خبر و دیدگاه

یاد بود از قهرمان مسعود

massouddd

مسعود قهرمان  که سالهای متمادی را در کوه ودشت وصحرا دوشادوش همرزمان دلیر خود بدون کدام تعارف وبرتری ، دوستانه ،همرنگ وبرادرانه گذشتانده بود، وبا آنکه ایجادگر رسم نوی از جنگهای چریکی در جهان بود ومقام سپه سالار افخم را دربین لشکر توده ای خود ومردم دنیا داشت ،هیچگاهی خودرا از خلقش برتر واستثنائی تر نشمرد.او اگردرزمان دفاع از خاکش سپه سالار باخبر واستراتژیست افسانوی در منطقه وجهان نامیده میشد ، ولی دراوقات غیر اضطرار با آنهمه مقام والای رهبری اورا دوستانه  ورفیقانه آمرصاحب میگفتند ونه کدام لقب بلند بالای اشرافی دیگر.

چونکه او مانند دیگر گرُدان وقهرمانان سرزمین خورشید، نمادی از عظمت یک  ملت ویک کشور معروف دنیا بود.

او در عیاری ، مردانگی ، عهد ووفأ ، ودر دفاع ازمظلومان ومیهندوستی نمونۀ کاملی ازمجموع صفات اسطوره ها و گُردان های تاریخ باعظمت ما  وجهان امروز با افزار جنگی خیلی متفاوت از آن زمان بود. او شهکار شهنامۀ عصر ما والگوی جدیدی برای ستمدیدگان جهان به شمار میرود.

او با طلوع ، غروب وفراز ونشیب خون آلود  میهن وروزگاران تاریخش درمبارزه متجاوزان آشنائی کامل داشت.

آهنگ رسأ ومصصم امر ونهی اش شیپور بیداری درگاه خطر وچکامۀ دل آرائی دربُرهه های پیروزی  بردشمنان ذلیل وبدنامش بود.

اوبرای قوم قهرمان خود ودیگر اقوام مظلوم وبومی کشور، باد یاد ومباهات از  تاریخش اهانتی بدتر ازنظاره برنقش قدمهای منحوس اجیران فریب خورده وبی آزرم  ِ در خدمت بیگانگان، وچرمین کمران معامله های ننگین وطن فروشی در خاکش نمی دید.

دید بلند وفراخش نبض روزگاران ِ یکسرفریب ، ودسائس زمان مارا با ژرفای هرچه به یقین نزدیکتر از کران تا کران وتا آنسوی سیه چالهای گندیدۀ اهریمنان به درستی درک می نمود ودر دست داشت. دستان اعجازگر و دقت دید موشکافش ، توگوئی اوراق سیه روزی ورنج صدمه های روا داشته برپیکر خراسان کبیرش را در ازمنه های پیشین ، در آرزوها وکاشکی گفتنهای محض وشیطنتهای تجاوزگران امروزی باسرپنجه های درک وچشمان انگشتانش پیش نگری مینمود ،می نوشت  ولی دست به الاشه نمی نشست اوکاری نمیکرد که از عمل نکردن به موقع روزی دست پشیمانی بر زانوهایش نزند. او ورق اندر ورق حال وگذشته را بادردها واندوه ها پیگیری می نمود ومجال تکرار نمی داد ومی دانست « که هرکه ناموخت از گذشت روزگار  هیچ ناموزد زهیچ آموزگار. او بدبختیهای امروز کشورش دنبالۀ تاریخ گذشتۀ درخاک وخون آمیخته اش میدانست ودرست مانند بزرگان جهان حال زار امروز کشورش را عبرت نگرفتن از وقایع گذشته میدانست. مگر این یک اندرز بزرگ برای دانستن تاریخ ، جهت تحلیل وقایع امروز به عنوان یک اصل درجهان امرزوی نیست ؟؟. او باید از هفتخوانی هزاران بارهنوزهم مشکل تر دیگری در عصر خودش سربلند می گذشت ودرس نوی برای آزادیخواهان کشور ومردمان جهان می داد .او باکی از شغادان زمان خود نداشت که نداشت. او آرزوی والاتر وبهتر از بیداری اقوام ستمدیده وآبادانی وطنش ، در خانۀ آبائی به میراث رسیده ازسابقۀ زیست هزاران سال پیش آبا واجداددش تا سیه روزی های آماج کثیف وزیده شده از عفن زاهای شرق  وغرب زمان راکه  پا درنقش اجداد متجاوز ددگونه خودخواهی هائی های شان می گذاشتند ،دیگر مجال تکرار بی فرهنگی ومزدوری نباشد.

رستاخیز او عاشقانه ترین ترانه های پیروزی را همدست آئینه های امواج نبرد نیاکانش ازبلندای کوههای وطن آبائی اش به گوش آزادیخواهان جهان ،وگوشهای سنگین مردمان کشورش زمزمه می کرد. او از سکوی یک قهرمان آزاده وآگاه وبا استفاده از آیات ادب « قرآن پارسی » نجوای آزادی وآزادگی رابه گوش جهانیان سنگدل وغافل ازدرک اهریمن هزار چهرۀ مرموز، می دمید وزمزمه می نمود تااگر شود که پله های نخوت ماشینی خود پا درزمین واقعیتها بگذارد ومصابین مباح زمان خودرا دست کم نگیرند تا از نخوت وخودخواهی شاخهای باره های ستم شان در نیویارک به زمین نخورد وکار واز جلوگیری نگذشته باشد.

او از به خاک وخون فتادن قصرهای ضحاک بدست آموزش دیدگان شناخته شدۀ اهریمنان شرق وغرب درکشور وجهان درتبانی با دزدان ذلیل وبی آزرم دریائی آن سوی ابحار،هوشدار داده بود.

او هنموا با حافظ وبا تلذذ از اشعار دلکش وملکوتی اش، دل در راه عشق به خدا مردم و میهن آبائی اش تا سرنگونی تکرار میکنم ،تا سرنگونی اهریمن سپرده بود.

تکرار فرمانهای هوشدار باشش که ناشی از درک تاریخی وشناسائی ژرفش از دشمنان مردم این سرزمین  وجهان  سرچشمه میگرفت، چنان با نبض زمان هم آهنگی داشت که گوئی باران دلپذیری ونسیم بهاران را در مقابله باتند باد خزانی مژده میدهد.

او وقتیکه دل در گرو فراق تاریخ با عظمتش می سپرد، تلویحأ از درختان از تنومندی وژرفای ریشه های گشن شان تا اعماق زمین سخن میگفت. او از عمر دراز وباروریهای درختان باغستانهای عظمت تاریخی اش  با محبت خاصی یاد می نمود وبدون درنگ  پیشانی سجود ومحبت در پیش گاه شان سر برزمین  برخاکی که آنرا به سر وصورت خود می کشید می گذاشت ،وبه این وسیله ادای دین احترام به مادر وطن وتاریخ پر از افتخارش را به جا می آورد. یارانش مؤثروبا چشمان حیرت زده به او وبه اعمال شایسشه اش می نگریستند که باید با نثار مرواریدهای اشک محبت از دریای صفای قلوب پرمهرشان ،شاخ برگ وتنۀ درختان را می بوسیدند ودلیرانه به آغوش میکشیدند وچون خسته گانیکه از خواب نوشین بیدار شده باشند احساس قوت ورضائیت میکردند.

اوو همراهانش چون آذرخش دل ابرهای سیاه مهاجم را باید با خدنگ انوار ایمان وصاعقۀ عشق به حققیت وتصمیم ، می دریدند و دشمنان خاک ومردم این سرزمین را مجال زهر پاشی برضدمردم ومیهنش نمیداد که ندادند. او قهرمانانه پدرود گفت اما انوار واوراق غلبۀ زرین ، غلبۀ نور بر تاریکی را چون دیگر قهرمانان در دره ها وکوی وبرزن خراسان از خود ارمغان جاویدان گذاشت. تاما بازماندگان ومیراثداران این رسالت بزرگ ، یکه یکه برویم وپای برپای پیروزمند او، یاران وگُردان تاریخ مالامال از مباهات و غرورمان بگذاریم ، سر ازیک گریبا ن بکشیم ورمز وراز حمله بر مزدوران سرگردنه های وطن فروشی وجاسوسی، دست نشاندگی این تشریف آوردگان از کمینگاههای اهرمنان قسم خوردۀ سعادت مردم وکشورمان را درهمرهی واتحاد بدون قید وشرط دریابیم، وسیب از درخت زحمت وهمت خود بخوریم ونوشداروی دردهای مشترک ومزمن مانرا از دره ها، کوهها وبوم وبر همدستان وهمتباران مسعود یکجا گرد آوریم ودر مواقع ضرر سرکشیم وشفأ یابیم ، ولی ابدا دست بر سوی ناکسان شیطان صفت ِ آدم روی مزدور دراز نکنیم. حال کدام آدم باوجدانی خواهد بود که رهرو راه ظفر نمون وسرسپردگی او،همراهان او وامثال آن قهرمان سر سپرده نگردد واین کاروان حلۀ نجابت مبارزه با دشمنان خراسان بزرگ وانسانیت رابرای در آغوش کشیدن شاهد آزادی وآزادگی که به ما امانت گذاشت تا پای پیروزی ادامه ندهد.تا همچنان راهش را ادامه بدهیم وهمچنان رسالتش  را با گذشتن از جان وجهان برای رهروان دلیر ، مسؤو ل وباوجدان خود چون یک وثیقۀ پاک ویک یادگار درخشان فراموش ناشدنی  به امانت  باقی بگذاریم .

بلی مسعود عزیز! نمرده ای تو، توئی زنده  تا جهان زنده وپابرجاست تو رهنما وقوت قلب فرد فرد وعلم رهنمای راه ما ونویدبخش  پیروزیهای ما در نبردسخت حق وباطل  ماخواهی بود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا