خبر و دیدگاه

نا مرادى انگاره هاى سیاست افغانستان؛ “بینش نا بالغ و منش مبتذل”

 

هنگامه سیاست مانتاج طبیعى خرد و ما حاصل تجربه متعهدانه انسان در راستاى تحقق گزینه هاى  اصولى آن بر دامنه برپاى جامعه ء است که ارزش هاى پایه اى  آنرا کرامت، اخلاق جمع گرایانه ، عدالت، قسط و میزان نسبى فکتور هاى ثابت و حرکت تشکیل دهد.

انسان در  ذات خود موجودى است پرسشگر که ذاتا این پدیده  دال بر این است که گزینه پرسش مبین  ماهیت حقیقت جو  بودن انسان در راستاى خود معرفتى و توسعه دانم هاى آن در جهت رسیدن به مأمول امنیت روان فردى و روان اجتماعیست که انسان در تن دهى بر گفتمان ارزش مدار و هستى ساز است  که بر آن نایل مى آید.

بشر با تکیه بر کتاب  ظاهر”هدایات خداوند” و کتاب مکنون ” ذات بشر” و کتاب تکوین”  فرداد هاى جهان دهکده اى” است که گام بر داشتن در  جهت بناء  را مى آموزد و با تعهد و محور ایمان است که تارک اصل کرامت، انسنه و انس را فرخندگى مى بخشد، شناخت بدون تعهد بالفعل و قوه زا نیست و در نهایت توسعه را بر نتابد ، بل پدید آورنده جمود ورکودى باشد برباد کننده و نیست شونده، چنانکه این هدایت خداوند است که بر عاقلان بشر گوش زد کند(( ولو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسده الارض)).

سیاست فرایندى  است که با خواهر خواندگى آن با اصول اخلاق پایه، منش انسان  از ذلت بگذرد وحقیقت در هیئت عزت بنشیند.

سیاست علمی است که بلوغ انسان جهت کار آن است و انگاره سیاست این است که ذهن ها و قلب ها را بر این رهنمون گردد که فضیلت در عدالت نهفته است و معنى عدالت این است که کج راهى و ابتذال منشى را بر زمین زنیم و عدالت را به حاکمیت مبدل کنیم.

افغانستان قرن هاست که سوگمندانه   خون مى دهد و متعهدانه در مبارزات گرم نخبه ترین فرزندان خود را به قربانگاه مى فرستد ، اما چون ذهنیت ها اسیر اند ومنش ها مبتذل پایان کار همان است که مؤرخ شهیر کشور  مرحوم غبار به تصویر کشیده اند، ما بعد از هر غسل تعمید و طهارت مرزبوم با خون هاى پاک پیراهن چرکین اسارت ذهنى و ابتذال منشى را بر تن مى کنیم و بجاى تعهد بر دامنه نهادینه سازى گفتمان عدالت محور و حقوق شهروند تأمین، بر آویزش گلوبند اسارت بر گردن ها ى نا کاره و قلدر به خود و کرنش گر  به طاغوت بیگانه سبقت را از همدیگر مى ربایم.

گویا سرشت ما همین است که  همیش خود بر خود تیغ کشیم و پشت دست بر همه آن آرمان هاى زنیم که در جهت اعتلاى آنها مام وطن، همه داشته هاى خود را  به پیشگاه پروردگار عدالت ، انس و تجرد به فدیه گرفته است.

منش و روش که پندار هاى قومى و پیشداورى کج باره سیاست منفصل از اخلاق را داعیه خود قرار داده است و با تکیه بر تیغ و تزویر، کبود و چشم سبزان   بخشى  از مام وطن را به جهنم مبدل ساخته اند در سایه نظم غارتگر جهانى و اسطوره غریق و حدت ملى، تمسخر قانون و مال حرام باد آورده و با شعار دهى دروغین افسانه آزادى بیان دارد  ابتذال در منش را عمومیت مى بخشد و پیراهن چرکین مافیایی اندیشى را بار دگر بعد از دورى چند دهه دارد به فرایند عمومى وارد مى نماید.

اما درد آور این است که داعیان عدالت در ایام دورى از شهوت قدرت سرناى کر کننده اى را بنام عدالت  مى دمیدند  اما  در لحظه تصمیم گیرى پاداش مردم مؤمن به حقوق شهروند را با  شبى راه عوض کردن، عملا ارایه داشتند. ماکیاول اندیشان , عدالت ، دین، و گفتمان نشنلیزم قومى در بعد ایجابى را واکذاشتند و جانب جهالت سیاه گرفتند تا منفعت فرد محورانه و اقتدار گرایانه خود را در فضاى ارعاب حاکم در جامعه بیمه کنند و اندکى از مال حرام و گوشه اى از لکه ننگ بدنامى نصیب گردند.

آیا پاداش تلاش پیهم محرومان و زجر کشید گان در ایام ابتلا همین است که باید براى رهیدن از زیر فشار تهدید هاى امریکا و راضى  سازى نفس اماره بسوء به جوانه هاى امید آنها خنجر زد، و براى رسیدن به رفاه زائل و فانى بر رؤیا هاى شیرین آنها براى زندگى بهتر حمله برد و تاریخ را با اراده جزم و تک محور به سیاهى سپرد.

