خبر و دیدگاه

سواره ها و پیاده ها

 

با آن که زمان کمی به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری مانده است، اما صف بندی های قطعی هنوز هم رخ نه نموده و در پس پرده ی معاملات، سرگرم آخرین بده بستان ها و نرخ گذاری شخصی و گروهیست؛ هرچند صف بندی هایی که هدف عمده ی طراحان آن، منحصراً برای مشارکت در قدرت و احراز پست و مقام های درشت تر حکومتی است، چیزی جز این نمی تواند در چنته داشته باشد.

بالا گرفتن نسبی تب انتخابات، همان طور که بازار معامله ها و چانه زنی ها را داغ تر کرده است، فرصتی نیز فراهم کرده که خیلی از مردم به بازبینی باورهای شان نسبت به جریاناتی که به آن ها گره اعتماد زده بودند؛ بپردازند.

این روزها هم چنانی که داد و ستدهای سیاسی به نقطه اوج خود می رسد، خیلی از تندیس های خیالی در ذهن مردم نیز در حال فرو ریختن است و این باور قوت می یابد که خیلی از کسانی را که مردم خیال می کردند در مقام رهبری جامعه قرار دارند، دلالانی بیش نیستند که  تنها به درد استخدام از سوی کار فرمایی به نام حامد کرزی می خورند!

 آن دسته از مردمی که سال های پیاپی در بازی های گوناگون و آزمایش و خطا های متعدد رهبران خیالی خویش سرگردان بوده اند، حالا با این حقیقت ملموس و عینی روبرو شده اند که رهبران آن ها قابلیت و توانمندی این را دارند که هنوز جوهر حرف ها و وعده ها و ادعای شان خشک نشده، می توانند چهره بدل کنند و با نقابی دیگر ظاهر شوند و در صف مخالف با جریان هوادار خویش، هم کاسه شوند.

مردم حالا به عینه شاهد اند؛ مسیری که می توانست تصمیم گیری برای بهبود شرایط سیاسی و اجتماعی امنیتی کشور را از خلال مجال اندکی که انتخابات پیش رو می گشود، روشن تر بسازد، چطور با گردش های یک صد و هشتاد درجه ای به عقب بر می گردد.

اهم آنچه از دهان و زبان برخی از رهبران خیالی مردم ما این روزها جاری و ساری می گردد، تنها مجموعه ای از ترفند ها و نیرنگ هایست  که برای مردم تلخ و تکراریست.

رهبران خیالی مردم، یا همان سهم خواهان حرفه ای قدرت که به روشنی از ضعف و سستی خویش  در برابر چوکی های ارگ آگاه اند و طبیعت و شخصیت شان بر آنست که خود را بفریبند، چگونه با این وهم تاب می آورند که می توانند یک بار دیگر موجبات اغفال مردم خسته و به ستوه آمده ی ما را فراهم کنند؟

 این روش ها و تاکتیک های قیم مآبانه، دیگر برای مردم ما رنگ باخته و این مصلحت اندیشی های  شخصی، برای آنان مشمِئِز کننده شده است.

نا رضایتی بسیار شدید مردم از زد و بند هایی که امروز به نام آن ها در بازار سیاست افغانستان رایج شده است، منجر به این رویداد بزرگ گردیده است که جامعه ی ما دیگر یک جامعه ی بی شکل و بی مطالبه ای نباشد که برخی ها با استفاده از اعتماد مردم بتوانند سرنوشت و آینده ی شان را به بهایی اندک بفروشند.

اما نکته ی دیر هضم و قابل تامل درین زد  و بند ها این است که چه اتفاقاتی در پشت پرده ی سیاست افغانستان روی می دهد که به چنین سادگی اراده ها را سست می کند و پیمان ها را می شکند؟

هرچند چنین رویدادهایی در بازار سیاست افغانستان، کالای تازه عرضه شده و فرمول نوظهوری نیست، اما عقب نشینی غیر منتظره کسانی که در چند سال اخیر به دلیل مواضع تند و انتقادهای شدید شان نسبت به عملکردهای آقای کرزی، به بدنه ی رانده شده ی حاکمیت مبدل شده بودند، چطور می شود که یک بار دیگر برای رییس جمهور دست افشانی کرده و به افتخارش هلهله برپا می کنند؟

مگر کسی که تا دیروز به دلیل یک مدیریت بسیار ضعیف و نا کار آمد و فاسد و بحران زا، چوب انتقاد رهبران سیاسی و جهادی بسیاری را می خورد، به یک باره و با کدام معجزه ای به تسخیر دل ها پرداخته و محور انتخاب منتقدین خویش قرار می گیرد؟

منتقدان و ناراضیان دیروز، چگونه می توانند این گونه سنگ حمایت رییس جمهور را به سینه زنند و برایش هورا بکشند و باز هم به چشم های این مردم نگاه کنند؟

مگر همینانی که امروز با تجمع و گردهمایی به مبلغین و مداحان آقای کرزی بدل شده اند، اغلب کسانی نیستند که دامنه ی انتقادات شان از رییس جمهور به قدری وسیع و گسترده بود که امکان هر نوع گفتگو و تفاهمی را به صفر تنزل می داد؟

حالا دهان شان بوی همان انتخابی را می دهد که چند روز پیش؛ همین چند روز پیش برای حذف اش خط و نشان می کشیدند و مدعی بودند که طلیعه شکست قطعی کرزی، در انتخابات ۸۸ روز به روز آشکار تر شده می رود!

به راستی اینان چطور می توانند سرشان را جلو مردم بالا بگیرند و دم از مصلحت و خیر اندیشی بزنند؟

آنانی که با اظهار نظر ها و گردهمایی های خویش، به سر سپردگی  حامد کرزی، صف کشیده اند، هرگز مجوز سخن گویی مردم را ندارد. چه آنانی که بر اریکه قدرت سوار اند و چه کسانی که پیاده در کمین به زیر کشیدن رقبای خود هستند، باید باور کنند که دیگر زمان ارباب رعیتی گذشته و کسی نمی تواند به آرای مردم چوب حراج بزند.

مردم بر مبنای حقیقت، داوری سیاسی شان را می کنند و استراتیژی آینده را اتخاذ می کنند. معامله گران حرفه ای قدرت، امروز  در هر قالب و قاعده ای که قرار می گیرند، نمی توانند از هواداران شان به عنوان ابزاری در چانه زنی های سیاسی خویش بهره گیرند، چه اگر تا امروز این سو استفاده ها توانسته باشد برای طراحان خویش حیاتی مقطعی را در بر داشته باشد، ازین پس مرگی زود رس را برای آنان در پی خواهد داشت؛ با این که سیب وقایع هر روز هزاران چرخ می خورد، اما این پاراگراف قطعا قابل پیش بینی ست که این بار خواست مردم، اهرم و سکو های معامله گران را به زیر می کشد و آنانی را که بی تابانه بر طبل تداوم شرایط امروز می کوبند، به افرادی طرد شده از مبانی قدرت مبدل خواهد ساخت.

هر روز و با گذشت زمان و گرم تر شدن فضای انتخابات و افزایش مشارکت مردم و شکل گیری گفتمان هایی که حول موضوعات و خواسته های مشخص و منافع ملموس ملی پدید می آید، انتظار می رود که افزایش آراْ مردم به سمت جریانی نو، شتاب بیشتری به خود بگیرد.

واقعیتی که فقط صدای تاریخ می تواند آن را در گوش های معامله گران فریاد کند، اینست که اینان با خوش بینانه ترین تحلیل هم نمی توانند تداوم وضع موجود را برای خود فراهم کنند و آن چه که دیگر جای بحث ندارد، اینست که آقای کرزی باید برود و مشارکت آنانی که با وی در یک صف قرار می گیرند، یک خطای نابخشودنیست؛ هم اکنون صدای پای رخدادی شگرف و تکانه ای که سودای تغییر را زنده می کند، اگر چه آهسته اما پیوسته به گوش می رسد و خیلی ها باید باور کنند که برای همیشه این بازی شوم را باخته اند!

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا