خبر و دیدگاه

برنامۀ سیاسی ابوالحسن ماوردی

khawernia
احمد ذکی”موسی”

این بخش، با بخش های دیگر، از نگاه زمانی ونویسنده اش متفاوت است – گرچه در بخش های دیگر به عنوان منبع از آن استفاده شده است- به گونه ای که این بخش از نگاه زمانی به قرن پنجم هجری بر می گردد، ونویسنده اش هم علامه ابوالحسن ماوردی است، ومن جز تهیه وتقدیم کار دیگری نکردم.

ابوالحسن (۳۶۴-۴۵۰ هـ) یکی از علمای برجسته ای است که میان تدریس سیاست وبه کار انداختن آن، ومیان علم وسیاست جمع کرده است، پس ایشان از جملۀ امامان اندیشه وفقه واصول اند، ودر این زمینه ها تالیفات ونوآوری های متعدد ومتنوعی دارند. ایشان مدت طولانی ای را در تدریس علوم اسلامی در بغداد وبصره سپری کردند، ونیز متولی منصب قضا شده وزمان زیادی مشغول این وظیفه بوده تا اینکه لقب “اقضی القضاه” را ازآن خود نمودند. وهمچنان به عنوان سفیر دولت عباسی برای اصلاح وایجاد همآهنگی میان ولایت های این دولت کار کردند…

ومشهورترین تالیفات ایشان قرار ذیل است:

ادب الدنیا والدین، اعلام النبوه، الحاوی الکبیر، والاقناع. که کتاب اخیرشان خلاصۀ کتاب الحاوی الکبیر می باشد.

واز مشهورترین کتاب های وی در حوزۀ سیاست وعلوم آن، کتاب های زیر اند:

قوانین الوزاره وسیاسه الملک، نصیحه الملوک، تسهیل النظر وتعجیل الظفر والأحکام السلطانیه.

ماوردی در باب چهارم کتاب( ادب الدنیا والدین)، به اصولی پرداخته که صلاح امت وتوانائی دینی ودنیویش به آن بستگی دارد. ودرابتدای این کتاب خاطر نشان کرده که اصلاح همه جانبه باید در یک زمان وبه سطح فردی واجتماعی صورت گیرد. وهرگونه اصلاح یک جانبه منتج به نتائج مثبت نخواهد شد.

از منظرایشان اصلاح وپیشرفت اجتماعی برشش پایه استوار است که عبارت اند از:

  1. دینِ دارای پیرو، که با آن بتوان به صلاح ذاتی ودرونی دست یافت، وچنین اصلاحی جز با قوت ایمان تحقق نخواهد یافت.
  2. قدرتی قوی واطاعت شده که با آن بتوان به وحدت واتفاق نظر دست یافت.
  3. عدالت کامل که بتواند جایگاه قدرت را تقویت کرده وباعث همبستگی اجتماعی گردد.
  4. امنیت عمومی که با آن مردم به اطمینان وآرامش برسند ودر سایۀ آن به برنامه ها وکارها وپروژه های خود رسیدگی کنند.
  5. خیر ورفاه، که با آن دل ها گشایش یابد واخلاق ومعاملات وروابط، نیکو گردد.
  6. آرزوی بزرگ، که از دریچۀ آن مردم به آینده نگاه کنند وبرای آن بیشتر از نیازها ومصلحت های زودگذر خویش کار وتلاش نمایند، ونسل ها، یکی پی دیگری آمده وپسینیان به تکمیل کارهایی بپردازند که پیشینیان آن را شروع کرده بودند.

اما صلاح وسعادت فرد با سه اصل ذیل می تواند تحقق یابد:

  1. صلاح با خویشتن وبا دیگران.
  2. روابط اجتماعی استوار بر دوستی ومحبت.
  3. امکانات مادی که بر آورندۀ نیازها ودفع کننده بلاها باشد.

ماوردی – رحمه الله- گوید:” بدان که صلاح دنیا به دوگونه معتبر است:

نخست: اموری اند که کار دنیا با آن ها سروسامان می گیرد.

دوم: اموری اند که کار اهل دنیا با آن سروسامان می گیرد.

این ها اموری اند که صلاح هرکدام بستگی به صلاح دیگری دارد، واگر حال انسان خوب باشد اما امور دنیا در وضعیت بد وناهنجاری قرارداشته باشد، در چنین حالتی حتماً فساد دنیا واختلال آن باعث اختلال وضعیت هر انسانی می گردد.

واگر دنیا دروضعیت خوبی قرار داشته باشد اما انسان دارای وضعیت خوبی نباشد در چنین حالتی بازهم صلاح دنیا باعث خوشبختی واحساس لذت از زندگی نمی گردد، برای اینکه آنچه برای انسان قابل اهمیت است دنیای خودش است، وصلاح دنیا وفساد آن بستگی به وضعیت خود انسان دارد.

وآنچه باعث می شود تا دنیا به سوی صلاح گام بردارد ونظم وهمآهنگی بر آن حاکم شود شش چیز است که آن ها به مثابۀ پایه هایی – دارای شاخه ها- برای صلاح دنیا پنداشته می شوند که عبارت اند از: دین دارای پیرو، قدرت قوی، عدالت شامل، امنیت عمومی، خیر ورفاه وآرزوی بزرگ.

پایۀ اول: همانا دین دارای پیرواست، واین باعث می شود تا مردم از شهوت ها منصرف شده ودل ها میلی به ارادۀ شهوات نداشته، تا بدینوسیله بر باطن غالب آیند وبر وجدان ها زاجر وبر دل ها در خلوت وجلوت مراقب ودر بلاها نصیحت گر.

ورسیدن به این امور میسر نخواهد شد مگر درسایۀ دین ودر روشنائی تعالیم دینی. به همین اساس، دین قوی ترین پایه ومفیدترین وسیله ای است که می توان با آن امور دنیا را سروسامان بخشید.

به همین اساس خداوند از بدو خلقت تا به امروز انسان های عاقل را بدون مکلفیت های شرعی وباورهای دینی رها نکرد، تا به باورهای دینی منقاد بوده وآراء ونظریات شان باعث سردرگردانی آن ها نگردد وتسلیم احکام الهی باشند تا خواهشات نفسانی آن ها را به بیراهه ها سوق ندهد…

پس ثابت شد که دین از نیرومندترین پایه ها واصول در صلاح دنیا بوده وتنها چیزی است که می توان به وسیله آن به سعادت آخرت نیز دست یافت.

وآنچه که با آن صلاح دنیا وآخرت به دست می آید، سزاوار آن است که خردمندان به آن بچسپند واز آن محافظت کنند، وبرخی از حکماء گفته اند: دو دانش وجود دارد: دانش شریعت ودانش سیاست.

دانش شریعت آن است که باعث ادای فرض گردد ودانش سیاست آن است که باعث آبادانی زمین گردد.

وهردوی این ها بر می گردد به عدالتی که سلامت قدرت وآبادانی شهرها، به آن بستگی دارد؛ برای اینکه کسی که فرضی را ترک می کند برنفس خویش جفا کرده، وکسی که زمینی را تخریب می کند بر دیگران ستم روا داشته است…

وپایۀ دوم: توانائی بسیار است، زیرا با داشتن آن خواهشات نفسانی مختلف باهم می پیوندند، واز ترس آن دل های متفرق، گردهم جمع می شوند ودستان تجاوزکار قطع می گردند واشخاص غارتگرازهیبت آن ازجرم وجنایت دست نگه می دارند؛ زیرا در طبیعت آدمی تمایل به غلبه بر دیگران وانتقام از دشمنان نهفته است، ومردم هم تا زمانیکه مانع قوی ای آن ها را از این اعمال باز ندارد دست بردارنده نیستند وآن مانع همانا توانائی است…

و بر شاهان امت اسلامی هفت چیزلازم است:

اول: حفظ دین از تحریف وتبدیل، وتشویق دیگران برای عمل به آن بدون اهمال.

دوم: پاسداری از حریم امت اسلامی در برابر دشمنان دین وباغیان نفس ومال.

سوم: ساخت وساز شهرها وراه ها با تکیه بر مصالح آن ها.

چهارم: اندازه گیری دارائی های به دست آمده وتوزیع آن مطابق راه وروش دین بدون کمی وکاستی.

پنجم: اجرای احکام میان صاحبان دعوا ورفع خصومت از میان ایشان تا اصول انصاف برقرار گردد، نه ظالمی تعدی کند ونه مظلومی دربماند.

ششم: اقامۀ حدود یعنی کیفر دادن گناهکاران تا حقوق بندگان خدا از اتلاف واستهلاک محفوظ بماند.

هفتم: نصب کارگزاران وگماشتگان آزموده وشایسته.

هرگاه شاهان وقدرتمندان این هفت چیز را انجام دهند، با این کارشان حق خدا را در برابر مردم خویش ادا کرده  وبرمردم لازم است تا از ایشان اطاعت نموده و خیرخواه شان باشند وچنین زمامدارانی مستحق محبت ودوستی آن ها اند.

اگر زمامداران درادای وجائب خود کوتاهی کردند وآن را طوریکه لازم وواجب بود انجام ندادند، در این صورت، ایشان مورد مواخذه ومحاسبه قرار می گیرند ومردم هم از ته دل به آن ها محبتی نداشته وهر از گاهی منتظر فرصت اند تا عصیان ونافرمانی خویش را اعلان کنند.

پایۀ سوم: عدالت کامل است، برای اینکه اجرای عدالت باعث ایجاد الفت واطاعت می گردد وبا عدالت است که شهرها آباد می گردند وسرمایه ها رشد می کنند وزاد وولد بیشتر می گردد وشاه هم درامنیت وآرامش بسر می برد.

زمانیکه مرزبان، حضرت عمر را خفته بر حصیری دید گفت: عدالت کردی به امنیت رسیدی وخواب نمودی.

آنچه که زمین را به تباهی می کشاند ووجدان خلق را فاسد می کند همانا ظلم وستم است؛ برای اینکه ظلم پایانی وهدفی در پیش ندارد، وهر پاره از آن بخشی از فساد است تا اینکه به اکمال برسد.

از رسول خدا روایت است که فرمود:” بدترین توشه برای آخرت ظلم بر بندگان خدا است”.

وفرمود:” سه چیز باعث نجات وسه چیز باعث تباهی می گردد:

سه چیزی که باعث نجات می گردد: عدالت در زمان خشم ورضا، وترسیدن از خدا دراشکار وپنهان، ومیانه روی در زمان ثروتمندی وفقر است.

وسه خصلتی که نابودکننده اند: بخلى است که از آن پیروى شود، وخواسته هاى نفسانى که بدان عمل شود و خودپسندى”.

پایۀ چهارم: امنیت عمومی است که با آن نفس ها اطمینان می یابند وهمت ها شگوفا می گردند وآدم های بی گناه به آرامش دست می یابند وناتوانان به آن انس می گیرند.

کسی که در خوف وهراس است احساس راحت نمی کند وکسیکه می ترسد آرامش ندارد.

برخی از حکیمان گفته اند: امنیت گواراترین معیشت است وعدالت تواناترین لشکر؛ برای اینکه ترس، مردم را از مصالح شان باز می دارد واز تصرف شان منع می کند واز اسباب معیشت که پایه های زندگی برآن استوار است نگه می دارد؛ زیرا امنیت از نتائج عدالت است وظلم از نتائج بی عدالتی.

پایۀ پنجم: خیر ورفاهی است که شامل حال ثروتمندان وکم درآمدان گردد، در این صورت مردم کمتر به همدیگر حسد می ورزند وکینۀ ناداری از آن ها زدوده می شود ورفاه، شامل حال همه گان گردیده وپیوند ها مستحکم تر شده وکمک ویاری به دیگران بیشتر می گردد.

واین از نیرومند ترین انگیزه ها برای صلاح دنیا وانتظام احوال آن است، برای اینکه رفاه، آدمی را بسوی ثروتمندی وثروت به امانت داری وسخاوتمندی می کشاند.

حضرت عمر به ابوموسی اشعری نوشت که: قاضی تعین مکن مگر صاحبان حسب ومال را، برای اینکه صاحبان حسب ازعواقب خویش درهراس اند، وصاحبان مال علاقه ای به مال ودارائی دیگران ندارند.

یکی ازعلمای سلف گفته است که: من خیردنیا وعقبا را در تقوا وغنامندی، وشردنیا وعقبا را در بدکاری وفقریافتم.

پایۀ ششم: آرزوهای بلند وبالا است، که با آن می توان به چیزهائی دست یافت که عمر آدمی در بدست آوردن آن کوتاهی می کند، وباعث می شود تا آدمی برای بدست آوردن چیزهائی برنامه ریزی کند که امید بدست آوردن آن در زندگی خود شخص امکان پذیر نیست.

اگر گذشته گان برای آیندگان برنامه ریزی نکنند، اهل هر زمانی مجبوراند تا برای بدست آوردن نیازمندی ها خویش مانند: مسکن واراضی زراعتی و… کار را از نو شروع کنند، وچنین کاری خالی از مشقت وتکلیف نیست.

به همین منظور خداوند بندگان خود را همراه با امید وآرزو خلق کرد تا بدین وسیله دنیا آباد گردد وآبادانی نسل به نسل ادامه یابد وپسینیان کار پیشینیان را تکمیل کنند، ونظم دنیا با گذشت زمان وسپری شدن ایام ومرور قرن ها متمادی نظم بیشتر والتئام نیکوتر یابد.

اگر آرزوهای بلند آدمی نبود، کسی بیشتر از نیاز روزانۀ خود کاری نمی کرد وتلاشی نمی نمود واین باعث می شد تا میراث گذشتگان جز خرابی وویرانی به نسل های بعدی چیزی دیگری نباشد، وادامۀ این روند باعث بدتر شدن وضعیت شده ودنیا طوری به بار می آمد که گیاهی درآن نمی روئید وزنده جانی در آن نمی زیست.

از پیامبر خدا روایت است که فرمود:” امید، رحمتی الهی برای امت من است، اگر آرزو نمی بود هیچ برزگری درختی نمی نشاند وهیچ مادری کودکی را شیر نمی داد”.

با این پایه ها وقواعد ششگانه است که کار دنیا سامان گرفته وامورش نظم می یابد، اگر این قواعد به طور کامل تطبیق گردد، دنیا هم به طور کامل بسوی صلاح ونیکوئی حرکت خواهد کرد.

اما آنچه که باعث صلاح حال انسان می گردد سه چیز است، که با در نظر گرفتن این اصول وقواعد، وضعیت انسان خوب شده وکارش رونق می گیرد که عبارت اند از:

نفس فرمانبرداری که بسوی رهیابی حرکت کند واز گمراهی دست کشد.

والفت کاملی که دل ها را بسوی خود بکشاند وبدی ها را دفع کند.

ومادیات کافی ای که نفس آدمی با داشتن آن به آرامش برسد وفقر وبینوائی مرفوع گردد.

نویسنده: ابوالحسن ماوردی

برگردان به فارسی: احمدذکی “خاورنیا”

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا