خبر و دیدگاه

شریعت اسلامی از مفهوم تا تطبیق

khawernia
احمد ذکی”موسی”

امروز در سرتاسر جهان اسلام جدال وکشمکش های ناخوشایندی پیرامون قضیۀ تطبیق شریعت ساری و جاری است. پاره ای ازاین کشمکش ها به نخبه های سیاسی وفرهنگی برمی گردد؛ طوریکه آن ها به دوگروه عمده تقسیم شده و در کشکمش های سیاسی وفرهنگی نقش اساسی دارند که یکی از آن ها را می توان  حرکت دینی ودیگری را می توان حرکت مدنی (وگروه سکولاریست های نوگرا) مسمی کرد. اما بخشی از این کشمکش ها بر می گردد به التباس وغموضی که در مفهوم شریعت وتطبیق آن در ذهن ها نقش بسته است.

گروه های موافق ومخالف تطبیق شریعت، هردو، دچار التباس شده اند؛ طوریکه در حوزه های فرهنگی وسیاسی برداشت ها وتصورات ناقص وزشتی ازمفهوم شریعت وتطبیق آن بوجود آمده است. واین چنین برداشت ها وتصورات باعث پدید آمدن مشکلات وکشمکش های متعددی شده که می توان آن را با شناخت درست شریعت ومحتوای آن کاهش داد ویا جبران کرد.

وبه خاطر همین درآمیختگی ها است که برخی ها شریعت وتطبیق آن را مطابق راه و روش خویش تصور می کنند، وبا اعتماد به تصور آن ها، چنین ادعا می کنند که شریعت اسلامی جز درعصر پیامبر ونسبتاً درعصر خلفای راشدین در زمان های دیگر مورد تطبیق قرار نگرفته است. وبا این سخن می خواهند به این نتیجه برسند که شریعت اسلامی قابل تطبیق در عصر وزمان ما نیست؛ برای اینکه ارمانگرا است ویا اینکه نمی تواند پاسخگوی مشکلات جهان نوین باشد ویا اسباب دیگری. مهم اینکه – ازمنظر این گروه-  تطبیق شریعت دیرزمانی است که متوقف شده ودر برابر پیشرفت ها ودگرگونی ها نتوانسته بیشتر دوام بیاورد. پس چگونه می توان پس از چهارده قرن توقف، امروز ان را دوباره به اجرا گذاشت؟!

وکسان دیگری نیز به این باوراند که احکام شریعت، متسم به ابتدائیگری، عقب ماندگی ووحشیگری است؛ به همین لحاظ از آن تنفر نشان داده واحیاگران آن را نیز بد دیدند. این مردم – طوریکه شنیدند ودیدند- شریعت را عبارت از قصاص وحدود وشمشیر وخون دانسته وبرگشت به آن را در عصر تمدن ومدرنیته وحقوق بشر، برگشت به وحشیگری دانستند.

وبا در نظر گرفتن برداشت های گذشته از شریعت وتطبیق آن، برای برخی از دینداران ودعوتگران آشکار گردید که تمام حکومت ها وجامعه های اسلامی (درسابق) امروز شریعت الهی را ترک کرده وتطبیق آن را معطل ساخته وبه آن علاقه ای نشان نمی دهند. وبرخی از آن ها راه افراط در پیش گرفته وگفتند که اکثر مردم وکشورهای اسلامی مرتد شده اند. واز همین جا است که کراهیت ونفرت وآشفتگی شان نسبت به مردم وحکومت های شان بیشتر شد. ومنتج به نتائج ناگوار وعکس العمل های خطرناکی شد که امروز آثار آن جوامع اسلامی را تهدید می کند.

پیش از اینکه در ارتباط به قضیه شریعت وتطبیق آن در عصر حاضر چیزی بگویم ناگزیرم تا از معنا ومفهوم شریعت سخن گویم.

  • مفهوم شریعت

در بخشی از مطالب گذشته گفتم که در بسیاری از قضایا ومفاهیم اساسی برای درک حقیقت آن ها مجبوریم تا به گذشته ها وابتداها بر گردیم … اینک به ابتدا بر می گردیم.

مادۀ ” ش ر ع ” که از آن واژه های شریعت، شرعه، وشرع ساخته شده، شامل تمام آن چیزهایی است که خداوند برای بندگانش از قبیل: باورها، عبادات، اخلاق، آداب، واحکام عادات ومعاملات فرو فرستاده است. ودر پیشاپیش چیزهایی که خداوند به عنوان شریعت وقانون فرستاده باورهای دینی وعبادات است. چنانچه خود می فرماید: ( شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحاً وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ) (الشوری:۱۳).” خداوند آئینی را برای شما ( مومنان ) بیان داشته و روشن نموده است که آن را به نوح توصیه کرده است و ما آن را به تو وحی و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش نموده ایم .( به همه آنان سفارش کرده ایم که اصول ) دین را پابرجا دارید و در آن تفرقه نکنید و اختلاف نورزید”.

(أَمْ لَهُمْ شُرَکَاء شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّینِ مَا لَمْ یَأْذَن بِهِ اللَّهُ) (الشوری:۲۱) ” شاید آنان انبازها و معبودهائی دارند که برای ایشان دینی را پدید آورده اند که خدا بدان اجازه نداده است”.

سدی رحمه الله در تفسیر این قول خداوند که فرمود:( شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحاً) گفت: آن تمام دین است”.

اما واژۀ “شریعت” در قرآن کریم یک مرتبه ذکر شده است وآن هم در این قول خداوند که می فرماید:(ثُمَّ جَعَلْنَاکَ عَلَى شَرِیعَهٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاء الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ)(الجاثیه:۱۸).” سپـس ما تو را برآئین و راه روشنی از دین قرار دادیم . پس، از این آئین پیروی کن و بدین راه روشن برو و از هواها و هوسهای کسانی پـیروی مکن که آگاهی ندارند”.

وهمانند این واژه که لفظ “شرعه” است در این قول خداوند آمده است که 🙁 وَأَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَهً وَ مِنْهاجاً)(المائده:۴۸) “ما این کتاب آسمانى را به حق بر تو نازل کردیم در حالى که کتب پیشین را تصدیق کرده و حافظ و نگاهبان آنها است پس طبق احکامى که بر تو نازل شده است در میان آنها داورى کن و از هوا و هوسهاى آنها پیروى مکن و از آنچه به حق بر تو نازل شده است روى مگردان وبراى هر کدام از شما آئین و شریعت و طریقه و راه روشنى قرار دادیم “.

امام طبری می گوید:” شرعه عین شریعت است وبه شِرَع جمع می گردد. وجمع شریعت شرائع است اما اگر شرعه را به شرائع هم جمع کنیم درست تر ونیکوتر خواهد بود؛ برای اینکه در معنا شرعه وشریعت یکی اند”.

قرطبی گوید:” شرعه وشریعت: راهی است که به آن نجات حاصل شود، وشریعت در لغت: راهی را گویند که به آب منتهی می شود. وشریعت آن چیزی است که خداوند برای بندگانش از دین سنت گذاشته است. وشارع به راه بزرگ گفته می شود. پس شریعت در لغت: به معنی راه بزرگ ومستقیم را گویند.

وشریعت در استعمال قران معادل “دین ” است ودین همانا راه راست است. (واینکه دین را شریعت میگویند از آن نظر است که به حقایق و تعلیماتى منتهى میگردد که مایه پاکیزگى و طهارت و حیات انسانى است). تمام آنچه که می توان در این زمینه گفت این است که شریعت به اعتبار واضع آن که حضرت باریتعالی است شریعت است و اوست که فرمود( شرع لکم …) اما استعمال “دین” به اعتبار کسانی است که از آن اطاعت می کنند یعنی انسان ها.

با در نظرداشت معنای گسترده وفراگیری که شریعت دارد، امام ابوبکر آجری(متوفی ۳۶۰ هـ) کتابی زیر عنوان (الشریعه) تالیف کرد و بیشتر موضوعات ومسائل این کتاب به عقیده وتربیت بستگی دارد.

وپس از ایشان مفکر وفیلسوف جهان اسلام راغب اصفهانی (متوفای ۵۰۰ ویا ۵۰۲هـ) کتاب مشهور خویش را تحت عنوان (الذریعه الی مکارم الشریعه) تالیف کرد واین کتاب در بارۀ فلسفه اخلاق وتربیت نوشته شده است. راغب اصفهانی به این باور است که تهذیب نفوس وخِردها واخلاق، شالودۀ شریعت ومکارم آن به حساب می آید. وی مکارم شریعت را چنین تعریف می کند:” مکارم شریعت: همانا حکمت، عدالت میان مردم، بردباری، احسان وفضل است. وهدف شریعت: رسیدن به بهشت برین است. وپیش از رسیدن به بهشت برین وظیفۀ مکارم شریعت در سه هدف بزرگ خلاصه می شود وآن ها عبارت اند از: عمارت، عبادت وخلافت “. وی می گوید:” هر آن کس که صلاحیت خلافت وعبادت وعمارت زمین خدا را نداشته باشد چهار پایان از وی بهتر اند”.

این بود مفهوم شریعت واهداف ومقاصد آن که با بررسی در نصوص قرآن وزبان عرب معنی نخستین آن را دانستیم.

با توسعه ودامنه دارتر شدن علوم ومعارف بشری وتقسیم بندی های آن به تخصصات علمی مختلف، کاربرد اصطلاحی شریعت بوجود آمد. واین هم پرواضح است که استعمال اصطلاحی عادتاً باعث تنگ تر شدن مدلولات الفاظ گردیده وبه گونه ای بر برخی از مدلولات لغوی آن محدود می شود.

از جمله معانی اصطلاحی خاصی که لفظ “شریعت” درآن به کار رفته اصطلاح اهل تصوف است؛ طوریکه آن ها “شریعت” را در مقابل “حقیقت” به کار می برند. پس معنای “شریعت” در چنین مواردی دالّ بر مکلفیت ها وضوابط شرعی ظاهری ای است که عموم مردم به انجام آن مکلف اند.اما “حقیقت” همانا گوهر وباطن واسراری است که بندگان خاص خدا مانند: عابدان وزاهدان وعارفان به کنه آن پی برده وآن را درک می کنند… با چنین تقسیم بندی ها بود که اصطلاح علم ظاهر وعلم باطن بوجود آمد وبر اساس آن تفاوت میان وظیفۀ فقه ووظیفۀ تصوف پدیدار گشت. اما آنچه انکار ناپذیر است این است که تمام این اصطلاحات وتقسیم بندی ها عارضی اند ونباید مانع دانستن معانی ومفاهیم شرعی آن گردند. وبر ما لازم است تا این اصطلاحات را طوری بکار ببریم که در نصوص شریعت به کار رفته وعلمای متقدمین آن را به کار برده اند. ورایج ترین کاربرد اصطلاحی شریعت، استعمال آن برای دلالت – به طور خاص- به احکام عملی در دین است. یعنی تمام آنچه به غیر از عقائد می باشد. با حفظ تمام حوزه های تشریعی عملی که در دین وارد شده که از جمله آن ها عبادت های ظاهری وباطنی واخلاق وآداب می باشد. شریعت به این معنا به جز عقیده، تمام دین را فرا می گیرد. وبر همین اساس این عبارت ” اسلام عقیده وشریعت است” هم پدید آمد.

این معنا دیرزمانی است که میان علما رواج یافته اما هرگز معنای نخستین را که فراگیرتر است لغو نکرده است. چنانچه شریعت وشرع همواره شامل تمام حوزه های تشریعی بوده است.وحوزۀ “شریعت” بر اساس معنای اصطلاحی آن تقریبا همان حوزۀ “فقه” بوده وتنها با یک تفاوت می توان میان این دو تفکیک نمود وان این که “شریعت” به احکام وقواعد شرعی ای اطلاق می گردد که منزَل ومنصوص وصریح باشد. درحالیکه “فقه” یا علم فقه به طور خاص به آن احکامی گفته می شود که توسط علما ومجتهدین از نصوص شرعی استنباط شده باشد.

