حکومت پولیسی و پولیس حکومتی

اصطلاح پاسبان (داروغه , شحنه, احوالدار وبه اصطلاح امروزی پولیس) سابقه یی به درازنای تاریخ و فرهنگ آریانای باستان دارد. آنگاهی که جمشید جم در هزارها سال پیش از میلاد عیسای مسیح, بر تخت پادشاهی تکیه زد وبسیاری از راه و رسم مدنی گونۀ را برقرار ساخت, گروه های اجتماعی را از هم جدا کرد وهرکدام را بهتر از گذشته , بصورت جداگانه و دور از دیگران, به کسب و کارشان گماشت واز آن جمله ا,ست پرستندگان اهورا مزدای یگانه را کاتوزیان نامید و آنها را در کوه ها جابجا ساخت تا درآن بلندی ها به پرستش ونیایش اهورامزدای یگانه بپردازند وآنچه را برای رفاه وآستایش و آرامش آریایی ها میدانستند از اهورا مزدا بخواهند (تخلص بنده از همانجا آمده), سپاهیان و ارتشیان را , نیساریان نامید وآن نیساریان را به پاسداری تاج وتخت شاهی جمشید جم و برقراری آرامش و امنیت مردم گماشت واز همان جا بود که پاسبان حکومتی یعنی پولیس حکومتی چهره برافراشت. بنگرید که جمشید جم, در همان هزارها سال پیش از امروز, نظام سیکولار یعنی استقلال دین و دولت را از همدیگر پایه گذاشت تا هرکدام به کارهای خودبرسند و از مداخله در امور یک دیگر دوری جویند.
حکومت پولیسی در خراسان/ افغانستان, به ویژه در دوره پادشاهی امیر عبدالرحمان خان وبعدش درحکومات نادرخان وهاشم خان و شاه محمود خان و داود خان و نورمحمدتره کی وحفیظ الله امین و ببرک کارمل و دکترنجیب و طالبان تا به امروز به رنگ و روی گوناگونش ادامه دارد که همۀ آنها سر در یک آبشخور داشته و دارند. بچه افضل (عبدالرحمان خان) یک شبکه گسترده جاسوسان خود را یعنی همان پولیس حکومتی را در سرتاسر کشور جابجا ساخته بود که به قول پدرکلانهای بنده, از هر گپ و سخن و نشست مردم آگاهی میافت و آنگاهی که همان سخن پردازان را پیش خود می خواست وگپ های روز یا شب گذشتۀ شان رابرای شان بازگو میکرد, آنها می گفتند که عبدالرحمان خان (بجای رسیده) است یعنی به علم غیب دسترسی دارد و همان بود که روز تا روز ترس وهراس مردم درحال افزایش بود. پدرکلانهای بنده حکایت میکردند که اصطلاح (نام گیرک) مو بر اندام مردم کابل راست ساخته بود وآن باین معنی بود که امیر ستمگر و بیدادگر, هرشخصی را که خطری برای حکومت ستمگرش می پنداشت, سپاهی های حکومتی را برای به زنجیر کشیدن آن شخص, می فرستاد و معمولا شبهنگام دروازه خانه های اشخاص سرشناس را دق الباب میکردند ونامش را می گرفتند ومی گفتند که با آنها بروند و همان بود که زنده ومرده آنها گم میشد , یا در سیاه چال (سیاه چاه) انداخته می شدند تا بمیرند ویاهم که به دستور امیر ستمگر کشته میشدند. امیر ظالم (عبدالرحمان خان بچه افضل) یک رشته شکنجه های وحشتناک را نیز براه انداخته بود چون واسکت بریدن ها, روغن داغ کردن ها (بدن زندانی را برهنه میکردند و با جارو روغن یا تیل داغ را روی بدنش پاش میدادند تا آبله باران شود ویا این که دور سرش را خمیر می ماندند و بر تالاق سرش روغن داغ را می ریختند), به توپ چاشت پراندن ها واز کشتار بی باکانه هزاره های ما هم, کله منار می ساخت.
این پولیس (جاسوسان) حکومتی در نظام کمونیستی تره کی – امین- کارمل ونجیب به نامهای اگسا و کام وخاد با پیروی از سازمان جهنمی جاسوسی روسیه یعنی ک ژ به شدت گسترش یافته بود و در هر دفتر و دیوان و مراکز آموزشی به شمول دانشگاه کابل و همه مراکز نظامی را همان حزبی ها بحیث پولیس حکومتی درهم پیچیده بود که مردم را حتی از نفس کشیدن آزاد, محروم ساخته بودند ونتیجه آن کشتار واعدام دو میلیون مردم افغانستان بود. پولیگون پلچرخی و گورهای دستجمعی بسیاری در گوشه وکنار افغانستان, همه نمایانگر وحشت و بربریت کمونیست های خلقی وپرچمی است که تشنه به خون مردم بودند واز کشتار بی وقفه مردم لذت می بردند.
همان پولیس حکومتی که در دوره اول و دومی حکومت تروریستی طالبان که کل افغانستان به گروه بدسگال طالبان دیو و دد منش تسلیم داده شد, پالانش را نو کرده به شلاق بدستان نکیر و منکر چهره عوض کردند تا مردم را به خاک سیاه تباهی بنشانند.
پس حکومت پولیسی ساختاری حکومتی است که به جای تکیه بر مشروعیت، مشارکت عمومی و قوانین شفاف، بر قدرت زور، نظارت و دیده بانی سختگیرانه متکی است. حکومت پولیسی اصطلاحی است که به نوعی از حکومت اشاره دارد که در آن دولت با استفاده گسترده از ابزارهای امنیتی، نظارتی و سرکوبگرانه، نظارت شدیدی بر جامعه اعمال میکند. این نوع حکومت معمولاً با ویژگیهایی همچون محدودیتهای شدید بر آزادیهای مدنی، نظارت اطلاعات، سرکوب مخالفان، و حضور گسترده نیروهای امنیتی و پاسبان در امور روزمره شهروندان همراه است. حکومتهای پولیسی معاصر معمولاً با استفاده از ابزارهای مدرن نظارتی، فناوریهای پیشرفته، و سازماندهی دقیق نیروهای امنیتی، دیده بانی خود را بر جامعه گسترش میدهند.
ویژگیهای اصلی حکومت پولیسی:
- نظارت گسترده: حکومتهای پولیسی از فناوریهای پیشرفته، دستگاههای نظارتی و اطلاعاتی برای دیده بانی فعالیتهای شهروندان استفاده میکنند. این نظارت میتواند شامل شنود تلفونها، نظارت بر اینترنت و دوربینهای نظارتی باشد.
- سرکوب مخالفان: هر نوع فعالیت یا ابراز عقیده مخالف با حکومت با برخورد شدید مواجه میشود. این برخوردها میتواند شامل دستگیری، بازداشتهای خودسرانه، شکنجه یا حتی حذف فیزیکی مخالفان باشد.
- نظارت بر رسانهها و اطلاعات: در حکومتهای پولیسی، رسانهها تحت نظارت شدید دولت قرار دارند و تنها روایتهای رسمی منتشر میشود. دسترسی به اطلاعات مستقل یا خارجی محدود یا ممنوع است.
- استفاده از نیروهای امنیتی: پاسبان، ارتش یا سایر نیروهای امنیتی در این نوع حکومتها قدرت بسیار زیادی دارند و میتوانند بدون پاسخگویی اقدامات شدید انجام دهند.
- فضای ترس و بیاعتمادی: حکومت پولیسی از ایجاد ترس در جامعه بهعنوان ابزاری برای نظارت مردم استفاده میکند. شهروندان ممکن است به دلیل ترس از پیامدهای قانونی، حتی در زندگی خصوصی خود نیز مراقب رفتار و گفتار خود باشند.
نمونههای تاریخی و معاصر:
در تاریخ معاصر، نمونههایی از حکومتهای پولیسی وجود داشته است، مانند:
- آلمان نازی (سالهای 1933–1945 فرنگی) که با دستگاه اطلاعاتی گشتاپو شناخته میشد.
- اتحاد جماهیر شوروی در زمان استالین که از سازمانهایی مانند ک ژ ب (KGB) استفاده میکرد.
- حکومت کره شمالی که با نظارت شدید و سانسور همهجانبه شناخته میشود.
- حکومت طالبان درافغانستان ( دور اول 1996 -2001 فرنگی و دور دوم 2021 فرنگی تا بحال) که بصورت گسترده به سرکوب و کشتار مخالفان خود دست زده و میزنند.
تأثیرات حکومت پولیسی (طالبان):
حکومت پولیسی معمولاً باعث تضعیف اعتماد اجتماعی، کاهش خلاقیت و نوآوری، و تشدید نارضایتی عمومی میشود. این نوع حکومت ممکن است بهطور موقت ثبات ایجاد کند، اما در درازمدت ناپایداری سیاسی و اجتماعی را به همراه دارد.
حکومت پولیسی ساختاری حکومتی است که به جای تکیه بر مشروعیت، مشارکت عمومی و قوانین شفاف، بر قدرت زور، نظارت سختگیرانه متکی است.
جزئیات بیشتر:
- نظارت گسترده بر جامعه
حکومت پولیسی معمولاً از ابزارهای مختلفی برای نظارت بر مردم استفاده میکند، از جمله:
- فناوریهای پیشرفته: ابزارهایی مانند دوربینهای مدار بسته، شنود الکترونیکی، ردیابی اینترنتی و استفاده از الگوریتمهای هوش مصنوعی برای شناسایی رفتارهای مشکوک.
- شبکههای خبرچین: استفاده از افراد و گروههای نفوذی در میان مردم برای گزارشدهی درباره هرگونه فعالیت مخالف حکومت. این روش به بیاعتمادی اجتماعی دامن میزند.
- نظارت اطلاعات: نظارت بر اینترنت، سانسور شبکههای اجتماعی و نظارت رسانهها برای جلوگیری از انتشار اطلاعات خارج از چارچوبهای تعیینشده حکومت.
- 2.سرکوب سازمانیافته
یکی از ارکان حکومت پولیسی سرکوب گسترده مخالفان سیاسی و اجتماعی است:
- بازداشتهای خودسرانه: شهروندانی که دیدگاههای مخالف دارند، بدون دلیل مشخص یا محاکمه منصفانه بازداشت میشوند.
- شکنجه و تهدید: بسیاری از مخالفان در زندانها تحت شکنجه فیزیکی و روانی قرار میگیرند.
- اعدام و حذف فیزیکی: حکومتهای پولیسی از اعدام یا حذف فیزیکی مخالفان بهعنوان ابزار بازدارنده استفاده می کنند.
- 3.تبلیغات و شستوشوی مغزی
حکومتهای پولیسی از دستگاههای تبلیغاتی قدرتمند برای نظارت ذهن و باورهای مردم استفاده میکنند:
- ساختن دشمن فرضی: حکومت پولیسی برای توجیه اقدامات سرکوبگرانه خود، معمولاً دشمنهای خارجی یا داخلی را معرفی میکند. این دشمنها ممکن است گروههای قومی، مذهبی، زبانی یا حتی رسانههای خارجی باشند.
- ترویج ایدیولوژی رسمی: حکومت تلاش میکند یک ایدیولوژی خاص را بهعنوان تنها حقیقت معرفی کند و هرگونه تفکر مستقل یا مخالف را ممنوع کند.
- تحریف واقعیت: اخبار و اطلاعات به گونهای تنظیم و منتشر میشود که تصویر مطلوبی از حکومت ارائه دهد، حتی اگر این تصویر با واقعیت تطابق نداشته باشد.
- 4.سرکوب آزادیهای مدنی
در حکومتهای پولیسی، آزادیهای اساسی شهروندان به شدت لغو یا محدود میشود:
- آزادی بیان: ابراز عقاید مخالف یا انتقاد از حکومت ممنوع است و ممکن است مجازاتهای سنگینی به همراه داشته باشد.
- آزادی گردهمآیی: برگزاری گردهمآیی عمومی یا اعتراضات مسالمتآمیز به شدت سرکوب میشود.
- آزادی مطبوعات: رسانهها تحت نظارت کامل حکومت هستند و هیچ رسانه مستقلی اجازه فعالیت ندارد.
- 5.وابستگی به نیروهای نظامی و امنیتی
در حکومتهای پولیسی، نیروهای امنیتی و نظامی نقش اصلی را در اداره کشور ایفا میکنند:
- پاسبانان و نیروهای امنیتی: این نیروها قدرت نامحدودی دارند و میتوانند هرگونه اقدامی را به نام حفظ امنیت ملی توجیه کنند.
- سپاهیان: در بسیاری از موارد، ارتش بهطور مستقیم در سرکوب داخلی و تثبیت قدرت حکومت نقش دارد.
- نهادهای اطلاعاتی: سازمانهای اطلاعاتی برای رصد و سرکوب مخالفان، جاسوسی و جمعآوری اطلاعات استفاده میشوند.
- 6.فضای ترس و نظارت روانی
یکی از اهداف اصلی حکومت پولیسی، ایجاد فضایی از ترس دائمی در میان مردم است:
- ترس از مجازات: شهروندان از اینکه رفتار یا گفتارشان باعث دستگیری یا مجازات شود، دائماً در ترس زندگی میکنند.
- نظارت بر روابط اجتماعی: مردم به دلیل نظارتهای گسترده، از برقراری روابط صمیمی یا بیان نظرات واقعی خود حتی در جمعهای خصوصی اجتناب میکنند.
- از بین بردن اعتماد: حکومت سعی میکند مردم را نسبت به یکدیگر بیاعتماد کند، تا امکان شکلگیری اتحاد علیه حکومت وجود نداشته باشد.
- 7.پیامدهای بلندمدت حکومت پولیسی
- فرسایش سرمایه اجتماعی: حکومت پولیسی با تخریب اعتماد بین افراد و سرکوب نهادهای مدنی، سرمایه اجتماعی جامعه را کاهش میدهد.
- رشد نارضایتی: سرکوب مداوم مردم باعث انباشت خشم و نارضایتی در جامعه میشود که ممکن است به شورش یا انقلاب منجر شود.
- رکود اقتصادی و فرهنگی: نبود آزادیهای مدنی و سرکوب نوآوری باعث رکود اقتصادی، علمی و فرهنگی میشود.
- ناپایداری سیاسی: حکومتهای پولیسی معمولاً نمیتوانند در بلندمدت پایدار بمانند و در نهایت یا با فشار داخلی (انقلاب) یا خارجی (تحریم یا مداخله) سقوط میکنند.
نمونه های معاصر
حکومتهای پولیسی معاصر معمولاً با استفاده از ابزارهای مدرن نظارتی، فناوریهای پیشرفته، و سازماندهی دقیق نیروهای امنیتی، نظارت خود را بر جامعه گسترش میدهند. مثلا:
. کره شمالی
ویژگیها:
- ساختار قدرت: نظام سیاسی کره شمالی بهشدت متمرکز و تحت رهبری یک شخص (رهبر مادامالعمر) است که در قالب ایدئولوژی “جوچه” (تکیه بر خود) حکومت میکند.
- نظار ت رسانهها: تمامی رسانهها در اختیار دولت است و هیچ اطلاعات مستقلی در داخل کشور وجود ندارد. اینترنت نیز محدود و فقط شامل شبکه داخلی است.
- فرهنگ ترس: افراد حتی در زندگی خصوصی خود از ابراز نظر یا رفتار مخالف حکومت اجتناب میکنند؛ چرا که خطر مجازات نهتنها فرد، بلکه خانوادهاش را نیز تهدید میکند.
- اردوگاههای کار اجباری: مخالفان یا کسانی که وفاداری آنها زیر سؤال میرود، به اردوگاههای کار اجباری فرستاده میشوند که شرایط سخت و مرگبار دارند.
پیامدها:
- انزوای بینالمللی: کره شمالی به دلیل سیاستهای سرکوبگرانه و تهدیدات هستهیی، تحت تحریمهای گسترده بینالمللی قرار دارد.
- فقر گسترده: اقتصاد کشور به شدت ناکارآمد است و مردم از فقر، گرسنگی و کمبودهای اساسی رنج میبرند.
- تداوم سلطه: با وجود نارضایتیهای عمومی، حکومت با استفاده از سرکوب مداوم و تبلیغات ایدئولوژیک همچنان به بقای خود ادامه میدهد.
۲. چین
ویژگیها:
- نظارت دیجیتالی پیشرفته: حکومت چین یکی از پیشرفتهترین سامانههای نظارتی دنیا را در اختیار دارد، از جمله استفاده از فناوری تشخیص چهره، سیستم امتیازدهی اجتماعی، و ردیابی شهروندان از طریق دادههای موبایل و اینترنت.
- نظارت سیاسی: حزب کمونیست چین بر تمامی جنبههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور نظارت دارد و هیچ نوع مخالفتی تحمل نمیشود.
- سرکوب اقلیتها: حکومت چین به شدت اقلیتهای قومی و مذهبی مانند اویغورها را تحت فشار قرار داده و آنها را به اردوگاههای بازآموزی اجباری میفرستد.
- سانسور: اینترنت و رسانهها در چین بهشدت نظارت و سانسور میشوند؛ دسترسی به پلاتفورمهای بینالمللی مانند گوگل، فیسبوک و یوتیوب ممنوع است.
پیامدها:
- رشد اقتصادی همراه با سرکوب: با وجود موفقیتهای اقتصادی، سرکوب سیاسی و محدودیتهای مدنی باعث ایجاد نارضایتی در بخشهایی از جامعه شده است.
- مقاومتهای پراگنده: در مناطقی مانند هانگکانگ و تبت، اعتراضات گستردهای علیه سیاستهای دولت انجام شده است، اما سرکوب شدیدی بر آنها اعمال میشود.
- تصویر بینالمللی دوگانه: چین بهعنوان یک قدرت اقتصادی جهانی شناخته میشود، اما سیاستهای حقوق بشری آن بهطور گسترده مورد انتقاد قرار گرفته است.
۳. روسیه
ویژگیها:
- تمرکز قدرت: ولادیمیر پوتین طی بیش از دو دهه ریاستجمهوری، یک سیستم حکومتی متمرکز و اقتدارگرا ایجاد کرده است.
- نظارت رسانهها: اکثر رسانههای روسیه تحت نظارت دولت هستند و تنها روایت رسمی از رویدادها منتشر میشود.
- سرکوب مخالفان: رهبران محالف مانند “آلکسی ناوالنی” با دستگیری، محاکمههای فرمایشی و حتی تلاش برای ترور روبهرو شدهاند.
- نظارت بر فضای مجازی: حکومت روسیه از قوانین سختگیرانهیی برای نظارت فعالیتهای آنلاین استفاده میکند و هرگونه فعالیت مخالف را بهعنوان تهدیدی علیه امنیت ملی معرفی میکند.
پیامدها:
- رشد ناسیونالیزم: حکومت از تبلیغات ناسیونالیستی برای جلب حمایت مردم استفاده میکند.
- انزوای بینالمللی: به دلیل سیاستهای تهاجمی مانند حمله به اوکراین، روسیه با تحریمهای گسترده بینالمللی مواجه شده است.
- اعتراضات سرکوبشده: تظاهرات گسترده علیه جنگ و فساد دولتی معمولاً با برخوردهای شدید پلیس روبهرو میشود.
۵. عربستان سعودی
ویژگیها:
- تمرکز قدرت در پادشاه: حکومت سعودی یک پادشاهی مطلقه است که پادشاه و خاندان سلطنتی اختیار کامل کشور را در دست دارند.
- سرکوب مخالفان: روزنامهنگاران، فعالان حقوق زنان و مخالفان سیاسی با دستگیری، شکنجه و حتی قتل (مانند قتل جمال خاشاقجی) مواجه میشوند.
- نظارت اجتماعی: حکومت از پاسبان مذهبی برای نظارت بر رفتارهای اجتماعی و فرهنگی استفاده میکند.
- روندهای تجددگرایی: محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، اصلاحاتی مانند اعطای حقوق محدود به زنان و کاهش نفوذ مذهبی انجام داده، اما این اصلاحات همچنان همراه با سرکوب سیاسی است.
پیامدها:
- دوگانگی اجتماعی: از یک سو اصلاحات اجتماعی در جریان است، اما از سوی دیگر آزادیهای سیاسی به شدت محدود است.
- روابط استراتژیک: با وجود سرکوب داخلی، عربستان به دلیل موقعیت اقتصادی و استراتژیک خود، روابط قوی با قدرتهای جهانی دارد.
حالا برگردیم به استخوان شناسی طالبان تروریست, این موجود اهریمنی در قرن 21 فرنگی:
حکومت طالبان در افغانستان، بهویژه پس از تسلیمی قدرت در 15آگست2021، با ویژگیهایی شناخته میشود که بسیاری آن را به یک نظام “حکومت پولیسی” توصیف میکنند. این اصطلاح به حکومتی اطلاق میشود که با نظارت شدید بر جامعه، سرکوب مخالفان، محدود کردن آزادیهای فردی و نظارت گسترده بر شهروندان کار میکند. در زیر برخی از ویژگیهای حکومت طالبان را در این زمینه توضیح می گردد:
- 1.سرکوب مخالفان و منتقدان
طالبان برخورد سختگیرانهیی با هرگونه صدای مخالف، اعم از فعالان حقوق بشر، روزنامهنگاران، زنان معترض و گروههای اقلیت دارند. دستگیری، شکنجه و حتی اعدامهای بدون محاکمه از موارد گزارششده هستند.
- 2.نظارت شدید بر رسانهها و آزادی بیان
رسانهها تحت فشار شدید قرار دارند و بسیاری از خبرنگاران از کار بیکار یا مجبور به ترک کشور شدهاند. طالبان قوانین سختگیرانهای برای پوشش خبری وضع کردهاند و محتوای رسانهها به شدت سانسور میشود.
- 3.نظارت و گشتهای امنیتی
طالبان از گشتهای امنیتی گسترده در شهرها و روستاها استفاده میکنند. آنها از بازرسی خانهها، نظارت بر اینترنت و شبکههای اجتماعی و اعمال محدودیتهای شدید بر گردهمایی های عمومی را در دستور کار دارند.
- 4.سرکوب زنان و حذف آنان از عرصه عمومی
محدودیتهای شدیدی بر حقوق زنان اعمال شده است، از جمله ممنوعیت آموزش دختران بالاتر از دوره ابتدایی، ممنوعیت کار زنان در سازمانهای بینالمللی و دولتی، و محدودیت در حرکت و لباس.
- 5.قانونگذاری بر اساس تفسیر افراطی شریعت
طالبان قوانینی را وضع کردهاند که بر اساس تفسیر سختگیرانه از شریعت اسلامی است. مجازاتهایی همچون شلاق، سنگسار و قطع عضو به اجرا گذاشته میشود.
۶. نیروهای اطلاعاتی و امنیتی قدرتمند
طالبان از شبکههای اطلاعاتی پیچیده و نیروی نظامی گسترده برای نظارت مردم و جلوگیری از شورشها استفاده میکنند. این نیروها به طور مداوم در تعقیب و دستگیری افرادی هستند که به عقیده آنها تهدیدی برای رژیم محسوب میشوند.
۷. نظارت فرهنگی و اجتماعی
طالبان تلاش دارند جامعه را مطابق با ایدیولوژی سختگیرانه خود بازسازی کنند. ممنوعیت موسیقی، سینما و برنامههای تفریحی نمونهیی از این نظارت فرهنگی است.
دشمنی طالبان با فرهنگ فارسی و تمدن
طالبان از زمان ظهورشان در دهه 1990 تا بازگشت به قدرت در سال 2021 فرنگی، همواره مواضعی خصمانه نسبت به فرهنگ فارسی و تمدن تاریخی مرتبط با آن داشتهاند. این دشمنی نه تنها در گفتار و رفتار آنها بلکه در سیاستها و عملکردشان نیز آشکار بوده است. بگونه نمونه:
- 1.نگرش ایدیولوژیک و عربمحور طالبان
طالبان یک جنبش ایدیولوژیک افراطی است که تفسیر خاصی از اسلام را دنبال میکند. در این تفسیر، گرایش به زبان عربی بهعنوان زبان قرآن و اسلام بر دیگر زبانها اولویت دارد. از سوی دیگر، فرهنگ فارسی که بهویژه در افغانستان با تاریخ، ادبیات و هویت ملی مرتبط است، تهدیدی برای این ایدئولوژی تلقی میشود.
- 2.تلاش برای محو هویت فارسیزبانان
طالبان سیاستهایی را دنبال کردهاند که در تضاد با هویت فارسیزبانان افغانستان است. برخی از نمونهها:
- محدودیت زبان فارسی در آموزش و رسانهها: طالبان و حامیان شان حتی در برون از مرز ها, همواره سعی کرده و می کنند تا زبان فارسی را در مدارس، دانشگاهها و رسانههای داخلی و حتی دانشگاه های آنلاین و رسانه های برون مرزی که بیشتر فارسی زبان استند, به حاشیه ببرند و زبان پشتو را بهعنوان زبان رسمی و مسلط ترویج کنند.
- حذف اصطلاحات فارسی از ادارات: در سالهای اخیر گزارشهایی مبنی بر ممنوعیت استفاده از واژگان فارسی در مکاتبات رسمی منتشر شده است.
- تغییر نام مکانها و نمادهای تاریخی فارسی: طالبان بارها تلاش کردهاند نامهای فارسی شهرها و مناطق را به نامهای پشتو یا عربی تغییر دهند.
- 2.تخریب آثار تمدنی و فرهنگی فارسی
طالبان دشمنی خود با تمدن فارسی را در تخریب مستقیم آثار تاریخی و فرهنگی نشان دادهاند:
- تخریب بوداهای بامیان (درسال 2001 فرنگی): هرچند این اقدام به نام مبارزه با بتپرستی انجام شد، اما در واقع نشانهیی از دشمنی با تمدن غنی آریانای بزرگ و تاریخ مشترک مردمان این منطقه بود.
- بیتوجهی به میراث فرهنگی: در دوره حاکمیت طالبان، بسیاری از آثار تاریخی، کتابخانهها و مراکز فرهنگی فارسیزبانان آسیب دیده اند یا نابود شده اند.
- 4.سرکوب فرهنگی فارسیزبانان
- محدودیت بر استادان, شاعران و نویسندگان فارسیزبان: بسیاری از استادان فارسی زبان دانشگاه ها, شاعران و نویسندگان فارسیزبان یا مجبور به ترک افغانستان شدند یا تحت فشارهای شدید قرار گرفتند.
- محدودیت بر رسانههای فارسیزبان: طالبان رسانههای فارسیزبان را یا تعطیل کرده یا زیر فشار سانسور شدید قرار دادهاند.
- 6.تفرقهافکنی قومی و زبانی
طالبان برای تحکیم قدرت خود، سیاست تفرقهافگنی قومی و زبانی را دنبال میکنند. این سیاست دشمنی با زبان فارسی از شخص شاه امان الله با واسواس محمودطرزی خسر امان الله خان تا نادرخان و داود خان و نورمحمدتره کی وحفیظ الله امین و دکتر نجیب وحامد کرزی و به ویژه اشرف غنی احمدزی با حمایت از پشتوزبانها و به حاشیه راندن فارسیزبانان (تاجیکها، هزارهها و سایر اقوام فارسیگو)، شدت یافته وآنها تلاش کرده اند تا شکافهای قومی را عمیقتر کرده و هویت ملی متکثر افغانستان را تضعیف کنند.
- 6.ایستادگی در برابر ادبیات و هنر فارسی
طالبان هنر، شعر و ادبیات فارسی را بهعنوان نماد فرهنگ غنی و انسانی میبینند که با ایدیولوژی خشک و افراطی آنها همخوانی ندارد. شعر کلاسیک فارسی، از جمله آثار مولانا، حافظ، سعدی، و فردوسی که سرشار از مفاهیمی چون عشق، انسانیت و صلح است، با تفسیر خشن و افراطی طالبان ناسازگار است.
۷. نقض حقوق فارسیزبانان و اقوام غیرپشتو
طالبان همچون حامد کرزی و اشرف غنی احمدزی, همواره به اقوام فارسیزبان، مانند تاجیکها و هزارهها، به چشم اقلیتهایی نگاه کردهاند که باید سرکوب یا به حاشیه رانده شوند. این برخوردها هم در عرصه اجتماعی (مانند توزیع منابع و فرصتها) و هم در سیاستهای کلان طالبان دیده میشود.
نتیجهگیری:
دشمنی طالبان با فرهنگ فارسی و تمدن مرتبط با آن ریشه در اندیشه افراطی، سیاستهای قومیگرایانه و تلاش برای تضعیف هویتهای متکثر افغانستان دارد. این رویکرد، نه تنها تهدیدی برای فارسیزبانان، بلکه تهدیدی برای تنوع فرهنگی و تاریخی افغانستان به شمار میرود.
فشرده اینکه: حکومتهای پولیسی معاصر با وجود تفاوتهای فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی، در استفاده از فناوری مدرن برای سرکوب، تبلیغات ایدیولوژیک، و نظارت اجتماعی شباهتهای بسیاری دارند. این حکومتها معمولاً با مشکلات بلندمدتی مانند نارضایتی عمومی، انزوای بینالمللی و بحرانهای اقتصادی روبهرو هستند که میتواند به تضعیف و حتی فروپاشی آنها در آینده منجر شود.
به سلامت