نوروز

بهار میمنت میمونیست، اگر باشکوهتر شکوهندهگی داشته باشد. چیزی که بهار کشور من نه دارد.. چهگونه تبریکی بدهیم؟ برخیهای ما چه انساننماهایی هستیم که مثل رنگهای سال رنگ میگیریم و یک رنگی نه داریم.
فرخنده را به اشارهی یک پلید تعویذ نویس بیسواد و شهوتران، در کابل به آتش میسوزانیم و باسنگهای سنگینتر از توانبرداشتنِ خودمان سنگسارش میکنیم به گناهی که نهکرده و خمیبه ابرو نهمیآوریم. در کدام زمان؟ در زمانی که نه طالبی حاکم شهر بود و نه تروریستی. همهگی مردان نامرد حاکم در ارگ و دستگاه فاسد تکنوکراتهای آورده شده. بعد روز زن را تبریک میگوییم. بانوی نوجوانی را که نه میدانیم به کدام جبری از متجاوز طالبانی به آنجا کشیده شده، نخست رسوا و سپس فاتحانه سنگسار میکنیم و حالا هم همه بیداد و کشتار و شکنجه و زندان مردمان ما را نادیده گرفته بهار را توصیف و تعریف کرده مبارکبادِ پیش از وقت میگوییم. بهار کشوری را که حق نهداریم، ارغوانهای گلتپهی پروان و لالههای سرخ مزار و سبزهکوبیهای آن را تجلیل کنیم.
این پیام نوروزی من است که دلآسایی دارم برایت نوروز، برای تو دگر در خاستگاهات مجال جولان زدن نیست و تنها در نامها نوشتهها پدیداری و دلِ لالههایت به راستی خونریزانی دارد.
با همه نگرانیهایی که داریم، بهار تان خجسته باد:
بساط سرد و سفرهی خونبار آخرین زمستان ۱۴۰۳ رخت سفر بربسته و راهی بیغوله های تاریخ میشود که هزارها همچو زمستانها را در کام خود بلعیده و فقط نامی از آنان باقیمانده.
میمنت رسیدن لشکر بهار سال ۱۴۰۴ را که آخرین سپاهی زمستان سرد و پایانی روزهای سال را مغلوب ساخته، به شما هممیهنان و همزبانان و خراسانیان و تاجیکان و پارسیزبانان سراسر گیتی خجسته باد میگویم.بهار فصل رویش سبزی هاست و میزبان کاروان ارغوان و لاله ها. یک شهر دلِ سبز دارد که میلیونها مهمان را میزبان است، سال نو دوران تلالوی شکوه و شگوفه های نو، ترنمی از باران عطرطراوت جدید خیالات و نمای فرح بخش طراوت قوس قزع یا همان رنگین کمان و سخاوت بیشمار فصل موهبتهای خدایند که بهار میزبان شان است و من و تو همرکابان همدگریم بر پذیرایی مهمان و هم میزبان که بهارست و مهمانان بهار. رویش سبز بهار برای هریک شما گوارا بوده و گامهای پرشکوه شکوفههای رنگین بهار عطر دل دلانگیز روح بلند تان باد و یمن قدوم بهار و توشهی انگبینی آن، برگشت صلح و آرامش و نابودی نکبت جنگ و نفرت باد.
