندین چهره دیگر که از خاطر این خامه رفته است، کار عادلانه ی نیست و باید نگاشت که نقش رسانه های درون مرزی و برون مرزی متعلق به افغان ها، در  بازتاب کارکرد های مثبت و صادقانه ی این چهره بسیار ارزنده و قابل حساب است.

در جمع کلان رسانه های کشور که به مسایل فرهنگی توجه دارند، خوانندگان این نبشته موافق اند که شبکه ی رادیو و تلویزیون آریانا نقش به سزای خودش را به ویژه پس از آن که در سال پار نخستین جشنواره ی موسیقی کشور را در برون از افغانستان با اشتراک جمع کثیری از هنرمندان افغانستانی، دایر کرد و امسال نیز این رسم خجسته ادامه یافت، دارد.

در این کوتاه مقاله سعی می گردد تا زوایای پنهانی که متاسفانه می تواند در آینده ی نه چندان دور  پایه های این حرکت سالم را متزلزل و تا سرحد سقوط به پیش ببرد در چند مورد بررسی شود.

۱- کسانی که ” ایوارد شو” یا همان جشنواره ی موسیقی افغانستان را که به ابتکار تلویزیون آریانا سال پار راه اندازی گردیده بود، دیده باشند، به این نکته موافق که افزون بر مشکلات ساختاری در برنامه، فضا و جو حاکم در این رویداد مهم فرهنگی برای موسیقی افغانستان، به طور کل یک فضای کلیشه سالاری و کهنه پرستی بود.

۲- عدم حضور برخی از چهره های نامدار موسیقی معاصر کشور چون فرهاد دریا، طاهر شباب، خالد کیهان، صدیق شباب و چند چهره ی برجسته دیگر که بی هیچ غل و غشی برای غنا مندی فرهنگ افغانستان به ویژه زبان های فارسی و پشتو جهت ایجاد روحیه همبستگی و وحدت میان اقوام با هم برابر و برادر کشور تلاش می کنند، یکی از عمده ترین نواقص این جشنواره بود، که ممکن ریشه در برخورد های سیلقه یی مدیران این برنامه داشته باشد.  به گونه ی نمونه وقتی مردم افغانستان درست ندانند که آیا آقایان طاهر و صدیق شباب تاجیک اند یا پشتون، پس از  معلوم است که راه های تمثیل وحدت ملی در  افغانستان درست، سرایش ترانه های ناب موسیقی مردمان این دیار است که صادقانه و بی هیچ ریا خوانده می شوند و بر دل ها مردمان افغانستان در هر کجا کشور، می نشیند. حالا وقتی جشنواره ی موسیقی در عدم حضور چهره های این چنینی برگزار شود، چه مفهومی را می تواند افاده کند.

۳- در کشور ما و برای مردمان ما، بسیار ساده شده است تا چیز های را الگو قرار بدهند وشبیه آن را کج و معوج به خورد جامعه بدهند، اما آن چه در فرایند تقلید  از عناصر برونی، مورد توجه قرار نداشته، ساختار های ضروری است که همان پدیده را به شهرت رسانیده است، جشنواره ی موسیقی آریانا یک الگو برداری بدی نبوده است، اما ساختار های انتخاب چهره ها، آهنگ ها ، و نمی دانم ده ها چیز از این دست، بسیار ناکارا تر از آن بوده است که می شود تصور کرد.

به گونه ی نمونه وقتی در سرزمین پهناور هند، و یا کشور های دیگر چنین جشنواره های برگزار می شود، ساختار های برنامه طوری است که هئیت مدیره و بورد مشورتی این برنامه ها، در گزینش افراد با دقت بسیار توجه به خرچ می دهند، تا بر اساس آرای مردم، و بازتاب آفریده های هنری در میان توده های ملت، و از همه مهم تر ارزش جاودانه ی یک اثر هنری، فرد، آهنگ یا اثری را بگزینند. اما طوری که در ” ایوارد” سال پیش شبکه ی آریانا دیده شد، نوع برخورد معیاری با این چنین برنامه ای  بسیار کمرنگ و تحت شعاع ذهنیت های قبیلوی و قومی قرار داشت. مثلاً این جشنواره در حالی برگزار شد که پُر آوازه ترین آهنگ سال پار توسط طاهر شباب ” یار ستا په اننگوکی”، سر زبان ها بود و کمتر جوانی در کابل و شهرهای دیگر افغانستان، پیدا می شد که این آهنگ را بار ها و بار ها از طریق رسانه ها نشنیده باشد؛ و امسال آهنگ ” غم دارم غم” که با موسیقی دلنواز افغانی و یک کمپوز استثنایی به بازار آمد و ماه ها لبخند و سرور را به لب های خانواده های افغانستان در گوشه و کنار این دیار به ارمغان آورد،  اما در این جشنواره ی استثنایی!؟ چه سال گذشته و چه امسال،  نه نامی از این آهنگ ها شنیده شد و نه چهره از آواز خوان آن دیده.

۴- در میان چندین مدیری که افتخار رهبری این برنامه ی ناقص را دارند، یکی هم فردی به نام دُرانی است، او با عصبیت های قومی که دارد سال گذشته توانست با اعمال فشار و نفوذ در رده های تعیین کننده ی این جشنواره، یک آهنگ جاوید شریف را به عنوان برترین آهنگ سال معرفی کند و بر همه ی کار های مثبت هنری دیگر هنرمندان افغانستان خط بطلان بکشد و ارزش آن را نا دیده بگیرد با این که کارنامه ی جاوید شریف در سال های گذشته پُر از افتخار بوده است اما در میان ارجح و ارجحتر عدالت این است که ارجحتر انتخاب شود؛ و حالا بر اساس اطلاعاتی که از  میان این حلقه های بسته به هم، درز کرده گویای این است که در نظر سنجی های راه اندازی شده، آقای طاهر شباب در سال ۸۸ خورشیدی با در نظر داشت کارنامه ی مثمر هنری توانسته بود به عنوان برترین هنرمند سال، بیشتر آرا و نظریات را نسبت به خودش داشته باشد، همزمان با این ویدیو کلپ جوان پُر کار و موسیقی نواز توانا آقای خالد کیهان در آهنگ  ” تو که موری” که با لهجه ی شیوای هزارگی خوانده شده بود، به جایگاه بهترین ویدیوی سال رسیده بود و از سوی دیگر آهنگ به یادماندنی” لیلا دیره شایسته ده” از حنجره زیبایی صدیق شباب، شایسته ی کسب لقب بهترین آهنگ سال را دریافته بود، و چندین مورد دیگر که در نوشته های بعدی بدان پرداخته خواهد شد، اما آقای درانی در تبانی با برخی از حلقات تعصب محور شبکه تلویزیونی آریانا، ساختار گزینشی امسال این جشنواره را عوض نمودند، و از آوازخوانان و هنرمندان دعوت کردند تا خودشان اولا بیاییند راجستر این برنامه شوند و در قدم دوم آفریده های هنری شان را نامزد دریافت جایزه در بخش های مورد نظر نمایند. این برخورد غیر حرفه یی با مسایل تلویزیونی و هنری چند موضوع عمده را بر می تاباند.

۱- آقایان مدیر در شبکه آریانا و به ویژه دست اندرکاران این برنامه یا خودشان را دارند مسخره می کنند، و یا هم خدای ناخواسته می خواهند مردم را به مسخر بگیرند. اگر ایشان چگونگی ساختار این برنامه را نمی دانستند عیبی نبود اگر سری به نزد کسانی می زدند که چگونگی اجرا و پیشبرد این برنامه را می دانند و یا هم از طریقی بدان آشنایی دارند. در تمامی کشور های دنیا که چنین برنامه های چه در بخش موسیقی و سینما و چه در بخش های جوایز بزرگ ادبی، فرهنگی و حتا سیاسی دارند، کار بدین منوال است که اولاً افراد  با صلاحیت و درایت در هئیت معرفی نامزدان و هئیت گزینش، که هیچ نوع تعلق جدی که بتواند عدالت را از میان بردارد با نامزدان بخش ها نداشته باشد، شامل می شوند و سپس بر اساس معیار و اصولی که اداره ی تفویض این جایزه، آن را پیشکش می کند، بهترین های بخش های مد نظر گرفته شده را معرفی می دارند. جریان در این نوع برنامه های گونه ی نیست که اولا فرد باید بیایید و خودش را نامزد کند و بعد معرفی شود، بلکه این اعضای هئیت مدیره اند  که با توجه به بازتاب و تاثیر گذاری مثبت آفریده ی هنری، یک اثر هنری را اعم از زوایه آواز، هنرمند و تصویر به خاطر راهیابی به مرحله گزینش به عنوان بهترین اثر یا هنرمند معرفی می دارند. اما طوری که معلوم می شود آقایان خبره و کارآگاه! این برنامه برای رسیدن به ترکستان، راه ، غلط کرده اند و باید ” چشم هایشان را بشویند” تا واقعیت ها را ببینند.

۲- گزیده ها به عنوان بهترین آهنگ، هنر مند و ده ها جایزه ی دیگر با این که در برخی موارد در سال گذشته معقولیت خودش را داشت، اما باید صادقانه اعتراف کرد که در بیشتر موارد  نیز دیده شد که اصلا شایستگی آنچنانی برای تفویض جایزه، معیار اصلی نبوده است، بل متاسفانه در این عرصه ی نیک نیز پای بد ، تعصب، قبیله گرایی و قوم مداری راه یافته است. و جالب تر از همه این که وقتی ترفند، راجستریشن برای هنر مندان پیشنهاد می شود، فکر نمی کنید، بسیار مضحک باشد که ما  بر فرض از یک چهره مشهور موسیقی  بخواهیم که بیایید و بر فورمه های پیشنهادی مدیریت ” دُرانی” امضا نمایند و منتظر بمانند که ایشان چه هدایت می فرمایند.

آقای درانی، شما در لجنی از نا آگاهی غرق شده اید، برای تان وجداناً خنده آور نیست که از کسی که مردم او را بار ها و بار ها تایید کرده اند، می خواهید تا به این پروسه ی فریبکارانه ی شما بپیوندد.

به هر حال سعی نشده است که در این مقاله از آدرس مشخصی، حمایت صورت گیرد، ولی این به نکته توجه شده است تا مردمان دیار ما چه در درون افغانستان و یا برون از آن بدانند که در این روند به ظاهر عادلانه، بی عدالتی های فراوانی نیز شکل گرفته است، و پای باید تعصب به سرزمین مقدس هنر جای که هیچ مرزی نمی شناسد، راه یافته است و این مایه ی ننگی است که بدبختانه آیینه ی مورد اعتماد تلویزیون آریانا در برون  و درون افغانستان را  لکه دار می کند، و آبروی بنیاد بیات را که سال هاست بی ریا برای این مردم تلاش می کند، بر خاک می ریزد.

این امید وجود دارد تا چنین برنامه های موثر فرهنگی از لوث تعصب و بدبختی که شور بختانه برای جامعه ی ما بسیار زیان بار بوده است، پاک گردد ورنه آب این خطه نیز گل آلود می شود.

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا