پایگاه اطلاع رسانی خانه شفافسازی اطلاعات، با انتشار مصاحبه اختصاصی “جرمی هاموند ” از مجله “فارین پالیسی ژورنال ” با سپهبد بازنشسته “حامد گل “، نظرات وی درباره حمایت از تروریسم، ۱۱ سپتامبر و انگیزه های پنهان جنگ افغانستان، تلاشهای پشت پرده آمریکا، اسرائیل و هند برای بی ثبات ساختن پاکستان و دخالت مستقیم آمریکا و هم پیمانانش در تجارت مواد مخدر در افغانستان را تبیین کرده است.
هاموند با یادآوری اینکه “حامد گل “، از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۹ مدیر کل سازمان اطلاعات پاکستان (ISI) بود و در آن زمان برای تامین پشتیبانی از مجاهدینی که در افغانستان با شوروی می جنگیدند همکاری نزدیکی با سیا داشت، میافزاید: اگرچه او زمانی متحد نزدیک آمریکا محسوب میشد، اما در سالهای اخیر نام او موضوع مباحثات قابل توجهی شده است. او به صراحت مدعی شده است که حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ یک “کار خودی ” بود. او را “خطرناک ترین مرد در پاکستان ” خواندهاند، و دولت آمریکا او را به حمایت از طالبان متهم کرده است، و حتی به شورای امنیت سازمان ملل توصیه کردهاند نام او را در فهرست تروریستهای بینالمللی قرار دهد.
وی در اولین سؤالش از رئیس سابق ISI پاسخ او به این ادعاها را جویا شد که ژنرال گل با خندهدار خواندن این اتهامات به همکاری نزدیکش با سیا در گذشته اشاره کرده و گفت: این یک ننگ برای مردم آمریکا است زیرا سیا قرار بود به عنوان چشم و گوش کشور عمل کند. او در مورد اتهام حمایت از طالبان آن را کاملا بیاساس دانست و هرگونه ارتباط میان خود با طالبان، “اسامه بن لادن ” و همقطارانش را رد کرد و افزود: “من هیچ ابزاری ندارم، هیچ راهی ندارم که از طریق آن بتوانم از آنها حمایت کنم، که به آنها کمک کنم. ”
به گفته هاموند پس از تلاش ناکام دولت کلینتون برای ترور اسامه بن لادن در ۱۹۹۸، برخی مقامات آمریکایی ادعا کردند که بن لادن از طریق شخصی در پاکستان مطلع شده است. ریچارد کلارک، مشاور ضد تروریسم شورای امنیت ملی، گفت: “من دلیل دارم که باور کنم یکی از سران بازنشسته ISI قادر بود به القاعده اطلاع بدهد که حمله در شرف انجام است. ” و برخی گمانهزنی کردهاند که این “رئیس بازنشسته ISI ” کسی جز سپهبد حامد گل نیست.
گل در پاسخ به این سؤال با اشاره به این موضوع که او در ۱ ژوئن ۱۹۸۹ از ISI و در ژانویه ۱۹۹۲ از ارتش بازنشسته شده بود، پرسید: “آیا شما این اطلاعات را در اختیار ISI گذاشته بودید؟ پس چرا ISI را به این خاطر که اطلاعات را در اختیار رئیس سابقش قرار داده مواخذه نکردهاید؟ ” او گفت: آمریکا مقاصد خود را برای جهانگیر کرامت، فرمانده ارتش پاکستان، فاش نکرده بود. پس وی چگونه میتوانست از نقشه خبر داشته باشد تا بتواند به بن لادن هشدار دهد؟ ” آیا من یک موش کور در سیا دارم؟ اگر این طور باشد آنها باید به جای تلاش برای متهم کردن من در داخل سیا یک رسیدگی انجام دهند تا آن موش کور را پیدا کنند. من فکر میکنم اینها همگی اتهامات بیاساس هستند و هیچ حقیقتی در آنها نهفته نیست…. و اگر آنها احساس میکنند که ناکامیهایشان باید به گردن کس دیگری انداخته شود، آنگاه فکر میکنم آنها کسانی هستند که مقصرند، نه من. ”
در ادامه این مصاحبه ژنرال گل موضعش را درباره ۱۱ سپتامبر و جنگ افغانستان بیان کرد. به اعتقاد وی آمریکا تجاوز خود را بدون دلایل کافی آغاز کرده است: ” آنها حتی این نکته را ثابت نکردهاند که حملات ۱۱ سپتامبر توسط اسامه بن لادن و القاعده انجام شده است. ” او با اشاره به مواردی چون ناکامی در رهگیری هر یک از چهار هواپیما پس از اطمینان از ربوده شدنشان، عنوان کرد که سوالات بیپاسخ زیادی درباره ۱۱ سپتامبر وجود دارند. او پرسید: ” محمد عطا، کسی که ۶ ماه در میامی با هواپیمای سبک آموزش دیده بود، چطور میتوانست با یک جت غول پیکر آنقدر دقیق مانور دهد که به هدفش برخورد کند (ظاهرا عطا رباینده کنترل کننده پرواز شماره ۱۱ خطوط هوایی آمریکا بود، اولین هواپیمایی که با اصابت به برج شمالی مرکز تجارت جهانی در ساعت ۸:۴۶ صبح به هدفش برخورد کرد). و به پروازی که به پنتاگون برخورد کرده بود و مانوری که خلبانش انجام داده بود اشاره کرد، یعنی کم کردن ارتفاع به مقدار چندین هزار پا در حال انجام یک دور تقریبا ۳۶۰ درجه پیش از برخورد به هدف. ” وی افزود: “و مهمتر از همه، چرا هیچ یک از مسئولین بازخواست نشده اند؟ FBI، سیا، کنترل ترافیک هوایی – چرا آنها مورد مواخذه قرار نگرفته اند؟ ” ژنرال با “پوشش ” توصیف کردن کمیسیون ۱۱ سپتامبر افزود: “من فکر میکنم مردم آمریکا را حسابی دست انداختهاند. من با آنها همدردی میکنم. من آمریکاییها را دوست دارم. من آمریکا را دوست دارم. من آنها را تحسین میکنم. من چند بار به آنجا رفته ام. ”
ژنرال گل در ادامه این گفتگو با اظهار تعجب از خودداری آمریکا و انگلیس از اعطای ویزا به او گفت: ” پس از منع شدن از ورود به انگلیس از طریق نماینده عالی انگلیس در اسلام آباد نامهای به حکومت انگلیس نوشته و پرسیدم، چرا فکر میکنید من یک خطر امنیتی هستم؟ اگر اینطور باشد این یک تناقض است که به من اجازه ورود به حوزه قضاییتان را ندهید. بلکه شما باید مرا بدزدید، از من بازجویی کنید، مرا توقیف کنید، به محاکمه بکشید و هر کار دیگری که دوست دارید. منظور من این است که چرا شما مرا از ورود به انگلستان منع میکنید، این قابل درک نیست. ” وی با دریافت نکردن پاسخ نامهاش، نامهای دیگر نوشته و از انگلستان خواسته بود اگر مسالهای درباره او وجود دارد که بخواهند بدانند، کسی را برای پرسش از او به پاکستان بفرستند. گل استدلال میکند که اگر آمریکا میخواهد نام او را در فهرست تروریستهای بینالمللی وارد کند “من هنوز هم آمادهام که اجازه دهم آنها به من ویزا دهند. و من خواهم رفت… اگر آنها فکر میکنند من واقعا کاسهای زیر نیم کاسه دارم، چرا به من ویزا نمیدهند تا مرا دستگیر کنند؟ ”
جرمی هاموند با بیان اینکه هدف ظاهری جنگ افغانستان تحویل اسامه بن لادن، مغز متفکر حملات ۱۱ سپتامبر ، به دست عدالت بودبه وجود طرحهایی پیش از ۱۱ سپتامبر برای سرنگونی رژیم طالبان اشاره کرده و مینویسد: FBI حملات ۱۱ سپتامبر را جزو جرایمی که بن لادن به خاطرشان تحت تعقیب است لحاظ نکرده است. پس از شروع جنگ، ژنرال “تامی فرانکس ” به سوالی درباره دستگیری بن لادن اینگونه پاسخ داد، ” ما نگفتهایم که اسامه بن لادن هدف این جنگ است. ” بعدا ریچارد میرز، رئیس ستاد مشترک ارتش، در اظهاراتی مشابه گفت “هدف ما هرگز گرفتن بن لادن نبوده است. ” و خود رئیس جمهور بوش گفت: ” من واقعا در مورد او نگران نیستم. ” اینها اظهاراتی هستند که این مقامات بوضوح برای تبرئه خود از ناکامی در دستگیری بن لادن عنوان می کنند.
مصاحبه کننده سپس از ژنرال گل درباره دلایل واقعی تهاجم به افغانستان و اینکه چرا آمریکا هنوز آنجاست، پرسید.او با اظهار رضایت از طرح این سؤال گفت: “این یکی از اصول جنگ است که هرگز هدفها را قاطی نکنید. زیرا در اینصورت با شکست مواجه خواهید شد. در اینجا موردی وجود داشت که هدفها با هم قاطی شده بودند. هدف از جنگ ظاهرا پراکنده ساختن القاعده و گرفتن بن لادن بود. اما در نهان، دلایل این تهاجم، یعنی حمله به افغانستان، کاملا متفاوت بودند. ”
گل درباره دلیل اول این جنگ میگوید: “آمریکا میخواست به میادین نفتی آسیای میانه دست یافته و روزنهای را بگشاید که بدان نیاز داشت، زیرا طالبان از خواسته آنها برای دادن اجازه عبور خطوط نفت و گاز از افغانستان تبعیت نمیکردند. شرکت نفتی “یونیون ” یک مثال مناسب است. آنها میخواستند چینیها را در خارج از گود نگه دارند. آنها میخواستند یک سپر امنیتی وسیعتر به اسرائیل بدهند، و میخواستند این منطقه را در آن سپر بگنجانند. و به همین دلیل است که در آن زمان با چنان شور و حرارت درباره ‘خاورمیانه بزرگ’ صحبت می کردند. آنها نقشه را از نو می کشیدند. ”
وی دومین علت وقوع جنگ را از میان برداشتن رژیم طالبان بدلیل اجرای شریعت (قانون اسلامی) عنوان میکند: ” اگر شریعت در همه جا به اجرا گذاشته میشد، یک سیستم اجتماعی – پولی جایگزین به وجود میآورد. و آنها هرگز آن را تایید نمیکردند. ”
به اعتقاد این ژنرال بازنشسته دلیل سوم جنگ تلاش برای دستیابی به توان هستهای پاکستان بود، چیزی که “قبلا زیر لب دربارهاش صحبت میشد “، “اما اکنون بی پرده دربارهاش صحبت میشود “. به این دلیل بود که آمریکا “این پیمان راهبردی را با هند امضا کرد، و این کار با وساطت اسرائیل صورت گرفت. بدین ترتیب اکنون یک پیوند میان واشنگتن، تل آویو و دهلی نو وجود دارد. ”
گل با بیان اینکه برخی از این اهداف حاصل شدهاند،از پیروزی کامل آمریکا در این نبرد اظهار ناامیدی میکند: ” چیزهای بسیاری وجود دارند که هنوز به انجام نرسیدهاند زیرا آنها در میدان نبرد پیروز نمیشوند. و هر نقشهای که در ذهنتان بکشید، هر طرحی که داشته باشید، اگر نتوانید در میدان نبرد پیروز شوید، ارزشی نخواهند داشت. و این چیزی است که برای آمریکا اتفاق میافتد. ”
به اعتقاد وی، کمبود شخصیت ژنرالهای آمریکایی باعث شده نتوانند درمقابل مردانی چون رامسفلد و دیک چنی بایستند علی رغم اینکه میدانند بدلیل مشخص نبودن هدف نمیتوان این کار را به پایان رساند: “آنها نمیتوانستند موضوع را به آن دو بگویند. من فکر میکنم آنها ملت آمریکا را فریب دادند. اینجا نقطهای است که من با ژنرالهای آمریکایی مشکل دارم، زیرا یک ژنرال باید شخصیت نشان بدهد. او باید بگوید که کارش نمیتواند به انجام برسد. او باید در مقابل سیاستمداران بایستد. اما این ژنرالها در مقابل آنها نایستادند. ”
به عنوان یک مثال دیگر از فقدان شخصیت در رهبری ارتش آمریکا، ژنرال گل به موضوع پیروزی در عراق اشاره کرد: “جورج بوش گفت که آن یک پیروزی بود. این بدین معناست که ژنرالها باید به او گفته باشند که “ما پیروز شده ایم! ” اما آنها هرگز نبردند. این حرفها همه اش چرند بود. ”
درباره افغانستان گل بر این باور است که آمریکا نمیتواند پیروز این میدان شود حتی اگر رقم نیروهای موجود را دو برابر کند : ” اکنون یک نظر حرفهای خواهم داد. و این نظر را به خاطر مردم آمریکا ارائه خواهم کرد، زیرا من دوست مردم آمریکا هستم و به همین دلیل است که همیشه میگویم که سیاستهای شما ناقص هستند. این مسیری نیست که باید طی شود. به علاوه، این جنگ به طور گسترده به عنوان یک جنگ علیه اسلام تلقی میشود. حتی جورج بوش از کلمه “جنگ صلیبی ” استفاده کرده بود.این یک دیدگاه نادرست است. شما از برخورد تمدنها صحبت میکنید، ما میگوییم تمدنها باید با هم آشنا شوند. ”
وی بار دیگر به اتهامات آمریکا علیه خودش اشاره کرد و افزود: ” اگر آنها فکر میکنند انتقادات من معادل مخالفت با آمریکاست، این کاملا اشتباه است، زیرا بسیاری از خود آمریکاییها وجود دارند که با سیاستهای آمریکا همسو نیستند. ”
هاموند اضافه میکند: او به من گفت که قبلا طی یک مصاحبه با نیوزویک بلافاصله پس از حملات ۱۱ سپتامبر هشدار داده بود که آمریکا با رفتن به جنگ مرتکب اشتباه خواهد شد: ” بنابراین اگر به یکی بگویید داخل چاه نپر! و آن شخص فکر کند شما دشمن او هستید، آن وقت چه چیزی دربارهاش می توانید بگویید؟ ”
حامد گل در پاسخ به این سؤال که طالبان پول و سلاح را از کجا بدست میآورد، گفت: ” مطمئنا آنها این منابع را از آن سوی خط دور هستند، یعنی افغانستان تهیه میکنند. و موساد و راو(سازمان اطلاعاتی هند) در آنسوی مرز نشستهاند، آنها از حمایت آمریکا برخوردارند. و اکنون آنها یک سازمان دیگر ایجاد کردهاند که راما (سازمان تحقیق و تحلیل ملی افغانستان) نامیده میشود. هندیها به ایجاد این سازمان کمک کردهاند، و کار آن در وهله اول بیثبات سازی پاکستان است. ”
هاموند در تایید اظهارات گل به سفر چند روز قبل ژنرال بسم الله خان محمدی، معاون سابق وزارت دفاع اتحاد شمال در زمان احمد شاه مسعود و رئیس ستاد ارتش ملی افغانستان از سال ۲۰۰۲، به هند اشاره کرد که در آنجا پیشنهاد احداث پنج پایگاه را به هندیها داده بود: سه تا در مرزهای شرقی با پاکستان، یعنی اسدآباد، جلال آباد و قندهار؛ یکی در شنیدند، که نزدیک هرات است؛ و پنجمی نزدیک مزار شریف. به این ترتیب این پایگاهها برای بازی جدیدی که در آنجا آشکار میشود پیشنهاد شدهاند. به عقیده گل ” به همین دلیل است که هندیها، به رغم یک اقتصاد ضعیف شده، به افزایش بودجه دفاعی خود به میزان بیست درصد در سال گذشته و ۳۴ درصد دیگر در سال جاری ادامه دادهاند. ”
رئیس سابق ISIهمچنین به عنوان مدرکی برای طرحهای بیثباتی پاکستان، به حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا به وزیرستان اشاره کرد، که باعث خشم مردم پاتان در این کمربند قبیلهای شده است. او گفت: “این حالت خشم در حال شدت گرفتن است. این آتشی است که روشن شده است و از طریق سازمان اطلاعات هند از آن سوی مرز مشتعل میشود. البته موساد درست پشت سر آنهاست. آنها هیچ دلیلی برای حضور در آنجا ندارند، و شواهد بسیاری موجود است. من امیدوارم دولت پاکستان بزودی برخی از شواهد علیه هندیها را فاش کند. ”
این روزنامهنگار آمریکایی در ادامه نظر گل را درباره کشتهشدن بیت الله محسود، رهبر طالبان پاکستان، در حمله هواپیمای بدون سرنشین آمریکا جویا شده است.به گفته وی : “هنگامیکه بیت الله محسود و بمبگذاران انتحاری او به نیروهای مسلح و نهادهای مختلف پاکستان حمله میکردند، در آن زمان سازمان اطلاعات پاکستان به آمریکاییها میگفت که بیت الله محسود اینجا است. اطلاعات پاکستان سه بار به آمریکا هشدار داد، اما آنها اقدامی نکردند. چرا حالا حمله کرده و او را می کشند؟ ”
وی دلیل کشتن محسود توسط آمریکا را گفتگوهای سری وی و تشکیلات نظامی پاکستان برای رسیدن به یک توافق صلح دانسته و انجام نشدن حمله انتحاری در داخل پاکستان در طول شش یا هفت ماه گذشته را هم شاهدی بر ادعای خود میآورد: ” اگر به خاطر بیاورید مناطق قبایلی ما تاریخچهای طولانی دارد، و هرگاه یک مبارز قبیلهای با حکومت پاکستان به توافق رسیده است، آمریکاییها بدون درنگ به آن هدف حمله کردهاند. یکی از مثالهایی که این رئیس سابق ISI به آن اشاره کرد توافقی بود که در تاریخ ۳۰ اکتبر ۲۰۰۶ در باجور در شرف انجام بود، که در آن هنگام یک هواپیمای بدون سرنشین به مدرسه علمیه منطقه حمله کرد، حملهای که “در آن ۸۲ کودک کشته شدند. ”
هاموند در موضوع مواد مخدر در افغانستان، ادعای رسانههای جمعی آمریکا درباره اینکه طالبان کنترل تجارت مواد مخدر را در دست دارد، رد کرده و مینویسد: ” بر اساس گزارش دفتر مبارزه با مواد مخدر سازمان ملل (UNODC)، عناصر ضد حکومتی، که شامل طالبان هم میشود، درصد نسبتا کوچکی از سود حاصله از تجارت مواد را صاحب میشوند. دو سازمان اطلاعاتی خود آمریکا، یعنی سیا و دیا (سازمان اطلاعات نظامی)، تخمین میزنند طالبان سالانه حدود هفتاد میلیون دلار از تجارت مواد بدست میآورد. در نگاه اول ممکن است پول قابل توجهی به نظر برسد، اما این پول تنها دو درصد از کل سود برآورد شده حاصل از تجارت مواد مخدر را تشکیل میدهد، رقمی که UNODC میزان آن را سال گذشته ۴/۳ میلیارد دلار عنوان کرد. ”
وی راهبرد جدیدآمریکا برای مبارزه با مساله مواد مخدر را که در آن قاچاقچیان مرتبط با شورشیان در فهرست کسانی که باید از بین بروند قرار داده شدهاند، مستثنی کردن تلویحی اکثریت قاچاقچیان عنوان میکند. یعنی آمریکا رقبای قاچاقچیان هم پیمان با نیروهای اشغالگر یا حکومت افغان را حذف و به انحصاری کردن این بازار کمک خواهد کرد.
هاموند با اشاره به ترانزیت مواد مخدر از طریق پاکستان، ایران و ترکیه و همچنین جمهوریهای شوروی سابق به اروپا ، از دست داشتن ژنرال دوستوم – که ماه گذشته مجددا از سوی حامد کرزای به سمت حکومتی خود به عنوان رئیس ستاد فرمانده کل ارتش ملی افغان منصوب شد – و احمد والی کرزای، برادر خود حامد کرزای، در قاچاق مواد مخدر نام برده و از ژنرال گل درباره اینکه چه کسی واقعا مسئول تجارت مواد مخدر افغانستان است، سؤال می کند:
وی در پاسخ می گوید: ” قبل از اینکه طالبان در سال ۱۹۹۴ در این کار مداخله کند، حجم تولید تریاک ۴۵۰۰ تن در سال بود. سپس رفته رفته طالبان نسبت به کشت خشخاش سختگیری کرد. در آخرین سال حکومت طالبان مقدار تولید تریاک به حدود ۵۰ تن در سال رسید. و آن سال ۲۰۰۱ بود. حدود ۵۰ تن تریاک تولید شده بود. حالا، سال گذشته حجم تولید ۶۲۰۰ تن بود. یعنی یک و نیم برابر بیش از مقدار تولید شده در قبل از دوره طالبان. ”
به گفته هاموند او به درستی اشاره کرد که آمریکا در واقع به خاطر کاهش موثر تجارت مواد مخدر به طالبان پاداش داده بود. علاوه بر ۱۲۵ میلیون دلاری که آمریکا ظاهرا به عنوان کمک انسانی به طالبان داده بود، وزارت خارجه ۴۳ میلیون دلار به خاطر تلاشهای ضد مواد مخدر به طالبان داد. ژنرال گل ادامه داد: “البته آنها هم اشتباهات خودشان را داشتند. اما در کل نسبتا خوب پیش میرفتند. اگر آنها در گفتگوهای مفید و سازنده وارد میشدند، فکر میکنم برای افغانستان خیلی خوب میشد. ”
ژنرال گل با بیان اینکه شاید میشد از آغاز جنگ علیه افغانستان جلو گیری کرد، میافزاید: “رهبر طالبان ملا عمر همیشه میگفت که من آمادهام بن لادن را به یک کشور ثالث تحویل دهم تا بر اساس شریعت (قانون اسلامی) محاکمه شود. اما آنها این موضوع را رد کردند. سفیر طالبان در اسلام آباد پیش من آمد و من از او پرسیدم: ” چرا شما این مساله را بررسی نمیکنید، به این خاطر که آمریکا تهدید میکند به شما حمله خواهد کرد. پس شما باید کاری بکنید. ” او گفت : “ما هر کار ممکن را انجام دادهایم. ” او گفت: “سفیر آمریکا در اسلام آباد مرا احضار کرد و این حرف را به من زد. ” او به سفیر آمریکا گفته بود شواهد ارائه کنید. اما او به جز بریدههای جراید چیزی نشان نداده بود. سفیر افغانستان گفته بود “ما نمی توانیم اینها را به عنوان مدرک قبول کنیم، زیرا محکمه پسند نیستند. شما آمادهاید که او را به محاکمه بکشید. شما میتوانید او را در مقر نمایندگی سازمان ملل در کابل محاکمه کنید، اما این دادگاه باید اسلامی باشد زیرا او شهروندی است که تحت قوانین اسلامی قرار دارد. بنابراین ما قبول نخواهیم کرد که او بلافاصله به آمریکا تحویل داده شود، زیرا جورج بوش قبلا گفته است که او را “زنده یا مرده ” میخواهد، بنابراین مجازات او را تصویب کرده است. ” ژنرال گل با اشاره به رد پیشنهاد طالبان به آمریکا مبنی بر محاکمه بن لادن در افغانستان یا تحویل او به یک کشور ثالث گفت، ” من فکر میکنم این فرصت بزرگی بود که آنها از دست دادند. ”
در پایان مصاحبه ژنرال گل مجددا به موضوع تجارت مواد مخدر برگشته و از عبدالولی کرزای، برادر رئیس جمهور بعنوان بزرگترین ارباب مواد مخدر در افغانستان نام برده و با بیان اینکه قاچاقچیان مواد مخدر در قاچاق اسلحه نیز دست دارند، از دخالت مستقیم آمریکا در قاچاق مواد مخدر انتقاد میکند: ” از نظر من ناراحت کنندهترین موضوع این است که هواپیماهای ارتش آمریکا مورد استفاده قرار میگیرند. شما با صراحت گفتید که مسیرهای مواد مخدر از جمهوریهای آسیای میانه و برخی از قسمتهای روسیه به اروپا و آن سوی اروپا منتهی میشوند. اما مقداری از آن مستقیما منتقل میشود. این کار از طریق هواپیماهای نظامی صورت میگیرد. من به دفعات در مصاحبههایم گفتهام لطفا به این اطلاعات توجه کنید، زیرا من یک شخص مطلع هستم. ما هنوز افغانها را در پاکستان داریم، و آنها برخی اوقات با من تماس گرفته و ماجراهایی را گزارش میکنند. و بعضی از آنها خیلی موثق هستند. البته این قضاوت من است. آنها میگویند که هواپیماهای نظامی آمریکا به این منظور مورد استفاده قرار میگیرند. پس، اگر این موضوع حقیقت داشته باشد، واقعا خیلی خیلی ناراحت کننده است.