جنگی برای تخریب اعتبار دو رئیسجمهور
چهل و سومین رئیسجمهوری ایالات متحده را به یاد بیاورید درست در اینچنین روزی برابر با هشتم اکتبر هشتسال پیش. زمانی که بوش به تازگی جامه ریاست جمهوری بر تن کرده بود و غرق در هزاران رؤیا برای آمریکایی بود که سرنوشتش به دست جمهوریخواهان افتاده بود. از آن یازدهم سپتامبر شوم یک ماه گذشته اما نه آمریکاییها و نه بوش هنوز آنچه را که به چشم دیده بودند، باور نداشتند. بوش در مصاحبهای مطبوعاتی خبر آغاز جنگ را اینگونه اعلام کرد: ما به افغانستان میرویم اما نمیدانم این جنگ چه زمانی پایان خواهد یافت؟ ممکن است این جنگ همین فردا پایان یابد. شاید هم یک ماه دیگر و شاید هم دو سال اما ما شکست نخواهیم خورد.
این سخنان دقیقاً نود و شش ساعت پس از آغاز حمله به افغانستان از زبان رئیسجمهوری آمریکا شنیده شد. سه هفته پس از آغاز این جنگ بود که دونالد رامسفلد وزیر دفاع وقت ایالاتمتحده در مقابله با خبرنگاران اعلام کرد که این روزنامهنگاران هستند که برای پرکردن صفحات خبری خود به دنبال به نتیجه رسیدن سریع در افغانستان هستند اما در میان افکار عمومی آمریکا چنین عجلهای وجود ندارد. این روزها دیگر نه جورج بوش رئیسجمهوری ایالاتمتحده است و نه رامسفلد بر مسند وزارت دفاع تکیه زده است. بسیاری از روزنامهنگارانی که آن روزها جنگ در افغانستان را به باد انتقاد گرفتند، دیگر زنده نیستند و همزمان ۹۰۰ سرباز آمریکایی هم در افغانستان جان خود را از دست دادهاند. ۲۳۹ نفر از این تعداد تنها در طول یک سال جاری کشته شدهاند.
اکنون اما کاسه صبر بسیاری از آمریکاییها لبریز شده است. هشتسال پیش زمانی که بوش و همراهانش به افغانستان رفتند، بهانهای نداشتند جز از میان بردن تروریستها و شبهنظامیان به رهبری اسامه بنلادن. هفت سال و یازده ماه پیش اما این هدف محقق شد. همان زمانی که نیروهای طالبان فرار از کابل را بر قرار ترجیح دادند. از آن زمان تاکنون اما هنوز این قایمموشک بازی با نیروهای طالبان ادامه دارد. باراک اوباما سیهچرده اکنون سکاندار قدرت در کاخ سفید است. دموکراتی جوان که از همان نخستین روزهای حضور در قدرت بر ضرورت توجه به افغانستان بیش از عراق تأکید کرد. از یک ماه پیش تاکنون ژنرال مککریستال که فرماندهی نیروهای آمریکایی در افغانستان را برعهده دارد، از باراک اوباما خواست تا ترتیب اعزام چهلهزار نیروی بیشتر به افغانستان را بدهد. این درخواست در شرایطی مطرح میشود که از هر سه آمریکایی حتی یک نفر هم به ندرت از جنگ در افغانستان حمایت میکند.
جنگ در افغانستان را جورج بوش آغاز کرد، اکنون اما این نبرد، جنگ باراک اوباما است. اوباما در نخستین ماههای حضور در قدرت ۲۱هزار سرباز تازهنفس به افغانستان فرستاد. انتخاب مککریستال هم به عنوان فرمانده جدید در افغانستان خود نشاندهنده عزم باراک برای اعمال تغییرات اساسی در این جنگ بود. مککریستال نیز که بسیاری او را ژنرال محبوب باراک میخوانند هم اوضاع در افغانستان را نابسامان یافت و حتی بیاجازه مافوق خود در مصاحبهای جنجالی اعلام کرد که فرصت پیروزی در افغانستان تا ابد مهیا نخواهد بود. همزمان با هشتمین سالروز حمله به افغانستان اوباما تمامی مشاوران عالیرتبه خود را به کاخ سفید فراخوانده است تا پشت درهای بسته درخصوص این جنگ تصمیمگیری شود. سهشنبهشب نیز باراک در جمع رهبران کنگره باز از افغانستان سخن گفت و این حقیقت که قرار نیست از تعداد سربازان آمریکایی حاضر در افغانستان کاسته شود. باراک از فرصت به وجود آمده استفاده کرده و در مقام تبیین اهداف دولت جدید در افغانستان تأکید کرد که هدف تنها از میان بردن شبکههای تروریستی نیست. باراک در این فرصت نیز تأکید کرد که هنوز درخصوص پیشنهاد مککریستال تصمیم خاصی نگرفته است. بر هیچکس پوشیده نیست که باراک اوباما به دنبال یافتن راهکاری میانه است. درست بیست و چهار ساعت پس از آنکه رابرت گیتس در جامه وزیر دفاع اعلام کرد که آمریکا بیهیچ دستاوردی افغانستان را ترک نخواهد کرد، باراک اوباما هم تأکید کرد که علاوه بر گزینه افزایش نیرو یا ترک افغانستان، گزینه دیگری هم وجود خواهد داشت. در جبهه دموکراتها هم دوپارگی بر سر افغانستان وجود دارد. عدهای همچنان باراک را همان قهرمانی میدانند که هرآنچه که بگوید و انجام دهد تقدس دارد و ادعا میکنند که به هر تصمیمی که رئیسجمهوری بگیرد احترام میگذارند. در این میانه اما هستند چهرههای اندک مستقلی که مخالف اعزام نیروهای بیشتر به این کشور هستند.
در میان جمهوریخواهان هم کم نیستند طرفداران جان مککین رقیب قدیمی باراک که خواهان اعزام نیروی بیشتر بیهیچگونه قید و شرطی به افغانستان هستند. جان مککین ظرف چند روز اخیر و همزمان با افزایش فشارها بر باراک اوباما از فرصت موجود کمال استفاده را کرده و رقیب قدیمی را به باد انتقاد گرفته است. او در دیداری با رئیسجمهوری در این خصوص گفت: باراک باید بداند که زمان متحد ما نیست. ما نباید این فرصت را به بازی بگیریم. روز گذشته اما دیدار رئیسجمهوری با سی عضو کنگره با حضور جوزف بایدن چندان به نقد تند و تیز دولت منتهی نشد. در این دیدار نه گزارشی روی میز بود و نه از یادداشت اظهارات دیگران خبری بود. تنها لیوانهای آب بود که پشتسر هم خالی و پر میشد. علاوه بر دیدار با اعضای کنگره و مشاوران ارشد، باراک دیدار دیگری هم با اعضای کابینه و کارشناسان مسائل آسیا میانه خواهد داشت و پس از آن لحظه موعود فراخواهد رسید. باراک درخصوص افغانستان به نتیجهای قطعی خواهد رسید. در میان نزدیکان به باراک، جوزف بایدن جنجالیترین پیشنهاد را داشت. بایدن از رئیسجمهوری خواست که یا تعداد سربازان را در همین حد نگاه دارد یا با کاهش سربازان، به حملات با جنگندهها و هواپیماهای بیسرنشین برای مهار شبهنظامیان رو آورد. این پیشنهاد اما در افغانستان با واکنشهای تندی روبهرو شد. در کشوری که روزانه دهها شهروند غیرنظامی جان خود را در حملات جنگندهها از دست میدهند، اعتماد به این روش چندان آسان نیست. در دیدار با اعضای کنگره زمزمههایی مبنی بر بروز اختلاف میان مککریستال و اوباما به گوش رئیسجمهوری رسید و به همین دلیل باراک در توضیح روابط خود با ژنرالش در افغانستان گفت: من مککریستال را استخدام کردم. او را به این دلیل راهی افغانستان کردم که حوادث را صادقانه برایم تشریح کند.
افغانستان امروز به عراق دوسال پیش بسیار شباهت دارد. دقیقاً دو سال پیش بود که فرماندهان آمریکایی حاضر در عراق، بوش را برای اعزام نیروهای بیشتر به این کشور تحتفشار قرار دادند. موافقت بوش با این مسئله در نهایت به نفع او تمام شد. البته میان عراق و افغانستان تفاوت بسیار است. عراق جنگ جورج بوش بود و شکست در آن بر بیاعتباریاش میافزود. از همه مهمتر آنکه بوش در واپسین سالهای حضور در قدرت بود و باید امتیازی را پس از هشت سال حضور در عراق به نام خود سند میزد. بوش در آن برهه زمانی چیزی برای از دست دادن نداشت. حتی اگر استراتژی افزایش نیرو در عراق جواب هم نمیداد باز رئیسجمهوری که در حال وداع از قدرت بود، متحمل خسرانی نمیشد.