راه حل بحران افغانستان چیست؛ تکمیل استراتژی یا افزایش نیرو؟
آمریکا و ناتو در جنگ افغانستان در وضعیت آشفته و سردرگمی به سر می برند و سربازان آنها بیشتر به کسانی شباهت دارند که تیر در تاریکی شلیک میکنند.
پیش از این گفته میشد که با تطبیق استراتژی “باراک اوباما ” و برگزاری انتخابات در افغانستان پروژه طالبان به مراحل پایانی خود نزدیک می شود ولی اکنون هم انتخابات برگزار شده و هم استراتژی جنگی اوباما اعمال شده است، اما خشونتها همچنان رو به افزایش است و در این میان، نیروهای آمریکایی و اروپایی تلفات سنگینی را متحمل شدهاند که این خود برای آمریکا و اتحادیه اروپا به یک معضل بزرگ تبدیل شده است.
روزنامه “واشنگتن پست ” در شماره روز دوشنبه مورخ ۲۱ سپتامبر بخشی از گزارش محرمانه ژنرال “استانلی مک کریستال ” فرمانده کل نیروهای خارجی در افغانستان که به رئیس جمهور آمریکا تقدیم شده بود را منتشر کرد.
در این گزارش گفته شده است چنانچه تا یک سال دیگر آمریکا و ناتو نیروهای نظامی جدید به افغانستان اعزام نکنند، غرب این جنگ را به طالبان خواهد باخت.
به نوشته این روزنامه، فرمانده کل نیروهای خارجی در افغانستان در گزارش ۶۶ صفحهای خود بطور جدی خواسته است تا ناتو و آمریکا نیروهای جدید به افغاانستان اعزام کنند.
پیش از این گفته میشد که غربیها در جنگ افغانستان با فقدان استراتژی مواجه هستند و اگر سیاست واحد و جامعی وجود داشته باشد طالبان با شکست مواجه خواهند شد.
با تدوین استراتژی بارک اوباما این نقیصه برطرف شد اما در عمل، جنگ شدت بیشتری پیدا کرد، اکنون گفته میشود علت ناکامی آنها در این جنگ، کمبود نیروهای نظامی است و در صورتی که حدود ۳۰ هزار سرباز به نیروهای ناتو اضافه نشود، احتمال ناکامی آنها در جنگ وجود دارد.
در این رابطه سردمداران کاخ سفید و دبیرکل ناتو دریک سردرگمی مطلق به سر میبرند و نمیدانند چگونه این جنگ را به نفع غرب و به صورت آبرومندانهای به پایان برسانند.
اگر چه در غرب این حرف که جنگ افغانستان تنها با توسل به زور حل نخواهد شد، هر روز زمزمه میشود و روسای دولتها به خصوص در اروپا روی این مسئله تاکید میکنند ولی آنها در عمل در حلقهای گرفتار شدهاند که برای پیروز شدن یا شکست نخوردن چارهای جز جنگیدن ندارند.
طرحها و پیشنهادات آنها برای جانب مقابل، غیر قابل قبول است و راه حلی را که طالبان نیز پیشنهاد می کنند، آنها در حال حاضر آمادگی چندانی برای پذیرفتن آن ندارند.
اگر چه ژنرال های آمریکایی، افزایش نیرو را بهترین گزینه برای به اصطلاح شکست دادن طالبان عنوان می کنند اما خود آنها نیزبه این گفته اعتقاد چندانی ندارند زیرا آنها به خوبی دریافته اند که نبرد طالبان یک نبرد منظم کلاسیک نیست که کمیت نیرو و برتری جنگ افزار تعیین کننده سرنوشت آن باشد.
این جنگ یک جنگ چریکی و دقیقا از نوع جنگهایی است که آمریکایی ها در دهه های ۵۰ و ۶۰ در ویتنام آن را تجربه کردند.
در این نوع جنگ یک حمله کننده انتحاری می تواند نقشه های جنگی یک گردان دشمن را نقش بر آب کند.
از سوی دیگر بخش عمده ای از فعالان گروه طالبان، براساس عقیده و ایدئولوژی به نبرد خود ادامه می دهند و بر این باورهستند که وطن آنها یا یک قطعه از خاک اسلامی توسط قدرتهای اشغالگر غیرمسلمان اشغال شده است و در چنین شرایطی جنگ برضد اشغالگران، واجب است و کسی که در این نبرد کشته شود به عنوان شهید، مستحق بهشت خواهد شد.
این باور از سوی قبایل نیز به شدت حمایت میشود این دومین گره کور جنگ افغانستان است.
غربیها تلاشهای زیادی انجام دادند تا از طریق “پیآرتی “ها (گروههای نظامی که مسئولیت بازسازی در ولایات را به عهده دارند) و با تبلیغات فرهنگی خود فاصله میان نیروهای نظامی ناتو و آمریکا را با مردم عادی افغانستان از بین ببرند و شرایط را به گونه ای آماده سازند که افغانها از این نظامیان خارجی مانند سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ حمایت و پشتیبانی کنند ولی دیده میشود فاصله میان مردم افغانستان و نیروهای خارجی هر روز زیادتر و عمیق تر می گردد و اکنون وضع به گونهای است که افغانهای عادی نیز این نظامیان را به عنوان نیروهای اشغالگر و بیگانه قلمداد می کنند و از دیدن آنها ابراز نفرت می کنند.
در این عرصه نیز سیاست جهان غرب در افغانستان با شکست روبرو گردیده و به نظر نمی رسد افغانهای عادی دست دوستی به سوی این بیگانگان دراز کنند.
همچنان قاچاق و تجارت غیرقانونی مواد مخدر نیز به یکی از گره های کور جنگ افغانستان تبدیل شده است.
برآوردها حاکی از آن است که ۵۰ درصد مخارج عملیاتهای جنگی طالبان ازطریق فروش و قاچاق مواد مخدرتامین میشود، ۵۰ درصد باقیمانده را از طریق عشر، زکات، کمکهای سازمان القاعده و شیوخ عرب تامین می کنند.
مافیای آمریکا و انگلیس در تجارت این ماده افیونی و گران قیمت دست دارند، ۸۰ درصد مواد مخدر افغانستان از سه ولایت “قندهار “، “هلمند ” و “فراه ” به دست می آید، طالبان از طریق “شبکه های جمع آوری عواید ” این مواد را به آسانی از این سه ولایت جمع آوری و وارد کانال قاچاق می کنند.
در این مرحله موسسات مافیایی وابسته به آمریکا و انگلیس وارد صحنه شده و کلیه مواد مخدر بسته بندی شده را در بدل پول نقد خریداری و سپس از راههای ترانزیت، تحت نظارت خود به اروپا، روسیه و آمریکا انتقال می دهند.
در این معاملات، هم طالبان میلیون ها دلار به دست می آورند و هم صدها میلیون و بلکه چندین میلیارد دلار نصیب شبکه های مافیایی بین المللی می گردد و از این معامله هر دو طرف نفع می برند.
تولید مواد مخدر در ولایات شمالی به این دلیل به صفر رسید که این مواد توسط مافیای روسی خریداری و مستقیما به روسیه انتقال داده می شد.
اکنون جنگ افغانستان به رشته درازی تبدیل شده است که یک سر آن در دست مافیای آمریکا و انگلیس است و تا زمانیکه این شبکه ها از منافع هنگفت و باد آورده خود صرف نظر نکنند ناآرامی در افغانستان ادامه خواهد یافت.