خبر و دیدگاه
اوزبیکی زبان هست یا لهجه زبانتُرکی
قسمت اول
درین اواخر بحث هائی در میان تورک های افغانستان و دیگر علاقمندان زبان اوزبیکی براه انداخته شده که هرکس مطابق استدلال و زاویه دید خود درین موضوع پرداخته و بینش های ذهنی علاقمندی و بی علاقه گی برای استعمال یکی از اینها نیز مردود نمی باشد.
درین بحث برای ارائه استدلال درست برای اقناع دوستان گرامی اولآ باییست زبان، لهجه و گویش بطور دقیق دانسته شود و بعدا در موضوعات دیگر به سلسله مراتب ارزش های آن پرداخته شود.
مسلم هست که در بوجود آمدن لهجه و شکل گرفتن گویش عوامل مختلف اعم از کوچ ها، مهاجرت ها، خلط گویندگان زبانها، لهجه ها و گویش ها، مناسبات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و امثالهم نقش بسزائی دارد.
دوستان محترم اکثرا لهجه و گویش را تفریق نمی کنند، همچنانیکه در بعضی زبانهای خلیج و آسیائی لهجه و گویش {دیالکت} را از هم فرق نمیکنند ویا معادل لغت دیالت کلمه بدیل ندارند و از همان کلمه دیالکت استفاده میکنند در حالیکه این دو اصطلاح از هم بسیار متفاوت هست و بجای هم استفاده کردن انها اصل منظور را از بین میبرد.
لهجه که در زبان لاتین و دیگر زبانهای هند و اروپائی اکسینت- accent نامیده میشود عبارت از منعکس کننده ویژگی های صوتی یک زبان میباشد. مثلآ مردم میمنه ماما را تاغه میگویند درحالیکه همین کلمه را در ولایت های تخار و بدخشان تَغَه میگویند درینجا می بینیم که لهجه ها فرق میکند. یا کسیکه زبان خارجی می آموزد حتمـآ لهجه خاص شخصی یا وطنی خود را با تلفظ کلمات یا جملات خارجی نا خود آگاه مخلوط می نماید که حتی وطن اصلی گوینده با همین لهجه دانسته میشود. لهجه انگلیسی گفتن یک هندو را حتمـآ متوجه شده اید که از گپ زدن معلوم میشود که این شخص ریشه هندی دارد.
اما گویش در زبان لاتین و دیگر زبانهای هند و اروپائی dialect گفته میشود و آن عبارت از (وریانت- نوع) یک زبان است که با مجموعه کلمات، صرف و نحو و همچان تلفظ متفاوت میباشد. تجربه نشان میدهد که معمولآ در گویش یا دیالکت گروه هائی گپ میزنند که آنها براساس محل زیست یا موقعیت اجتماعی متحد شده اند و دارای کشور ویا خودمختاری سیاسی-اداری در داخل وطن خود نمی باشند.
دیالکت یا گویش زبانی دارای ذخیره های واژگانی و قواعد مختص بخود میباشد که معمولآ از ادبیات زبان مربوطه فرق میکند. مثلآ در گویش زبان فارسی ایرانی میشنویم (شما برو، شما بیا) که این یک گویش یا دیالکت است درحالیکه در ادبیات زبان فارسی چنین چیزی وجود ندارد و مغلطه زبانی شمرده میشود. مثلآ در زبان تورکی اوزبیکی پدر را آته گویند اما در بعضی محلات برای پدر کلمه (دَدَه) استفاده میکنند درحالیکه در ادبیات اوزبیکی برای پدر دَدَه نمیگویند بنآ میدانیم که این یک گویش یا دیالکت هست به همین شکل میتوانیم صدها کلمه گویش یعنی دیالکت را از زبانهای خود ما مثال بیاوریم اما بخاطر جلوگیری از تطویل کلام در همین دو مثال اکتفا میکنم.
حالا ما از ازین سوال که اوزبیکی زبان مستقل هست یا لهجه “accent” زبان تُرکی میگذریم چون فرمایش این سوال مردود هست و ازبیکی قطعآ لهجه شده و بوده نمیتواند اما شکل درست این سوال اینطور هست که (اوزبیکی زبان مستقل یا گویش ” dialect- دیالکت” زبان تُرکی هست ؟) درین مورد در ادامه مقاله بحث خواهیم کرد.
اداره مرکز ترجمه مسکو در سایت خود masterperevoda.ru زبان و گویش یا دیالکت را چنین تعریف میکند:
گویش و زبان بر اساس دو نوع معیار از هم متمایز می شوند. نوع اول، سیاسی-اجتماعی است: از این منظر، «زبانها» دارای اعتبار زیاد هستند و به عنوان گفتار نوشتاری رسمی در نظر گرفته میشوند، درحالیکه «گویشها» بیشتر به زبان گفتاری مرتبط و غیررسمی هستند و نگرش نسبت به آنها بیشتر تنزیلی هست. صورتبندی معروف این دیدگاه طوری هست که «زبان عبارت از گویشی هست که دارای ارتش و نیروی دریایی باشد».اینچنین نطر یا تعریف را زبان شناس روسی- امریکائی Max Weinreich نیز گفته بود که “یک زبان عبارت از گویشی هست با ارتش و نیروی دریایی.” در حالیکه جمعیتی که به دیالکت صحبت می کنند اغلب به گفتار خود “عامیانه”، “گویش” و لهجه هم می گویند.
زبان شناسان برای تفریق زبان و گویش معیارهای مختلفی دارند: اگر دو نوع گفتار مرتبط آنقدر شبیه یکدیگر باشند که گویندگان بتوانند با موفقیت با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، پس اینها دو گویش از یک زبان هستند. اگر درین دو نوع گفتار تفاهم و ارتباط بین انسانها دشوار یا تقریبآ غیرممکن باشد، پس این دو زبان متفاوت هستند. مسلمآ در دو دیالکت یک زبان گویندگان آن در حین دیالوگ، نباید در درک یکدیگر دچار مشکل شوند. چون درک متقابل، عینی ترین معیاری است که به وسیله آن می توان زبان ها و گویش ها را از هم تفریق و تشخیص داد.
در تعریف دیگر گفته میشود که زبان از یک کشور یا دولت میآید، بنآ گفته میشود که زبان دارای اردو و قوای مسلح است اما برای گویش یا دیالکت چنین اعتبار در نظر گرفته نشده است. یک دولت یک یاچند زبان رسمی و دولتی میداشته باشد که همه امورات دولت را در آن تحریر و تقریر میکند. همچنان در داخل یک دولت میتواند خودمختاری های سطوح مختلف در عقب زبان قرار داشته باشد که در آن صورت زبان مذکور در ادارات دولتی منطقه خودمختاری خود حاکم یا سهیم میباشد. اگر چنین نباشد میگوئیم که آن زبان زیر استبداد زبانی قرار گرفته است. مگر هیچگاهی نشنیده ایم که فلان گویش یا لهجه تحت استبداد قرار گرفته باشد. بنآ میگوئیم که زبان یک نظام ساختار مند برای برقراری انسانها با یکدیگر هست. وقتی یک نظام ساختارمند میگوئیم به این معنی که جایگاه علویت آنرا نسبت به گویش و لهجه در نظر میگیریم.
با درنظرداشت مشخصات فوق هر سه پدیده (زبان – گویش – لهجه) را از لحاظ اهم بودن درجه بندی کنیم به این نتیجه میرسیم که:
یک زبان از یک کشور می آید در حالی که لهجه متعلق به یک منطقه است.
یک زبان شکل های ستندرت نوشتاری دارد در حالیکه یک گویش تنها به صورت شفاهی وجود دارد.
یک زبان به لحاظ کیفی با یک گویش متفاوت است.
حالا فوقآ ایندیکاتور- آیینه یا به قول دیگر ترازوی سنجش برای شناخت لهجه، گویش و زبان را مستقر ساختیم و در قسمت دوم این مقاله میتوانیم از لحاط قوانین فیلولوژی سنجش کنیم و موقعیت زبانهای اوزبیکی، تاجیکی، دری و تورکمنی افغانستان و همچنان شاخه های متعدد زبان تورکی را شناسائی کنیم
پایان قسمت اول
ادامه دارد
21th November 2024
uzbeki zaban jada az zaban turki ast ke her 2 zaban rishe az yek zaban daraend. behter bod ke arjmand hemaet bakhsh daewom naweshte ash ra haem der in jaa mi nemod