رهبر طالبان از غیبت تا حضور و اعلان جنگ و دشمنی او با زنان افغانستان
اعلام دشمنی با زنان؛ زیر پرسش بردن اسلام و یا به چالش کشاندن حقوق بشر
رهبر طالبان پس از یک مدت طولانی بار دیگر از غیبت بیرون شد و با ظهور تازه نوار صوتی ای را به نشر رساند که در آن با تشدید خشونت و اجرای سنگسار بر زنان با آنان اعلام جنگ و دشمنی کرده است. وی گویا خواسته با تاکید به فرمان سنگسار به نماینده گی از خداوند حقوق بشر از نظر غرب را به چالش بکشد تا بدین وسیله یک و سر گردن بلند تر از دیگر طالبان در مقام امیرالمومنین خیالی تمکین نماید. روز یک شنبه 5 حمل نوار صوتی ای از سوی رادیو و تلویزیون ملی تحت اداره ی گروه ی طالبان منتشر شد که رهبر طالبان در این نوار صوتی بر مجازات افراد متهم در محضرعام تأکید میکند و میگوید که این گروه حدود را اجرا و زنان را در محضر عام سنگسار میکند. او در این نوار صوتی از ارزشهای حقوق بشر غربی و آزادی زنان انتقاد کرده و میگوید که عالمان دینی طالبان بهطور دوامدار در برابر غرب و شکل دموکراسی آن در افغانستان مخالفت خواهند کرد. این اظهارات رهبر طالبان با واکنشهای گسترده شهروندان کشور، سیاسیون، فعالان جامعه مدنی و نهادهای حقوق بشری روبهرو شده است.
سنگسار پیشینه ی تاریخی دارد و در کتیبه های سومری در 2400 سال پیش از میلاد، در قوانین حمورابی در 2000 سال پیش از میلاد و در ادیان ابراهیمی از آن یادآوری شده است. چنانکه بخش عهد قدیم کتاب مقدس، سنگسار را به منزله مجازات زنا در مورد زناي محصنه وغیرمحصنه پیشبینى کرده است. مجازاتهاى سنگسار بر اساس دستورهاى ارباب کلیسا و به مثابه بخشى از دستورهاى دينى مسیحیت تا اواخر قرن 18 میلادى در غرب به طور گستردهاى اجرا مىشد. در برخى از کتاب های انجیل های تحریف شده موجود نیز آیاتى بر وجود حکم سنگسار و تقریر اجمالى آن توسط حضرت عیسی(ع) وجود دارد که او گفته زن زناکار را آنقدر به سنگ بزنید تا بمیرد.
قرآن با سایر کتابهاى آسمانى، در بسیاری از اصول و معارف دینى مشترک است. در حقیقت، روح همه ادیان و کتابهاى آسمانى یکى است. آنچه موجب تمایز اسلام از سایر ادیان الهى است، کامل بودن بیان اصول و معارف دینى و نیز کامل بودن احکام و فروع آن و متناسب بودن آنها با رشد انسان و مقتضیات زمان است، و این امر مستلزم آن نیست که احکام شرایع سابق به کلى نسخ شده باشد. بیشتر فقهای مسلمان و بویژه دانشمندان مشهوری چون، ابوزهره و قرضاوی براین باور اند که کیفر سنگسار، کیفر و سنتی یهودی بود که پیامبر اسلام (ص) در ابتدای امر (و بنا به عرف زمانی و مکانی) آن را پذیرفت و بدان اذعان داشت اما با نزول آیهی “تازیانه” در سورهی نور کیفر یاد شده منسوخ و زایل گشت.
از رویکرد رهبر طالبان تا سایر رهبران و جنگجویان این گروه فهمیده می شود که رهبران و اعضای این گروه نه تنها از اسلام با توجه به پیشرفت های معاصر آگاهی لازم ندارند؛ بلکه با روح عصر و زمان به کلی بیگانه اند. اسلام طالبان در واقع اسلام دیوبندی و پنج پیری و آمیخته با فرهنگ قبیله است که با روح اسلام واقعی سازگاری ندارد. از رهبران یک گروه ی استخباراتی و آماده ی حمله های انتحاری و انفجاری و در کل یک گروه ی تروریستی بیش از این نمی توان توقعی داشت. پس رهبری که با حمله های انتحاری کورکورانه در یک لحظه فرمان کشتار صدها انسان را در چهارراهی زنبق و شفاخانه ی محمد داوود و چهارراهی شفاخانه ی جمهوریت و هوتل کانتیننتال و ده ها حمله ی دیگر صادر می کند؛ اجرای سنگسار زنان به جرم زنا برایش خیلی ساده است؛ زیرا او ماموریت دارد تا افغانستان را به عصر حجر ببرد و هر گونه ستم و خشونت و بیرحمی را در حق مردم آن زیر چتر سبز شریعت روا بدارد.
هرچند هنوز بحث بر سر ملاهبت الله بحث بر سر یک آدرس است که فرمان ها از همان آدرس به نام ملاهبت الله صادر می شود؛ زیرا تا کنون ملاهبت الله را کسی ندیده و به تعبیر گروه ی طالبان هنوز از غیبت بیرون نشده و آنان منتظر خروج تازه او هستند. بر بنیاد گزارش رسانه ها شیخ هیبت الله خیالی برادر شیخ عبد عبدالحکیم ریس ستره محکمه ونویسنده قانون شرعی گروه طالبان است. وی جانشین ملا منصور است که در مرز پاکستان و ایران بوسیله ی طیاره هدف قرار گرفت وکشته شد. ملاهبت الله مهره ی مورد نظر آی اس آی مورد شک و تردید حامیان ملا منصور قرار گرفت.
شیخ هبت الله در مدرسه ی مشهور به شیخ صاحب واقع در مرکز کویته مربوط حوزه ستلایت تاون در منطقه ی اسحاق اباد هدف حمله ی انتحاری گروپ های بلوچ از طرف هواخواهان ملا منصور قرار گرفت. در این حادثه ملا هبت الله با پانزده نفر دیگر به شمول فرید پسرانش و مسئول حوزه پولیس ستلایت تاون کویته که وظیفه ی حفظ امنیت هیبت الله را داشت، نیز کشته و بیست نفر زخمی شدند. پولیس پاکستان به دنبال این حادثه شماری را در زندان کجلاغ، زندان غوث آباد و زندان چمن زندانی کرد که سرنوشت شماری از آنان تا حال هم معلوم نیست. آی اس آی پاکستان به سرعت وارد عمل می شود و شیخ عبدالرحمن کارمند آموزش یافته ی کشفی واطلاعاتی خودرا که در کوهات وطیفه داشت، با دادن القاب امیرالمومنین بجای ملاهبت الله نصب کرد. شیخ عبدالرحمن آموزش بافته ی اسلام اباد و در قوم اورکزی پشتونهای پاکستان است. گفته می شود که او شباهتی با ملاهبت الله ندارد. برادران ملاهبت الله هر یک شیخ عبدالکریم، شیخ عبدالحکیم، مولوی احمد گل آغا و مولوی امان الله عضو شورای کویته بودند. یک برادر کوچک اش به نام شیخ احمد الله امام مسجد ولسوالی کجلاغ بود که از سوی افراد نا معلومی در اسد سال 1398 ترور گردید.
در همین حال رروزنامه هشت صبح افغانستان در 26 دلو سال 1399 خورشیدی نیز به نقل از منابعی در کویته ی پاکستان نوشت که ملّا هبت الله رهبر طالبان و «ملامطیع الله» رئیس اطلاعات و «حافظ عبدالمجید» مسئول مالی این گروه در انفجاری در کویته جان باخته اند. محل این انفجار را در یک منطقه ی حفاظت شده مربوط به حافظ عبدالمجید در منطقه «چالو باوری» شهر کویته در ایالت بلوچستان پاکستان ذکر کرده بود. به دنبال این گزارش روزنامه هشت صبح کابل در خبر دیگری به نقل از یک عضو ارشد گروه طالبان که نامش ذکر نشد، نوشت که او به سی ان ان گفته بود، ملاهبت الله سال گذشته در یک حمله انتحاری در پاکستان کشته شده است.
اما بر رغم این گزارش ها از قندهار از آدرس ملا هبت الله هر روز فرمان تازه ای صادر می شود و با بستن دست و پای زنان افغانستان و محدود ساختن زنده گی آنان، شور و نشاط زنده گی را از آنان می گيرد. این گمانه زنی ها زمانی نزدیک به حقیقت می شود که پنهان کردن مرگ ملاعمر بوسیلۀ آی اس آی در خاطره ها تداعی می کند. این در حالی است که مردم افغانستان تا کنون به وجود خارجی شخصی به نام ملا هبت الله که خود را رهبر طالبان می خواند، باور ندارند. این شخص هنوز از نظر مردم افغانستان پنهان و مرموز باقی مانده است. هرگاه چنین انسان وجود خارجی داشته باشد. او بازیچه ای بیش نزد شبکه های استخباراتی نیست. زیرا فرمان هاییکه او تا کنون بویژه بر ضد زنان و سلب حق کار و حق آموزش دختران زیر نام شریعت صادر کرده است، نه تنها با روح شریعت و اسلام سازگاری ندارد که با روح اسلام در تضاد است. شگفت آور این است که بیشتر فرمان های ملاهبت الله زن ستیزانه و برای وضع محدودیت های دست و پاگیر به زنان افغانستان صادر شده است.
از فحوای فرمان های او طوری فهمیده می شود که این شخص بازیچه ای در دست شبکه های استخباراتی کشور های منطقه و جهان است و از خود اراده ای ندارد. هرگاه چنین انسانی وجود خارجی داشته باشد و به دلایل استخباراتی از نظر ها پنهان مانده و به شخص مرموزی بدل شده است. ممکن دلایل رازآلود نگهداشتن مرگ و زنده گی ملاهبت الله بیشتر رنگ استخباراتی داشته باشد که هدف آن وجهه دادن به او و استحکام پایه های قدرت سیاسی و مردمی او و در ضمن مشروعیت بخشی به او باشد؛ اما در میان این همه یک واقعیت غیر قابل انکار است و آن اینکه فرمان هایی که از آدرس ملاهبت الله صادر می شود، نه تنها بیانگر حاکمیت استبدادی و زن ستیزانه ی او است؛ بلکه بیانگر این است که او با اختلال های شدید روانی روبرو است که شاید برخاسته از صدمه های روانی او در زمان کودکی اش در مدرسه باشد؛ زیرا در شماری از مدرسه های پاکستان طلبه ها مورد تجاوز جنسی استادان خود قرار می گیرند. بنا براین از اختلال های روانی ملاهبت الله فهمیده می شود که او هم خواه ناخواه یکی از این قربانیان باشد. این افراد از لحاظ روان شناسی دارای نگرانی، اضطراب ، افسردگی ، اختلال استرس بعد از سانحه اند و از آینده ی خود همیشه هراسان اند. در ضمن این بیماران دچار اختلال شخصیت پارانوئید می شوند که اغلب متخاصم، تحریک پذیر و خشمگیناند. تعصب، جزم اندیشی، بدبینی نسبت به همسر و جسته و جوی اسناد برای تخلف دیگران از ویژه گی های این افراد است.
این اختلال در بسیاری از اعضای گروه ی طالبان تبدیل به عقده ی خطرناک شده و بیشتر آنان را به هم جنس بازان حرفه ای بدل کرده است. چنانکه کرنیل امام این افسر پاکستانی چشمدید اش را از فرهنگ همجنسگرایی« بچهبازی» درمیان فرماندهان گروه طالبان که هرکدام ادعای رهبری اینگروه را در روزهای آغاز شکلدهی گروه طالبان داشتند چنین روایت کردهاست: «در قندهار بچهبازی یک سخن عادی و آسان است در آنجا اشخاص زورگو و مالدار بچهها را نیز با خود میگردانند و بر نگهداری بچهها افتخار میکنند ….” او به ادامه از بچه ی چشم آبی نزد ملاعمر یاد کرده که امام به “جگ ملا “میگوید که آیا این بچه ی چشم آبی از شاگردان خاص ملاعمر است؟ جگ ملا در پاسخ به کرنیل امام گفته بود: «چرا، ملا و آخوند دل ندارد یا چه؟ با این همه دوستان خنده کردند.» کرنیل امام نخستین جنگ ملاعمر را بر سر کشته شدن آن بچه ی چشم آبی بیان میکند. پس گزاف نیست که جانشین لوی ملا نیز از همان بستر بیمار اجتماعی مدرسه های پشاور برخاسته و با اختلال های روانی مواجه است. وی حالا می خوهد، افغانستان و مردم آن را قربانی عقده های شخصی و اختلال های شدید روانی خویش نماید. این اثر گذاری های روانی را در سیطره جویی، استبداد رای، جزم اندیشی، زن ستیزی، تحمل ناپذیری، انزوا گزینی و … او می توان درک کرد. گیریم که ملاهبت الله ای وجود خارجی دارد. از رویکرد های شخصی تا دینی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی او فهمیده می شود که این شخص در اتاق تاریکی نشسته و جهان را از دریچه ی کوچک آن، آنچنان تماشا می کند که در کتاب های زرد بازار قصه خوانی پشاور مربوط به چندین سده پیش، خوانده است. از فرمان های او فهمیده می شود که او بر مرکبی سوار است که می خواهد، آفغانستان را به دنبال خود به سرعت نور به عصر حجر منتقل بسازد. از فرمان های او معلوم می شود که او چنان مرد خیالاتی و دگم اندیش است که حتا در همان اتاق تاریک خیمه ی اعتکاف بر پا کرده و خویش را از سودای این جهان پر از دغدغه به هوای حوران بهشتی به کلی فارغ و بی خیال تلقی می کند. هرگاه چنین نمی بود، او فراتر از این می اندیشید و این جهان شیشه ای را با توجه به پیشرفت های بشر در عرصه های گوناگون تخنیک، فناوری و اطلاعات و آزادی بیان و حقوق بشری طور دیگر و با وسعت نظر بیشتر می دید. حال که چنین است و ملاهبت الله ی درگیر و سودایی چشم آبی ها، هنوز کم ترین میلی برای بیرون شدن از حجره ی خود ندارد. این شعر زیبای حافظ ” اگر نمرده به فتوای من بر او نماز کنید” به حال او صدق می کند.
حال هرچه باشد، افغانستان در یک بازی مرموز و دقیق حساب شده ی استخباراتی به گروهی زیر نان تحریک طالبان سپرده شده که متشکل از شبکه های گوناگون اند و بیش از بیست گروه ی تروریستی خطرناک زیر چتر حکومت آنان در این کشور فعال اند. رابطه ی این گروهها بویژه القاعده و تی تی پی با طالبان ژرفتر و گسترده تر و شمار پایگاه های تروریستی آنان هر روز افزونتر می شود. پس با این حال گروهی که مردم افغانستان را در موجی از فقر و گرسنگی به گروگان گرفته و اعضای آن از بام تا شام و از شام تا بام ده ها جنایت و خشونت و کشتار های صحرایی را در حق مردم آن روا می دارند. پس جای شکوه و انتقاد باقی نمی ماند که حکم سنگسار زنان از سوی رهبر آن یک امر عادی است. رهبری که با فرمان های هایش افغانستان را به گورستان تاریخ بدل کرده و با همه ارزش های بشری بدرود گفته است؛ هرگز جای آن باقی نمی ماند که او را با این فرمانش به بار ملامتی گرفت و فرمان او را به عنوان به چالش کشیدن حقوق بشر تلقی کرد. یاهو 3-24