خبر و دیدگاه
سخنی با آفریدگار هستی
سخنی با آفریدگار هستی، اندر احوال بازار گرم دعا بعد از تسلط طالبان بر کشور افغانستان
آفریدگارا
هیچ می دانی که در جهان هستی کشوری به نام افغانستان وجود دارد، گمان دارم ملایک این نام را نمی شناسند زیرا در تذکرهٔ آنها خراسان ذکره شده است و گمان می برم ارتباط شان از زمانی که این جغرافیا به افغانستان مسما شده است با این سرزمین قطع شده باشد؟
افغانستان: یعنی همان خراسان تاریخی،
همان بلاد تمدن آفرین تاریخ اسلام،
زادگاه ۷ امام مشهور، دهها متکلم، صد ها مفسر و متفکر و عارف، هزاران شاعر و عابد …
اکنون اسیر جهل مرکب زمان خود شده اند!
آفریدگارا
هیچ توجه کردهای که در این روز ها و شب ها: از فقیر و غنی و صغیر و کبیر و پیر و جوان و شاه و گدا و عاقل و جاهل و فقیه و سفیه و مافیا و رهبر و رهرو منافق و مسلمانش؛ به درگاه تو دعا می کنند و طلب رفاه و امنیت و سعادت و ثبات و صلح دارند؟
خداوندا!
زآسمان حق سکوت آید جواب
چون بود جانا دعا نامستجاب
آخر چرا توجه نمی کنی، مگر این مردمان را به خودشان وانهاده ای، یا نکند فراموش شان کرده ای؟
ببین!
از فقیه پغمان تا حور پریوش بیابان، به درگاه تو به نیاز آمده اند، از شأن و مقام خدایی به دور نیست که این دعا ها را اجابت ننمایی!
آفریدگارا
در این شب آدینه من همان دعایی را می کنم، که خداوندگار بلخ، صاحب قرآن فهلوی/ پهلوی و صاحب نردبان آسمان کرده است:
یاد ده ما را سخنهای رقیق
تا ترا رحم آورد آن ای رفیق
هم دعا از تو اجابت هم ز تو
ایمنی از تو مهابت هم ز تو
گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن
مصلحی تو ای تو سلطان سخن
کیمیا داری که تبدیلش کنی
گرچه جوی خون بود نیلش کنی
این چنین میناگریها کار تست
این چنین اکسیرها زاسرار تست