دگر عقلیت جمعی نباید غافل از فرهنگ معامله مافیایی ماند باید قلم بدستان و آنهای که در برابر خدا ، تاریخ و انسان احساس مسؤلیت می کنند ادای دین کنند

و موج بیزاری از غفلت، روزمرگی ، اسارت ، ابزاری برخرد کردن و تجارت خون را به ساحل امن رساند و قلدرانی را که با سرنوشت شان چنین سبکسرانه برخرد می کنند بر جایگاه حقیقی شان نشانند.

باید ثابت ساخت که ما امتدادی از یک مدنیت پرباریم  که مزج  آن با برینیت و تعالى اسلامى  و خرد گراى  توأم با ارزش  محورى و اصول گرای توانسته است  تصویرى از الگوى فرهمندى نه براى جامعه اسلامى ما بل براى سعادت بشریت و تأمین حقوق انسانى در همه جهان دهکده اى انسان ارایه دهد.

نیروهای که امروز در صف مطالبه حقوق ملت و برگشت بسوی ارزش های مدنیتی قرار گرفته اند نباید از یاد برند که آنها در گذشته خطاهای استراتیﮊیکی مرتکب شده اند .

آنها باید به روشنی برای دلجوی از ملت و بیزاری از اشتباهات گذشته اعتماد سازی کنند و عملا با ارایه برنامه های راه کاری و راه بردى  راه  را  برای عدالت  و قسط  هموار کرده و از گذشته شان عبرت گیرند، راه شان را از اسالیب قلدرانه جدا سازند وآگاهانه شعور مردم را پاس داشته  و در جهت توسعه خرد جمعى و فرهنگ مدارا و قانونیت و ارزش گراى گام بردارند.

آنها باید ثابت سازند که به خون شهدا و آرمان اسلامیزه کردن گفتمان عقلى و ارزش مند کردن بینش و روش باورمند اند.

نسل جدید حرکت اصلاحات اسلامى باید در پهلوى ارزش محورى با پدیده ها و عینیت هاى وجود با  چشم باز و خرد بشارت دهنده برخورد نماید و در جهت تابوى شکنى تقدس مابى در حالت انسانى گام بردارد و بر خدا کس را تزکیه ننماید، چون ذات او حاضر وناظر همه امور است.

ما نباید یأس را به خود راه دهیم و بر پایه اینکه دگر فرهنگ معامله غلبه یافته است خود را تسلیم   رکون و آرزو نمایم.

خداوند پاداش آنها اى را که صادقانه درجهت برپاى فضیلت ، زیباى ، عدالت و برازندگى انسانیت گام بر مى دارند فراموش نخواهد کرد، ما عملا جرقه هاى از تعهد و بر گشت به گفتمان اصولى را داریم احساس مى کنیم ” با وجود سیاهى وخلق الساعه گى بعضى ازمتعهدین دیروز که امروز به نحوى حتى براى بیمه کردن منفعت، اصولى پرورشى خود را نیز به پاى بقاى غیر شریفانه در کرسى وزرات بدون ارشاد و امربلمعروف و نهى از منکر  خاضعانه وذلیلانه حق را  به قربانى مى گیرند الحق که همچو جامعه ضرورت به بازگشت به سرشت گمشده دارد ، عزیز ما که سا ل ها دم از شمولیت اسلام مى زد خاضعانه براى خشنودى ارباب قدرت مسجد را جایگاه صیانت از نظریه حاکمیت الهى ندانسته و بى باکانه مسجد را فقط محصور به حوزه عبادات خصوصى فردى مى پندارد بدون اینکه به تاریخ اسلام وسیرت پیامبر و آیه شریفه زیرین تأملى نماید(( قل ان صلاتى و نسکى و محیاى و مماتى لله رب العالمین ..))  ’نباید برای عمومیت یافتن این پدیده تسلیم استعجال شد، بل  پیهم باید بر خاک روبی  حقایق تپید و قلب ها را به پاکیزگی و صفا دعوت کرد.

باید انفصام و الیناسیون را برای همیش دفن تاریخ نمود و با رویه خوشبینانه به اطراف و جهان دهکده نگریست و نه تنها برای خود درد احساس کرد که فریاد ضدیت با طاغوت را در همه برهه ها سرداد و عاقلانه بر اسباب تکیه کرد و  در جهت زدودن نا برابری ها ثابت قدم وارد عمل شد.

کج باره های سیاست افغانستان متاسفانه عینیت های اند تلخ اما نباید فراموش کرد که پاهااز روی ضعف وخوف به آن تسلیم شده اند چون غارتگران نظم حاکم بر جهان همه راه ها را بر آنها بسته اند ، در همچو وضعیت نباید یکسره بر همه تاخت بل باید آنها را کمک کرد که بازبینی جدی در امر بینش تکوینی و معرفتی شان داشته باشند.

امیدوارم با وجود تلخی های طاقت فرسا با در نظر داشت سابقه تصامیم دسته جمعی این ملت در پرتو عقاید حقه ، علائق انسانی و خرد حکیم به شکرانه گی خدا وند جل شأنه  و تاریخ آفتابی و مدنیتی ، این ملت رستاخیز برپا کند وفرهنگ معامله ، خشونت و خودناباوری را برای همیش بدرود گوید.

باید توجه داشت که آرمان  چون  آینه است ” آینه اى حقیقت تمام نما” آرمان باید به جامعه روشنى بدهد ، آینه اى  بى زنگار یعنى ما ” جامعه بدون ما( کلیت انسان)  آرمانى  نخواهد داشت، بیاید براى  اینکه  ما آینه اى تمام نما شویم ، کرامت و حقوق جمعى خود را براى رسیدن به جامعه ایدآل پاس داریم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا