خبر و دیدگاه
تفاوت میان مذاکره و تفاهم
يكي از مشكلات فعلي سياسيون افغانستان عدم درك اصولي تفاهم و مذاكره أست .
تفاهم وقتي صورت ميگيرد كه دو جناح يك قضيه فهم مشترك داشته باشند و چون فهم مشترك وجود دارد ازين لحاظ به نتيجه رسيدن كار آسان أست. ما مردم افغانستان با طالبان فهم مشترك نداريم
ما مي گوييم كه حقوق زن و مرد از نگاه مدني مساوي أست و طالب اين را رد مي كند.
ما مي گوييم كه انسان آزاد خلق شده أست و خودش براي خود در چارچوب قانون كه از طرف مردم تاييد شده باشد نه يك گروه يا حزب و يا دولت ، تصميم ميگيرد و اما طالب اين را نه مي پذيرد .
ما مي گوييم كه هر كس كلمه گوي است مسلمان أست و اما طالب همه را مسلمان نه مي داند و مخصوصا ضد شيعه و برادران و خواهران هزاره ماست .
ما مي گوييم كه آزادي بيان و قلم حق قرآني و مدني و قانوني هر فرد أست و اما طالب اين را نه مي پذيرد و افكار متحجر خود را تحميل مي كند و بايد به ذوق آنها سخن گفت يا دين را به ذوق آنها تمرين كرد .
پس مي بينيم كه ما هيچگونه وجه مشترك نداريم و از همين سبب همه راه ها مسدود أست .
مذاكره آن أست كه دو جناح گزينه و پيشنهادات خود را ميداشته باشند و اگر يك طرف پيشنهادات طرف ديگر را قبول كرد يكي در مذاكرات برنده مي شود و يكي بازنده . يعني در مذاكرات برد و باخت أست تفاهم نيست .
وجه مشترك تفاهم و مذاكره اين أست كه هر دو نبايد در جدال باشد. مذاكرات امريكا با طالب مثال برجسته أست كه گروپ قوم گرا در دوحه وعده ها كردند و پسان وفا نكردند و اين باعث شد كه افغانستان در بين مصالحه شود. امريكا و طالب تفاهم نكردند زيرا هيچكونه وجه مشترك بين يك دموكراسي غربي و طالب متحجر وجود نداشت. و اما مذاكره كردند و هر دو جناح ادعا كردند كه در مذاكرات برنده شدند. طالب به امريكا دروغ گفت و امريكا همان دروغ ها را براي اينكه از افغانستان خارج شود قبول كرد. امريكا به اين باور بود كه مليون ها دالر براي هزينه ملي پاسره كرد و طالب فكر كرد كه امريكا را در مذاكرات شكست داد .
در علم سياست و مسايل حقوقي مخصوصا در سطح بين المللي يك لغت يا واژه مي تواند سرنوشت ساز باشد و اينكه ما چگونه آن واژه را تعريف مي كنيم بستگي دارد به انديشه سياسي ما . براي امريكا مهم ترين مسله در انديشه سياسي شان پول بود كه جنگ بيست ساله در افغانستان بسيار گران تمام شد. و براي طالب اين بود كه به قدرت برسد. طالب امريكا را شكست نداد مثليكه امريكا در ويتنام شكست خورد . طالب خلاف موازين اسلامي دروغ گفت و امريكا همين دروغ ها را قبول كرد. نتيجه اين دروغ هاي آشكار اين أست كه به قوت امريكا تا امروز حتي متحدين طالب مانند پاكستان و سعودي افغانستان را به رسميت نشناخت.
چون وجه مشترك بين جناح هاي ذيدخل نه مي باشد و اگر هر دو جناح قوي باشد مذاكره هم جا ندارد. مثال برجسته اين موضوع ختم جنگ عمومي دوم بود. نه تفاهم با آلمان نازي بود و نه مذاكره و بايد مي جنگيدند. حتي روسيه شوروي با امريكا بر عليه آلمان دست خود را يكي كرد .
چرا در افغانستان وضع سياسي به يك بندش أست براي اينكه يك جناح كه طالب أست قوي أست و جبهه مخالف ضعيف. پس جنگ راه حل نيست. تفاهم هم قسميكه گفتيم وجود ندارد و مذاكره هم جايي را نميگيرد زيرا طرفين پيشنهادات همديگر را قبول نه مي كنند . يگانه را حل انقلاب سرتاسري مردم براي آزادي أست كه با روش خشونت پرهيزي باشد .
دكتر فريد يونس
استاد بازنشسته بشر شناسي فرهنگي خاور ميانه و فلسفه اسلامي از دانشگاه ايالتي كليفورنيا