درعصر حاضر کاربرد اسم “شریعت” لاغرتر از گذشته ها شده به ویژه پس از اینکه تعبیر به لفظ ” تشریع اسلامی” به همان سبک وروش تشریع به معنای حقوقی آن متداول ومروج گشت.وهمین طور لفظ “شریعت” و” تشریع اسلامی” بر تشریعاتی به کار می رود که زندگی عمومی را تنظیم می کند. واین اصطلاح را علامه عاشور نیز به کار برده است همانگونه که می گوید:” اصطلاح من این است که هرگاه لفظ “تشریع” را به کار می برم هدفم تنها شئ مشروع نیست، بلکه هدفم قانون امت است، به همین لحاظ مندوب ومکروه مراد من نیستند. واز منظر من احکام عبادات سزاوار این است که به آن ها احکام دیانت اطلاق شود”.

به همین اساس معانی “شریعت” مساوی ومقابل معنای قانون گشت واز همین جا بود که مقایسه ورویارویی میان “شریعت اسلامی” و”قوانین وضعی” پدیدارشد. وبه این رویارویی دمیده شد تا اینکه مبدل به خصومت ورقابت گردید به ویژه پس از آن که احکام شریعت – مدنی وجزائی- به نفع قوانین وضعی از صحنه رانده شد. وکار به جایی کشید که علامه علال فاسی از کشمکش میان “شریعت اسلامی” و “شریعت استعماری” در کتابش بنام (دفاع عن الشریعه) سخن به میان آورد.

در بحبوحۀ “پاکسازی تشریعی” که دولت های استعماری راه اندازی کردند وشبانه روز برای آن تلاش کرده ومی کنند درجۀ حساسیت در برابر این حرکت بیشتر وبیشتر گردید وحتی این حساسیت پارۀ از نهضت اسلامی وانگیزه برای آن شد، وشعار” تطبیق شریعت ” ازهمین جا سرداده شد، وهدف از شریعت در این شعار همان شریعت به معنای تنگ آن که عبارت ازقوانینی بود که دولت ودادگاه ها با آن سروکار داشتند؛ چرا که استعمارهمینگونه قوانین اسلامی را از صحنه دور کرده بود.

واز اینکه بارزترین قربانی” پاکسازی تشریعی” حوزۀ تشریعات جزائی بود، عکس العمل مسلمانان هم تاکید بیشتری براین حوزه کرد وآن را فربه تر از آنچه هست ساخت. واینگونه عملیۀ محدود سازی مفهوم وتطبیق شریعت به تطبیق عقوبات جزائی اسلام صورت گرفت. و”حدود شرعی” رمزی برای تطبیق ویا رمزی برای تعطیل شریعت گردید.

فشرده کلام اینکه: معانی خاص ومحدود کنندۀ مفهوم شریعت، مناسب است که در سیاق وحوزۀ خودش، نهاده ودانسته شود واین هم ضروری است که چنین محدودیت هایی مانع معنای اصلی وکامل شریعت نگردد، وبا چنین فهمی می توانیم سخن از تطبیق شریعت گوییم.

  • شریعت … بدون حدود

در صفحات گذشته خواندیم که شریعت: عبارت از هر آن چیزی است که خداوند آن را برای بندگان فرو فرستاده تا وعدۀ قدیمی اش را تحقق بخشد که فرموده بود«هر دو گروه با هم از آن فرود آیید، در حالیکه دشمن همدیگر هستید، پس اگر برای شما از جانب من رهنمودی رسد، هر کس از هدایتم پیروی کند گمراه نمی شود، و به رنج نمی افتد»(طه: ۱۲۳).

پس قرآن کریم از “فاتحه” تا سورۀ “ناس” همه اش شریعت خدا است ونیز سنت صحیح پیامبر وهر آنچه در آن امده است شریعت الهی دانسته می شود.

پس شریعت الهی همانا ایمان به خدا، ترس از وی، وحیاء وتقوای الهی می باشد. چنانچه که عبادت خدا، توکل بر وی، اخلاص، ذکر، وشکر باریتعالی شریعت وی پنداشته می شود. همچنان متخلق به فضائل اخلاقی وآداب کریمه، عدل، احسان، صدق، وفا، نرمی وفروتنی همگی از شریعت الهی محسوب گردیده کما اینکه دوری جستن از رذائل اخلاقی نیز شریعت خدا محسوب می گردد.

پاکدامنی از پلیدی ها ومحرمات وتوقف بر مباحات وپاکیزگی ها پاره ای از شریعت اسلامی محسوب گردیده ونیز از تطبیق آن به شمار می رود.چنانچه تحصیل علم نافع وبذل وبخشش آن در راه خدا وکمک برای تحصیل علم نافع عبادت وشریعت به حساب می آید.

خلاصه اینکه هر آنچه مقاصد شریعت را تحقق بخشد از قبیل: حفظ دین، نفس، عقل، نسل ومال محققاً آن از اصول شریعت ومصالح آن به حساب می آید. چنانچه امام غزالی گفته است:” هدف شریعت از خلق پنج چیز است: اینکه دین، نفس، عقل، نسل ومال آن ها را حفظ کند وتمام آنچه متضمن حفظ این اصول گردد آن خود مصلحت است وهر آنچه این اصول را نادیده گیرد مفسده بوده ودفع آن مصلحت پنداشته می شود”.

بنابر این ازدواج ومعاشرت نیکو با همسر و طفل آوردن به دنیا وآموزش وپرورش آن ها شریعت می باشد. وهر آنچه باعث جلب وتحقق وتقویت کرامت انسانی ورفعت مادی ومعنوی انسان ها گردد از جمله شریعت واقامۀ آن به شمار می رود.

هرکار یا تلاشی که باعث رفع ظلم وبیدادگری واستبداد از مردم گردد، از اصول شریعت به حساب می آید. همچنان داوری میان مردم مطابق فرامین الهی ومطابق با آنچه که عدالت مقتضی آن است، پارۀ بزرگی از شریعت خدا به شمار می آید. علامه ابن قیم جوزی در این زمینه می گوید:” خداوند پیامبران خود را فرستاد وکتاب های خویش را نازل کرد تا مردم قیام به عدالت کنند، وآن عدالتی است که آسمان ها وزمین بخاطر آن برپا شده اند، پس هرگاه نشانه های حق پدیدار گشت ودلائل عقلی برپا شد، وحقیقت به هر طریقی آشکار گردید، آنجا شریعت خدا ودین و رضامندی او است”.

امر به معروف ونهی از منکر وهمچنان همکاری برتقوا ونیکوئی از ارکان شریعت اند. کما اینکه هر اصلاح ونفعی بر روی کرۀ خاکی وهمچنان دفع هر ضرر وفسادی از روی زمین، شریعت خدا به شمار می روند.

نفع رساندن به دیگران ونیکوئی با جانوران تطبیق شریعت می باشد چنانچه در حدیثی آمده است که:” روزی مردی از راهی می گذشت. تشنگی بر او سخت چیره شد. چـاهی را پـیدا کرد. پـائین چاه رفت و آب نوشید. سپس بیرون آمد ناگهان چشمش به سگی افتاد که از تشنگی بسیار، زبان بـیرون کشیده بود و خاک زمین را می لیسید. مرد به خود گفت : تشنگی ایـن سگ بدان حدّ رسیده است که تشنگی من بدان انجامیده بود. وارد چاه گردید و خف ( چاروق مانند) خود را از آب پر کرد و آن را با دهان گرفت و بالا آمد. وقتی که از چـاه بـیرون شد، سگ را آب داد. خداوند بزرگوار او را سپاس گفت و بدین خاطر وی را بخشید. اصحاب گفتند: ای فرستادۀ خدا مگر در خدمت به چهارپایان و جانداران نیز ما پاداش داریم؟ فرمود:(فی کل کبد رطبه أجر). در (خدمت به) هر جگر تری، پاداشی است”.

از این سرچشمۀ صاف وزلال نبوی امام عزالدین بن عبدالسلام استفاده کرده ودر باره احسان سخنان نغزی بیان نموده ودر ارتباط احسان به جانداران چنین بیان می دارد :” نیکوئی برچارپایان این است که به آن ها به قدر کافی آب وعلف داده شود وبیشتر از توان شان بر آن ها بارنگردد وبا رفق ونرمی حمل وحرکت داده شوند وهرگاه شیر چارپایان از چوچه هایشان افزونی کرد، دوشیده شوند وبیماری گری وامراض دیگر آن ها معالجه گردد. واگر کسی خواست حیوانی را ذبح کند باید کارد خویش را تیزکرده وحیوان را به نرمی به پهلو بخواباند وزودتر آن را راحت سازد تا باعث تعذیب آن نگردد، وپس از ذبح تا زمانیکه سرد نشده به قطع اعضای آن نپردازد، واگر برخی از چارپایان بعضی دیگر را با شاخ می زد ویا اذیت می کرد باید میان شاخ زن ودیگران جدائی افگند؛ برای اینکه “در (خدمت به) هر جگر تری، پاداشی است” … اگر دید کسی چارپای خود را بیشتر از توانش حمل کرده، باید آن شخص را دستور دهد تا بار آن را سبک کند وهرگاه سرپیچی کرد باید خود بار را از سرچارپا به زیر باندازد؛ برای اینکه ” هرکس از شما منکری را دید، باید آن را به دست خود تغییر دهد، اگر نتوانست به زبان خود و اگرنتوانست به قلب خود و این ضعیف ترین ایمان است”. وپیامبر خدا در جای دیگر می فرماید:”هرگاه در سیرسالی سفر کردید حق شتران را از زمین بدهید وهرگاه در خشک سالی سفر کردید زودتر خود را به مقصد برسانید” (پیش از اینکه شتران توانائی خود را از دست دهند). و “خداوند زن فاحشه ای را بخاطر سگی که به آن آب داده بود بخشید”.

اگر به تمام شاخه های شریعت وامتداد آن ها بپردازیم خواهیم دید که هیچ کاری ویا کرداری نیست مگر اینکه مقام وجایگاهی در شریعت اسلامی دارد؛ برای اینکه شریعت اسلامی فراگیر است وبه ظاهر وباطن وافراد وگروه های بشری ودنیا وآخرت ودولت وجامعه سر وکار دارد.

وجامع ترین تعبیراز معنا، مفهوم وطبیعت شریعت حدیثی است که آن را ابوهریره از رسول خدا روایت کرده که فرمود:” ایمان هفتاد و چند – ویا شصت وچند- شعبه دارد که بهترین آن گفتن لاإله إلا الله است وپائین ترین آن دور کردن چیز های مضر از راه می باشد ، و حیاء شعبه ای از ایمان است”.

بدون شک که این شعبه ها – ویا بنابر روایت های دیگر این ابواب – تمام دین وشریعت را فرا می گیرد، اما حدیث تنها به اول وآخر ووسط آن اکتفا کرده است.

شعبه های سه گانه ای را که حدیث بیان کرده همانا گفتن کلمۀ توحید ودور کردن ضرر از راه وحیاء وشرم می باشد که بیانگر ماسوای این ها وانچه میان این ها است می باشد.

پس شهادت (لااله الا الله) رأس ایمان واسلام ورأس این شعبه ها به شمار می رود. واز این ها است که شاخه های دیگر متشعب شده تا اینکه به پائین ترین آن، که دور کردن ضرر از راه است می رسد وطبعاً میان این وآن فاصله ای است که ان را شاخۀ حیاء پر می کند.

