خبر و دیدگاه

بحث تجزيه افغانستان ‎

برگه هاي از تاريخ افغانستان
قسمت صد و بيست پنجم
تاريخچه مختصر بحث تجزيه افغانستان
مسله تجزيه افغانستان ريشه دارد در اعمال نادرست كه محمد گل مومند وزير داخله محمد نادر شاه انجام داد. در مورد پشتونايزيشن افغانستان در گذشته مفصل نوشته شده اســت و در همين سايت به نشر رسيده است . تمايلات پشتونيزه سازي افغانستان باعث عقده ها و كينه ها شد و مردم همان وضع كنوني را به هر دليل كه بود قبول كرده بودند. بعد از جهاد مردم افغانستان در مقابل اتحاد جماهير سوسياليسي شوروي آن طلسم قومي تا اندازه يي درز پيدا كرد و مردم افغانستان از ” اقليت ” هاي غير پشتون ادعاي هويت فرهنگي و زباني كردند كه اين باعث جار و جنجال هاي فروان در كشور شد طور مثال دعوا روي واژه پوهنتون و دانشگاه . با اينكه دانشمندان فارسي زبان در ساختار يك افغانستان كه پشتون ها با غير پشتون ها زندگي مسالمت آميز داشته باشند همكاري كردند و اما ديده شد كه فرهنگ و زبان فارسي توسط يك عده پشتونيست ها به حاشيه رانده شد و واژه هاي فارسي را مردم نبايد استفاده ميكردند. به مجرد كه يك واژه فارسي گفته مي شد و هنوز هم همينطور اســت فورا تاپه نوكري ايران به پيشاني شخص زده مي شد. به هر حال ،  بعد از تصويب قانون اساسي افغانستان در سال ١٩٦٤ ، زيان پشتو ، در كنار فارسي به تفاوت اينكه فارسي را دري ساختند در حاليكه دري يك لهجه اســت ، زبان رسمي كشور شد .  يك سال پيشتر از آن دموكراسي پارلماني در سال ١٩٦٣ به وجود آمد و مردم كمي نفس به راحت كشيدند . اما اين دوره كه بعضي ها دوره طلابي افغانستان نامگذاري كرده اند جار و جنجال خود را داشت . مثلا اقوام غير پشتون نمي تواتستند جنرال پنج ستاره شوند و مردم شيعه تا سال ١٩٦٨ حق نداشتند كه در وزارت خارجه افغانستان خدمت كنند. اين تبعيضات باعث شد  كه غير پشتون ها،  يك عده كثير چنين درك كردند كه پشتونيست ها نمي خواهند تا كشور افغانستان يك ملت واحد شود و هر كس نفس به راحت كشد .
در سالهاي هشتاد ميلادي بود كه مردم افغانستان در اثر ظلم خلق و پرچم راه هجرت شدند و در هجرت زياد تر خود را پيدا كردند. به كتابخانه ها دسترسي پيدا كردند. تاريخ را زير سوال بردند، هويت فرهنگي خود را بهتر شناختند. دين را زير سوال بردند و ايده هاي جديد را براي اولين در زندگي آموختند و يكي از ين آموزش ها همين بود كه چرا بايد يك قوم در ساختار سياسي شركت داشته باشد و ديگران اقليت شمرده شوند.؟  چرا ما هرگز يك ملت نمي شويم .؟ مخصوصا كه مردم به چشم ديدند كه در زمان كمونبست ها فارسي زبانان زياد پرچمي بودند و پشتو زبانان زياد تر خلقي . همين روند قومي در جهاد خودش را نشان داد كه فارسي زبانان اكثرا در گروه استاد رباني و مسعود بودند و پشتو زبانان در گروه حكمتيار و ديگر سران جهادي پشتون يا فارسي زبان سهم گرفتند. مردم متوجه شدند كه نه ايديولوژي و نه جهاد توانست كه افغانستان از حالت قومي و قبائلي نجات دهد. همين شرايط تسلط قومي بود كه براي اولين بار بانو فرشته حضرتي كه براي سايت خاوران در سويدن كار ميكرد اولين شخص بود كه تجزيه افغانستان را به جامعه افغانستان پيشنهاد كرد . قبل ازين اين موضوع  بالا نشده بود . سايت خاوران از مشهور ترين سايت هاي فارسي زبانان بود و زياد ترين بيننده را داشت. اين پيشنهاد بانو حضرتي  در حد يك نظر باقي ماند  و تا اينكه طالبان براي بار دوم به قدرت رسيدند. تسلط قومي و قبيله يي شديد بالا گرفت. زبان فارسي مطلق در حاشيه رانده شد. حقوق زنان و دختران مطلق دفن شد. هنرمندان راه هجرت را به پيش گرفتند. اهل مطبوعات آزاد همچنان. مردم هزاره به خاطر هزاره بودن و شيعه بودن زياد ترين ضربه را خوردند. با اينكه سران هزاره كوشش كردند تا با طالبان به تفاهم برسند و اما بعد از سه سال جايي را نگرفت و مساجد شيعه ها مورد هدف قرار گرفت و مذهب شيعه هم به حاشيه رانده شد و اعلام كردند كه مذهب حنفي مذهب رسمي افغانستان اســت . اين همه ناسازگاري ها باعث شد تا مردم هزاره موقف جدي در برابر طالبان گيرند و خواهان تجزيه افغانستان شدند. لطفا  نقشه هاي جديد افغانستان كه دو كشور جديد را به نام خراسان و افغانستان در كنار هم نشان ميدهد در اخير صفحه بيبينيد.
اين نويسنده در دو مجلس از طريق زوم شركت كردم كه يكي فدرال خواهان افغانستان بود و يكي ايالات متحده خراسان . اعضاي هر دو گروه كه تعداد شان زياد اســت براي زبست باهمي مسالمت آميز همين دو گزينه را در نظر دارند كه اول افغانستان فدرالي ساخته شود تا تسلط تك قومي از بين برود و يكي ديگر ايجاد خراسان را مي كند. در عين زمان كتاب تامس بارفيلد كه چندين بار به چاپ رفته و يكي از پر فروش ترين كتاب هاي تاريخ افغانستان اســت زيرا عنوان
Afghanistan: A Cultural and Politicsl History
در سال ٢٠٢٣ از چاپ بر آمد و به تجزيه طلبان قوت بخشيد زيرا بارفيلد در كتاب خود ، تجزيه را نه به حساب قوم بلكه جغرافيا پيشنهاد كرده اســت .
بنده كه اين شرايط را ديدم و شنيدم و خواندم  پيشنهاد كردم كه يا همه مردم افغانستان به شمول قوم شريف پشتون اصول شهروندي را قبول كند و يا اگر مصالحه نمي كنند پس راه چاره در چه خواهد بود ؟ به جز از تجزيه كشور به شمال و جنوب . غوغا بسيار برپا شد و توهين و تحقير فراوان نثار من و آنانيكه تجزيه طلب هستند گرديد در حاليكه مردم ميخواهند كه يك راه حل اصولي پيدا شود،  تا مردم ازين بدبختي نجات پيدا كنند. يكي دو نفر در صفحات مجازي نوشته بودند كه تجزيه طلبان اين آرزو را به گور خواهند برد ، غافل ازينكه مردم افغانستان همين حالا از ظلم و تعدي و بي عدالتي در گور هستند .
براي يك افغانستان با ثبات ، منحيث يك بشر شناس كشور و جامعه شناس كشور پيشنهادات ذيل تقديم ميگردد تا يك صلح دايمي و با ثبات به وجود بيايد :
اول اصول شهروندي كه همه مردم در مقابل قانون حقوق مساوي مدني داشته باشد. همه اقوام ، همه مذاهب به شمول مذاهب غير مسلمان و زن و مرد. داستان استثماري و استعماري اكثريت و اقليت در ساختار سياسي و اجتماعي كشور مطلق از بين برداشته شود
يا
دوم نظام فدرالي كه ولايات كشور براي خود تصميم بگيرد و  تمركز  قومي كه مردم غير پشتون را رنج ميدهد عرض اندام كند كه همه ولايات مسوليت پذير شوند و در سرنوشت سياسي خود تصميم گيرند .
سوم دموكراسي اسلامي كه بنده  در سال ٢٠٢٠ كتاب آنرا نوشتم و پيشنهاد كردم چون وجه مشترك مردم افغانستان اسلام است پس يك نسخه اسلامي تهيه شود و دين بالاي مردم تحميل نشود و مردم از آزادي هاي فردي برخوردار شوند  كه اسلام معتدل به همه معيار هاي اسلامي و بين المللي جاگزين اين گروه متحجر شود و اما چنين معلوم مي شود كه هيچكدام مورد پذيرش طالبان و طرفدران طالبان نيست.  و ميخواهند مردم همين تحجر و بدبختي و ديكتاتوري قومي و قبائلي را قبول كنند در غير آن خاين هستند چنانچه من را خطاب كردند. بايد خاطر نشان كرد كه دو و دشنام و تحقير و توهين من به هيچ صورت درد كشور را دوا نمي كند مگر اينكه همه مردم شريف افغانستان براي آزادي از ديكتاتوري به نام دين نجات پيدا كنند. پيشنهاد تجزيه از من نيست و اما من تكرار مي گويم كه اگر توجه لازم صورت نگيرد كشور خود به خود به تجزيه مي رود و مراحل قانوني را خواهد پيمود چنانچه كشور ها در اروپا ، آسيا و افريقا تجزيه شدند و يك پديده نو و كاغذ پيچ نيست. مخواه اين مطالب بايد درج تاريخ ما شود زيرا افغانستان در بن بست انديشه سالم سياسي براي آينده كشور قرار گرفته است.
دكتر فريد يونس
استاد بازنشسته اي بشر شناسي خاور ميانه و فلسفه اسلامي
كليفورنيا ، ايالات متحده امريكا
https://images.app.goo.gl/tMRS1mH7vXmGz8q68
جنبش تجزیه طلبان افغانستان
Ali Eftekhari on X

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا