خبر و دیدگاه

شان تمدنی ما _ بخش دوم

بخش دوم
هویت ما به‌مراتب پهناورتر و فربه‌تر از ظرفیت سیاستمداران ما در دوران جمهوریت کذایی بود.
۱. دولتمردان ما در عصر جمهوریت کذایی، هویت را در قمارخانه‌ی سیاست باختند.
فقدان مطالعه و عدم اشراف در جغرافیا، دموگرافی و زیستگاه تاجیک ها در سرتاسر افغانستان؛ اشتباه و خطای راهبردی مرگبار سیاستمداران ما در دوران جمهوریت کذایی را رقم زد.
حقیقت تلخ این است که دولتمردان ما فاقد مطالعه‌ی دقیق از زیستگاه، جغرافیای تاریخی و گسترده‌گی هویت تاجیک/ دهگان/ فارسیوان در سرتاسر کشور بودند و هستند.
همچنان از درک تنوع هویت مذهبی، چند زبانی و اختلاط اجتماعی تاجیک ها غافل بودند، لهذا تمام توجه آنها به چند شهرستان و ولایت متمرکز بود و لاجرم از بدنه‌‌ی اجتماعی پهناور و وسیع مردم غافل ماندند و آنها را قربانی دوام مأموریت دولتی خود و اتحاد های بی‌حاصل با احزاب و گروه‌های ناپایدار و غیرقابل اعتماد نمودند.
۲. جغرافیا و تنوع مذهبی تاجیک ها
واقعیت این‌است که در افغانستان تاجیک ها از نظر مذهب پیروان مذاهب: حنفی، اسماعیلیه و اثناعشری دوازده امامی می‌باشند.
تاجیک‌های پیرو مذهب اسماعیلیه اکثراً در بدخشان، کابل و بغلان زندگی می نمایند که متأسفانه ما آنها را نه‌ بنام هویت تمدنی شان، بلکه با دیوار کشی مذهبی تعریف کرده‌ایم.
تاجیک های دایکندی و فارسی وان های شهر هریوا، پیروان مذهب اثناعشری دوازده امامی و در هویت تاجیک هستند که نباید بنام مذهب شان تعریف شوند.
متأسفانه دولتمردان ما در برابر ظلم مضاعف و ساختارمند علیه تاجیک ها، این شهروندان بومی و اصیل مرکز بامیان یا سکوت کردند و یا با بی اعتنایی تمام دست حکام ظالم را باز گذاشتند.
حتی در دوران آقای غنی زمانیکه مردم دایکندی از اجبار نگارش جبری هویت در شناسنامه ها به کابل شکایت بردند؛ دولتمردان بی‌کفایت ما با ملاحظات ابلهانه‌، ارادهٔ لازم و جرئت سیاسی دفاع از حقوق حقه‌ی آنها را نداشتند.
۳. جغرافیا و تنوع زبانی تاجیک ها
این پندار که تمام تاجیک های کشور به‌زبان فارسی صحبت می‌کنند و زبان مادری شان زبان فارسیست، با حقایق اجتماع و زندگی مردم ما در سرتاسر افغانستان مطابقت ندارد.
با توجه به سیاست حاکم در کشور، امروزه صدها هزار تاجیک/ فارسی وان/ دهگان، در قندهار، کنر، جلال آباد، لغمان، هیرمند و سرزمین مظلوم و محکوم نورستان/ بلورستان، یا به زبان پشتو صحبت می نمایند و یا دوزبانه اند.
ما آن‌ها را عملاً به‌حال خود رها کردیم و هیچ سهمی از قدرت سیاسی و مأموریت دولتی به دهگان ها، فارسیوان ها و تاجیک های مشرقی و نورستان و کنر قایل نشدیم و با این اشتباه راهبردی؛ آنها را عملاً رهسپار دروازه های ارگ نمودیم.
۴. فاریاب، جوزجان و سرپل
دولتمردان پایتخت نشین ما با وصف آنکه تمام اعتبار، موقعیت حقوقی و سیاسی خود را از اعتبار جمعیت و بستر شورای نظار گرفته بودند و از رقابت شدید جمعیت و جنبش در این سه شهر مطلع بودند؛ اما زمانیکه سهم در قدرت و سیاست فراهم گردید نه تنها تاجیک های این مناطق را فراموش نمودند؛ بلکه جریان های گستردهٔ اوزبیک های این مناطق را هم که روزگارانی دراز در سنگر های نظامی، سیاسی و هویتی از جمعیت جانانه دفاع نموده بودند، به فراموشی سپردند.
کلام آخر
سیاست سیاسیون ما بعد از بن، قشلاق محور و دهکده سالار بود و متأسفانه ظرفیت رهبری و زعامت کل هویت گسترده و پهناور تاجیک را نداشتند و لاجرم یک فرصت درخشان و طلایی را از دست دادیم.
ادامه دارد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا