خبر و دیدگاه
فدرالیزم چیست و چرا برخی ها آن را عامل تجزیه می دانند؟
فدرالیسم از ریشه لاتین فُئِدوسْ (به لاتین foedus) یا foederation به معنای همسویی اتحاد یاهمسازی ، یا توافق ویا پیمان گرفته شده است ومعنی آن که گروهی از واحدهای اداری چون آیالات ، استان ها یا ولایات ، شهرستانی ها یا ولسوالی ها به یکدیگر متعهد شدهاند ویک دولت متعهد مرکزی را به منظور نظارت بر امور و تقسیم قدرت ایجاد می کنند. اصطلاح فدرالیسم همچنین برای شناسایی یک سیستم حکومتی به کار میرود که در آن حق حاکمیت، بر طبق قانون اساسی میان یک حکومت مرکزی و واحدهای سیاسی تشکیل دهندهٔ آن (مانند ایالتها یا استانها) تقسیم شدهاست. فدرالیسم سیستمی است که بر مبنای قواعد دموکراسی پی ریزی شده و نهادها و سازمانهایی که در آنها قدرت ادارهٔ کشور، بین حکومتهای ملی و ایالتی یا استانی تقسیم می شود و آنچه که اغلب فدراسیون نامیده میشود را ایجاد میکنند و طرفدارانِ آن را «فدرالیست» می نامند. از این رو، همکاری و اتحاد گروهها و واحدهای گوناگون در راستای تشکیل واحدهای بزرگتر برای تأمین اهداف مشترک را «فدرالیسم» گویند (۱)
فدرالیسم در شکل کلاسیک آن نوعی تمرکزگرایی سیاسی محسوب میشود که از بهم پیوستن واحدها یا کشورهای مجزا و مستقل برای تشکیل یک واحد سیاسی یا کشور جدید پدیدار می شود (۲)
کشورهای دارای ساختار فدرال، عموماً طی شکلگیری ابتدایی و بنیانگذاری با اتحاد میان دولتها یا واحدهای مستقل چون آلمان و ایالات متحده امریکا طی شکلگیری مجدد، مثلاً پس از جنگ یا فروپاشی مانند : سودان ، اریتریا و غیره شکل گرفتهاند.
بالا بردن سطح حقوق ایالتها در حقیقت فدرالیسم محسوب نمیشود. بر اساس پیشنهاد برخی، سیستم حکومتی فدرالِ پیوسته، برای جلب رضایت ایالتها، ایلها و اقلیتهای استقلالطلب جهت آسانسازی شکلگیری کشوری جدید یا پایداری و جلوگیری از تجزیه ایجاد می شود
در اغلب کتاب ها و نگارش ها در مورد فدرالیسم ، آن را به دو گونه بخش بندی کرده اند ، یعنی فدرالیسم سیاسی و فدرالیسم قومی ، در حالی که چنین نیست. در حقیقت ما به پنج نوع جداگانه فدرالیسم در جهان سر وکار داریم . به این گونه :
یکم: فدرالیسم سیاسی . که مبنای ساختار آن بر اساس تشکیلات سیاسی کشور است و در آن مبنای قومی به دیده نگریسته نمی شود ، مانند: فدرالیسم ایالات متحده امریکا ، آلمان ، کانادا و دیگر کشور ها . که در این نوع فدرالیسم ، معیار ساختار جغرافیایی است ، که در کشور ها وجود دارد و آنها با هم ایتلاف نموده و یک دولت فدرال مرکزی را بار می آورند که می تواند نمونه خوبی برای افغانستان و ایران باشد. در این نوع فدرالیسم ، ۳۴ ولایت کشور به نه ایالت تقسیم می شوند یعنی ایالت به پیشنهاد این قلم : به گونه نمونه ایالت پکتیانا که در این ایالت استان های پکتیا ، پکتیکا ، خوست و لوگر شامل می شوند و یک ایالت را می سازند ، بدون اینکه در آن هیچ مساله قومی یا تباری به دیده نگریسته شود ، زیرا در این ایالت در گهردژ یا گردیز تاجیک ها با پشتون ها از صد ها سال با هم برادروا زیست می نمایند و نیاز ندارند که از هم جدا شوند ، ویا یک نمونه دیگر : ایالت کابورا یا کاولستان که شامل شهر کابل ، ولایت یا استان کابل ، .پروان ، وردک و میدان و کاپیسا شامل آن می شو دو این ایالت دارای مجلس یا شورای ایالتی می باشد ، که رییس ایالت( یا صدراعظم ایالتی و یا وزیر اعلی ایالتی)
وپست های مسولان بخش های مالیاتی ، آموزشی و پرورشی ، تندرستی یا صحی ، ودیگر بخش ها را بر می گزینند ایالت بودجه ایالتی دارد ، و کار های مالیاتی خود را خود شان تنظیم وسازماندهی می کنند و در برابر شورای ایالتی و مجلس نمایندگان و مجلس سنای مرکزی کشور ، در برابر حکومت مرکزی ، رییس جمهور ، صدراعظم مرکزی و وزرای مربوط پاسخگو می باشد.
دوم: فدرالیسم نوع قومی یا تباری : در این نوع فدرالیسم ، ایالات بر بنیاد تبار ها ایجاد می شوند و هر تبار و قوم ، دارای یک ایالت هستند و از اتحاد داوطلبانه آنها دولت مرکزی ایجاد می شود ، که نمونه خوب آن پاکستان ، عراق ودیگر کشور ها اند ، بر بنیاد این نوع فدرالیسم نمونه آن پاکستان است ، بر اساس تشکل اقوام و یا تبار ها ایالات چون : سند از سندی ها ، پنجاب از پنجابی ها ، پشتونخواه از پشتون ها ، بلوچستان از بلوچ ها ساخته شده اند و هر ایالت بیرق ، سمبول و حکومت ایالتی خود را دارند . این نوع فدرالیسم در افغانستان به خاطر اینکه ترکیب قومی مشخص در ایالت ها وجود ندارد، امکانپذیر نیست ، واگر ما بخواهیم در افغانستان این نوع فدرالیسم را پیاده کنیم امکانپذیر نمی باشد ، چون ترکیب قومی در کشور جداگانه نیست ، یعنی در شمال به طور نمونه در کندز و تخار و بلخ ، تبار های تاجیک ، پشتون ، ازبک ، هزاره و ترکمن در کنار هم زندگی می کنند و نمی توان آنها را تقسیم کرد و یا به مناطق دیگر کوچ داد، و همچنان در مشرقی هم که تبار های گوناگون ، چون پشتون ، تاجیک ، نورستانی ، پشه یی در کنار هم زندگی می کنند ، که تقسیم آنها امکانپذیر نیست.
سوم :فدرالیسم نا متقارن : یعنی فدرالیسمی که ترکیبی است از دو نوع فدرالیسم یعنی هم فدرالیسم سیاسی و هم فدرالیسم قومی هردو در کنار هم ایجاد شده اند ، بهترین نمونه این نوع فدرالیسم ،فدرالیسم کشور هندوستان است ، که از بیست وهشت ایالت وهفت قلمرو ساخته شده است ، که ۲۸ آیالت به گونه سیاسی و هشت قلمرو به گونه قومی یا تباری ساخته شده اند ، که این نمونه نیز می تواند در افغانستان ایجاد شود ، ایالت غرجستان که شامل استان های بامیان ، دایکندی و بخشی از هزاره نشین بلخ و سمنگان و غزنی ووردک را در بر بگیرد شامل تبار و یا قوم هزاره ایجاد شود ، درایالت سجستان شامل : کندهار ، زابل ، هلمند و بخش پشتون نشین غزنی در آن شامل باشد ایجاد شود که یک ایالت تباری خالص پشتون خواهد بود که در این ایالت می تواند زبان و فرهنگ و عنعنات پشتونوالی تدریس شود و هر آنچه که پشتون های این ایالت برای فرهنگ و زبان شان می خواهند می توانند شامل اصول آموزشی و درسی خود کنند و یا ایالت تخارستان که شامل استان های بدخشان ، تخار ، کندز و بخشی از تاجیک نشینان بلخ ، و سمنگان شامل آن شود ایجاد گردد و یا ایالت ترکستان شامل ازبک های مناطق شمال کشور ایجاد شود،در دیگر ایالات فدرالیسم ساختار ایالتی به گونه سیاسی چون ایالت کابورا ، ایالت هریانا و ایالت گندهارا که شامل ، لغمان ، نورستان شود به گونه سیاسی ایجاد شوند.
نوع چهارم فدرالیسم کمونی : که در این نوع فدرالیسم ، بجای ایالات شورا های کمونی در هر ولایت وجود دارد ، که این کمون ها دارای صلاحیت های مستقل اداری و مالیاتی هستند ودر تمام فعالیت های سیاسی خود بجز مناسبات خارجی و دفاعیه و امنیتی مربوط به مرکز اند ، نمونه آن در بلژیک وسویس دیده می شود.
پنجم : فدرالیسم نوع شهری است . که در این نوع فدرالیسم افزون بر ایالات شهر ها نیز مستقل و دارای صلاحیت های مانند ایالات هستند ، که نمونه آن در برازیل ، کلمبیا وونزویلا می باشد. این نوع فدرالیسم نیز می تواند تا در افغانستان و ایران ایجاد شود .
با به دیده داشتن انواع فدرالیسم در جهان آنچه قابل یاد آوری است اینست که نزدیک به هفتاد درصد کشور های جهان فدرالیسم را به حیث نماد عالیترین نوع دموکراسی و حاکمیت مردمی پذیرفته اند در این نوع سیستم نقش مردم در حاکمیت تعیین کننده است و مردم در شورا های روستایی ، شهرستانی یا ولسوالی ، ولایتی یا استانی و ایالتی با نماینده گان شان حضور فعال دارند ، شورا های ایالتی در حقیقت تمام امور روستا و شهرستان ، شهر ، ولایت و ایالت را کنترول و وارسی می نمایند ، رشوت ، چور و چپاول و استفاده از دارایی ها عامه نابود می شود ، بودجه دولتی درست و بجا به مصرف می رسد ، پروژه های رشد کشور در محلات بنا بر نیاز پلانگذاری می شود و از تحقق پلان ها کنترول و نظارت به عمل می آید.
به منظور رفع سوء تفاهم یا نادرست دانی ها که گویا فدرالیسم عامل تجزیه افغانستان می شود و یا در فدرالیسم ملوک الطوایفی ایجاد می کند و هرج و مرج پدیدار می شود باید خاطرنشان ساخت : که در هیچ کشور جهان حتی اریتریا ، حبشه ، چاد و دیگرکشور های عقب نگهداشته شده سیاسی این گونه هرج ومرج و ملوک الطوایفی ایجاد نشده است ، در افغانستان که بنا بر ارقام ملل متحد از لحاظ رشد پرورش و آموزش از اغلب کشور های فدرالیستی افریقایی به مراتب پیشرفته تر است ، فدرالیسم عامل تجزیه نمی شود به ویژه فدرالیسم سیاسی که در افغانستان بنا بر نیاز ۹ ایالت شامل ایالات تخارستان : شامل ولایات بدخشان ، تخار و کندز باشد، ایالت بلهکه که شامل ولایات بلخ ، بغلان و سمنگا ن باشد ، ایالت هریانا که شامل هرات ، بادغیس ، غور و فراه باشد، و به همین ترتیب دیگر ایالات بر بنیاد ساختار تشکیلاتی و سیاسی موجود ایجاد شوند مانند ۹ زون دوره دهه هشتاد هیچ مشکل تجزیه وی و تقسیمی وجود نخواهد داشت .
مهمترین مساله که در فدرالیسم مطرح است ، اینست که در فدرالیسم سیاست خارجی ، سیاست دفاعی ، سیاست استخباراتی مربوط دولت مرکزی می باشد و ایالات در اینمورد هیچ نقشی ندارند و هیچ تشکیلی ندارند . همچنان در داخل کشور یک بودجه دولت مرکزی که از ایالات می رسند و در آن بودجه کل کشور به دیده نگریسته می شود نیز در مرکز قرار می داشته باشد.
افزون بر آن در مرکز دو ارگان عالی قانونگذاری شامل مجلس نمایندگان و مجلس سنا وجود می داشته باشد ، که مجلس نمایندگان که صدراعظم مرکزی و کابینه دولت را انتخاب می کند و مجلس سنا که متشکل از اعضای شورا های ایالتی کشور می باشند و هیچکس در آن انتصابی نمی باشد و جود دارد .
در چنین فدرالیسم رییس جمهور از سوی مجلس مشترک سنا و نمایندگان که به نام پارلمان کشور نامیده می شود،گزیده می شود، که رییس جمهور نیز دارای صلاحیت های قانونی می باشد ، تعیین صدراعظم موظف که در پارلمان حزب او اکثریت را دارد، پذیرش اعتماد نامه های کورت دیپلومات های خارجی ، منظوری قاضی القضات و داستان کل کشور که از سوی شورا های قضات و دادستان ها گزیده شده اند ، و دیگر صلاحیت ها بر طبق قانون اساسی کشور .
صدراعظم مرکزی که از مجلس نمایندگان مردم یا ولسی جرگه انتخاب می شود ، نیز دارای صلاحیت های اجراییوی می باشد.
افزون بر این ها شورای قانون اساسی ، شورای قاضیان یا دادخواهان و شورای دادرسان نیز وجود دارد ، که آنها قاضی ها و دادستان ها را بر می گزینند و به دستینه یا امضای رییس جمهور می رسد، تمام این ارگان ها انتخابی می باشند و از سوی شورا های مربوط شان پیشنهاد و به تصویب مجلس نمایندگان می رسد و منظوری رییس جمهور را بدست می آورند.
در فرجام خاطر نشان می گردد ، که فدرالیسم نه عامل تجزیه است و نه عامل ملیت پرستی و ملیت ستیزی . برخی دوستان پشتون و تاجیک ما که علیه فدرالیسم هستند ، حضور شان عرض می شود ، که در جهان امروزی بزرکترین عامل دموکراسی و رفع تشنج های تباری ، رسیدن که حقوق مردم ، جلوگیری از فساد اداری و رشوت ، رشد سریع کشور که منابع سرشار مادی و طبیعی دارد ، تنها و تنها از طریق فدرالیسم سیاسی و یا فدرالیسم کمونی ، یا سیاسی و یا متقارب ممکن است و بس ، نباید از فدرالیسم ترسید این سیستم یگانه راه نجات کشور های افغانستان و ایران از بحران اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی است و در آن تمام دشواری های گرایش های تباری ، حقوق اقلیت و اکثریت ها و غیره حل می شود و کشور از دشواری های قومی به سوی شهروندان متعهد و همسو مبدل می شوند.
بادرود ومهر
————————————————————————
• -۱- البرت فونک فدرالیسم در آلمان، از دوران خان نشینی تا جمهوری فدرال. پادربورن ۲۰۱۰، نشر سازمان مرکزی آموزشهای سیاسی، بُن ۲۰۱۰، شابک
• آرتور بنز و گرهارد لهمبروخ (Arthur Benz و Gerhard Lehmbruch)۲
• فدرالیسم، آنالیز تاریخ شکلگیری و مقایسه امکانات آینده آن. فصل نامه PVS شماره ۳۲، ویسبادن ۲۰۰۲.
1. ↑ هابرماس، بحثی پیرامون گذشته و آیندهٔ حاکمیت و شهروندی،13.
2. ↑ Kim, Sukkoo, and Marc T. Law. “Political Centralization, Federalism, and Urban Development: Evidence from US and Canadian Capital Cities. ” Social Science History, vol. 40, no. 1, 2016, pp. 121–146.