خبر و دیدگاه

جهان تک چندهژمونی

american_empirefire

هژمونی بودن و استیلایی خواهی، ویژگی ذاتی قدرت های است که از ابزار ها و تجهیزات مدرن برخوردار بوده و کشورهای جهان سومی را مورد تاخت و تاز خود قرار می دهند و از منابع و سرچشمه های حیاتی آن ها به نفع خود کار می گیرند.

سیطره جویی و سلطه آفرینی را که قدرت های بزرگ با خود دارند، تجربه شده در تاریخ جهانی است که چه دشواری ها و معضل های را به وجود آورده است. درین امر شکی نیست که ماهیت هر سیطره خواهی از نشانی هر قدرت مدرن، همان استثمار و سلطه آوری است اما نکته‌ی که می تواند درخور توجه باشد این است که معضل جهانی را خواسته های متفاوت هر قدرت استیلا گر به وجود آورده است.

تاریخ جهان پناهگاه همه‌ای کارکرد های این قدرت هاست و جهانی رو به آینده ی ما جهانیست که در تنگنای رقابت ها و فزون خواهی های این قدرت های هژمونی قرار دارد که بحران آن مدیریت نوین و بازنگری جهانگرایانه را می خواهد. به هر صورت، تاریخ بحران های منطقه و جهان به مثابه نقشه‌ی راه در مسیر تصمیم گیری های قدرت های بزرگ و دارند گان مسوولیت سیاسی و نظامی جهان، کارا ترین تجربه را فراهم کرده است.

زد وبند های قدرت های دیروز که بحران بشری را توسعه داده بود، بسا چالش های بشریت ریشه در عملکرد آن ها دارد و بدنه‌ی بزرگ تاریخ بشر را ارتش گرایی ها و یکه خواهی های بزرگ که مادر فاجعه های سترگ جهان است، شکل می دهد.

دیده می شود که امروزه همان قدرت های که تاریخ، از عملکردهای توسعه‌ خواهی آن ها قامت‌اش خمیده، دوباره به جهان به دیده ی نابرابر می بینند و در صدد همه گیر سازی خواسته های خود هستند و درین راستا در برابر همه ارزش های ملت ها و فرهنگ های دیگر اعتنایی ندارند.

آن ها می خواهند که مرکب خود را سوار شده و سمت وسوهای دیگران را خودشان تعیین کنند. با این همه دیده می شود که معضل های دشوار بشری هنوز هم در قرن بیست ویک و عصر انفجار اطلاعات وجود دارد.

نابرابری های جهانی و فاجعه های بزرگ جهان نشان می دهد که در گستره‌ی جهانی، ملت ها و دولت هایی هستند که مورد تاخت وتاز دیگران قرار می گیرند؛ چنانچه ابزار های مستعمره گیری و تهدید اراده های ملی ملت های دیگر توسطه قدرت های بزرگ سنگین تر شده است. تهاجم و تهدیدها که امروزه وجود دارند از نوع مدرن آن است و کشورهای ابر نیرو، خوگ سرمایه و برتر خواهی خود را در مزرعه دیگران به اکراه بسته کرده و همه داشته های ملت ها را له می کنند. حق حاکمیت و استقلال در همه ملت های محروم و عقب نگهداشته شده، با خطر بزرگ رو به روست. سیاست های هژمونیک و قدرت های ویرانگر در جهان، نه تنها در تلاش رهایی جهانیان از دشواری های این قرن بوده بلکه عامل فعال و بالقوه ی توسعه‌ی بحران جهانی هستند.

از خطری شدن قدرت های ملی تا ویرانگری ها و اراده زدایی های ملی در میان همه ملت ها و از دست دادن سرمایه های گزاف جهانی گرفته تا تجربه کردن وضعیت طبقاتی جهانی، همه و همه دستآویز کشمکش های مدرن سیاست ها و قدرت های جهانی است. ویژگی معضل های دشوار جهان کنونی این است که دیگر در برابر موضع کشور ها، یک قدرت و یک کشور دارنده‌ی ابزار های مدرن و استثنایی برخور دار نیست بلکه تمامی کشور های قدرت مدار امروزه عنوان می کنند که از خود یک قطب و سیطره هژمونی دارند و به قدرت های دیگر تسلیم پذیر نیستند؛ به گونه‌ای که تیوری توازن موجود، قدرت های باالفعل را به وجود آورده است. از طرف دیگر نگهداری و حراست ابزار های مدرن همه دولت های قدرتمند را تهدید می کند که مبادا روزی همه‌ی پایگاه ابزار های بزرگ خنثا شوند و فاجعه‌ی بزرگ و استثنایی را بیآفریند.

جهان تک چند قطبی در چنین گرداب سرگردان بوده و رو به رویداد های بزرگ جهان دارد. دیده می شود که بشر راه جز سیاست های سازشی و توافقی ندارند؛ زیرا در صورت استفاده از سیاست های ویرانگر، جهان به کوله بار آتش تبدیل می شود. ابزار های مدرن و سلاح های استراتژیکی قرن را تهدید می کند.

البته موج توسعه های قدرت های بزرگ در تعداد زیاد از کشورهای تکامل یافته و جهان اول به رابطه ی اشتراکی میان یکدیگر مبدل شده و امروزه نقطه ی مشترک ابزار داری های مدرن، آن ها را به سیاست مداری های سازشی کشانده است و توانایی ها که هر کدام شان در دست دارند آن ها را وادار نموده تا در برابر یک دیگر از اهرم های فشار کار نگیرند. به همین سبب است که در تنش ها میان کوریای شمالی و امریکا، میان ایران و امریکا، گزینه‌ی مذاکره را در اولویت خود داده و نیروها و قدرت های درگیر از تهدید کار نگرفته اند.

دیده می شود که قدرت های جهانی امروزه مفهوم ابر قدرت و یکه تاز بودن را نمی خواهند داشته باشند؛ زیرا ویژگی توسعه و آینده نگری های این قرن به گونه‌ی درست آن این است که شکل گیری قدرت متوازن جهانی که در حال تکمیل و پدیدار شدن می باشد و جهانی که ما در آن داریم زندگی می کنیم، جهانی است که هویت های ابزار های مدرن و قدرت استفاده از آن، هویت آنرا می سازد و خطرپذیری و از دست دادن سرچشمه های نیرومند طبیعی کشور های جهان بی عنوان یا جهان سوم به گونه‌ی عملی در آن دیده می شود.

به دین منظور سرنوشت و آینده مدیریتی کشورهای محروم از توسعه، منوط به قدرت های جهانی است اما این منوط بودن یک دست نیست؛ زیرا در سرنوشت کشور های پیرامونی یک قدرت نقش اساسی ندارد بلکه اکثر هویت های نیرومند جهان می خواهند که سهمیه داشته باشند.

برخورد ها و رابطه های چندگانه با کشور های جهان بدون ابزار، سبب شده که بحران ها در سطوح مختلف آن شکل بگیرد و بزرگ شود؛ زیرا هر هویت و هر قطب قدرتمند از دیدگاه سیاسی، خواسته و میل خود را دارد و می خواهد که به اهداف بزرگ و استراتژیک خود دست یابد. این کشمکش ها و چندگانگی در نوع رابطه های قدرت های بزرگ در خصوص کشورهای پیرامونی نمایانگر این است که مدیریت بحران جهان کنونی ناممکن است و توافق همه‌ی قدرت ها بر مبنای یک راهبرد معین جهانی را می خواهد. در ظاهر امر ناممکن بودن مدیریت بحران، از قدرت های بزرگ و جامعه ی بشری قربانی گرفته و سرمایه های گزاف را هدر ساخته است. مفهوم اساسی که در نتیجه‌ی تنش های قدرتی به میان می آید استقلالیت و اراده ملی ملت ها و کشور های جهان سوم است.

در سطح ملی و بین المللی با توجه به هزینه برداری این رقابت ها فقر و بحران طبقاتی، دامنگیر بشریت شده و امکان حداقلی رسیدن به آرامش و صلح جهانی را دشوار ساخته است. در بعد نظامی دیده می شود که تمامی این قدرت ها در صدد فربه سازی و گسترش اقتصاد نظامی خود هستند و هرروز موج رقابت های نظامی و مبارزه تولید ابزار های نظامی، آینده ی جهان را تهدید می کند. شناسنامه‌ی جهان ما را، نظامی گری ها و توسعه خواهی تکمیل می کند که برایند این تلاش ها سبب شده تا تیوری و نظریه‌ی توطیه، حتا ما را درگیر معضل های جهانی بسازد.

نظریه‌ی منازعه که انقلاب و تهدید کیمیاوی را در بر می گیرد، با آغاز رقابت های استراتژیک هسته‌یی شدت یافت و حتا باعث شد مرز های هویتی میان برخی از کشور ها از بین برود و راه را برای ایجاد هماهنگی توانایی ها و ایجاد نیروگاه های استراتژیک میان دو کشور متفاوت به وجود آورد و در نتیجه دیده شد که میان ایران و روسیه، کوریایی شمالی و ایران، هندوستان و کشور های دیگر یک نوع پیشگیری و دفاع در برابر تهدید مشترک به میان آید. در جناح دیگر، غرب با تمام سازه های قدرتمند و شبکه های بزرگ خود در تماس تنگاتنگ بسر می برد و نقطه‌ی اشتراکی راهبرد هسته‌یی خود را به هیچ بهانه یی نمی خواهد از دست بدهد.

با توجه به موضع گیری های بین المللی کشور های جهان، این رقابت ها اهم منظور همه رقیبان نظامی است و هر قدرتی می خواهد که حوزه ی اثرگذاری و قدرت گستری خود را در مسایل جهانی داشته و جایگاه و قدرت خود را تثبیت کند. تیوری متوازی و هم سان شدن قدرت همه‌ی قطب های جهانی نشان می دهد که در جهان کنونی اگر مخالفت نظامی و حادثه‌ی رخ بدهد، سبب از بین رفتن همه نیرو ها و قدرت ها می شود؛ زیرا قدرت موازی هر یکی از این طرف ها به دفاع از خود پرداخته که در آنصورت همه قدرت ها احساس خطر و تهدید می کنند و ناگزیر به استفاده ی نیروها و قدرت های نظامی خود هستند.

مدیریت بحران

با توجه به نتایجی که در تنش ها و رابطه های قدرت های بزرگ مورد بحث می باشد، مدیریت بحران در آینده ی کشور های جهان سومی درگیر چالش و معضل است؛ دولت ها در جهان سوم، زیر اثر و نیرو دولت های مدرن و جهان اول به وجود می آیند و از خود نیرو و توانایی مدیریت مشکل های خود را ندارند. همانگونه ای که دولت های جهان اول، در شکل گیری و حیات دولت های کشورهای جهان سومی نقش کلیدی را داشته و بر مبنای این واقعیت نمی توانند که با توان و اراده ی ملی کشورهای جهان سوم اکتفا کنند پس در همه زمینه های سیاسی و مدیریتی شان مداخله می کنند و داوری می نمایند.

این مداخله گری ها پروسه‌ی دولت سازی و نهادمندی سیاسی را در چنین جوامع به خطر رو به رو ساخته و مدیریت بحران را که ناشی از ناهماهنگی قدرت های ابر ابزار در رابطه به کشورهای جهان نامدرن و عقب مانده است، روند بطی بخشیده است. از دیدگاه مدیریتی دیده می شود که عدم تشخص و شناخت چالش هاست که، تمامی دولت های مدرن درگیر بحران جهانی هستند. امروزه مشکل دهشت افگنی در سطح بین المللی هزینه های هنگفت و سرسام آور را هدر می سازد و منابع نظامی را که قدرت ها دارند در مبارزه بر دهشت جهانی مصرف می کنند، مشکل به میان آمده این امر را می رساند که کار و برنامه ها برای سامان دادن بحران جهان امر دشوار است و در آینده ها فاجعه های بشری را بزرگ تر خواهد ساخت.