پس شریعت اجمالا به سه گونه تقسیم می گردد:

 

  • صنف عقائد واصول که راس آن کلمۀ توحید است.
  • صنف اخلاق که نمونۀ بارز آن همان اخلاق فطری حیاء است.
  • صنف معاملات ومکلفیت های عملی است که پائین ترین درجه آن دور کردن ضرر از راه است.

 

ودر لابلای این تقسیم بندی ها معانی ومفاهیم دیگر ایمان نهفته است. وعلما در زمینۀ بیان شعبه های ایمان تلاش های زیادی کرده ودر این باره بحث های گسترده وهنرمندانه ای نوشته اند تا بتوانند هفتاد وچند – ویا شصت وچند- شعبه را تکمیل کرده وآن را تقسیم بندی ومرتب سازند. وبرخی از ایشان کتاب های خاصی در ارتباط به شبعه های ایمان تالیف کرده که از جمله آن ها: دو فقیه بزرگ شافعی مذهب هریک ابوعبدالله حلیمی (متوفای ۴۰۳هـ) وابوبکر بیهقی (متوفای:۴۵۸هـ) را می توان نام برد. وهمچنان علامه مالکی مذهب عبدالجلیل قصری(قرطبی)(متوفای:۶۰۸هـ)، مدفون در شهر قصر بزرگ در کشور مغرب را می توان نیز نام برد.

من که از این علما وتالیفات شان در زمینۀ شعبه های ایمان نام بردم؛ برای این است که این تالیفات بهترین راه برای انعکاس مفاهیم ومعانی ومضامین شریعت، همانگونه که هست، اند. وبا نگاه به فهارس این تالیفات، خواهیم دانست که شریعت اسلامی فراگیر ومتوازن است؛ طوریکه تمام عرصه های زندگی را تحت پوشش خویش قرار می دهد مانند:عقائد، عبادات، معاملات، اخلاق، رقائق، اداب، محرمات وعقوبات و…

وهر آنکس به چیزی از انچه گفته آمدیم عمل کند، درحقیقت عمل به شریعت نموده وآن را تطبیق کرده است خواه فرد باشد یا گروه، دولت باشد یا حکومت، رئیس باشد یا مرئوس، امت باشد یا جامعه. وهرکس به آنچه گفتیم مخالفت ورزد ویا مخالف آن رفتار کند درحقیقت با شریعت اسلامی مخالفت کرده وبر خلاف احکام آن رفتار کرده است.

پس طوریکه دروغ گفتن، تعطیل ودست برداشتن از شریعت می باشد همانگونه راست گفتن، تطبیق شریعت است. همچنان که غش کردن در درس، تدریس، حرفه، تجارت، خدمات ویا درانتخابات، تعطیل شریعت محسوب می گردد، همانگونه خوب انجام دادن کارها وتکمیل کردن آن به اخلاص وپاکی تطبیق شریعت به حساب می آید.

وعده خلافی تعطیل شریعت ووفاء به عهد وپیمان عمل به شریعت است.

وهمینطور می توان بر تمام شعبه های شریعت ومضامین آن مرور کرد …

کسی که معنای واقعی شریعت الهی را درک کند، هرگز نمی تواند بگوید که امروز: شریعت معطل است ویا اینکه تعطیل شریعت ویا تطبیق آن بستگی به دولت دارد ویا از اختصاصات دولت است ویا اینکه تطبیق شریعت نیاز به برپایی دولت اسلامی یا دولت خلافت دارد… چنانچه روا نیست که شریعت الهی را منحصر در چند حکم معین ومشخصی کنیم ویا نظام واحکام جزائی را بیشتر ازاحکام دیگر فربه تر سازیم.

مقوله های:” تعطیل شریعت والغاء شریعت ومطالبه به تطبیق شریعت” تمام این گفتارها را می توان درست نِسبی دانست وحتا می توان کمتر درست پنداشت.

تعطیل احکام شریعت درست است که واقع شده، اما نسبت آن با تمام احکام شرعی چقدر است؟ ونسبت شاخه های معطل شریعت نسبت به تمام شریعت چه اندازه است؟ ونسبت احکام معطل در هر شعبه به چه اندازه خواهد بود؟ وآیا تعطیل تنها مخصوص زمامداران ودادگاه ها است؟

همچنان – بعد از اینکه مفهوم درست شریعت را دانستیم – امکان ندارد ادعا کنیم که شریعت اسلامی – در طول تاریخ- جز در برهه های کوتاه زمان پیامبر وخلفای راشدین، تطبیق نشده است. بلکه همواره جامعۀ اسلامی به شریعت عمل کرده و با آن زندگی کرده است. وهمواره قاضیان ومحتسبان در پی تطبیق شریعت بوده اند وعلما به شریعت فتوا می داده اند وفرهنگ مردم واندیشه ها وارزش های شان از شریعت اسلامی تغذیه ونفس می گرفته است.

در یکی از روزها تحلیلگراسلام شناس مغربی ای را شنیدم که با تأسف وحسرت از اسلامیزۀ جاری در جامعۀ مغربی! سخن می گفت. با چشم پوشی از بیگانگی دردناکی که برجامعه ما حاکم است، من از سخن این تحلیلگر به این نتیجه دست یافتم که نسبت تطبیق شریعت در جامعه ما بدون دولت وحکومت وخلافت، دارد روز به روز بهتر وبیشتر می شود.

ودر این روزها گزارش های عجیب وغریبی از راهپیمائی های دسته جمعی اروپائیان می شنویم که برخی از کشورهای غربی آن را راه اندازی کرده اند که هدف ازآن جلوگیری از اسلامی سازی اروپا است!! اما ما مسلمانان هرگز تظاهراتی را ضد فرانسوی شدن مغرب وغربی شدن ویا سکولار شدن جهان اسلام راه اندازی نکردیم وهیچ وقتی ضد اروپائی ویا امریکائی ویا لاتینی شدن جهان اسلام راهپیمائی ننمودیم …

 

نویسنده: پروفسور احمد الریسونی

برگردان به فارسی: احمدذکی “خاورنیا”

نوشته های مشابه

‫۲ دیدگاه ها

  1. ایکاش که شریعت اسلامی طوری که در این نوشته آمده در جامعه ما افغانستان تطبیق گردد . در آنصورت مشکلی نخواهد پد ل

  2. دوست عزیز اعلامیه جهانی حقوق بشر در ۳۰ ماده از طرف تمام کشورهای جهان بتاریخ ده دسامبر ۱۹۴۸ یعنی تقریبا” ۶۷ سال قبل به تأئید و تصویب رسید. که از هر لحاظ یک سند خیلی معتبر میباشد که نه تنها از طرف یک و یا دوکشور بلکه ازطرف تمام کشور های جهان مربوط به تمام ادیان جهان و مربوط به تمام نژادهای جهان، به تأئید و نصویب رسیده است. اگر راستی هم ما میخواهیم کره زمین را یک کره پر از صلح و صفا و آرامی بسازیم، باید در توضیح و تشریح این سند بزرگ و نجات بخش بپردازیم تا کشورهای جهان به رعایت و تطبیق آن اهتمام ورزند. خود شما انصاف بخرچ دهید شما روی چیزی تأکید میورزید که از آن نزدیک به چارده قرن میگذرد. در حالیکه در دنیای امروز رشته های بیشماری در علوم مثبته و علوم خیالیه بوجود آمده است که همه اوضاع و احوال زمان جاری را در نظر داشته اند. شما میدانید که حتی در علوم دقیقه هم تغیر وارد شده است. دیگر ساختار ماده با قوانین جبری توجیه نمیشود و باید به کمک مدلهای احتمالات به توصیف آن پرداخت. شما باید بدانید نظرات نیوتن فزیکدان بزرگ دنیا دیگر در فزیک ذرات قابل تطبیق نمیباشد. برای توضیح ذرات باید از فزیک کوانتوم کار گرفت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا