خبر و دیدگاه

ظهور طالبان دولتی بازگشت به هشت سال پیش

taliban_10

 

قوت گیری دوباره‌ی طالبان که افراطی ترین گروه در تاریخ سیاسی افغانستان به شمار می روند، یک بار دیگر دروازه های امید را بر روی شهر وندان افغانستان بسته است. این نگرانی  ها و دلهره از آن جا ناشی می شود که جامعه‌ای جهانی و قدرت های بزرگی چون آمریکا از چندی بدین سو سر گرم نبرد با دهشت افگنی و تروریسم هستند. حدود هشت سال می شود که هزینه های گزاف، صرف مسایل امنیتی افغانستان می شود؛ ولی با تأسف باید گفت که وضع امنیتی به گونه‌ی تصاعدی رو به فزونی است.

دراین هشت سال امید براین بود که حکومت افغانستان قسمتی از توانایی تأمین امنیت در کشور را به دست خواهد آورد. ظهور اکسترمیسم و دهشت افکنی یگانه بهانه ای بود که پای امریکا را به افغانستان کشاند؛ امریکایی ها در این نبرد نه تنها از راه زور و نظامی وارد عمل شدند بل راه حل های گوناگونی را در پیش گرفتند که می توان از آن از مذاکره، تقسیم قدرت و … نام برد.

پس از انتخابات ۲۹ اسد سال روان که با هزاران مشکل برگزار گردید، به گونه ی یکراست و یک باره وضع امنیتی کشور رو به وخامت گرایید. وخامت اوضاع امنیتی در کشور، دوباره زنده شدن طالبان به گونه ی معجزه آسا در شمال افغانستان، انتقال آنان از این همه گذرگاه های امنیتی، آرام شدن جنوب کشور، جا به جایی این گروه در شاهراه های اساسی شمال چون بغلان و کندز(قندز) به هیچ وجه نمی تواند تصادفی باشد.

در این مورد یعنی دوباره زنده شدن طالبان عوامل متعددی دخیل هستند که پرده از حجاب ستبر حقایق تلخ گذشته‌ی کمتر از یک دهه برمی دارند. می توان از نخستین عامل که به ضرورت این بحران انجامید، جریان انتخابات ریاست جمهوری بود که گروه بازنده خود را ملزم به دامن زدن بحران و از آن طریق برای ماندن در هرم قدرت دید. حتا در روزهای پیش از انتخابات حکومت آقای کرزی مصمم براین بود که در سرتاسر کشور اوضاع امنیتی را آن چنان که باید وخیم و بحرانی سازند، تا از آن راه انتخابات که یگانه راه مبارزه‌ی مشروع و مدنی بود برگزار نشود؛ زیرا برگزاری انتخابات را به فال نیک نمی گرفتند، چون که در این مبارزه‌ی سالم خود را بازنده و شکست خورده‌ی صد درصد می دیدند. در حالی که چنین پیش بینی های در انتخابات ریاست جمهوری درست از آب درآمد و چهره اصلی و اهداف شوم قدرت طلبان را در برهه ی حساس به نمایش گذارد.

دومین عاملی که به دوباره زنده شدن طالبان و انتقال آنان به شمال کشور شتاب بخشید، منافع کشورهای همسایه‌ی ما بود. دراین فرایند هر کشوری به هر میزانی که می تواند بهره می برد و از آن به نفع کشور خود استفاده می کند. یکی از دلایل عمده‌ی که دست درازی کشور های هم سایه را در بحران های اخیر کشور نشان می دهد،  قربانی شدن منافع اقتصادی کشور همسایه ی ما پاکستان است.  پا کستان از وجود لانه های خشونت گرا، تروریستان و طالبان به سان گاو شیری در این چند سال استفاده کرد.

به هر اندازه که طالبان و شورش گران از پاکستان سر برون کنند به همان اندازه این کشور از تولید تروریسم سودهای بزرگ را فرا چنگ می آورد، یعنی این که همه‌ی جهان مجبور می شوند که به این کشور توجه ویژه نشان دهدند، و به حکومت پاکستان سرمایه های گزاف را هزینه می کنند. اما این سود های کلان در اثر تغییر موضع دولت امریکا به سادگی نصیب پاکستان نمی شود؛ زیرا برخی از تغییرات در موضع امریکا باپاکستان تغییر در مسیر های اکمالاتی است. مورد حمله قرار دادن قطارها ی  نیرو های ایتلاف در مسیر تورخم روز به روز تبدیل به یک خطر جدی برای نیرو های خارجی شده بود، پس در تنیجه یگانه راه کار مصوون برای نیروهای خارجی تغییر راه از پاکستان به طرف کشورها ی آسیای میانه بود.

این تغییر راه، کشور پاکستان را که در هر روز کمینه یک میلیون دالر درآمد داشت به مشکل اقتصادی مواجه کرد. لذا دولت پاکستان به خاطر این که به امریکا واکنش شدید نشان داده باشد، در امر انتقال طالبان به شمال کشور آستین بالا زد و در شمال کشور هم قطار های اکمالاتی نیروهای ایتلاف را مورد حمله قرار دادند.

سومین عامل در دوباره جان گرفتن طالبان، دست پنهان و خفته‌ی خود حکومت آقای کرزی است که با همکاری انگلیسی ها طالبان را تجهیز کرده و با امکانات بسیار زیاد در ولایات شمال جابه جا می کند. شواهد و سندهای ارایه شده از طریق رسانه های غربی و بین المللی دخالت سریع و آشکار دولت و به خصوص وزارت داخله را به قدر کافی بازاری و میدانی کرد که هیج انسانی عاقلی نمی تواند از آن چشم پوشی کند.

عامل چهارم به وجود آمدن طالبان دولتی که اثراً با امکانات دولتی از عراده جات گرفته تا اسلحه و… نشان دهنده ی این است که برخی از آرمان های بزرگی راکه کرزی و تیم همکارش از برآوردن آن ها در مبارزات مدنی و مشروع عاجز ماندند، گو این که طالبان آن ها را برآورده کند و بر سر اقوام و افراد دیگر که سال ها در زیر شکنجه ها و استبداد محروم از کوچک ترین امتیازات شهروندی بودند، دوباره میخ آهنین برتری طلبی نژادی را چنان محکم از گذشته ها بکوبند که دیگر هیچ کس لحظه‌ی به فکر رسیدن به قدرت مشروع و مدنی را نکند.

پنجمین عامل در دوباره به وجود آمدن طالبان احیای فاشیسم نو است، طالبان در زیر چتر آموزه های دینی، عدالت و اخلاق بیش تر از هر کس دیگر به آرمان های فرتوت فاشیسم قوت بالنده بخشیدند، و چنان دین و دیانت را به خاطر اهداف برتری خواهانه‌ی خود سپر قرار دادند که نزدیک بود ریشه های دین را با مهربانی های کم تر از آزار بخشکانند. لذا حکومت موجود در بسا امور ترجیح می دهد که طالبان را کمک کند؛ زیرا آن چنان که باید همانند طالبان عمل کرده نمی تواند.

در نتیجه نباید جامعه ای جهانی با هزینه کردن سرمایه‌ی مالی و انسانی بی شمار، میدان را به این سادگی به یک فاجعه ی خطرناک دیگر واگذارند و در مقابل عمال فاشیسم نو مهر سکوت را برلب و دندان خود بزنند؛ زیرا فرو کاهیدن این آتش خطرناک از قدرت مردمان بی دفاع بیرون است، دیر یازود به نابودی  نسل انسانیت و به بشریت منتهی می گردد، که در این آتش نه تنها مردم شور بخت افغانستان، بل بسا نقاط جهان خواهند سوخت و به هشت سال پیش که سیاه ترین روز در تاریخ مردم افغانستان بود، باز خواهند گشت.

دیگر نباید فریب گربه ی سالوس را خوردکه به قصد شکار جان هزاران اندلیب سرما خورده طهارت کرده است و باخون آنان برپیش گاه شیطان رانده شده با روی سرخ ادای تکریم و انجام عبادت می کند.

 

برگرفته از: سایت محک

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا