افغانستان؛ جهنمی برای زنان
بدون تردید پس از تسلط گروهی طالبان بر افغانستان، زنان که بخشی از جامعه پنداشته میشود، حذف و صحنه از حضور این قشر«زن» خالی شد. حامعهٔ مردسالار افغانستان از گذشتههای دور تا اکنون با آزادی مطلق زنان و پذیرفتن استقلال و خودمختاری زنان همواره در ستیز بوده است. ستیزی که سنت کهنسال مردسالارانهٔ را که در اعماق این سرزمین ریشه دوانیده به چالش میکشید و دستکم طی چهار دهه پسین این مساله تبدیل به «گفتمان» شده است. زنان در این جغرافیایی جهنمی حتا در نظامهای مردمسالار و دموکراتیک هم جنس دوم و آزادیشان در دست مردان بود. مردان مالکان اصلی آنان پنداشته میشد. در جوامع بستۀ افغانستان، «زن» بودن یکی از دشوارترینهای زندگیاست. زنان قربانی نخست روایتهای حاکم در این جامعه بوده است. هرچند در بیست سال پسین زنان به لحاظ قوانین از حقوق نسبتا مدرن و انسانی برخوردار بودند؛ اما اگر مردان خانواده حاضر نمیبودند این حقوق را به زنان خانوادهشان بدهند، زنان از حقوق خویش محروم باقی میمانند. یعنی در دل یک حکومت مردمسالار و دموکراتیک هنوز هم در افغانستان مالکان اصلی حقوق زنان، مردهای قریب به آنها بودند. بنمایۀ اصلی قوانین ما را عرف و سنتهای حاکم در جامعه تشکیل میدهد و زن در عرف و سنن جامعه ما جنس دوم و نامستقل است. بنابراین هیچگاهی؛ زنان در جوامع ما از جایگاه خوب اجتماعی سیاسی برخوردار نبودند. پس از جلسه بن یکی از پیششرطهای جامعه جهانی برای حمایت از این حکومت به رسمیت شناختن زنان بود. از همین روی حداقل در دو دهۀ پسین زنان از آزادیهای بیشتر از پیش برخوردار شدند. اما با فروپاشی جمهوریت و سلطهٔ مجدد طالبان بر افغانستان، زنان بایست از صحنه رانده شوند؛ چون روایت امارت طالبانی همین است که زنان حق حضور در اجتماع را ندارند. واقعیت امر این است که چنین یک شرایط برای زنان افغانستان غیر قابل قبول است و گزیر یا ناگزیر به یکی از جدیترین مبارزه فراخوانده میشوند. مبارزه برای رهای و آزادی، آنهم در برابر گروهی که تجربهٔ دو دهه کشتن و بستن را با خود دارند، گروهی که از پس یک جنگ بیست ساله به صحنه آمده است. حالا بحث زنان افغانستان یکی از گفتمانهای مسلطیست که به رسمیت شناختن حاکمیت گروهی طالبان از سوی جهان به آن گره خورده است. زنان در برابر تمام فرمانهای زنستیزانهٔ طالبان ایستادگی کردند. ایستادگی که آنان را به نماد مقاومت مبدل ساخته و جهان را شوکه ساخت. پیشگام شدن زنان این کشور، مانند دیگر پیشکسوتان تاریخ افغانستان در مبارزه رهایی بخش بر ضد گروه تروریستی طالبان ثابت ساخت که زنان در مبارزه رهایی بخش از مردها جلوتر و مصممتر هستند. زنان افغانستان، استوارترین جبهه مدنی در برابر گروهی طالبان اند که پیوسته از بام تا شام در برابر تفکر حذفگرایانه این گروه میرزمند. افغانستان حالا میدان شورانگیز مبارزهٔ زنان وارسته و آزادهیی است که این استواری و ایستادگی آنان را به نماد ایستادگی و استواری تبدیل کرده است. چه کسی بخواهد یا نخواهد، زنان افغانستان میداندار مبارزه در برابر طالبان اند و آنهاست که برای رهای و آزادی میرزمند.
اما به رغم مبارزهٔ زنان در مسیر تاریخ سیاسی این کشور آنچه که آسیب بیشتر به این قشر وارد کردهاست ساختارهای مردسالارانهی خانوادگی و دریافتهای دینی است که فضای عمومی زندگی را برای آنان سخت و سنگین ساخته است. شاید زنان افغانستان روزی بر طالبان پیروز شوند و این روز دیر نخواهد بود، اما آنچه برای زنان حای سوال دارد، سلطهی مردان، فرهنگ و سنتهای محافظهکارانهی اجتماعی است که محدودیتهای فراوانی را بر زندگی فردی و اجتماعی آنان تحمیل کرده است.
زنان در افغانستان با محدودیتهای ساختاری پیچیدهای روبهرو اند که به گونهٔ پیدا و پنهان بر زندگی آنها تأثیر میگذارند از ساختارهای خانوادگی شروع تا نهادهای دینی-فرهنگی. آنچه که زنان افغانستان را به آزادی کامل میرساند مبارزه در برابر ساختارهای خانوادگی و اجتماعی است که زنان را جنس دوم، نامستقل و وابستهٔ مردان میپندارند.