خبر و دیدگاه
نشست “مجمعملی برای نجات افغانستان”
نشست «مجمعملی…الخ» از جهت تشفی خاطر و روان درمانی یک اقدام مفید و مبارک میباشد؛ اما هرگز نمیتواند یک حرکت راهبردی و استراتیژیک باشد.
همانطوری نطاقان و رهبران این نشست فرمودند: هدف اصلی شان اعلام موجودیت اپوزیسیون واحد و متحد به سازمان ملل متحد، کشور های منطقه و جهان غرب می باشد.
زیرا این نکته را همواره کشور های منطقه و غرب تکرار کردهاند که طالبان الترناتیو ندارند و اپوزیسیون متحد وجود ندارد.
اما من عجالتاً کاری به این مجمع متضاد و متعارض و متناقض ندارم و مخاطب من در این یادداشت زعامت و رهبری متعدد و متکثر جمعیت اسلامی افغانستان می باشد.
1. جمعیت اسلامی افغانستان بمثابه یک مکتب، تفکر، هویت و جغرافیاست؛ که وسعت و پهنای آن بمراتب گسترده تر از جغرافیا و تاریخ امروز کشور می باشد.
شهید استاد ربانی پیشوای منحصر بفرد جمعیت و شهید احمد شاه مسعود سردار و سپهسالار تاریخ معاصر افغانستان؛ مکتب و اندیشهی جمعیت را یک شبه ایجاد نکردند بلکه این مکتب و هویت را از عمق تاریخ اساطیری و تمدنی ما احیاء و استخراج نمودند.
به عبارت دیگر جمعیت تنها یک حزب سیاسی جهادی نبوده و نیست، بلکه یک ازمانشهر تمدنی بوده و است.
2. این ساختار هم اکنون نیازمند یک ریفرم بنیادین در ظاهر و باطن و متن و محتوی و اهداف و اساسنامه و زعامت می باشد.
جغرافیای تمدنی و بدنهی اجتماعی جمعیت به شعور سیاسی و هویتی رسیده اند و سالهاست منتظر تحول دیدگاه راهبردی در این تشکیلات می باشند.
3. جمعیت اسلامی باید اهداف، استراتیژی و آرمانشهر خود را در هفت اصل اساسی ذیل تعریف نماید تا ظرفیت و انرژی لازم را برای مبارزه پویا و هدفمند علیه طالبان پیدا کند.
الف) تعهد به تدوین و احیاء تاریخ اساطیری و تمدنی ما در هویت Persian Empire، خراسان بزرگ و افغانستان امروز.
ب) تعهد به تقویت و رشد زبان فراقومی و فراجغرافیایی فارسی به عنوان زبان هویت، فرهنگ، اداره و علم در تمام نقاط افغانستان و تقویت تمام زبانهای محلی.
ج) تعهد به تدوین و تجمیع مکتب خردگرا و متکثر حنفی با عرفان خراسانی و حذف نگرش افراطی وارداتی از جریان های اسلام سیاسی بیگانه با فرهنگ و مکتب خراسانی.
د) تدوین پیشنویس قانون اساسی سکولار و جدایی نهاد دین از نهاد دولت در نظام آیندهٔ سیاسی افغانستان.
ه ) تعهد به مشی سیاسی هویت ملی به جای هویت قومی و پایان جعل تاریخ و جغرافیا در افغانستان آینده.
و) رعایت اصل شهروند محوری به جای اصل قومی در مناسبات قدرت سیاسی و اداری کشور.
ز )تعهد به نظام جمهوری صدارتی پارلمانی، انتخابات آزاد و دموکراتیک و ایجاد اداره غیر متمرکز با اختیارات محلی در سطح ولایات موجود کشور.
ح ) طرح اتحادیهی فرهنگی و اقتصادی مشترک میان تمام کشور های که از فروپاشی امپراطوری های فلات ایرانشهر تمدنی و خراسان تشکیل شده اند.
نکتهی آخر
می دانم که تعداد زیادی از دوستان مفاد این یادداشت را غیر عملی می دانند و حتی از طرح آن در این زمان پرهیز می نمایند.
غیر عملی دانستن یک طرح و اندیشه درواقع این ذهنیت را ثابت می سازد که ما خود تسلیم شرایط حاضر هستیم و از نظر روحی و روانی فاقد دیدگاه راهبردی و استراتیژیک می باشیم.