خبر و دیدگاه

تلاش های کرزی و تشکیل دو مثلث؛ درعرصهً داخلی و خارجی

karzaifirebehind

اگر یک نگاهی گذرا به حوادث و رویداد های از زمان به وجود آمدن طالبان که توسط کی ها و در کجا ها، و بر حسب کدام ضرورت ها ایجاد شدن بحث را دنبال کنیم، حقیقت مسلم و انکار ناپذیر این است که طالبان توسط انگلیس ها، سعودی ها و به کمک و همکاری مستقیم حکومت بی نظیر بوتو در آن زمان به خاطر تحقق پروژه های خاص همین کشور ها در منطقه و جهان ایجاد شد.

طالبان با همکاری مستقیم اردو و سازمان استخباراتی آن کشور و به حمایت مادی و معنوی انگلیس ها و عربستان سعودی به عملیات شان علیه گروه های مختلف در داخل مرز های افغانستان از سپین بولدک ولایت قندهار آغاز نمودند و در یک زمان محدود به یک تعدادی زیاد مناطق و ولایات جنوب و جنوب شرق کشور حاکم گردیدند.

حکومت تحت رهبری آقای پروفیسور برهان الدین ربانی در کابل بعد از اینکه در محاصره نظامی گروه های طالبان و حکمتیاربود و در آستانهً سقوط حتمی قرار داشت، با یک مانور واقعاً حیات بخش که توسط رهبر مقاومت ملی مردم افغانستان شهید احمدشاه مسعود نیروهای حکومت و نیروهای مقاومت با سلامت  وارد دره پنجشیر شدند  و ادارهً حکومت به ولایت بلخ یعنی شهر مزار شریف انتقال یافت، این بدین معناست که از اضمحلال کلی حکومت جلوگیری به عمل آمد و تا سقوط طالبان در کابل حکومت پروفیسور برهان الدین ربانی به حیث حکومت رسمی نمایندگی سیاسی در سازمان ملل و سفرا در اکثر کشور های جهان داشت.

ایجاد کنندگان طالبان با اشغال کابل تصور شان بر این بود که کار نیروهای مقاومت ملی را یکسره ساخته اند، حکومت را تحت رهبری یک آدم بی نام و نشان به نام ملا محمد عمر اعلام میکنند و در پشت پرده و در اصل اداره و رهبری آنها از طریق همین حمایت کننده ها صورت میگیرد و پروژه مطابق خواست شان در منطقه و جهان تحقق مییابد.

طالبان و حمایت کنندگان آنها بی خبر از اینکه در راس و در رهبری مقاومت ملی مردم فرزندان راستین و شجاع این کشور از تبار رستم داستان، ابو مسلم خراسانی و یعقوب لیس صفار قرار دارند که تن به ذلت، تسلیمی، مزدوری، خودفروشی و وطنفروشی نمیدهند بلکه سر را مایه میگذارند و از هویت، آزادی، استقلال و نوامیس ملی حفاظت و پاسداری میکنند.

طالبان و حمایت کنندگان خارجی آنها بعد از تصرف کابل به رهبران مقاومت ملی و صفوف فشرده و مقاوم و تسلیم ناپذیر مقاومت پیشنهادات بسیار پر زرق و برق و با بدسترس گذاشتن امکانات مادی و  واگذاری تعدادی از پست های دولتی را نمودند تا از این طریق نفوذ کنند و رهبران مقاومت ملی را به تسلیمی وادارند. اما این حیله و نیرنگ هم کارا نبود، مقاومت  و رهبران آن  راه  شانرا انتخاب کرده بودند و تسلیمی را به دشمنان مردم و وطن شان ننگ میدانستند.

طالبان و حمایت کننده های آنها بعد از مایوس شدن و کارا نه افتادن حیله ها و نیرنگ ها تصمیم گرفتند که رهبر ملی مقاومت افغانستان احمد شاه مسعود را به هر طوری و با استفاده از هر حیله و نیرنگ از سر راه شان دور کنند. با تاسف فراوان که این حیله کارا افتاد و پلان شوم شان بتاریخ ۹ سپتامبر سال ۲۰۰۱ که همانا شهادت رهبر مقاومت ملی مردم افغانستان بود تحقق پذیرفت و واقعاً احمد شاه مسعود رهبر مقاومت ملی مردم افغانستان سرش را برای دفاع از شرف، ناموس، آزادی و استقلال کشورش مایه گذاشت و به اثر توطه ناجوانمردانه طالبان و حامیان خارجی شان جام شهادت نوشید و مهمان خدا شد.

درست دو روز بعد از  حادثه یازده سپتامبر  در نیویارک و واشنگتن ایالات متحده امریکا به وقوع پیوست، طیارات نامعلومی آمدند ، دو شاخ کبر ابرقدرت جهانی را شکستند و جهانیان را به حیرت انداختند. همزمان رسانه ها و دستگاه های تبلیغاتی کشور های مختلف شروع به تبلیغات نمودند. نام القاعده و آدمی بنام اسامه  بن لادن رهبر این سازمان از طریق این رسانه ها  بنام ترویرزم بین المللی و سازمان  تروریستی زیر پوشش تبلیغاتی قرار گرفت  و همزمان ایالات متحده امریکا با تعدادی زیاد از کشور ها برای از بین بردن القاعده و اسامه بن لادن متحدانه وارد عمل شدند و برای از بین بردن این سازمان و تروریزم بین المللی امریکا، ناتو و متحدینش تصمیم حمله به افغانستان را اتخاذ کردند.

در عین زمان امریکای ها به رهبری نیروهای مقاومت ملی مردم افغانستان که در شمال کابل، ولایات شمال، ولایات شمال شرق، مناطق مرکزی و غرب کشور قرارگاه های رزمی و مقاومت داشتند، مراجعه نموده و خواستار همکاری نیروهای مقاومت در از میان برداشتن طالبان و القاعده را نمودند.

سوال مطرح میشود که!  اگر احمدشاه مسعود رهبر مقاومت ملی مردم افغانستان به شهادت نمیرسید آیا امریکایی ها به افغانستان وارد شده میتوانستند؟

در این زمینه لازم است تحقیقات صورت گیرد و باز کردن این بحث در این خامه نمیگنجد. محققین و دانشمندان گرانمایه و گرانسنگ کشور ما تحقیق و تفحص خواهند کرد.

در بحبوبه سقوط طالبان دفعتاً یک نام در تبلیغات و نشرات سر زبان ها میاید ، این نام  حامد کرزی است که در کویته پاکستان و در قرارگاه اصلی و دایمی طالب ها تا آن زمان سکونت داشت و از همانجا به کرسی ریاست حکومت موقت توسط امریکایی ها انتصاب و شامگاهان توسط طیاره نظامی امریکا از کویته به میدان هوایی بگرام یا یک پتو و کلاه و دیگر هیچ نیرو و آدمی که در داخل افغانستان از او حمایت کند بر مسند قدرت نشانده شد.

آقای حامد کرزی از همان روز اول انتصابش توسط امریکایی ها به حیث ریس اداره موقت مانند هر مزدور دیگر به ثنا و صفت ایالات متحده امریکا و بادار اصلی اش جورج بوش  ریس جمهور اسبق ایالات متحده امریکا به مدیحه سرایی میپرداخت و همیشه در خدمت سفیر ایالات متحده امریکا در کابل بود.  بالاخره مجالس بزرگ اضطراری، مجلس بزرگ تدوین قانون اساسی با دیکته امریکایی ها و کاپی گیری از قانون اساسی امریکا و کشورهای دیگر، قانون اساسی ناقص و غیر قابل تحقق برای کشور ما با فشار زلمی خلیلزاد در اصل هدایت کننده حامد کرزی بالای مردم ما تحمیل و حتی در متن تحمیل شده هم جعل و دستکاری صورت گرفت.

در جریان مجلس بزرگ قانون اساسی تحمیل شده، صفوف مخالفین و موافقین با این قانون اساسی  کاملاً روشن شد. در یک طرف آنهای قرار داشتند که واقعاً میخواستند افغانستان را از بحران کنونی نجات دهند و در جانب دیگر یک مشت تمامیت خواه مزدور در کنار آقای زلمی خلیلزاد قرار داشت که بدون تمکین به مشوره و آرای مردم این قانون اساسی را با همین متن که خود عامل به وجود آمدن بحران های دیگر بی اعتمادی ملی گردید به زور سرنیزه تحمیل کردند.

حامد کرزی در آن روز ها و بعداً تا به جریان افتادن به اصطلاح انتخابات ریاست جمهوری که بار دیگر توسط صندوق های پر شده از جانب نیروهای امریکایی به پست ریاست جمهوری انتصاب گردید کماکان در خدمت و مدحه سرایی مقامات امریکایی و دولت امریکا قرار داشت. و از سیاست های خشن ، غیر واقع بینانه و مخالف آرزوهای مردم افغانستان که توسط نیروهای امریکایی اعمال میشد پشتیبانی و حمایت میکرد و هیچگاهی لب به شکایت در مورد جنایات انجام شده توسط نیروهای امریکایی که در مناطق مختلف کشور ما صورت میگرفت نگشود و کشور را در خطر بحران جدیتر دیگر در راستای تحقق برنامه های فاشیزم قبیلوی و پروژه بدنام سقاوی دوم سوق داد. و هر آنچه امکانات مادی بود در خدمت پروژه های بدنام فاشیزم قبیلوی قرار داده شد و این برخورد تا همین اکنون ادامه دارد.

و در این میان حامد کرزی یک انتخاب داشت، حمایت از سیاست های ایالات متحده امریکا در افغانستان، منطقه و جهان تا جاییکه کرزی اولین شخصی بود که استقلال کوزاو را فقط به خاطر خوشخدمتی بیشتر و نشان دادن نوکر خوب بودن به امریکا به رسمیت شناخت.

و تا اینجا حامد کرزی پا به پای امریکایی ها از سیاست های شان در داخل و در سطح بین المللی حمایت مزدورانه نموده و حتی کرزی با یاران و دوستان سابق خود انگلیس ها، پاکستانی ها و سعودی ها در یک رویارویی جدی بخاطر تامین منافع استراتیژیک امریکایی ها قرار گرفت. فراموش نمیکنیم که دو نفر کارمندان امداد انگلیسی را از ولایت هلمند دستگیر و از کشور خارج نمود. جاگزین نماینده سازمان ملل متحد در کابل را که یک شهروند انگلیسی بود، با در نظرداشت منافع و اشارهً امریکایی ها رد نموده و آنرا نپذیرفت. افشای قضیه تمویل تسلیح و تجهیز طالبان توسط نیروهای انگلیس در هلمند از نمونه های مخالفت حامد کرزی با کشور های ایجادکنندهً طالبان بود.

اما اکنون از مدت زمانیست که این کاسه سرچپه شده، با نزدیک شدن وقت انتخابات ریاست جمهوری تغیرات جدی در سیاست های حامد کرزی دیده میشود. از چندی به این طرف آقای حامد کرزی در جریان صحبت با ژورنالیست ها لب به شکایت میگشاید و از سیاست های ایالات متحده امریکا ناجی ، پشتیبان و بادار اصلی به قدرت رسانیدنش شکایت دارد. شاید بعد از سفر آقای کرزی به جلسه سازمان ملل در نیویارک و نپذیرفتن آقای کرزی توسط آقای اوباما ریس جمهور متنخب امریکا به ملاقات و موضعگیری های عریان او در مخالفت با سیاست های حامد کرزی کمکاری ، ضعف مدیریت و صعف شخصیتی و بحرانی شدن وضع در کشور ما با سیاست های نابخردانه  و نابکار این تیم عامل روی برتافتن باداران حامد کرزی شده باشد.  به همین مناسبت کرزی بخاطر بقا در این پست تحفه شده توسط امریکایی ها که اکنون از او حمایت نخواهند کرد به متحدین جدید و گاهی هم به دوستان قبل از به قدرت رسیدنش نیاز دارد. تا به سر رسیدن معیاد ریاست جمهوری اش در آینده از پشتیبانی این متحدین برخوردار باشد و توسط آنها یکبار دیگر به قدرت برسد. کرزی در یک مانور جدی  برای جلب حمایت داخلی به جبهه ملی مراجعه کرد زیرا در داخل کشور نیز از پایگاهً اجتماعی در سطح یک رهبر و یک ریس جمهور برخوردار نیست.  عکس العمل جبهه ملی برای حامد کرزی بسیار ناخوشایند بود که نتوانست حمایت این جبهه را جلب نماید و همچنان با آنکه از قبل روبط مخفی را با طالبان و گلبدین تامین نموده بود و پیوسته به مشورهً اعضای ارشد طالبان و گلبدین در داخل حکومت در کنارکشیدن و از میان برداشتن سایر نیروها و جلب حمایت هم تبارانش کار های بسیاری را انجام داد که  آن هم نتایج منفی را در قبال داشت. و در به بحران کشیدن هر چه بیشتر وضع در داخل کشور انجامید .

در رابطه به حمایت کنندگان بین المللی کرزی، از آنجایی که دیگر بوش و یارانش در ایالات متحده امریکا در مسند قدرت قرار ندارند و همچنان ریس جمهور منتخب ایالات متحده امریکا آقای اوباما با صراحت از ناکارآمدی کرزی و اطرافیانش و ضعف مدیریت آنها انتقاد کرد. هیلاری کلنتون وزیر خارجه امریکا دولت افغانستان را فاسد و ناتوان خواند، در آخرین روز ها ناجی و پشتیبان اساسی کرزی در دولت بوش آقای زلمی خلیلزاد نیز ازنا کارآمدی کرزی و ناکامی وی در هفت سال گذشته به شدت انتقاد نمود.

کرزی با در نظرداشت این همه حقایق ملموس، اتنقادات روشن نیروهای داخل و مردم افغانستان روی برتافتن حامیان بین المللی اش، بخصوص ایالات متحده امریکا با یک چرخش در بعد داخلی به نیروهای طالب و حکمتیار مراجعه میکند و در تقلاست که به هر وسیله حمایت آنها را بدست بیاورد تا یا در انتخابات آینده، یا هر وضعیت دیگری که در پیش است از وی در مقابل حریفانش که شاید از حمایت ایالات متحده امریکا حامی پیشین کرزی برخوردار باشند .  از آنجاییکه تجارب دو دهه اخیر نشان داده، تمام دولت ها و حکومت ها در آستانهً سقوط ، حتی طالبان به حکمتیار مراجعه نموده  اند و این مراجعه پروسهً سقوط آنها را سریعتر نموده است.

در عرصه خارجی حمایت کنندگان خارجی حامد کرزی دهلیز جدیدی به ابتکار امریکا، پاکستان و عربستان سعودی باز گردیده، یعنی کشور های ایجاد کننده طالبان که حامد کرزی نیز قبلاًً با ایشان همکاری داشت فعال گردیده  و بخصوص انگلیس ها برای وارد کردن فشار بالای امریکا دست به مانور زده ، عربستان سعودی و پاکستان را در پروسه ها فعال ساخته اند و در عقب خود به حمایت از طالبان، گلبدین و کرزی ایستاده شده اند.  و حتی به اشارهً انگلیس ها حامد کرزی فرستادهً مخصوص با نامه یً به ماسکو فرستاد تا به امریکایی ها نشان دهد که او هنوز میتواند با قدرت های منطقوی روابط تامین کند و از حمایت آنها برخوردار گردد.

کرزی در آستانه پایان ماموریتش از جانب ایالات متحده امریکا دست به دامان انگلیس ها و نمایندگان انگلیس در منطقه برده و میخواهد با حمایت آنها در مسند قدرت باقی بماند. سفر آقای زرداری ریس جمهور پاکستان، سفر ریس استخبارات عربستان سعودی به کابل و سفر وزیر خارجه انگلیس به پاکستان، ملاقات او با زرداری ریس جمهور پاکستان، خود نمایانگر مناسبات جدید و عملکرد های مشترک در افغانستان، بین لندن، اسلام آباد و ریاض است.

مثلث انگلیس، عربستان سعودی و پاکستان در عرصه خارجی و مثلث طالبان ، گلبدین و کرزی تلاشی است برای ایجاد یک حکومت ائتلافی به اشتراک همین نیروها که در راس آن کرزی قرار داشته باشد. متاسفانه همیشه دولت مردان و بخصوص سران کشور ما بعد از بوجود آمد جغرافیای بنام افغانستان برای تکیه زدن به قدرت به وابستگی بدون قید و شرط به حمایت کنندگان خارجی بخصوص قدرت های بزرگ جهانی تن در داده اند و به همین مناسبت کرزی نیز در آستانهً پایان ماموریت اش دست به دامن انگلیس ها سعودی ها و پاکستانی ها برده تا به کمک آنها در این کرسی باقی بماند.

اینکه عکس العمل  ایالات متحده امریکا و متحدینش درقبال این قضیه  چه خواهد بود در آیندهً نه چندان دور دیده خواهد شد.

اما در حالیکه  افغانستان تافتهً جدا بافته از جامعه جهانی نیست، باید روبط دوستانه متقابل مساویانه با همه کشور های جهان داشته باشد و در جهت جلب همکاری های همه کشور های جهان برای ایجاد فضای صلح و امنیت، بازسازی و بهسازی، نهادینه کردن دموکراسی، پایه گذاری دولت حقوق بنیاد غیر متمرکز ( فدرال)،  حقوق شهروندی  و حمایت آنها از این پروسه این روابط را تامین و توسعه بخشد.  نه در جهت وابستگی بدون قید و شرط ، با این قدرت بزرگ و یا آن قدرت بزرگ و نداشتن تمکین به اصل آرا، خواسته ها، باور ها و اعتقادات مردم بدون در نظرداشت حمایت مردم کشور و بعد داخلی قضیه سرنوشت هر حکومتی و سردمداری محکوم به شکست حتمی است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا