اخبار و گزارشات

افغانستان اشغال شد، سوات آزاد

taliban_centralasia

سفر به دره سوات یعنی قلب درگیری میان طالبان پاکستان و ارتش مرکزی صحنه‌ای بکر و فراموش ناشدنی از خود در ذهنم به جای گذاشته است. صحنه لبخند پسربچه‌ای از سر اطمینان. لبخندی که به خوبی نشان‌دهنده موفقیت طرح مبارزه با شبه‌نظامی‌گری بود.

برای توضیح باید چند ماه به عقب بازگردیم. زمانی که سربازان پاکستانی در تابستان پس از چندین هفته نبرد با طالبان موفق به ورود به منطقه سوات شدند، به جمعی از نوجوانان پاکی برخورد کردند که طالبان از آنها به عنوان سرباز استفاده می‌کرد. یک ماه پیش در نهایت ارتش محلی را برای بازپروری روحی و فیزیکی این کودکان مشخص کرد. نام این مرکز را sabaoon  نامیده‌اند. واژه‌ای که در پشتو به معنای نخستین اشعه از نور صبحگاهی است.

زمانی که هفته گذشته برای نخستین بار با همراهی فرمانده ارتش پاکستان در دره سوات به این مرکز رفتم، هنوز بسیاری از نوجوانان از تجربه‌ای که پشت سر گذاشته‌اند، شوکه بودند. در آن میان نوجوان پانزده ساله‌ای بود که پیراهن آبی بلندی بر تن داشت. او جلو آمد و دستان من را در دست گرفت. در چشمان درخشان او می‌توانستید برق ناشی از معجزه بقا را ببینید. طالبان به او یاد داده بود نه که چگونه می‌تواند یک بمب‌گذار انتحاری باشد.

این دقیقاً همان شیوه‌ای ا‌ست که می‌توان با تمسک به آن شبه‌نظامی‌گر را در کشوری مانند پاکستان ریشه‌کن کرد. این نوجوانان دیر یا زود به خانه بازمی‌گردند. آنها شاهدان عینی حوادثی هستند که در دره سوات رخ داد. شاهدان عینی جنایتی که طالبان انجام داد. شاهدان عینی بر تلاش ارتش برای حفاظت از جان شهروندان غیرنظامی.

آنچه در سوات رخ داد نشان داد که ارتش و دولت پاکستان در نهایت پس از سالها درجا زدن در اشتباهات گذشته راهکاری برای مبارزه با طالبان یافته است. فرمانده نیروهای پاکی در سوات در این خصوص می‌گوید: به تمامی افسران و سربازهای خود گوشزد کرده‌ام که مردم عادی باید با شما پیوند عاطفی برقرار کنند. وقتی تنها چند مایل را با فرمانده در داخل دره قدم می‌زنیم بدون هیچ‌گونه محافظ و مراقب نظامی، سخنان فرمانده به من ثابت می‌شود. ارتش از محبوبیت بالایی در میان مردم برخوردار است.

شش ماه پیش همین مسیری که ما از آن رد شدیم، منطقه‌‌ای بود که امکان هیچ‌گونه رفت و آمدی در آن وجود نداشت. حالا سرتاسر این منطقه را مراکز خرید و مغازه پر کرده است. تعدادی از زنان بدون هیچ‌گونه روبنده‌ای در محافل عمومی حاضر می‌شوند. تنها کلاشینکفی که دیدم بر روی یک بیلبورد تبلیغاتی بود و نه در دستان مردانی منتسب به طالبان.

سؤال اینجاست که ارتش پاکستان چه کار متفاوتی انجام داده است؟ ارتش دست از خریدن صلح در ازای معامله با طالبان برداشت. این گونه معامله‌ها همیشه محکوم به شکست هستند. ماه می ‌بود که گسترش شبه‌نظامی‌گری از دره سوات به سمت پایتخت در نهایت ارتش پاکستان را وادار به تصمیم‌گیری کرد. سه عامل در این پیروزی نقش داشت: دلیل نخست اعزام نیروهای بیشتر به منطقه بود. در مجموع ۲۵ هزار سرباز به منطقه اعزام شدند. دومین دلیل صدور مجوز برای استفاده از انواع تسلیحات سنگین بود. سربازان ابتدا شهروندان غیرنظامی را از منطقه خارج کردند و در نهایت باران گلوله بود که از زمین و هوا بر سر شبه‌نظامیان باریدن گرفت. دو میلیون نفر آواره شدند که اندک اندک مسیر بازگشت را پیش گرفته‌اند. و سومین دلیل خستگی پاکستانی‌ها از طالبان بود که به کمک ارتش آمد.

درس‌هایی وجود دارد که سربازان آمریکایی حاضر در افغانستان باید از پاکی‌ها بیاموزند. حقیقت اما این است که انچه فرماندهان پاکستانی موفق به انجام آن شدند از دست آمریکایی‌ها ساخته نیست. هر چقدر هم که ژنرال استنلی مک‌ کریستال از توسل به استراتژی جلب محبوبیت عمومی سخن بگوید، تحقق آن کار در کشوری که وطن خودت نیست، آسان نخواهد بود.

مک کریستال در افغانستان به دنبال به کار گرفتن سربازان بیشتر و تمرکز بر حمایت‌های مردمی است. حالا اگر ۴۰ هزار نیروی تازه نفس هم به افغانستان اعزام شوند باز هم آمریکایی‌ها نمی‌توانند آن میزان از محبوبیتی را از آن خود کنند که پاکی‌ها در سوات به دست  آوردند. آمریکا در افغانستان در قالب نیرویی اشغالگر می‌جنگد و افغان‌ها هیچ‌گاه این حقیقت را فراموش نمی‌کنند. افغان‌ها نمی‌توانند عاشق و دلباخته سربازان آمریکایی شوند.

آمریکا زمانی می‌تواند در افغانستان کار خاصی انجام دهد که به این حقیقت تن دهد: افغانستان، مشکل آمریکا نیست که مشکل افغان‌هاست. آمریکا باید از دولتی قدرتمند و کارآمد در افغانستان حمایت کند تا روزی که افغان‌ها بتوانند خود زمام امور را در دست بگیرند.

آمریکا می‌تواند عملکرد ارتش پاکستان در دره سوات را الگوی خود کند. اگر ارتش پاکستان در سوات وارد عمل نمی‌شد، امروز این پسربچه ۱۵ ساله زنده نمانده بود تا مرا مهمان لبخندش کند.


برگردان: سارا معصومی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا