نگاه ابزاری داعش به جنبش های خارجی رادیکال اسلامی در افغانستان _ بخش اول
ن
بخش اول- ایغور ها و داعش
همواره از وجود بیست گروه تروریستی در خاک افغانستان حتی قبل از حاکمیت طالبان صحبت می شود، اما هیچ زمان به میزان سنجش امروز، تروریزم در خاک افغانستان لانه نداشته است. این نشان می دهد که این بار سفره افراط گرایی در افغانستان بیشتر از گذشته عجین شده است.
سقوط افغانستان به دامن تروریزم بین المللی و حاکمیت طالبان در این کشور، وضعیت را برای یک پروژۀ درازمدت اساس گذاری یک جغرافیای تروریستی با دولت تحت حمایت آن، مهیا ساخته است. هیچ تحلیلی در این خصوص نمی تواند خالی از مفاد باشد؛ به سان آن، هیچ تلاشی در جهت واکاوی وضعیت موجود نمی تواند صد درصد به واقعیت منطبق باشد. آنچه وخامت اوضاع را نشان میدهد، انکشاف وضعیت به سوی طالبانیزه شدن افغانستان است که خود زمینه ساز افراط گرایی و رادیکالیزم است و جغرافیای را در این خصوص برای آن آماده می سازد. تفاوت عمده در وضعیت این است که از یک سو این بار هیچ مقاومتی جبهه یی به سان مقاومت اول که جغرافیای را در کنترول داشت و دارای سازو برگ نظامی و فرماندهی مقتدر بود، در برابر طالبانیزه شدن افغانستان که مترادف به افراطی شدن آن است وجود ندارد و مانعی جدی فراروی آن دیده نمی شود و از سوی دیگر، داعش جایگزین القاعده در افغانستان شده است. اما مشابهات این دور بازی این است که طالبان کماکان همانند گذشته به بازی نقش تسهیل کننده در این برنامه می پردازند. در آن زمان هم طالبان برای القاعده و تروریست های خارجی محل امن فراهم می کردند، اما این بار داعش از درون خود این گروه سر بیرون می کند و متحدانش قدیمی اش را به خدمت سربازی می گیرد. تمرکز اصلی این مقاله این است که رابطه میان داعش فعلی و خودساخته که در یک تصویر بزرگ تر، مخل امنیت منطقه ای خواهد بود را با موجودیت ایغور های که به عنوان یک سازمان منظم نظامی در شمال افغانستان، نضج می گیرند به بررسی بگیریم. زیرا رابطه ای میان داعش و ایغور ها در یک سطح تعامل نظامی و ایدیولوژیکی در حال شکل گرفتن است. داعش با اجندا های بزرگ تر منطقه ای ازهرگونه ابزاری استفاده می برد تا به مقصد برسد. ایغور ها در یک تصویر واضح تر، مانندگندم میان دو سنگ آسیاب گیر مانده اند. یا باید جز برنامه های بزرگ تر تروریزم بین المللی شوند و به دامن داعش خراسان سقوط کنندو یا هم جغرافیا عوض کنند. احتمال اولی بسیار وجود دارد زیرا ایغور ها و در کل جنبش اسلامی ترکستان شرقی از عملکرد طالبان راضی نیستند و هر لحظه امکان دارد طالبان برای بقای شان بر سر آنها معامله کرد و آن ها را تسلیم چین نمایند. اما احتمال تغییر جغرافیا کمتر محتمل است؛ زیرا در شرایط کنونی هیچ محلی امنی برای حضور و انجام فعالیت های تروریستی همانند افغانستان در منطقه وجود ندارد تا گروه های مانند ایغور ها بتوانند از آن منحیث یک محل امن برای انجام فعالیت هایش استفاده کند. داعش در سوریه و عراق یک پروژه شکست خورده است و امکان دوباره سربلند کردن آن، کمتر وجود دارد. داعش هم می خواهد در سطح بزرگ تری از بازی مطرح شود و از هر فرصتی استفاده می برد. داعش میخواهد با بهرهبرداری از سرکوب اقلیت مسلمان ایغور توسط چین، خود را در سطح بینالمللی مطرح کند. داعش با این کار می خواهد چند هدف راهبردی را همزمان نشانه گیرد: اول با چرخش ماشین رسانهای داعش علیه بیجینگ، شهروندان و منافع چین در افغانستان هدف حملات بیشتری قرار خواهند گرفت. با این کار داعش میتواند برای افزایش جذابیت خود از آن استفاده کند. هر مقدار که جذابیت داعش بالا برود امکان مطرح شدنش در سطح بزرگ وجود دارد. داعش می خواهد در یک مرحله ی از بازی از مجبوریت های گروه های تروریستی و تندرو و جریان های اسلامی به نفع منافع اش سود ببرد. به همین لحاظ داعش با تمرکز بر مساله سرکوب مسلمانان در چین اساسا نشان میدهد که تنها گروهی است که به این مساله توجه دارد و به انتقاد، تهدید و حمله علیه چین ادامه میدهد. از اینکه داعش در عرصه تبلیغات و رسانه ها، فعال ترین گروه در میان گروه های تروریستی است، بنا به تاریخ ۱۹ فبروری تمام روایتهای ضد چینی خود را در یک سند جامعه گردآوری کرده و در یک جزوه تبلیغاتی ۱۱۷ صفحهای با تمرکز بر چین و سرکوب اقلیت مسلمان ایغور نشر کرد. اگر به محتوای اصلی این جزوه تبلیغاتی توجه شود، به صراحت دیده می شود که هدف اصلی داعش بیشتر جذب ایغور ها است تا بتواند در سایه همدردی و همبستگی با آنها، اهداف و جغرافیای عملیاتی خود را گسترش دهد و از نیروهای فعال و دارای تجربه جنگی که سال های بسیاری در جبهات جنگی قرار داشتند، استفاده ابزاری کند. مثلا این گروه روز قبل از آن نیز با نشر ویدیوی ۴۸ دقیقهای آزادسازی ایغورها را یکی از بزرگترین اهدافش اعلام کرد. حتی داعش به ایغور ها وعده داده است که میتواند جاهطلبیهای این گروه را برای ستیزهجویی بیشتر در خاک چین در آینده محقق کند. این کار همزمان با دوستی بیشتر طالبان و پکن صورت می گیرد و نشان میدهد که برخی از جنگجویان جنبش ترکستان شرقی این موضوع را نگران کننده ببینند و تصمیم بگیرند که به رقیب اصلی طالبان، داعش بپیوندند. با این حال داعش هدف خوبی را انتخاب کرده و می داند که استفاده هوشمندانه از احساسات ضد چینی در میان ایغور ها، منجر به گسترش ساحه نفوذ داعش در خاک چین نیز می شود. داعش در یک مرحله بعدی این تعامل را می خواهد با سایر گروه های ستیزه جوی اسلامی و مخالف دولت های آسیای مرکزی مانند جنبش اسلامی ازبیکستان، انصارالله تاجیکستان و سایر حرکت های مسلح تندرو که در حال حاضر وضع الجیش در افغانستان دارند، ادامه دهد. موضوع این بحث این بوده که چرا داعش در چنین اوضاع و احوالی به ایغور ها علاقمند شده است و می خواهد از فرصت های باریک برای ایجاد نا امنی بیشتر در زیر زنخ چین و حوزه شانگهای استفاده ببرد؟ تا این جای کار هدف واضح شده است که داعش از سرباز زر خرید و هم از احساسات و تعلقات فکری جریان های تندرو، استفاده ماهرانه می کند. ایغور ها این بار به عنوان سرباز پیاده نظام داعش در خط دفاع از اجندا های قدرت های بزرگ خواهند جنگید. یا قربانی می شوند که بسیار احتمال دارد چرا که طرف مقابل( چین) با ظرفیت بلند نظامی و اقتصادی در برابر این طرح ایستاده است و یا اینکه ممکن در یک بازه ی زمانی، منحیث یکی از ستون های تغییر ژئوپولیتیکی و امنیتی در دینامیک منطقه ای مطرح شود. در نوشته های بعدی تمرکز روی جنبش اسلامی ازبیکستان و انصارالله و تلاش داعش در جذب آنها خواهد بود.