اشرف غنی: چهگونه یک رئیسجمهور ساخته شد؟
بن نورتن / ترجمهی علی اورنگ
نشر شده در نشریه نقد اقتصاد سیاسی
پولدارترین اندیشکدهها و مؤسسات علمی در آمریکا به قدرت رسیدن غنی را بهدقت مدیریت کرده بودند.
دیدگاه جزمی نولیبرالیاش را در کتاب برندهی جایزه تحت عنوان مضحک «بازسازی کشورهای فروشکسته» بیان کرد.
(این کتاب قطور ۲۶۵ صفحهای کلمهی «بازار» را در کمال تعجب ۲۶۵ بار بهکار میبرد). غیر ممکن است که بتوان در طنز موضوع مبالغه کرد،
این که بلافاصلهی فقط چند روز بعد از خروج ارتش آمریکا درهم شکست.
رسانه های غربی در 20 سال برای دو دهه غنی را یک تکنوکرات شریف که شجاعانه بر علیه فساد میجنگید به تصویر درآوردند. وقتی که تاریخ مصرفش به پایان رسید حالا می گویند که غنی یک کلاهبردار خائن بوده است.
در سال ۱۹۶۷ دیپلماش را گرفت. از آنجا، تحصیلاتش را در دانشگاه آمریکایی بیروت ادامه داد، و به روایت نیویورک تایمز، غنی «از سواحل مدیترانهای لذت برد، به کلوبهای رقص رفت» و با همسر لبنانیتبار آمریکاییاش، رولا آشنا شد.
در ۱۹۷۷, غنی به آمریکا بازگشت، که در آنجا ۲۴ سال زندگی کرد. او فوقلیسانس و دکترایش را در دانشگاه نخبگان کلمبیا در نیویورک به اتمام رساند. رشتهی تحصیلیاش؟ مردمشناسی، رشتهای که به طرز وسیعی آژانسهای جاسوسی آمریکا و پنتاگون به آن نفوذ پیدا کردهاند.
در دههی ۱۹۸۰، غنی سریعاً کار در دانشگاههای برتر کالیفرنیا، برکلی، و جانز هاپکینز پیدا کرد. او همچنین پای ثابت رسانهی دولتی انگلستان شد، بهعنوان مفسر برتر برنامههای دری و پشتو وابسته به آژانس اطلاعرسانی بی بی سی شهرت پیدا کرد. در ۱۹۸۵، دولت آمریکا بورسیهی باپرستیژ فولبرایت را برای تحصیل در دانشگاههای اسلامی پاکستان به غنی اهدا کرد.
در ۱۹۹۱، غنی تصمیم گرفت که محیط دانشگاهی را ترک کند و وارد دنیای سیاست شود. به بانک جهانی رفت و از همان زمان به یونوکال و پروژه طالبان ملحق شد.
ده سال بعد در دسامبر ۲۰۰۱، بهعنوان وزیر اقتصاد تا ۲۰۰۴، و در نهایت رئیسجمهور از ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۱، یک دولت کارتونی نیولیبرالی مطابق فرمایش امریکا به وجود آورد.
درسال 2000 که اشرف غنی رئیس دانشگاه کابل بود یک سخنرانی در کنفرانس شبکهی عقاید اروپایی ارائه کرد.
او اصرار داشت که اشغال نظامی افغانستان مدلی بود که میتوانست بهعنوان «بخشی از تلاشهای جهانی» به همهی جهان صادر شود.
اشوک سو وین، پژوهشگر و استاد پژوهشهای صلح و تعارض در دانشگاه آپسالا می گوید در خلال ۲۰ سال اشغال افغانستان بهوسیلهی آمریکا-ناتو، «تعداد افغانهایی که در فقر زندگی میکنند دوبرابر و مناطق زیرکشت تریاک سهبرابر شده است. بیشتر از یکسوم افغانها غذا ندارند، ۵۰ درصد آنها آب آشامیدنی ندارند، دوسوم آنها بدون برق هستند.»
کتاب غنی که به همکاری لاکهارت شریک فکری اش نوشته: بازسازی کشورهای فروشکسته» بهطور آزاردهندهای خستهکننده است، و اساساً ۲۶۵ صفحهی کتاب خلاصه میشود به تکرار تز غنی: راهحل تمام مسائل جهان عملاً بازارهای سرمایهداری است، و موجودیت دولت در مدیریت و حمایت از آن بازارها خلاصه میشود.
این کتاب ازنظرمفهوم تکرار جزوه های تبلیغاتی بانک جهانی است نه چیزی بیشتر.
تکرار های رباتیک درکتاب ساخته گی اشرف غنی: علاوه بر ۲۱۹ بار استفاده از واژهی «بازار» (یا شبیه آن)، این ۱۵۹ بار از لغات «سرمایهگذاری کردن»، «سرمایهگذاری»، یا «سرمایهگذار» استفاده میکند.
«سرمایهداری و فساد ناسازگار هستند».
البته، غنی با فروش کشورش به کمپانیهای آمریکایی که اعضای خانوادهاش در آنها سرمایهگذاری کرده بودند، در دسترس گذاشتن انحصاری ذخایر معدنی افغانستان، و فرار ناگهانیاش به رژیم سلطنتی خلیج (فارس) همراه با ۱۶۹ میلیون دلار پول دزدیده شده از خزانهی دولت، نشان داد که چقدر این بیانیه پوچ است.
این کتاب مسخره از سوی نخبه گان پول پرست و چتاق دستگاه سرمایه داری به دروغ ستایش شد.
در ۲۰۱۰، «بازسازی کشورهای فروشکسته»، غنی و لاکهارت را در رتبهی جذاب ۵۰ از ۱۰۰ روشنفکر برتر جهان که توسط نظرسنجی مجله فارین پالیسی انجام شده بود، قرار داد.
کتاب یک وسیله فریب قبل از حمله به افغانستان ساخته شد. ذهنیت سازی برای اشغال افغانستان هدف اصلی بود. یعنی جنگ برای تمدنسازی نواستعماری به منظور صدور دموکراسی و روشنگری برای مردم «عقبافتاده» میدیدند.
رئیس موسسه بروکینز – عامل استعمار بانکی در لباس صاحب اندیشکده گفت غنی«جادوگر اقتصاد» ستایش کرد. اما اندیشکده های ناتو می خواستند غنی را به افغانستان پرتاب کنند.
اما غنی ریشه نداشت. در انتخابات 2009 کمتر از سه درصد رآی آورد.
اما فردریک کمپ، رئیس و مدیر اجرایی شورای آتلانتیک، گفت که تو متفکرهوشمند جهان استی … جلو می رویم!
درسال 2014، زنگ طالع وی نواخته شد تا نقشی را که مؤسسات نخبهی آمریکایی در طی چندین دهه او را برای اجرایش پرورش داده بودند، اجرا کند.
از دیدگاه دولتهای ناتو، اشرف غنی تصویری از یک تکنوکرات وفادار بود، و فقط یک جنبهی منفی داشت: افغانها از او متنفر بودند.
این نقیصه از سوی مربیان غربی غنی جبران شد. لباس سنتی به غنی پوشاندند و سخنرانیهایش را مملو از لفاظیهای ناسیونالیستی وقومی کردند.
در دور اول انتخابات ۲۰۱۴ بهآسانی شکست خورد. رقیبش عبدالله عبدالله با نزدیک به یک میلیون رأی بیشتر ۴۵ درصد آرا را در مقابل ۳۲ درصد غنی کسب کرد.
در انتخابات نهایی ژوئن، ورقها ناگهان کاملاً برگشت. اعلام نتایج به تأخیر افتاد، و وقتی که سه هفته بعد اعلام شد، غنی را با نتیجهی خیرهکنندهی 56.4 درصد درمقابل 43.6 درصد عبدالله بالاتر نشان میداد.
جان کیری آمد. عبدالله به خیانت تاریخی تن داد.
بی بی سی او را با سه کلمه توصیف کرد، «اصلاحطلب، تکنوکرات، فسادناپذیر»
نیورکر: «تکنوکرات آیندهنگر که به بیست سال بعد فکر میکند» توصیف کرد
در مارچ ۲۰۱۵، رئیسجمهوری جدید افغانستان در کنگرهی آمریکا سخنرانی کرد. از او بهعنوان قهرمانی که برای نجات افغانستان قفل سحرآمیز بازار آزاد را یکبار و برای همیشه باز میکند، استقبال شد.
بدون توجه به صد ها سند تقلب درانتخابات، شورای آتلانتیک به او «جایزهی رهبری بینالمللی ممتاز عطا کرد.
جایزه را مادلین آلبرایت وزیر امور خارجهی سابق آمریکا در مارس ۲۵ در واشنگتن در حضور سران ناتو، سفرا و ژنرالها به دخترش مریم عطا کرد.
آلبرایت، علنا از کشته شدن بیش از یک میلیون کودک عراقی به خاطر تحریمهای آمریکا دفاع کرد.
مقام بلندپایهی صندوق بینالمللی پول در افغانستان، پال راس، رئیس هیأت، با هیجان به شورای آتلانتیک گفت که غنی «به دنیا نشان داده است که افغانستان برای کسبوکار آماده است و دولت جدید مصمم است که به اصلاحات ادامه دهد.»
این بوروکرات اعلام کرد که صندوق بینالمللی پول «خوشبین به بلندمدت»، تحت رهبری غنی است.
جاوید احمد، سفیرغنی درامارات مامور اندیشکده شورای اتلانتیک به تشویق مجله فارین پالیسی سرگرم تقلب کاری در شخصیت غنی بود. مقاله ای را ساخته کاری کرد که می گفت هدف غنی «بازگرداندن گفتمان مدنی در افغانستان است. «فردی است با تحصیلات عالی، طرفدار غرب، روشنفکر جایگزین برای سیستم قدیمی فاسد و جنگسالار افغانستان» تمجید کرد.
موسسه صلح راکفلردر 2020: از او بهعنوان «صدای پیشرو برای دموکراسی»، دیوید پترائوس رئیس سابق سیا با تأکید به اینکه «کار کردن با او بهعنوان فرمانده در افغانستان چه امتیازی بود»، از غنی ستایش کرد.
شورای اتلانتیک اکنون می گوید: او یک «رذل پنهانکار» بوده است.
این توهم که اشرف غنی یک نابغهی تکنوکرات بود درست تا انتهای پایان فاجعهآمیز دورهاش ادامه داشت.
در ۲۵ ژوئن، فقط چند هفته قبل از سقوط دولت غنی، او با جو بایدن در کاخ سفید ملاقات کرد که رئیسجمهوری آمریکا به طرف مقابلاش قول حمایت استوار واشنگتن را داد.
بایدن به غنی اطمینان داد که، «ما در کنار شما خواهیم بود» «و ما تمام تلاشمان را خواهیم کرد که ابزاری که نیاز دارید برایتان مهیا کنیم.»
یک ماه بعد، در 23 جولای، بایدن در صحبت تلفنی با غنی تکرار کرد که واشنگتن به حمایت از او ادامه خواهد داد. اما بدون هزاران نیروی نظامی ناتو که از رژیم توخالی او حمایت میکرد، طالبان با سرعت در حال پیشرفت بود، و تمامیت رژیم در عرض چند روز، مثل کاخ شنی که موجی به آن خورده باشد، فروپاشید.
نخبگان واشنگتن نمیتوانستند آنچه را در شرف وقوع بود باور کنند، چیزی را که در مقابل چشمانشان اتفاق میافتاد انکار میکردند.
حتی رالف نادر، فعال ضد فساد بسیار معروف، آن را انکار میکرد، از او با عباراتی مثل «شهروند سابق آمریکایی فسادناپذیر» با تحسین یاد میکرد.
کمتر کسی بهتر از اشرف غنی قادر است که پوسیدگی سیاسی بیست سال جنگ برعلیه افغانستان را خلاصه کند. اما سابقهی او را نباید تنها بهعنوان یک مورد منزوی در نظر داشت.
مقامات رسمی واشنگتن، تشکیلات اندیشکدهها، و خیل خبرنگاران متملق آنها بودند که غنی را بهوجود آوردند. این واقعیتی بود که خود او در مصاحبهی ژوئن ۲۰۲۰ با شورای آتلانتیک تأیید کرد، در آن غنی بیشترین قدردانی از همکارهایش را به زبان آورد: «اجاره بدهید نخست از مردم آمریکا، دولت آمریکا، و کنگرهی آمریکا، و بهویژه، مالیاتدهندگان آمریکایی برای فداکاری جانی و مالیشان ستایش کنم».