اخبار و گزارشات

خبرنگار آلوده و محیط زیست

journalist

اخیراً مقامات دولت افغانستان اعلام کرده اند که در هر شبانه روز، هشت نفر بر اثر بیماری های ناشی از آلودگی هوا، در شهر کابل جان خود را از دست می دهند. آلودگی هوا، در کابل ۵۵ مایکروگرام در فی متر مکعب است، در حالیکه اندازه ی مجاز آن ۱۵ مایکرو گرام در فی متر مکعب می باشد. یکی از مهمترین عوامل آلوده کننده ی هوا مواد نفتی و تیل است.

افغانستان سالانه به ۲.۵ میلیون لیتر تیل نیاز دارد که ۱۰ در صد آنرا ریاست مواد نفتی وزارت تجارت افغانستان و ۹۰ درصد آنرا سکتور خصوصی وارد می سازد. عمده ترین مارکیت خریداری مواد نفتی برای افغانستان کشورهای آسیای میانه و روسیه است.

گرچه بازار سیاست در این شب و روز داغ است و مباحث انتخاباتی و جابجایی ها در مواقف و موضعگیری های سیاستمداران، هوش و ذهن مردم بویژه خبرنگاران را به خود جلب کرده است، اما آمار تکان دهنده ی تلفات و افزایش بیماری های طرق تنفسی ناشی از آلودگی محیط زیست، انگیزه ی اصلی برای من در سفر به بندر حیرتان و شهر مزار شریف گردید.

بندر حیرتان مهمترین بندر تجارتی افغانستان برای واردات مواد نفتی و گاز است. از طریق این بندر، روزانه حدود ۱۵۰ واگون تیل که ظرفیت هر واگون بصورت میانگین ۵۰ تا ۶۰ تن تیل می باشد، وارد افغانستان می گردد.

در طول راه (کابل – مزارشریف) شمار زیاد رانندگان موترهای باربری و تانکر های تیل، و تیل فروشان کنار جاده، معلومات مهمی در اختیار من گذاشتند. در واقع باید اقرار کنم که مهمترین پرسش های این برنامه ی تحقیقی (گزارش شش و نیم) را آنها ایجاد کردند .

در حیرتان چه می گذرد؟

شهرک بندری حیرتان، هوای گرم و صحرایی داشت. بادهای تند که ریگ های گرم را به صورت انسان می پاشد، تحمل گرمی را سخت تر می ساخت. با وجود که شهرک بندری حیرتان، یکی از مهمترین گلوگاههای اقتصادی افغانستان است، عمارت ها و تاسیسات دولتی این شهرک سراغی از بازسازی و هجوم سرمایه را نگرفته اند.

در حدود پانزده یا بیست دقیقه ی اول که به یکی از ساختمانهای دو منزله ی ریاست مواد نفتی بندر حیرتان وارد شدیم، تقریباً در دهلیزهای فرسوده و بی نور آن، سرگردان بودیم. چون وقت نان چاشت بود. در این شهرک احساس جالب به من دست داده بود، فکر می کردم خاطرات سالها قبل برای من زنده شده اند، گویا بوی اتحاد جماهیر شوروی را می شنیدم.

ادعا می شود که وجود عناصر سلفر و سرب، مهمترین عوامل آلوده کننده ی تیل هستند. وزارت صحت عامه ی افغانستان، ادعا می کند که وجود مرکبات سرب در تیل(که باعث بلند رفتن عدد اوکتان در تیل گردیده و ثقلت آن را بالا می برد) انواع امراض مهلک و کشنده را بوجود می آورد مانند سرطانها، سوراخ در قلب کودکان و عقامت زنان و مردان.

سلفر بالاتر از ۰.۵ در تیل، یکی دیگر از فکتورهای آلوده ساز محیط زیست است. جالب است که برخی از شرکت های تجارتی، در زمستان سال گذشته، هزارها تن تیل با سلفر بالاتر از ۲ وارد افغانستان ساخته اند. گرچه در هوای سرد زمستان مطابق مصوبه ی شورای وزیران، تورید تیل با سلفر ۰.۹ جواز دارد، اما این شرکت ها مقدار بسیار زیاد تیل با سلفر بالا وارد افغانستان ساخته اند، و حالا که هوا گرم شده است، در بازارها و ذخیره گاههای آنها وجود دارد و با قیمت بلند به فروش می رسانند. که در آلودگی هوا نقش بسیار منفی بازی می کند.

چند نفر راننده ی موترهای واگون تیل، در شهرک حیرتان ضمن شکایت فراوان که از مسئولین گمرک حیرتان داشتند، گفتند مقدار بسیار زیاد تیل خاک وارد افغانستان می گردد، که افغانستان به این مقدار تیل خاک نیاز ندارد چون مورد استفاده اش وجود ندارد. آنها به من گفتند، تیل خاک را در سرای های شهرها، با تیل دیزل مخلوط می سازند و به نام تیل دیزل با کیفیت به فروش می رسانند.

تیل که در بازار به نام سوپر یا پطرول ۹۶ به فروش می رسد، نیز مخلوطی از همین تیل خاک و تیل پطرول ۸۰ می باشد. مسئولین بندر حیرتان گفتند که ماههاست که تیل سوپر وارد افغانستان نمی گردد، رئیس مواد نفتی زون شمال نیز به این مساله را تائید کرد، اما در بازارهای افغانستان، به حد وافر تیلی به نام سوپر وجود دارد و به فروش می رسد.

یک اعتراف

گفته می توانم که من در این سفر نتوانستم اسناد و مدارک کافی برای شناسایی آن ادارات دولتی که با تجار همدست هستند و به تیل بی کیفیت اجازه ی ورود می دهند، به دست آورم، چون بسیار به وضاحت می دیدم که منابع اطلاعات و معلومات، کور می گردند. در حقیقت یکنوع همدستی عجیب و پیچیده ای میان تجار و مسئولین دولتی به چشم می رسید.

در دفتر رئیس مواد نفتی بندر حیرتان، یک مهندس گاز و نفت کنایه گونه به من گفت که برادر وقت خود را ضایع نکن، هرکسی که در پی این گپ ها است، هدف خود را دنبال می کند و به فکر به چنگ آوردن چیزهای هست. او گفت می خواهد برخی از مسائل را با من در میان بگذارد و اسراری را افشا کند، اما یکبار از جایش بلند شد و از دفتر بیرون رفت. چند دقیقه بعد با سرپرست ریاست مواد نفتی برگشت و به من گفت که حالا حاضر به مصاحبه نیست و یک وقت دیگر این کار را خواهد کرد.

اولین رشوه

سخنان مهندس، برای من جالب بود، اما دقیقاً نمی دانستم معنایش چیست. وقتی که آن مهندس حاضر به مصاحبه نشد، من با کارمندان ریاست مواد نفتی خدا حافظی کردم و به سوی موترمان رفتم. سرپرست ریاست مواد نفتی، با اشاره ی سر به سکرتر رئیس موادنفتی چیزی گفت، و سکرتر به سوی من آمد. دیدم که می خواهد چیزی را به من بدهد، او چند پاکت سفید خط را به من پیش کرد، گفتم: چیست؟ گفت خرج راه شما.

گفتم: برای چه؟

گفت: شما مهمان ما هستید.

گفتم: تشکر، من مهمان نوازی و همکاری شما را به حد کافی احساس کردم و از آن سپاسگزار هستم، اما هیچ نیازی به این پاکت ها نیست و من نیامده ام که خرج راه را از شما بگیرم.

سرپرست ریاست مواد نفتی، خود پا پیش گذاشت، و به من گفت که لطفاً انکار نکنید. او پی هم پافشاری می کرد.

من عصبی شده بودم، و به او گفتم که اگر یکبار دیگر پافشاری کنید، من این مساله را توهین به خود می دانم.

او به سکرتر اشاره کرد و گفت: به موترشان تیل حواله کن.

من گفتم: موتر ما نیاز به این تیل ندارد، چون از جانب دفتر بودجه ی کافی برای تیل در اختیار دارد.

آن شب به شهر مزار شریف برگشتم، و تا دیر وقت با محمد رضا نوری (همکارم در بخش تحقیق برنامه های سیاسی) در مورد این حرکت ریاست مواد نفتی باهم بحث کردیم. ما تعجب کرده بودیم که چگونه یک کارمند دولت جرأت می کند به یک خبرنگار پیشنهاد رشوه کند.

تکرار یک حادثه

فردای آن شب، با رئیس مواد نفتی زون شمال گفتگو داشتم. در پایان گفتگو، او به من پیشنهاد کرد که باهم به اطراف حویلی ریاست مواد نفتی دور بزنیم. ریاست مواد نفتی زون شمال یک احاطه ی بزرگ را در اختیار دارد، اما فقط یک ساختمان دو منزله ی قدیمی در آن وجود دارد، با یک ذخیره ی تیل.

رئیس مواد نفتی، به من می گفت که این ریاست بسیار در حالت بد و رقت بار بود، و آنها فقط دو عراده موتر فرسوده برای کارمندان خود در اختیار دارند. او به ساختمان ریاست که تازه رنگ شده بود اشاره کرد و به من گفت که همه ی مصارف را از پول شخصی ام کرده ام. او از من خواهش می کرد که این مسائل را در گزارش خود انعکاس دهم.

در آخر وقت خواستم با او خداحافظی کنم، و یک حادثه تکرار شد: معاون ریاست مواد نفتی زون شمال، با چند پاکت خط سفید رنگ، به سوی من آمد.

شاید عصبی شده بودم، و به رئیس مواد نفتی گفتم که این کار شما چی معنی دارد؟ حادثه ی که در حیرتان پیش آمده بود را نیز به او گفتم، و به او گفتم که متاسفانه این حرکت شما و مساله ی که در حیرتان پیش آمد، این ذهنیت را بوجود می آورد که برعکس ظاهر صمیمی و بی آلایش تان، گویا در پشت پرده مسائلی جریان دارد که از من می خواهید با قبول این تحایف از آنها چشم پوشی کنم.

گفت: مردم شمال مهمان نواز هستند و نمی گذارند مهمان از خانه شان دست خالی برود.

گفتم: من از مهمان نوازی شما سپاسگزار هستم، ولی پول دادن به یک خبرنگار هیچ رابطه ی با مهمان نوازی مردم شمال ندارد. و این حرکت شما باعث می گردد که خبرنگاران هم مانند بیشترین نهادهای ناظر و مسئول مبارزه با فساد، آلوده شوند. از او خواهش کردم که لطفاً این کار را با هیچ خبرنگاری تکرار نکند، چون خدای ناخواسته باعث آلودگی آنها می گردد.

در موتر هنگام برگشت به کابل، با همکارانم در مورد این مساله بحث کردیم. همه ی مان دنبال پاسخ این سوال بودیم که مسئولین دولتی چرا و چگونه جرأت می کنند به یک خبرنگار پیشنهاد رشوه دهند. آیا منظور صادقانه ی آنها مهمان نوازیی بی آلایش است؟ آیا در برخورد با هر فرد از مراجعین که از راه دور آمده باشد، همین اصول مهمان نوازی را رعایت می کنند؟ یا خبرنگاران مورد تفقد ویژه قرار دارند؟

رضا، از گفتگوی که با سید جلال کریم(نامزد ریاست جمهوری افغانستان) انجام داده بود قصه کرد. او گفت که پس از ختم گفتگو، یکی از دستیاران آقای سید جلال کریم، تلاش کرده بود ۵۰۰ دالر امریکایی را به عنوان تحفه!؟ به او بدهد. که البته با برخورد شدید رضا مواجه شده بود.

اما نباید بی انصافی کرد و یکجانبه همه ی گناه را بالای یک طرف انداخت. در میان خبرنگاران، شخصیت های وجود دارد که با کمال تاسف، بدون چون و چرا و با شادمانی اینگونه تحایف و مهمان نوازی ها را می پذیرند. واقعاً اگر هیچ خبرنگاری اینگونه تحایف را نمی پذیرفت، آیا مقامات و مسئولین با اینهمه بی حیایی جرئت رشوه دادن می کردند؟

نباید مسئولین دولتی و صاحبان جاه و منصب را یگانه گناهکار قضیه معرفی کرد، شاید آنها گاهی با درخواست ها و تمناهای از جانب خبرنگاران مواجه شده باشند؛ به یاد می آورم که یک خبرنگار ما در ولایت بغلان در برابر پنهان کردن قضیه ی تجاوز جنسی بالای یک پسرک خوردسال، ۲۵۰۰ افغانی گرفته بود. در نهایت می خواهم بگویم که قبلاً فکر می کردم در بروز و رشد امراض مهلک و کشنده ی ناشی  از مواد نفتی و تیل بی کیفیت، و آلودگی محیط زیست و فساد روزافزون در دستگاههای دولتی، تنها مقامات فاسد دولتی و تجار بدون احساس مسئولیت انسانی، مقصر هستند، اما پس از سفر به حیرتان پی بردم که خبرنگاران آلوده نیز محیط زیست را آلوده می سازد.


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا