خبر و دیدگاه

امیرهرات اشتباهات؛ مرگ سیاسی یا ترفند نجات

fahimismaelmohaqeqdostum

جنبش سیاسی موجود در تلاش برای مشارکت فعال در انتخابات دومین دور ریاست جمهوری در افغانستان به مرحله پر تپش و جوشانی نزدیک میشود. مردم برای پایان دادن به سرگردانی و پریشانی خویش ازیک مساله بسیارنگرانند واین مساله نتایج رای آنها ست که در گذشته به بهای هیچ بی ثمر شد.

دوام هفت ساله ی حکومت ناکاره ی تحت حمایت سازمان ملل، نیروهای ایسف و ناتو درکابل، با و جود داشتن انرژی سرشار و امکانات فراهم، درزمینه های مالی و تبلیغاتی دست آورد چشمگیری نشان نداد. ازاین جهت ابهامات کنونی مبنی بر احتمال دستکاری و دستبرد زدن در نتایج انتخابات، آنهارا بسیار دلزده و نا امید کرده است.

موضیعگیری برخی شخصیتهای جهادی، فرماندهان مخالف طالبان و نیز کسانی از حوزه مقاومت در کنار دولت درمانده ی آقای کرزی، تعاملاتی را برمیتابد که بروشنی محلی از ارعاب است. این افراد و اشخاص با روان منفعت طلبانه و معامله گری دربرابر رای و اعتبار مردم، میخواهند برای خویش در قدرت آینده جای مهمتری باز کنند.

اتفاقا همه کسانی که در دولت آقای کرزی طی هفت سال گذشته توهین شدند، رد گردیدند ویا با سبکسری و بی اعتنایی مطلق از سوی حکومت و باند قومی ایشان دور ساخته شدند، اینک با بی محاسبگی، پررویی، وقاحت و درماندگی دوباره در آستان منزلت رزالت زانو زده اند که برای اعتراف به تقصیر از حضور متعفن خویش در سرراه آقا رییس؛ با عذر خواهی، فریاد کنندکه:” خان عالم زنده باد، قدرت خان پاینده باد، حیوان و پاسبان خان را مقام برما چاکران برترباد، که اگر موجب آزار خاطر حضرت امیر الممالک، اشرف المسالک، اقرب معارک، افضل المشارک، احسن المدارک و افخم الکرازک و … شده باشیم!”.

این آقایان آستان بوس عبوس که غرور مردم را درپای نوکر بی اختیار و دلقک نابکار شکستند ازاین شمارند:

اول – تورن اسماعیل خان

رهبرحوزه غرب وامیر مردم هرات، کسیکه دهها دسیسه و حادثه دربرابرش ساختند. فرزندش را کشتند، دشمنانش را برسر قدرت آوردند، برای شکست در کار آیی وتوانایی از حوزه مردم دورش نمودند و چهار بار برای مرگش برنامه ساختند.  اما دیروز با کمال وقاحت و بی شرافتی، مردم هرات را در روز روشن از عقلانیت آنها منحرف نموده و به نوکری شـونیسم و دشمنان خود دعوت نمود.

اینکه این سرافکندگی واین بی غروری از چه امری سرمنشآ دارد، نمیدانم. اما میدانم که، در محاسبه خود بدلیل مخالفت و ناسازگاری با داکتر عبدالله خودرا در دامن دشمن انداخته است. متآسفم که اصطلاح معامله گری را برای خود و مردم دلاور هرات باستانی بدین قیمت خرید. در پایان سیاست نافرجام خود، داکتر اسپنتا را به رهبری خود و حامد کرزی را به سروری خود بالاکشید.

