این بار باز هم به مسعودِ پسر
تبلیغاتِکوتاه بهتر از سکوتِ دوامدار است
آقای احمد، رهبرِ جوان و با تدبیرِ مقاومتِ دوم!
سیاست زمان میخَرَد زمان نه میفروشد و زمان را به هدر نه میدهد. سر و صداهایی از جبههی مقاومت میشنویم که گویا رهبری جبهه سکوت مصلحتی یا توصیه شدهی مشورتی را ترجیح میدهد تا غوغای رسانهیی. اشتباه تاریخی و بزرگ سیاسی و نظامی و جنگی. برای یک جنبش، برای یک جهش، برای یک تجارت، برای یک گذار این است که طرفداران و هواداران خود را در خلای تبلیغاتی و معلوماتی قرار دهد. بشر هزاران سال پیش برای پیشبرد مقاصد خودش به تبلیغات رو آورد. بحث ما اندرباب مقاومت است. از مقاومت تعریف های سليقهیی داده نه میشود. در تعريف مقاومت هیاهو و طنطنه بخش اساسی شگردهایی اند که باید از دید نیافتند. فرماندهی متمرکز، اقداماتِ در حالِ تغییر، داشتن نظم، اراده و راهاندازی ساختارهای اطلاعاتی، کشفی و جلب حمایتهای داخلی و خارجی داشتن اراضی، اقدامات گوریلایی و یا چریکی، ساز و برگهای مانوری و تثبیت حضوری حيات و شرائین مقاومت را تشکیل میدهند. مقاومتِ شکل گرفتهی امروز افغانستان در شمالی، پنجشیر و اندرابها همه مواردی اند که الزامات توضيحی و نمایانگری را کامل میکنند. محلات و سنگرهای سنگر نشینان قهرمان در سنگرهای رزم و پیکار برای رهایی افعانستان از اشغال عملا وجود دارند و اینها همه اراضی اند. یعنی در تحت مدیریت جبهه فعالیت و رخنماییمیکنند و طالب از همان گذرگاههای رزم هدف قرار میگیرند و حامیان شان هراس دارند. تجربهی جنگی جنگهای پارتیزانی و چریکی از گذشتههای دور تاریخی هم در جهان و هم در کشور ما یادگارهای کهن دارند. خودِ شمالی و پنجشیر و کوهستانات و شمال و جنوب و شرق و غرب این فرایندهای تجربه شده را پشتسر گذاشته و کاراییهایی داشته اند. رهبری را هم که خودت به عهده داری انتظارات هم اگر درسطح مسعودِ پدر از تو نیست کمتر از آن هم نیست. متکی به تلاش و اعتبار خودت اساس رابطههای بیرونی بینالمللی را الحمدالله خدا نصیب جبهه کرده است و اراده که بدون شک وجود دارد. کسی از خودت معجزه نهمیخواهد شاید ما سالها در مقاومت بمانیم شاید من فردا بمیرم و نقش دیگری در روشنگری نه داشته باشم، اما کاروان همراهانِ من کم نیستند. نوشتههای آنان و من اثرگذاری هایی در روشنگریها دارند. اما نه بود من مهم و قابل حساب نیست. این تو هستی که باید باشی و صدایت و حسِ حضورت مردم را امید میبخشد و باید کاری کنی که چنان امیدها همیشه به صدا های بسته باشند و صدا های تست که پس از خدا باید روحیه بدهند. این موضوع را دست کم نهگیر.
الگوی تاریخ جنگ های گوریلایی، پارتیزانی و یا چریکی در داخل افغانستان پدرِ شهیدت بود که جهان هم از او الگو میگرفت و ضرورت هم نیست تا من برایت مثال های بیرونی را بدهم. اما خودت با مطالعاتی که داری میدانی. ملت های بيرون از افغانستان در دورانِکهن یا معاصر از جنگ های مختلفِ جبههیی تا مانور های گوناگون چریکی را تجربه کرده اند. ویتنام، کیوبا، آفریقا، اروپا، آمریکا، عربستان تحت رهبری ملک فیصل یا مقاومتهای چریکی فرانسه در مقابله با هیتلر، جنگهای چریکی اسپانیا علیه ناپلئون و خودِ افغانستان همه و همه مواردی از جنگهای متعارف و غیرمتعارفی را پشتِسر گذاشته اند و هیچ کدام بدون جنگهای چریکی نهبوده اند. ارنستوه چگوارا، فیدل کاسترو، هوشی مین و احمدشاه مسعود از مهم های رهبری جنگهای چریکی اند که تاریخ ماندگاری شان را ضمانت کرده است. اینجا اما من ارکان و اجزای مهم جنگهای چریکی و پارتیزانی اصل تبلیغات را بررسی میکنم و بهعنوان یک نظامی کهنهکار توصیه دارم تا هرگز اصل تبلیغات و استخبارات یا کشفِ اطلاعاتی جبهه را از برنامه و دیدهبانی خودت دور نهداشته باش. رزمندهگانِ پیروز اما هیچگاه از تبلیغات باز نماندند. کوچکترین پیام گاهی میتواند به جای فعالیتِ دهها گروپمان چریکی یا جبههیی اثرگذارتر بر دشمن باشد. اهمیت تبلیغات در جنگهای چریکی درست مثل نفسکشیدن برای زندهماندن است. پروردگار پيام خود را توسط جبرئیل و پیامبران تبلیغ کرد.
( الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احدا الا الله و کفى بالله حسیبا
(پیامبران) پیشین کسانى بودند که تبلیغ رسالتهاى الهى مىکردند و (تنها) از او مى ترسیدند، و از هیچ کس جز خدا بیم نداشتند؛ و همین بس که خداوند حسابگر (و پاداشدهنده اعمال آنها) است!)
با این موارد است که بایستی وسعت بخشیدنِ گسترهی تبلیغات برای جبهه در اولویت باشد. تجویز نسخههای آرمانگرایانه برای مقاومتی که در حالت اضطرار قرار دارد کار آمد نیست. جبههی مقاومت یک سازمان سیاسی نیست تا تئوری پخش کند و برنامه و اساسنامه داشته باشد یا در یک فضای آرام و بی درد سر کشوری قرار داشته و مبارزهی آماتور نماید و یا اپوزیسیون باشد. خط جبهه معلوم است که باید مقاومت کند و مرام هم همین است. برای جبهه راهکارهای در حال تغییر مهم است و ناگزیر. زیرا متناسب به اوضاع حاکم در ساحهی فعالیت های خود تصمیمگیری میکند. آنچه تاکنون جبههی مقاومت دوم داشته است تیغ برندهگی خارجی بوده که توانسته مهمترینها را به دست آورد و مقتدرترین کشورها را معتقد به باور نسبت به خودش بسازد. کمی بسیار جدی در رویکردهای کاری جبهه سکوت بیمعنای تبلیغاتی دوامداری است که میگویند برخیها آن را توصیه کرده اند. چنین سکوت، رها کردن میدانِ اثرگذاریها به دشمن است که به دستِ خودِ تان نابود میشود. اگر تبلیغات برای ملت امروز رسانیده نهشود و مردم آگاه نهباشند هرگز نهمیتوانند صفهای مقاومت را تقویت کنند. در حالیکه فداکارانه برای رهایی وطن تلاش دارند. برخیهایی که به نام مشاور و همکار با خودت اند فولادهای آبدیده نیستند و بیست سالِ تمام عشرت گزینی داشتند. اما بیشترین و اکثریت مطلق سپیدارهای بلند قامت و بی شکستِ روزگارانِ مبارزه اند، ولی داشتنِ برنامههای تبلیغاتی و اطلاعاتی مواردی اند که اگر به آنان اولویت داده نهشود کارگزاریها را برای مردم و اطلاعرسانیها را به چالش میکشند. با آن که همه مبارزان راه قلم و اندیشه در داخل و خارج جبهه را پوشش میدهند و شب و روز و مشتاقانه اطلاعرسانی و روشنگری مینمایند، اما پخش گفتارهای نوبتوار به خصوص توسط رهبرِ جبهه چی بهنام شما و چی توسط شما و توضیحاتِ حتا یک گامبرداری کوچک به نفع جبهه در بلند نگهداشتن روحیه و مورال رزمی سراسری کشوری و برون کشوری برای مقاومت خواهد بود.
دکمه بازگشت به بالا