اخبار و گزارشات

واژه “اَفپاک”، پارادوکس جدید دولت باراک اوباما

 

به نقل از پایگاه اینترنتی “کامن دریمز “، در واژه نامه مقامات امنیت ملی دولت اوباما سرنام جدیدی وجود دارد با عنوان “افپاک “، که به معنای افغانستان و پاکستان است. این لغت نشان می دهد که دولت تمایل دارد در قبال سیاست و استراتژی درباره این دو کشور رویکردی یکپارچه اتخاذ کند. رئیس جمهور باراک اوباما آنها را به درستی، جبهه مرکزی جنگ علیه تروریسم می بیند، وهمچنین جنبه های مشکل استراتژیک جنگ افغان آنچنان گسترده است که اگر این دو کشور را به هم پیوسته در نظر بگیریم بسیار سودمندتر خواهد بود.
اوباما در حالی وارد کاخ سفید شد که مصمم بود این مناقشه را دنبال کند، و به کرات عنوان کرده بود که نیروهای آمریکا در افغانستان را تقویت خواهد کرد. او همچنین به یک عملیات سری فعال از سوی سیا اشاره کرده بود که به صورت یک جنگ موازی غیررسمی در مرزهای پاکستان جریان دارد. اما اوباما هفته گذشته در برنامه تلویزیونی “شصت دقیقه ” عقب نشست و اعلام کرد باید برای این جنگ یک استراتژی خروج وجود داشته باشد.
اینجا چه خبر است؟ اوباما تازه بر اساس طرح بازنگری سیاست های آمریکا در افغانستان، که در آغاز کارش دستور آنرا داده بود، تصمیم های نهایی را گرفته بود. او این تصمیم ها را به نشست سران ناتو که در ۳ آوریل در استراسبورگ فرانسه برگزار می شود، خواهد برد. رئیس جمهور جدید تلاش خواهد کرد این پارادوکس را با متحدان اروپایی اش حل کند، اما تناقضات سیاست جدید افپاک ممکن است این اقدامات را با شکست مواجه سازد.

میراث بوش
هنگامی که اوباما به صحنه وارد شد، نیروهای ناتو در افغانستان شدیدا گرفتار شورشیان طالبان بودند و میدان را به آنها واگذار می کردند. جنگ افغان در طی سال هایی که بوش زمام امور را در دست داشت پوچ بود، این لشکرکشی به رغم این واقعیت که بوش آن را آغاز کرده بود، اما نادیده گرفته می شد. اوج گیری فاجعه حد اقل از سال ۲۰۰۵ در حال افزایش بوده است. اگر چه در فصل زمستان فعالیت های جنگی تا حد زیادی کاهش میابند اما میزان تلفات جنگی آمریکا افزایش یافته است، و در حال رسیدن به تلفات سال ۲۰۰۸- که پر هزینه ترین سال درتاریخ جنگ افغانستان بوده- و حتی فراتر رفتن از آن است. فرماندهان نظامی در راستای آنچه که در عراق اتفاق افتاد، خواستار افزایش نیروها و افزودن ۳۰هزار نفر به قوای رزمی ایالات متحده بودند. اوباما ۱۷هزار نفر آن را تصویب و آن را پیش پرداخت امنیت افغانستان خواند، اما کل برنامه را رد کرد.
اولین تیپ نیروهای تقویتی هم اکنون اعزام شده اند. دو تیپ باقیمانده نیز مقرر شده اند تا در ظرف چند هفته آتی عازم جنگ شوند. جدیدترین تصمیم اوباما شامل اضافه کردن ۴هزار آمریکایی دیگر است که مخصوصا برای آموزش ارتش و پلیس افغان در نظر گرفته شده اند. روند احیا و بازسازی نیز از طریق تلاش های مشورتی غیرنظامی، عمدتا در قالب تیم های بازسازی استانی در جریان است.
ایالات متحده بزرگترین بخش از ارتش ناتو، موسوم به نیروی بین الملل کمک های امنیتی ایساف را تامین می کند، علاوه بر آن نیروهای مستقل آمریکایی در قالب گروه رزمی مشترک فرماندهی مرکزی ایالات متحده (CENTCOM) در افغانستان مشغول عملیات هستند. فرمانده کنونی نیروهای آمریکا در خاورمیانه و آسیای مرکزی ژنرال دیوید پترائوس که به خاطر مرتب کردن اوضاع عراق از سوی دولت قبلی یک جادوگر محسوب می شد، اکنون علائم آشفته ای ارسال می کند. او ظاهرا در مورد خودداری اوباما از تقویت افپاک به بیشترین میزان، اطلاعاتی را بروز داده بود تا رئیس جمهور را مجبور کند او را تعویض نماید. از سوی دیگر پترائوس – با الهام از تشکیل شوراهای بیداری در عراق- از آغاز گفتگوها با دسته های طالبان حمایت کرده است تا بتواند دشمن را چند دسته کند.
در این اثنا رابرت گیتس وزیر دفاع،که از بازماندگان دوران بوش است، بیشتر سال گذشته را به تشویق و دلگرمی دادن به ناتو سپری کرده است تا فقط تعهد آنرا بیشتر کند. تعداد کل نیروهای مستقر در افغانستان طی سال گذشته از ۴۷ هزار به ۵۵ هزار نفر افزایش یافته است بدون اینکه کوچکترین تغییری در وضعیت جنگ بوجود آورد. اما برخی از متحدان کلیدی ناتو تمایل خود را به خروج از این جنگ ابراز نموده اند. دیگران نیز در کشور خود برای انجام چنین کاری تحت فشار شدید قرار دارند. یکی از اهداف اوباما در نشست سران ناتو این خواهد بود که با استفاده از کانون جدید توجه آمریکا، از تحلیل حمایت بین المللی جلوگیری به عمل آورد.
با این حال تا زمانیکه استراتژی درست نباشد، منابع بیشتر بی فایده است. رویکرد جدید مقابله با شورش، شامل همان عناصر ملت سازی و توسعه محلی است که بوش در اولین مبارزه انتخاباتی خود آنها را رد کرد، و از آنها اجتناب کرد تا اینکه به نظر رسید در عراق تحت فرماندهی پترائوس به موفقیت رسیده اند. فرمانده کنونی آمریکا در افغانستان، ژنرال دیوید مک کیرنان، که اخیرا در برنامه Jim Lehrer’s Newshour مورد مصاحبه قرار گرفت این موضوع را در باتلاق افغانستان یک موفقیت عنوان کرد. او گفت افغانستان در حال دستیابی به امنیت، کنترل و پیشرفت های اجتماعی اقتصادی است، و هر سه اینها به طور جامع در جریان است.
البته تا زمانی که لایه های شرایط کنونی را مورد موشکافی قرار ندهید، همه چیز به نظر خوب می رسد.

کندن پوست پیاز
چشم انداز امنیتی در افغانستان، هر چه قدر هم از آن راضی باشید، اسفناک است. میزان بالای تلفات تنها یکی از شاخص های آن است. حملات در اطراف جاده کمربندی، بزرگراه ملی افغانستان، نسبت به ۲۰۰۷ چهل درصد افزایش یافته است، آمار درگیری ها و حوادث تروریستی برای فصل زمستان به طور غیرعادی بالاست. در اوایل فوریه یک رشته حملات و بمب گذاری های همزمان علیه وزارت خانه های دادگستری و آموزش و پرورش و یک ساختمان اداره زندان ها، کابل را برای چند ساعت فلج کرد. در حوادث دیگر، انفجار خودروی بمبگذاری شده سفارت آلمان را تکان داد و سفارت هند را تقریبا ویران کرد؛ آدم‌ربایان دیپلمات ها را ربوده اند و … با وجود اینکه واحدهای قدرتمند آمریکایی در پایگاه بگرام و شهر کابل حضور دارند، اما پرسنل آمریکایی و آیساف جرات نمی کنند فاصله ۶۰ مایلی بین این دو محل را از طریق جاده طی کنند.
توسعه نیروهای امنیتی افغان، گل سرسبد این استراتژی امنیتی است. مشاوران اوباما از افزایش نیروهای ارتش افغان به ۱۳۴ هزار نفر حمایت خواهند کرد (شوروی ها ادعا می کردند در طی افغانستان ۱۳۰ هزار نفر نیروی محلی تشکیل داده بودند، اما احتمالا بیش از ۶۰ هزار نفر را مجهز نکرده بودند). مشکل دوم این است که تشکیل واحدهای نظامی بدون تامین نیروهای پشتیبانی متناسب با آنها صورت می گیرد. این موضوع باعث می شود حتی پس از تکمیل ارتش افغان، نیاز به ماندن نیروهای آمریکایی یا ناتو در افغانستان وجود داشته باشد. در نقطه ای از این استراتژی، حجم افزایش نیروهای افغان برای سال ۲۰۰۹، برای واحدهای تدارکاتی در سطح رسته تعیین شده بود. از آخر نوامبر تا کنون تنها هفت گردان افغان داری توانایی کامل برای رزم ارزیابی شده اند. تا اواخر سال گذشته، افغان ها یک مرکز فرماندهی ملی که بتواند با نیروهای صحرایی ارتباط برقرار کند، نداشتند. موضوع سوم به فساد فراگیر در افغانستان مربوط می شود. دفتر ذیحسابی دولت، اخیرا اعلام کرد که تکلیف بیش از ۳۷ هزار سلاح که توسط ایالات متحده و ناتو در اختیار افغان ها گذاشته شده بود – ۳۰ الی ۴۰ درصد کل سلاح ها- معلوم نیست. در کل ایالات متحده از یک ارتش در حال توسعه انتظار دارد نبرد علیه طالبان را بر عهده بگیرد، و با ضعف هایی که این ارتش دارد نیاز به کمک های خارجی اجتناب ناپذیر است.
در استراتژی آمریکا، حکومت در افغانستان مانند یک نی نازک است. حامد کرزی رئیس جمهورافغانستان با اتهاماتی مبنی بربی کفایت، فساد و ارتباط با کسانی که با مواد مخدر درگیر هستند، دست به گریبان است و احتمالا دیگر یک شخصیت سیاسی معتبر در این کشور نیست. در رابطه با انتخابات عمومی که برای امسال برنامه ریزی شده بود، مشکلاتی وجود داشته است مبنی بر اینکه ثبت نام از رای دهندگان خیلی کند پیش می رود. مدیریت حکومت ضعیف است، و در بعضی مناطق چنین چیزی اصلا وجود ندارد. نیروهای پلیس با وجود اینکه از لحاظ تعداد زیاد هستند (حدود ۶۵ هزار نفر)، اما از آموزش ضعیفی برخوردارند و کفایت لازم را ندارند. قاچاق مواد مخدر نیز در تضعیف سیستم نقش دارد. حکومت از چنان اعتبار پایینی برخوردار است که بعضی از فرماندهان آیساف ترجیح می دهند بدون ملاحظه آنها دست به عملیات بزنند.

وسوسه بازسازی
ملت سازی و جنبه های اقتصادی اجتماعی استراتژی مقابله با شورش، موضوعاتی هستند که در تخصص تیم های بازسازی استانی (PRT) بوده و از تجربه “آرام سازی ” ایالات متحده در سال های اخیر جنگ ویتنام الهام گرفته شده است. PRT ها مدرسه می سازند، چاه حفر می کنند، معاینات پزشکی انجام می دهند و در توسعه محلی سرمایه گذاری می کنند. اما تلاش های آنها به بیراهه می رود.
افغانستان از کمبود شدید مواد غذایی رنج می برد. کشاورزان قسمت عمده ای از زمین های خود را به کشت خشخاش اختصاص می دهند. تولید محصولات کشاورزی در سال ۲۰۰۸، از میزان آن در سال ۲۰۰۱ – آخرین سال حکومت طالبان- کمتر بود. نرخ بیکاری ۴۰ درصد است و ۵۳ درصد جمعیت زیر خط فقر هستند. کمک های خارجی تغییر عمده ای بوجود نمی آورند، به استثنای جاده کمربندی که کار بازسازی آن رو به اتمام است و ممکن است یک روز شرایط را بهبود بخشد. بخش اعظم فعالیت تیم های PRT در حال حاضر روی آماده سازی انتخابات و ساختارهای دولت محلی متمرکز است.
عملیات های نظامی آیساف و آمریکا بیشتر حسن نیتی را که توسط PRT کسب شده است، از بین می برند. جریان ثابتی از رویدادها وجود داشته است که در آن هواپیماهای آمریکایی با تصور هدف قرار دادن طالبان، به افراد غیرنظامی آسیب رسانده اند. در نتیجه حتی رئیس جمهور کرزای نیز حملات هوایی را که عنصری اساسی از اقدام نظامی است، محکوم کرده است. همچنین نیروهای عملیات ویژه که بدون هماهنگی با مقامات محلی دست به عملیات می زنند، باعث برانگیختن واکنش های منفی در میان افغان ها شده اند.

مسئله پاکستان
در این اثنا مرکز قدرت طالبان (و القاعده) در پاکستان خارج از دسترس نیروهای آمریکایی است. یک شبکه پیشرفته نظارت مرزی کوشید از نفوذ شورشیان به داخل افغانستان جلوگیری کند، اما به نظر نمی رسد این کار از تلاش های مشابه آمریکا در ویتنام، و فرانسه در الجزایر موفق تر باشد. فشار بر پاکستان در مورد اقدام علیه شورشیان نتیجه کمی داشته است. بدتر، تعادل ظریف نیروهای سیاسی در پاکستان، عامل مهمی در جلوگیری از نیل به موفقیت در این زمینه است. در واقع ادعاهای مکرری وجود داشته است که دستگاه اطلاعاتی پاکستان در حقیقت به طالبان کمک می کند و این ادعاها به طور فزاینده ای عینیت می یابند. عملیات سری سیا که از هواپیماهای بدون سرنشین جهت حمله به اهداف شورشی استفاده می کند، بهتر است مورد بررسی دقیقتری قرار بگیرد؛ همین قدر کفایت می کند که بگوییم این موضوع در پاکستان به اندازه عملیات های هوایی آمریکا در افغانستان جنجال برانگیز شده است. “تیراندازی های تفریحی ” ما را در جنگ افغان به پیروزی نمی رساند، بلکه ممکن است منجر به بی ثباتی در کشور متحد آمریکا شود.
به طور خلاصه، افپاک برای دولت اوباما یک پارادوکس است. در حال حاضر هیچ طرحی روی میز وجود ندارد که راهی مطمئن پیش روی ما بگذارد. احتمال حصول معیارها کم است، که باعث می شود تردیدهای اوباما در مورد یک استراتژی خروج متبلور شوند. هنگامیکه این اتفاق بیافتد، سنگینی تعهدات آمریکا و فضای شدیدا محدود برای انتقال نیروها، هرگونه عقب نشینی را مشکل خواهد ساخت- اگر نگوییم غیرممکن. این مشکل برطرف نمی شود. بلکه در حال بدتر شدن است. 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا