پیامد حضور امریکا برای افغانستان و منطقه
بیست سال حضور امریکا در افغانستان، تحت نظریه ژئوپلیتیکی نظم نوین جهانی، افغانستان را به کانون داغ سیاست و جنگ در منطقه مبدل ساخت. حضور یک شبه و با اندک مقدمه مبنی بر حادثه یازده سپتامبر 2001 و خروج یک بارگی آن امریکا از افغانستان در 2021، برهم زننده ی یک نظم امنیتی و ژئوپولیتیکی بود که امریکا قایم مقام آن شمرده می شد. قدرت های امنیتی پیرامون افغانستان مانند جنوب، شمال، غرب و شرق آسیا هر کدام با دید خاص امنیتی و نظم مجزای سیاسی و ژئوپلیتیکی، با یک نظم فرو افتاده از آسمان غرب به میدان افغانستان، به مخالفت برخاستند.امریکا بیست سال تمام به کشت و بذر تخم افراط گرایی و بی قانونی در جغرافیای افغانستان دامن زد و بعداز خروجش، این کشور آسیب پذیر، فقیر و بی نظم سیاسی را در اوج رقابت قدرت های پیرامونی، به یک گروه تروریست سپرد تا منحیث لشکر نیابتی آن در منطقه عمل کند.
دکترین سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و در راس راهبرد امنیتی امریکا برای یک دهه تلویحا سرکوب و ریشه کن کردن تروریسمی بود که خود اساس آن را گذاشته بود. برای یک دهه بعدی، این سیاست به عقب نشینی تاکتیکی از میدان افغانستان برای مجال دادن به تروریسمی بود که قرار بود جایگزین امریکا در منطقه باشد و نظم های موجود امنیتی و سیاسی را تحت الشعاع قرار دهد. حالا امریکا در افغانستان ظاهرا حضور ندارد و طالبان حاکم مطلق افغانستان شده اند. پیامد این حاکمیت مطلق برای طالبان که در نتیجه یک عقب نشینی تاکتیکی از جانب امریکا صورت گرفته، مبدل ساختن افغانستان به کانون بی ثباتی برای منطقه و ترویج تروریسم نوین است. هم اکنون این کشور به مرکز تروریسم، مواد مخدر، قاچاق اسلحه، کانون پرورش گروه های افراطی و تروریستی مذهبی، مرکز بی ثباتی و بی قانونی، نقطه مرکزی جدایی طلبی و ایجاد تنش های قومی در منطقه مبدل شده است.
اول- کانون گرم رقابت های قدرت های بزرگ و منطقه، گروه های نیابتی: باحضور امریکا در سال 2001، کشور های منطقه و همسایه های افغانستان که به این حضور همکاری و زمینه سازی کرده بودند و همزمان با آن با درک نیت و اهداف استراتیژیک امریکا برای حضور در این جغرافیا، به سرباز گیری از میدان افغانستان شروع نمودند. ایران، پاکستان، چین، روسیه، کشور های آسیای مرکزی، ترکیه، عربستان، هند، قطر، امارات متحده عربی و اتحادیه اروپا در مجموع در یک مجموعه، بانیان گروه های نیابتی در میدان افغانستان بودند. این گروه های نیابتی که هم در ساختار سیاسی و امنیتی افغانستان شریک بودند، قدرت داشتند و به ثروت هنگفتی یافته بودند، و هم آن عده از گروه های که در بیرون از حکومت تحت امریکا عملا در برابر آن می جنگیدند، به بازیگران قدرتمند، زمینه ساز و نقش آفرینی مبدل شدند. از سوی دیگر، قدرت های بزرگ، منطقه و همسایه با استفاده از اهرم های فشار و داشتن این گروه های نیابتی، به رقابت خونبار و خشونت آفرین خود ادامه می دادند. بیست سال تمام، هزاران افغانستانی، کشته، معلول و یا هم بی خانمان شدند. زیر ساخت های که در جریان جنگ های سال های گذشته ویران شده بودند، مجال بازسازی نیافتند، اقتصاد کشور وابسته به کمک های خارجی، قاچاق مواد و تجارت آن رونق بیشتر یافت، افراد و گروه های بیشتری قدرتمند تر از قانون و نظام سیاسی افغانستان ظهور کردند. در این گرما گرم رقابت خونین میان قدرت های بزرگ و منطقه در میدان افغانستان، ایالت متحده امریکا نیز به یارگیری، تقویت و تجهیز گروه های افراطی در سراسر منطقه پرداختند. به عبارتی، در عین زمانی که قدرت های منطقه درگیر رقابت با هم دیگر بودند، امریکا نیز از قافله عقب نماند و تخم افراط گرایی را در زمین افغانستان برای سالیان طولانی کاشت. تا مجالیکه از افغانستان بیرون شود، تمام درگیر بحران حاد امنیتی و افراط گرایی باشد و تروریسم منحیث یک ضلع این رقابت باقی بماند. تروریسمی که در زیر سایه امریکا در افغانستان از سال 2001 الی 2021 رشد کرد و بزرگ شد، در زمان غیابت آن، چنان پر شاخ و برگ نشده بود. پس مجموع زمینه سازی ها، نشان میدهد که حضور امریکا به افراط گرایی و تروریسم، موهبتی بزرگی بوده است؛
دوم- قاچاق مواد مخدر: افغانستان برای چندین سال متوالی، عنوان بزرگترین منبع تولید، قاچاق مواد مخدر و منبع اصلی کشت آن را از آن خود کرده است. تروریسم منحیث بازوی اصلی رونق بخشی تجارت مواد مخدر، زمینه ساز ترافیک آن از افغانستان به ایران، ترکیه و اروپا و هم از مسیر آسیای مرکزی به فدراسیون روسیه، اروپا را مساعده ساخته بود. میزان درآمد از درک این تجارت پرسود برای گروه های افراطی و مسلح در افغانستان، امریکا، کشور های منطقه، نشان دهنده یک حجم سرسام آوری را نشان میدهد. این پول را بازیگران داخلی برای شعله ور نگهداشتن جنگ در میدان افغانستان، امریکا برای تجارت پرسود و پرداخت هزینه حضورش در افغانستان و کشور های همسایه برای پیشبرد سیاست های امنیتی و جنگ های نیابتی خود مورد استفاده قرار میدادند. به هر صورت امریکا، زمینه ساز این وحشت و دهشت در افغانستان بود و دیگران را به مبادرت به آن تشویق می کرد؛
سوم- قاچاق اسلحه: پس از فروپاشی دولت پیشین افغانستان و بازگشت طالبان به قدرت در ۱۵ اگست۲۰۲۱، طالبان به ذخایر بزرگ اسلحه بهجامانده از دولت افغانستان و نیروهای آمریکایی دست یافتند. حجم اسلحه به جا گذاشته شده برای رژیم طالبان، بالغ بر هفت ملیارد دالر است که توانمندی جنگی و خلق ترور و وحشت این گروه را که در تبانی با سایر گروه های تروریستی جهانی قرار دارد، چند مرتبه بیشتر ساخته است. سلاحهای رهاشده آمریکایی در افغانستان را در بازارهای مناطق ناامن خریدوفروش میکنند و تجارت اسلحه نیز مانند تروریسم در حال رونق گرفتن در این منطقه است. این تجارت بر علاوه تکمیل برنامه امریکایی ها مبنی بر راهبرد منطقه ای بی ثباتی و نا امن سازی، به منبع خوبی در آمد مالی نیز مبدل شده است. سلاحهایی آمریکایی که در بازارهای غیرقانونی اسلحه در افغانستان، پاکستان و برخی کشورهای دیگر معامله میشوند، عبارتاند از عینک دید در شب، اسلحه تکتیراندازی، سلاحهای تهاجمی اتوماتیک و مهمات مربوط به این سلاحها. از این درک، طالبان هم پول هنگفت به دست می آورند و هم بستری برای همگانی شدن اندیشه طالبانی در سطح منطقه هموار می شود. تمام منطقه با آتش با آتش خشونت تروریستی برافروخته خواهد شد؛
چهارم- کانون گرم افراط گرایی و ترویج تروریسم: اکنون به نظر میرسد که بعداز به قدرت رسیدن طالبان، این گروه منبع الهام برای تمام شبکه های تروریستی ای شده اند که طالبان برای الهامبخش کردن پیروزی خود اسلحههای کوچک را به سمت افراطگرایان همفکرشان میفرستند؛ بهویژه به همسایگان خود یعنی تحریک طالبان پاکستانی در مناطق قبایلی شمالغرب پاکستان و جداییطلبان در بلوچستان ناآرام که به منظور تشدید جنگ با دولت پاکستان، از سلاحهای ساخت آمریکا برای کشتن نیروهای پلیس و سربازان استفاده میکنند. حضور دست کم بیست گروه تروریستی در افغانستان، نشان دهنده عمق بحران در این منطقه است. طالبان خود افغانستان را به کانون گرم افراط گرایی و تروریسم مبدل ساخته اند. اصلا حضور طالبان در قدرت، به همین منظور صورت گرفته است. طالبان از لحاظ ایدئولوژیک از این گروه های تروریستی تغذیه میکنند و به لحاظ جنگی در بیست سال گذشته امکانات وسیعی را از این گروه ها مانند تاکتیک های جنگی، مشوره های عملیاتی دریافته کرده اند. در ضمن، در بیست سال گذشته، این گروه ها شانه به شانه در کنار طالبان در برابر نیروهای خارجی و افغانستانی جنگیدند و به یک قوت مهم دارای تجربه عظیم جنگی و عملیاتی شده اند؛
پنجم- کانون عمده ترویج ناسیونالیسم قومی و گروه های جدایی طلب: چند ماه پس از سلطه طالبان بر افغانستان، سلاحهای آمریکایی در بخشهای مختلف پاکستان و هند در دست شبهنظامیانی که علیه دولتهای این دو کشور میجنگند، دیده شدند. عکسهایی که از جنگجویان تحریک طالبان پاکستان، ارتش آزادیبخش بلوچستان و شبهنظامیان فعال در کشمیر منتشر شد هم نشان میدهد که آنان نیز به سلاحهای آمریکایی رهاشده در افغانستان دست یافتهاند. برعلاوه، ظهور دوباره طالبان در قدرت، منبع الهام سایر گروه های جدایی طلب شده اند که امروز در پناه طالبان وبوسیله ابزار های نظامی و خشونت آمیز، خواستار تشکیل سرزمین های جداگانه هستند. ایغور ها، بلوچ ها و سایر گروه های جدایی طلب، پیروزی طالبان را یک نتیجه امید بخش برای تداوم مبارزه و جنگ شان میدانند.