تاهنوز معلوم گردیده که اربابان قدرت های مدرن از توانایی سمت و جهت دهی دشوار های جهانی برخوردار نیستند و لازم به نظر می رسد که همه یی نیروهای ابر ابزار جهانی باید در داشتن راهبرد و زمینه های کارا در امر مقابله و مبارزه با بحران، مسایل اشتراکی قدرت های منطقه را در نظر بگیرند؛ زیرا هنگامی گفته می شود که امنیت جهانی در خطر است و باید همه با نیروهای خود در برابر این مهم موضع عملی داشته باشند، بر می گردد به این امر که باید تیوری و راهبرد منطقه‌یی ایجاد گردد در غیر آن، قدرت های هژمونی که امروزه دارند در باره ی سازمان یافتن جهان داوری می کنند و خود را حتا در باره‌ی رویداد ها در جایگاه بخشایش می بینند، همه دارای خواسته های متفاوت و ایجاد سلطه در قلمرو ویژه هستند.

با این حال دیده می شود که هر هژمونی قدرتی، در مورد حادثه های جهان می خواهد با سلیقه و راهبرد های خود عمل کند. بحران مدیریت که عنوان می شود جهان را به تهدید مواجه کرده، ناشی از عدم موجودیت مدیریت اشتراکی در میان همه یی قدرت های هژمونی است. از دیدگاه دیگر فرض کنیم که این قدرت و مدیریت اشتراکی وجود داشته باشد، پیامد های هژمونی و خواسته های هر یک از قدرت های استیلایی هیچگاه نمی توانند مشترک باشند؛ زیرا، فزون خواهی ها و سیطره طلبی های هر قدرت استیلایی تا قدرت هژمونی و استیلایی دیگر، متفاوت است. به هر حال جهان تک چند هژمونی، معضل های را فرا راه بشریت آماده کرده که گذار از همه یی آن ها بازنگری سیاسی را در راهبرد مبارزه با بحران جهان نیاز دارد. نتیجه برای داشتن امنیت و راه حل معضل جهان امروز، ما به جهان شمول شدن تیوری موازی قدرت ها نیاز داریم؛ چزی که کشورهای جهان اول و جهان دوم در صدد محقق شدن آن هستند و در تلاش اند که موازنه تهدیدها در سطح جهانی را به دست گیرند. بررسی های تاریخی و معاصر در دهه های پسین نشان می دهد که تیوری موازی قدرت های استیلایی در دو خط رو به انکشاف هستند و سیاست انعطاف گرایانه‌ی را در برابر هم به کار گرفته اند. نگرانی های را که قدرت های سرکش غرب به رخ کشور های دیگر می کشاند، امروزه دیگر مجال و توانایی های دیروزین خود را ندارد؛ زیرا جهان تک هژمونی، دارای قدرت های استثنایی و اجرایی هستند.

سیاست مذاکره خواهی و سازشی هم گواه براین ادعا است. قدرت چین به عنوان نیروی بزرگ و در حال انتظار، قدرت روسیه، حوزه های اتومی و سلاح های استراتژیکی که در منطقه موجود اند، همه بیانگر این اند که تک روی های بزرگ جهانی و عملی شدن راهبرد های یک دست، دیگر عمر و قوت خود را از دست داده است؛ زیرا در هر مساله و معضل جهانی موجودیت و نظر همه یی این کشور ها نیاز است و بدون قدرت های هژمونی، هیچ نیرو و قدرت دیگر تصمیم گیرنده نیست.

تازه کشور های که می خواهند به نیرو دفاع و رد استیلایی برسند، وارد این بازی های کلان شده اند و حتا کشور های قدرتمند پیشین نیز این رونمایی را نادیده گرفته نتوانسته و در انحصار خود کشانده نمی توانند. سرانجام به گونه ی اوضاع پیش می رود که این قدرت ها راه مذاکره و سیاست سازش را به جای تهدید های استراتژیک انتخاب کنند.

 

برگرفته از روزنامه ماندگار

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا