خبر و دیدگاه
بعد از مهدَوِی و سعادتی، هزاره سومین مدالِ غلامبچهگی طرازِ جدید را بهگردن آویخت!
دکتر نظری وای بر تو.
حیران میمانی که سیرتکاملی عروج و نزول شخصیتی برخی آدمهای افغانستان چهگونه در نوسان است و مثل رعد و برق تغییرِحالت میدهد. پایایی و بقایی کشور را چگونه با چنان افرادِ بیمناعت تضمین کرد و به آن امید بست؟ اولین ثمرههای مقالهی ( چرا؟تجزیه مهمتر از فدرالیسم است. ) که نوشتیم. هزاره از تقیهی خود سودجُست و به پنبهکاری و شالیکاری پشتونِاقتدارگرا رضایت داد.
باچنان شخصیتهایی که آگاهانه جنایت را توجیه میکنند و میپندارند درجایگاه رهبری ملت قرار دارند هیچگونه پایایی نهداریم. اینان اگر مقاومت هم کنند آغوشبازی برای برگشت فردا هم به خود دستوپا مینمایند تا از دیدِقبیلهگرایان نیافتند. عجب مقاومتی که شما میکنید. جنایتکاری را دوست دارید که بارها تندیس رهبرِتان و داشتههای معنوی را با بمها ویران کردند و شماها را دور انداختند. تاتوانستند هزاره را به دارِ شهادت و کشتار فرستادند و تا توانستند بینتان تفرقه ایجاد کردند، در کشور عملاً به پاکستان غلامی دارند، ششماه نه شد که یکی شان سرمایههای ملی را دزدید و برای دزدانِ همتبارِ خود هم زمینهی انجام شقاوت و بدبختی را مهیا ساخت. مدنیتِ تان را هر روزنابود کرده میرود، فرمان میدهد که زبان فارسی یعنی زبان شما ارزشی نهدارد باید پشتو بگوئید، فرمان مشخص میدهد که نامقهرمانملیتان از جادهها حذف شود، گروهی هم شماها را به بنیقریظه تشبیه کرده حکمِ کشتار تانرا صادر میکند. اما شما میدوید و چهره بدل میکنید و شخصیتهای تان را خُرد و خمیر میکنید. خیالِباطل و کار جاهل. چند روز و چند ماه و چند سال دیگر غلامِ قبیلهیی خواهید بود که حتا از سرزمینِمان نیستند؟ مقاومت گپ شخصی و گروهی خاصی برای کسی نیست. این مقاومت سیاسی نیست که پنجاه پنجاه باشد. این مقاومت ملی و مردمی است که شما آن را رها کرده و به طالب پیوستید. اگر مسعود دیگر تکرار نهمیشود، اگر مزاری را همین طالبان از چرخبال بیرون پرتاب کردند او به رهایی هزاره از بیداد ظلمت جانسپرد. بهخاطری که توانایی مدیریت و کارایی در وجود هر دو بود به حکمت عقل و درایتِ خودبهخود کشانیده بودند. انتخاب مسعودِپسر هم بهمعنای آن است که او باید راه پدرش را برود و مردم دنبال او میروند. امروز اگر شما خودرا محور میتراشید نتیجهی باوری است که مردم به گذشتهی مقاومت در وجود قهرمانِ ملی و مارشالِ فقید داشتند و خلیلی و محقق را بهپاسِ حُرمتِ قومِ شریفِهزاره در کنارِ خود داشتند، نه ابتکار شماها. همان مقاومت تحت رهبری احمدشاه مسعود بود که مدبرانه به مقاومت همهگیر ملی تبدیل شد. شما هیچگاه و به تنهایی از ملت بریده به تروریسم پیوستید محورِ مبارزاتِ مقاومتی برای هزاره شده نهمیتوانید اگر منی شمالیوال، اگر اونِ تخاری، اگر آنِ بدخشیِ اگر مردم اعم از پشتون و تاجیک و هزاره و ازبیک و ترکمنِ بلخ و سمنگان و فاریاب و بغلان و پروان و هرات و کابل و بامیان و دایکندی و جوزجان و باغیس و غور و در صورت آغاز مقاومتها در نقاط دیگر پشتون نشین افغانستان با شما و شما با ما همره و همراه نهباشید. مشروعیت به گردن بستهگی تغییر نکتایی به لُنگی گرفته نهمیشود، محوریت به درایتی نیاز دارد که فرمانده مسعود داشت مزاری شما داشت و مارشال آن را ادامه داد و پسا مرگ مارشال دیگر چیزی باقی نماند. من یقین دارم که هرگز احمدِمسعود در پیانحصار نیست تا خودرا تنها محور دانسته و دیگران را نادیده بگیرد بروید و به او و مقاومت بپیوندید. او روز اول گفته که پا در جای پای پدرش میگذارد و ملی میاندیشد. بهترین راه این است که سخنِ مقاومت بگوئید و موضع مقاومت ورهبر مقاومت بگوئید نه آنکه هریک هر گاهی خواست یک طرحِ نو در اندازد. دیدید که غنی کرزی عبدالله، امرالله و صالح و دانش چگونه به دام انداختند؟ نوبت به شما هم میرسد.