تعامل سیاسی با طالبان یا بازی با دم اژدهای تروریسم
جنگ های جدید و متغیر های تازه و استفادۀ ی ابزاری از تروریسم
حوادث خونین در کشور های منطقه و جهان گواه بر این واقعیت است که افغانستان با توجه به موقعیت مهم ژئوپلیتیک و قرار داشتن آن در چهار راه ی جهان نه تنها قلب تپنده ی قاره ی آسیا؛ بلکه قلب تپنده ی جهان است. رخداد خونین یازدهم سپتامبر 2001 دیروز و رخداد خونین امروزی مسکو و پیشتر از آن در ایران به این واقعیت مهر تایید گذاشت. حوادث بعدی تروریستی که دیر یا زود پکینگ و آلماتی و شاید دهلی و حتا فراتر از آن کشور های آنسوی قاره ی آسیا را به لرزه خواهد آورد؛ در راه است. با تاسف از تعامل سیاسی جهان با سردمداران گروه های خطرناک تروریستی در کابل طوری فهمیده می شود که مقام های سیاسی جهان این خطر را به مثابه ی بازی با دم اژدها دست کم گرفته اند. این در حالی است که هرگونه اعتماد به گروه های تروریستی، بازی با سرنوشت میلیون ها انسان و برابر به جنایت بشری است؛ زیرا تروریسم برای دستیابی به اهداف سیاسی، مذهبی و ایده ئولوژیک خود استفاده از هر گونه هراس افگنی را مجاز می پندارد. دردناک تر اینکه رهبران گروه های تروریستی بویژه طالبان سیاست را برای رسیدن به هدف خدعه ی شرعی تلقی می کنند. این باور رهبران گروه های تروریستی هرگونه داشتن خط سرخ را در فرهنگ تروریسم منتفی می شمارد.
با تاسف خطر تروریسم در منطقه و جهان پس از آن بالا گرفت که ارگ کابل در یک توطئه ی پیچیده و مرموز به شبکه های طالبان سپرده شد. به دنبال ورود طالبان به ارگ کابل بیش از بیست گروه ی خطرناک تروریستی به شمول القاعده، طالبان پاکستان، لشکر جنگوی، جیش محمد، داعش خراسان و دیگران در رکاب طالبان وارد افغانستان شدند و بیشتر این گروه ها مرکز ها و پایگاه های خود را به شمال افغانستان انتقال دادند. چنانکه گزارش های سازمان ملل نه تنها از حضور گروه های تروریستی در افغانستان؛ بلکه از رابطه ی نزدیک طالبان بویژه با القاعده و تی تی پی و سایر گروه های تروریستی چون حزب اسلامی تاجیکستان و حزب اسلامی ازبکستان و … پرده برداشته است. کشور های جهان در یک داوری خوش بینانه و شاید هم خویشتن دارانه باب تعامل سیاسی با طالبان را باز کردند. طالبان توانستند، از این تعامل سود جویند و از آن برای تحکیم پایه های حاکمیت خود و حتا برای به رسمیت شناخته شدن خود استفاده کنند. چنانکه طالبان در اواخر ماه جنوری 2024 در کابل، شمار زیادی از دیپلوماتهای خارجی به شمول 11 کشور مانند، هندوستان، قزاقستان، ترکیه، روسیه، چین، ایران، پاکستان، ازبکستان، ترکمنستان، اندونیزیا و قرقیزستان به دعوت طالبان برای شرکت در یک دیدار با عنوان «همکاری منطقهای به ابتکار افغانستان» پاسخ مثبت دادند. در این دیدار در مورد فرصتهای همکاری در منطقه بحث و گفتگو صورت گرفت.
هرچند این نشست نتایج ملموسی در پی نداشته؛ اما این کنفرانس نشان میدهد که طالبان برای برقراری روابط سازنده با کشورهای همسایه مصمم هستند. ممکن طالبان دریافت استوار نامه ی بلال کریمی از سوی چین را یکی از دستاورد های این کنفرانس تلقی کنند؛ اما پیش از این چندین شرکت چینی در سال 2023 یک سلسله قراردادهای تجاری را با طالبان به امضا رساندند. از آن جمله میشود از یک قرارداد 25 ساله برای استخراج نفت نام برد که ارزش سرمایهگذاری آن به 150 میلیون دالر امریکایی در سال نخست و تا 540 میلیون دالر امریکایی در طی سه سال بعدی میرسد.
در همین حال طالبان تلاش می کنند تا حمله های انتحاری و انفجار های تروریستی در افغانستان از سوی داعش را عادی جلوه بدهند؛ اما افزایش تحرکات داعش در افغانستان از زمان به قدرت رسیدن طالبان، به یک نگرانی جدی نه تنها برای مردم این کشور؛ بلکه برای همسایگان به ویژه پاکستان و ایران و همچنین برای جامعه جهانی تبدیل شده است. چنانکه همسایگان افغانستان بارها از حکومت طالبان افغانستان خواسته اند تا اجازه ندهند خاک این کشور به محل امن برای تروریست هایی تبدیل شود. طالبان همواره تاکید کرده اند که اجازه نداده و نخواهد داد اقدامی از خاک این کشور علیه همسایگان و دیگر کشورها انجام شود؛ اما وقوع اتفاق ها چون، حمله ی انتحاری در مشهد ایران و حادثه ی تروریستی دو روز پیش در مسکو و حمله های انتحاری و گروهی طالبان پاکستان در داخل این کشور حکایت از آن دارد که طالبان با توجه به میثاق های اعتقادی با گروه های تروریستی، قادر به کنترول آنان نیستند. همین اکنون رابطه ی کابل و اسلام آباد بر سر تشدید حمله های تی تی پی در داخل پاکستان به سردی گراییده است.
چنانکه محمد شهباز شریف به دنبال حمله مرگبار تحریک طالبان پاکستان بر نیروهای امنیتی این کشور در وزیرستان شمالی و پاسخ متقابل هوایی این کشور در 28 حوت سال روان به پناه گاه های تی تی پی در ولایتهای خوست و پکتیکا نیرو های مسلح پاکستان را برای مقابله با تروریسم و نابودی ضد امنیت این کشور فراخواند. او بدون آنکه از افغانستان نام ببرد گفت: “ما خواستار تعمیق تجارت و داد و ستد اقتصادی با همسایگان خود هستیم، اما شرط آن آرامش در مرزها و جلوگیری از سوء استفاده قلمروی همسایگان توسط تروریستها است.” وی افزود، اگر طالبان تیتیپی را مهار نکند، ارتش پاکستان در آینده نیز به مناطقی در افغانستان حمله خواهد کرد. وزیر دفاع پاکستان نیز در مصاحبهای با صدای امریکا گفت: «زور آخرین گزینه است. ما نمیخواهیم که با افغانستان وارد درگیری مسلحانه شویم.» اینکه در پشت این درگیری ها با توجه به وابستگی های استخباراتی و اقتصادی طالبان افغانستان به پاکستان چه بازی های استخباراتی و سیاسی نهفته است که وجهه ی سیاسی دادن به طالبان نیز می تواند، شامل آن باشد. این پهلوی دیگر بازی است که شاید از چشمان حاکمان اسلام آباد هم پنهان باشد.
طالبان تنها با پاکستان مشکل ندارند؛ بلکه عدم تعامل مناسب از سوی حکومت طالبان با جمهوری اسلامی ایران در خصوص برخی مسائل از جمله مسائل مرزی و به ویژه موضوع حقابه هیرمند، بر اساس معاهده آبی 1351 خورشیدی بین دو همسایه، هم یکی از دشواری هایی است که طالبان برای همسایگان ایجاد کرده اند. از سویی هم طالبان نتوانسته اند، به خواست های سازمان ملل مبنی بر بازگرداندن حقوق اولیه ی زنان و دختران و شرایط اجتماعی و فرهنگی بهتر پاسخ مثبت بگویند و تا کنون همه این خواسته ها و اصرارها، فایده و اثری نداشته است. این همه واضح می سازد که عامل اصلی این همه تنش ها و مشکلات چه با کشور های همسایه و چه با کشور های جهان حاکمیت یک گروه ی تروریستی و موجودیت بیش از بیست گروه تروریستی در افغانستان است. این گروه ها به جنگ عادت کرده اند و گویی حمله های انتحاری و انفجاری در خون شان عجین شده است. با تاسف که آنان حالا افغانستان را به سکوی پرش حمله های انتحاری خود بدل کرده اند. بنابراین مهار این گروه ها غیرممکن است. رهبران طالبان با توجه به اهداف راهبردی و رون شناختی جنگجویان خود تلاش می کنند تا خواست های انسانی آنان را با چوگان شریعت مهار کنند و آنها را راضی نگهدارند. تشکیل قطعه های انتحاری در کابل و تهدید کشور های همسایه بوسیله ی دسته های انتحاری یکی از هدف های بالا به شمار می رود. چنانکه در فایل صوتی منسوب به ملاهبت الله، آمده است که او خود را نماینده ی الله و غرب را نماینده ی شیطان خوانده و برای جهان غرب بیست سال دیگر چلنج می دهد.
بنابراین تعامل سیاسی با طالبان نه تنها از خطر تروریسم و گروه های تروریستی چیزی کم می کند؛ بلکه برعکس آنها را فربه تر و اژدهای تروریسم را بی پرواتر می سازد. بیش از دوسال حاکمیت طالبان نه تنها از ساخت و ساز پایگاه ها برای گروههای تروریستی و همکاری های نزدیک این گروه با گروه های مانند القاعده و حتا داعش پرده بر می دارد؛ بلکه رابطه ی تنگاتنگ طالبان با گروههای تروريستی نیز آشکارا ساخته است. این همه بوضوح می رساند که تروریسم و گروه های تروریستی در افغانستان در حال پر و بال کشیدن است. درگیری های طالبان با پاکستان، کشور سازنده و حامی آنان از این حقیقت پرده برمی دارد که فرانگشتاین تروریستی در راه است و خطرناک تر از کتاب “هیولای فرانکشتاین” شلی انسان عصر ما را تهدید می کند. این کتاب بازتاب دهنده ی ترس انسان عصر او است، البته ترس از علوم ناشناختهای که اگر کنترل و مدیریت نشوند، فاجعه به بار خواهند آورد.
تنش میان کابل و اسلام آباد بر سر فعالیت های ضد پاکستانی تی تی پی از خطر غیر قابل پیشگیری گروه های تروریستی در افغانستان پرده بر می دارد و بر آسیب پذیری کشور های منطقه از افغانستان مهر تایید می گذارد. حادثه ی انتحاری در مسکو و پذیرفتن مسئولیت آن بوسیله داعش خراسان در واقع به صدا درآمدن زینال خطر در منطقه است. هرچند پوتین از بازداشت چهار عامل انفجاری هر یک شاهین جان صفازاده، 21 ساله، رستم نظروف، 29 ساله، محمدرسول نصریدینوف، 37 ساله و ریاض الدین عثمانوف، 51 ساله شهروندان تاجکستان و از اعضای داعش خراسان در مسیر اوکراین سخن گفته; اما یکی از تروریستان به نام فریدون شمس الدین شهروند تاجکستان در اعتراف های نخستین خود گفته که از ترکیه به قصد اجرای عملیات تروریستی به مسکو آمده بود. احتمال دارد که این شخص وابسته به حزب اسلامی تاجکستان باشد که مرکز آن در شمال افغانستان است. حمله ی انتحاری مسکو آغاز پرش گروه های تروریستی از این سوی رود آمو است و فردا ازبکستان و پس فردا چین را نیز مورد حمله قرار خواهد داد. این حمله از آغاز جنگ نیابتی در آنسوی آمو بوسیله ی گروههای اجیری دارد که در افغانستان پایگاه دارند و در تبانی با شبکه های استخباراتی کشور های منطقه و فرامنطقه سازماندهی و حمایت های مالی و لوجستیکی می شوند. به گفته ی رهبر پیشین داعش خراسان، داعش یک آدرس است که از سوی استخبارات پاکستان و تاجکستان در تبانی با شبکه های استخباراتی فرامنطقه تمویل می شود. حادثه ی انتحاری قندهار به دنبال حمله های تی تی پی از سوی آی اس آی سازماندهی شده بود. از گذشته ها بدین سو گزارش هایی وجود دارد که داعش خراسان نام دیگر شبکه ی حقانی است. جالب اینکه نیویارک تایمز در گزارشی از حمله ی داعش به سفارت های چین، هند و ایران افغانستان خبر داده است؛ اما در رابطه به نقش داعش در حمله ی مسکو سناریو های گوناگونی مطرح شده که به دست داشتن اوکراین و اسرائیل نیز اشاره شده و مهمتر این که پوتین نمی خواهد، به دست داشتن داعش در این حمله اشاره کند. در این میان با توجه به نقش روسیه در سرکوب داعش در سوریه می توان به دست داشتن داعش را در این حادثه تایید کرد.
آنچه شگفت آور است و بر پیچیده گی موضوع می افزاید، اینکه به گزارش سی ان ان مقام های آمریکایی از احتمال وقوع این حادثه به روسیه خبر داده بودند. این حادثه ی خونین در شرق با لبخند استخباراتی و اما در غرب با نوعی خشم سیاسی به استقبال گرفته شد. شاید دلیل اش این باشد که اکنون پارامتر ها و متغیر های جدیدی وارد جنگ های مدرن شده و این ماهیت ابزاری تروریسم را پیچیده تر گردانیده است. این پیچیده گی سبب شده تا انسان ها به پدیده های جهان از یک منظر نگاه نکنند و این برخاسته از مقتضا و موقعیت های متفاوت تاریخی آنان است. در واقع اختلاف انسان ها در پشت این پدیده وجود دارد و شاید هم در بسیاری موارد ارزش های اخلاقی را دور بزند و پروای ناسازگاری آن را نداشته باشد. این سبب شده که رابطه ی جهان غرب با جهان شرق در نماد بازی های تروریستی مصداق رابط ی مار و مارگیر را پیدا کند. اینجا است که مارگیر با نمایش مار های خود سرگرمی های کاذبانه می آفریند. در حالیکه هدف این سرگرمی دست یازی به منافع است و هرچند عراده ی این منافع از قلب های خونین بیگناهان عبور کند.
هرچه باشد، حادثه ی مسکو نشانگر این است که بازی های تروریستی در منطقه وارد مرحله ی جدیدی شده و ماشین کشتار و انتحار با روش های خشونت آمیز از انسان قربانی های بیشتری می گیرد. این حادثه نشان داد. سرنوشت افغانستان چنان با تندروی اسلامی، تروریسم، مواد مخدر، اقتصاد جرمی و جنگ نیابتی عجین شده است که سیمای این کشور را متفاوت تر از گذشته ها به تصویر می کشد و بر بار ناامیدی ها برای یک افغانستانی نی افزاید که برای سال های زیادی قادر به تعیین سرنوشت خود نخواهد بود. با این تحلیل افغانستان به شوره زاری از گروه های تروریستی بدل شده که هرگونه امید نزدیک مدت برای افغانستانی را به یاس بدل می کند تا سرنوشت خود را با دستان خود رقم بزند.
پیش از آنکه اژدهای تروریسم در زیر لطف تعامل سیاسی با طالبان دهن باز کند و اوضاع امنیتی کشور های منطقه به نقطه ی غیر قابل بازگشت برسد. در نتیجه کشور های منطقه درگیر جنگ نیابتی شوند و یا حادثه ی شبه یازدهم سپتامبر در یکی یا همزمان در چند کشور منطقه و فرامنطقه رخ بدهد. چقدر بجا و منطقی خواهد بود تا کشور های منطقه و جهان پیش از وقوع همچو انفجار دست به کار شوند و در پی علاج حادثه پیش از وقوع آن شوند.
از آنچه گفته آمد، هرگونه تعامل سیاسی با طالبان معنای تعامل با گروه های خطرناک تروریستی را دارد؛ زیرا حالا طالبان سردمدار تروریسم و حامی بیش از بیست گروه ی خطرناک تروریستی اند. این گروه ها زیر چتر حاکمیت طالبان آزادانه فعالیت می کنند و حتا بعید نیست که بخشی از کمک های بشری به افغانستان برای تمویل این گروه ها به مصرف برسد. زیرا گزارش های موثقی از دستبرد این پول ها بوسیله طالبان به نشر رسیده است. بنابراین هرگونه اعتماد به طالبان و بازی سیاسی با آنان معنای بازی با دم اژدها را دارد و برابر به جنایت بشری است. این منطقی خواهد بود تا کشور های منطقه و جهان بدور از منافع خاص و بدور از رقابت ها و بازی های سیاسی و تسلیحاتی و اقتصادی، مردم افغانستان را برای دستیابی با یک حکومت ملی و فراگیر یاری نمایند. این در صورتی ممکن است که کشور های منطقه و جهان بدور از منافع محوری و رقابت های سیاسی و نظامی بر سر استقرار صلح واقعی و ثبات پایدار در افغانستان باهم به توافق برسند. یاهو