دوم – ملافهیم خان

فهیم خان که برای در خدمت شونیسم قرار دادن کانون مقاومت و پایگاه سلطان واقعی مردم ( شیرپنجشیر (رح )) حتی پس از مرگ او نیز عزت داری میشد، در اوج فداکاری و همراهی با دار ودسته ی باند شونیسم، از دامن دولت رانده شد و در خانه نشینی به بیوه سیاسی بدل گشت.  امروز از مردم پنجشیر، بدخشان و تخار وبغلان و بلخ دعوت میکند که به بی برنامه ترین ونا کاره ترین آدم دنیا یعنی کرزی رای بدهند. برای داکتر عبداله اخطار نمود که، بجز حمایت از نظام تحت رهبری کرزی به هیچ منطق دیگری سرش خلاص نمیشود.

ملا فهیم که جبهه را بابزدلی لومپنانه و با نامردی آشکار رها نمود، معکوسا برای توهینیکه از سوی کرزی شده بود، چون آدم بی ننگ است، احساس گناه هم داشت. برای تلافی گناهیکه  وجودش برای خاطر امیر عالم پیش آورده بود، سر تسلیم و تعظیم بر آستان دشمن برد و به دوستان طعن و به مردم توهین کرد.

سوم – لطیف خان پدرام

این ناخوانده داکتر علوم، که حتی چون زنان به اعتراف از سن وسال خویش نیز صادق نیست، هفت سال عمرش را کمتر نشان داده است تا به دلبری خود مهر تایید بزند و جلوه هیزکوار نشان دهد. او همیشه میگوید که بنفع هیچکسی انصراف نخواهد کرد. اما چون خود حقیر و ناکس است، مردم را به چشم تحمیق نگاه میکند و هر روز و هر ساعت درکنار دشمنان مردم قرار میگیرد. بیوگرافی این نامزد ریاست جمهوری دروغ مطلق است.

برای مردم روشن است که این دلقک بی ثبات گاهی در خانه دوستم کار استخبارات میکند و زمانی هم در کنار فهیم و کرزی بر علیه داکتر عبدالله سرسختانه پیش میرود. رفقای او میگویند که حزب کنگره را باجنبش ملی ادغام نموده است و خودش در بخش تبلیغات دفتر رییس جمهور از سوی فهیم خان و جنرال دوستم کار می نماید. چون اهداف حزب کنگره همین شعار هایی است که داکتر عبداله پیش کشیده است، لذا پدرام از طرح دولت ریاستی و متمرکز فهیم خان و کرزی جانبداری می کند.

اوبرای شکستن رای داکتر عبدالله در بدخشان و تخار همچنان پا فشاری دارد. صرفنظر نکردن او باعث میشود که رای  عبدالله تقسیم شود و کرزی ازاین حرکت سود ببرد. پس در صورتیکه ما میدانیم نتیجه دروغپراگنی پدرام به نفع مطلق کرزی است، این معامله گری را چه بنامیم و آیا خودش نمیداند؟

چهارم – جنرال دوستم

در مورد جنرال دوستم قضیه اندکی فرق میکند. جنرال از سوی زلمی خلیلزاد فریب داده شد و بعد برای روز مبادا؛ نیروهای خودرا به دو بخش تقسیم نمود. هم میخواهد از حامد کرزی اعتبار بگیرد و به سرنوشت غیر قانونی شده اش قانونمندی ببخشد و هم مایل است از شر اشتباه برای آینده راه نجات داشته باشد. او نیز همانند اسمعیل خان، به جنایات جوزجان و حوادث گذشته چشم پوشیده است. برای بی اعتنایی در برابر جبهه ملی نامردانه موضیع گرفت و در آینده نیز باید این اشتباه سیاسی را جبران کند.

پنجم – محمد محقق

محمد محقق را میتوان همانند فهیم لومپن سیاسی خواند. او هر بار با تعصب و کور بینی محض در مسایل موضیعگیری میکند و از دربار حضرت امام السیاسیه باز رانده میشود. فردا به اشتباه خود اعتراف میکند و باز مردم بیچاره هزاره را در منفعت خود معامله مینماید. داستان کوچیها و جنایات دولت در حمایت از آنان علیه مردم مغاره نشین در نقاط کوهستانی و بومی هزاره جات از یادش رفته است. فقط چند دالریکه برای رضای خاطر مبارکش داده اند، دلش گرم است و کارش چوک.


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا