خبر و دیدگاه
کنفرانس استانبول
سلام عزيزان گرامي
اولتر از همه ، من از همه خواهران و برادران كه از امريكا و كانادا و اروپا مراتب سفر من را تدارك ديدند قلبا سپاسگزارم . در ظرف ٢٤ ساعت عزيزان تكست كردند كه من بايد بروم و من را حمايه و پشتيباني مي كنند . يكي از برادران عزيز و گرامي از اروپا چنين نوشت :
“داکتر صاحب محترم سلام علیکم و رحمت الله،
ماه مبارک رمضان را به شما و بی بی حاجی جان تبریک میگویم، صحت و سلامت شما را از بارگاه ایزد متعال خواهانم.
به ارتباط سفر شما من انشاء الله ۴۰۰ ( چهار صد ) يورو کمک میکنم، لطفا بگويد از کدام طریق برای تان بفرستم.
اين جای بسیار خوشی است که در چنین جلسه که معمولا همه وابستگان خود را میفرستند، شما با فکر آزاد و غير وابسته تان دعوت شدهاید، خداکند بودن شما باعث شود که افراد بیشتری از اشتراک کنندگان چشم و گوش شان باز شده، واقعا به نفع افغانستان تصمیم بگیرند و نه به ذوق دیگران. خداوند شما را موفق داشته باشد.”
دو سوال را در رابطه به سفر خود و كنفرانس استانبول ميخواهم مطرح كنم و جواب گويم
اول چرا مي روم و دوم چرا تقاضاي سپانسرشپ را كردم
جواب سوال اول كه چرا مي روم ؟
اول اينكه سنت رسول اكرم ( ص) أست كه دعوت را ايجابت كنيد. من دعوت شده ام. اگر عذر شرعي نداشته باشم بايد بروم.
دوم همه ميدانند كه وضع افغانستان از هر نگاه خراب أست . اينكه چند نفر كابل رفته اند و طالبان كار هاي شانرا انجام دادند بدين معني نيست كه كشور در آرامي به سر مي برد .
سه راه آزادي از تحجر و بردگي به نظر من وجود دارد
اول اينكه راه حل افغانستان از طريق يك انقلاب عمومي أست كه اين نظام متحجر قابل قبول مردم نيست . اين قوه معنوي را مردم افغانستان ندارند كه همه به يك صدا نظام را نفيه كنند و همه نظام را به چالش بكشند . اتحاد و انسجام و سطح رهبري وجود ندارد، چنانچه ايراني ها براي مهسا كردند
دوم راه جنگ أست كه هم امكانات ضيق أست . آنانيكه جنگ مي كنند نه سلاح قوي دارند و نه كسي براي شان سلاح ميدهد و نه حامي و پشتيبان دارند اما همت و شجاعت شان قابل تمجيد و تحسين أست كه بر عليه تحجر مبارزه مي كنند.
راه سوم همين داير كردن كنفرانس ها و نشست هاست كه صداي مردم را بايد به گوش جهانيان رسانيد.
مشكل مردم اين أست كه گروپ ها همديگر را قبول ندارند و نه مي توانند يك اوپوزيسيون متحد را به وجود بياورند . وقتي حاجي صاحب غضنفر از پاريس اقدام كرد من شديد اميدوار نبودم . پسان متوجه شدم كه تلاش ها براي يك نشست روز به روز بهتر شده مي رود با اينكه نظم و انسجام درست نباشد. من تصميم گرفتم كه همكاري كنم . چرا ؟ براي اينكه يگانه راه همين أست كه ما دور هم جمع شويم و ذوق و سليقه سياسي و فكري خود را كنار بگذاريم و صداي خود را بلند كنيم و يك راه حل كه قرن بيست و يكم ايجاب مي كند پيشكش كنيم . آيا در شرايط موجود چاره ديگر أست ؟ بعضي كسان به حاجي صاحب غضنفر اعتماد نكردند و اما من موضوعات را تعقيب كردم و فكر كردم كه منحيث يك تحصيل يافته و شخص مطرح در بين مردم بايد رسالت خود را انجام دهم .
چرا سپانسرشپ تقاضا كردم؟
اول اينكه سپانسرشپ خواستن يك رسم رايج و عمومي امريكايي أست و هر كس حق دارد اين كار را بكند. يعني در امريكا و اروپا يك عمل عجيب و غريب نيست .در گذشته بدون اينكه من تقاضا كنم مردم براي برنامه هاي من پول مي فرستادند. براي چاپ كتاب هاي من پول فرستاده اند به شمول تفسير يونس . اما در مسايل سياسي يك نزاكت مهم نهفته أست . آن اينكه وقتي در راه سياست قدم بر مي داري بايد حمايه و پشتيباني مردم را داشته باشي با اينكه من هرگز براي هيچ مقام و كرسي خود را كانديد نه مي كنم تا مردم من را كانديد نكنند . خود را كانديد كردن در اسلام خلفاي راشدين بعد از رحلت پيشواي اسلام نبود .
وقتي در يك مجلس سياسي داخل مي شوي يك موضوع شخصي نيست و بايد مردم در حمايه و پشتيباني شما باشد . هر كس دعوت مي شود و هر كس يك تكت ميخرد و اما من در مجلس استانبول به نمايندگي آنان مي روم كه در طول چهل سال از من حمايه و پشتيباني كردند با اينكه من براي هيچ كرسي خود را كانديد نه مي كنم . من در مورد اخذ يك مقام سياسي از طرفدران حضرت علي (رض ) هستم كه گفت تا مردم به او راي ندهد او خلافت را قبول نه مي كند
تكرار از حمايه و پشتيباني همه برادران و خواهران كه خواستند من استانبول بروم و در كنفرانس شركت كنم و سفر من را تمويل كردند قلبا سپاسگزارم
فريد يونس
٢٥ مارچ ٢٠٢٣
Sent from my iPhone