روابط طالبان و پاکستان پس از فرار غنی یا سقوط کابل
در این شکی نیست که جغرافیای هر گونه رابطۀ سیاسی و اقتصادی و فرهنگی میان کشور ها و از سویی هم میان کشور ها و گروه ها در سطوح ملی و بین المللی منافع آنها تعیین می کند. از طرف دیگر این رابطه ها تابع شرایط است و در حالت بحران و انقلاب ها و تحولات سیاسی و اجتماعی با حالت های استقرار و ثبات و آرامش متفاوت است؛ زیرا رابطه ها بر سر منافع دو طرف می چرخد و بر شاهین رابطه ها بر بنیاد منافع سبک و سنگین می شوند. بنابراین رابطۀ طالبان با حکومت پاکستان و بویژه استخبارات آن از همین رابطه آب می نوشد. حال پرسش این است که رابطۀ طالبان با پاکستان پس از سقوط و تشکیل حکومت آنان در کابل به تعامل می انجامد یا حکومت آنان دارای نوساناتی خواهد بود که بالاخره اوضاع خراب شود و تا فروپاشی کامل به پیش خواهد رفت و قربانی بازی ها تازۀ اسلام آباد خواهد شد؟
گفتۀ معروفی است که می گویند، در سیاست دوست دائمی و دشمن دائمی وجود ندارد و تنها منافع است که قلمرو های دوستی و دشمنی را مشخص می سازد. این گونه سیاست ارایه کنندۀ روابط واقعی کشور ها در جهان است که مفهوم آن با دیدگاه های فکری و فلسفی متفاوت است و با اندیشه های سیاسی مارکس و باقر صدر که نخستین سیاست را فشردۀ اقتصاد و دومی سیاست را فشردۀ اعتقاد می خواند؛ البته این دیدگاه ها از نظر فیلسوفان و صاحبان اندیشه مطرح است که به آن باور دارند و نه به زمامداران و سیاستگران؛ بویژه در کشور هایی مانند افغانستان و پاکستان که حتا منافع ملی برای آنان نا تعریف شده مانده است. در افغانستان از گذشته ها بدین سو حاکمیت در دست زمامداران فاسد و خائن و در پاکستان هم در دست نظامیان فاسد بوده که منافع مردم پاکستان را قربانی بازی های راهبردی خود نموده اند.
پاکستان یگانه کشوری در جهان بود که با فرستادن رئیس آی اس آی در نخستین روزهای سقوط کابل به جهانیان نشان داد که طالبان در محراق توجه و حمایت پاکستان قرار دارد. هرچند پاکستان تا کنون به گونۀ رسمی حکومت طالبان را به رسمیت نشناخته است و اما سفر فیض حمید در واقع به شناسایی غیررسمی پاکستان از حکومت طالبان دلالت داشت. شدت و حدت لابی گری های مقام های ارشد پاکستان چون؛ عمران خان و قریشی و سایر مقام های ملکی و نظامی این کشور در عمل گواۀ آشکار بر نیات اصلی پاکستان نسبت به طالبان است. از هشدار ها و ابراز نگرانی های مقام های پاکستان به جهان مبنی بر رفتن افغانستان به دهۀ نود در رابطه به خطر شکست حکومت طالبان پیدا است که آنان بیشتر از طالبان نسبت به سقوط طالبان نگران هستند. نگرانی نظامیان پاکستان ناموجه هم نیست؛ زیرا این موفقیت ثمرۀ پنجا و سه سال مداخلۀ این کشور پس از تجاوز شوروی است که پاکستان خود را برندۀ دو جنگ شوروی و امریکا در افغانستان می داند. این برد نتیجۀ نیم قرن بازی های گاه برسم و گاه بر میخ و خاک افکندن پاکستان در چشم امریکا و غافل ساختن این کشور است. سقوط کابل پس از فرار غنی درواقع بازی های سیاسی و نظامی و استخباراتی پیروزمندانۀ پاکستان را در برابر رهبران جهادی پس از سقوط نجیب و در برابر جهادی ها و تکنوکرات ها و دموکرات های فاسد و خائن تر از جهادی ها به گونۀ افتضاح باری به نمایش گذاشت. از همین رو پاکستان خود را برندۀ جنگ افغانستان می داند و به عمق استراتیژی خود در افغانستان بیش از هر زمانی خود را نزدیک تر تلقی می کند. دلیل اش آشکار است؛ زیرا نظامیان پاکستان بیش در حدود سی سال بالای طالبان سرمایه گذاری کرده بود و رهبران آنان را حمایت سیاسی و اقتصادی نموده و امکانات زنده گی را برای آنان فراهم کرده و صدها پایگاۀ نظامی برای آنان در پاکستان ساخته بود. نظامیان پاکستان تمامی فعالیت های نظامی و سیاسی طالبان را مدیریت می کردند. بنابراین پاکستان حالا از طالبان توقع هایی دارد که باید طالبان آنها را برآورده بسازند؛ اما پاکستان در نخستین روز های پیروزی طالبان از آنان خواست تا میان حکومت پاکستان و طالبان این کشور میانجیگری کرده و آنان را وادار به آتش بس کنند. اما طالبان در این مورد در ظاهر سکوت اختیار کردند. طالبان پاکستان هرنوع آتش بس با حکومت پاکستان را رد کردند. طالبان پاکستان در دو طرف خط دیورند فعال هستند.
این در حالی است که طالبان پاکستان تابستان گذشته از سوی منابع پنهانی به منابع هنگفت مالی دست یافتند و قدرتمند شدند. آنان هزاران جنگجوی خود را به کمک طالبان به افغانستان فرستادند. اکنون که طالبان به کمک آنان در افغانستان به قدرت رسیده اند. حال طالبان پاکستان در صدد تحکیم قدرت خویش در این کشور هستند و تمامی نیروی خویش را برای سرنگونی حکومت پاکستان به کار افکنده اند تا شریعت را در این کشور پیاده نمایند. چقدر ممکن است که طالبان
پس از آنکه طالبان پاکستان به منابع مالی پولی از منابع پنهان دست یافتند قدرتمند تر شده و هزاران جنگویان خویش را به صف طالبان فرستادند تا تمام افغانستان را تحت تصرف طالبان درآوردند مگر اکنون درپی تحکیم قدرت خویش,و تمرکز تمام قوای خویش را درمحراق برنامه سرنگونی حکومت پاکستان وجاری ساختن شریعت دران کشور منسجم کرده اند. چگونه ممکن است تا طالبان افغانستان.با عدول از شریعت و برخلاف تعهدات دینی شان طالبان پاکستان را به سازش و مصالحه با عمران خان تشویق کنند. یا اینکه رهبران طالبان پاکستان را در یک سازش پنهانی به پاکستان تحویل بدهند. در حالی که ملاعمر رهبر آنان با پذیرش سقوط امارت خود از تسلیمی اسامه به امریکایی ها خودداری کرد.
در ماۀ گذشته گروۀ شهریار محسود به مفتی نور ولی بیعت کرد. پس از سال دوهزار بیست در مجموع نه گروه طالبان که با شاخه القاعده ارتباط نزدیک دارند، بیعت خویش را به مفتی نورولی رهبر طالبان پاکستان اعلان کردند. به گفتۀ بازرس ویژۀ امریکا در ماۀ جون روابط طالبان افغانستان باالقاعده عمیق تر شده و فعالیت های القاعده در 15 ولایت افغانستان گسترش یافته است. این ایتلاف پس از تعینات ملا فضل الله تشکیل شده که سبب انشعاب ها در بدنه طالبان پاکستان گردید. طالبان افغانستان و القاعده خود را از متحدان اصلی گروه طالبان پاکستانی می دانند که از نظرتباری و قرائت دین باهم نزدیک اند. آنان پس از پیروزی طالبان افغانستان را بهشت ترورستان یا بگفته خودشان بهشت جهادگران میدانند. به اساس گزارش های اخیر طالبان پاکستانی بیشتر از 55 حمله مرگبار در سراسر پاکستان انجام داده اند. افزون برآن طلبان پاکستان به رهبری مفتی نور ولی محسود ساحه عملیات خویش را تا بخشی های بلوچستان غربی ترین بخش پاکستان توسعه داده اند. این گروه با گروه های دیگر وابسته به القاعده و گروۀ دولت خراسان رابطۀ تنگاتنگ دارند و هر یک در صدد تحکیم مواضع یکدیگر هستند. طالبان پاکستان در صدد تحکیم مواضع شان در جنوب غرب پاکستان منطقه قبایلی هستند. گروه دولت اسلامی خراسان دست به استخدام و جلب و جذب جوانان و کشانیدن انان به صفوف خویش درمنطقه قبایلی ورکزی در بخش شمال غربی خیبر پشتون خواه زده اند. سازمان استخباراتی پاکستان دوگانه با هردوطیف طالبان که در اصل دو روی یک سکه پنداشته میشوند، به بازی دوگانۀ خود ادامه می دهد. نظامیان پاکستان ار تمامی این گروه ها بخاطر رسیدن به اهداف راهبردی شان زیر نام های گوناگون استفاده میکند؛ هر زمانی که خواسته باشد، برپیشانی آنان گاهی نام طالب و زمانی داعش نوشته و برای فعالیت های تروریستی به افغانستان و هند می فرستد. حملات بر مسجد های شیعیان زیر نام داعش کار استخبارات پاکستان است و می خواهد بدین وسیلۀ طالبان را به نحوی تهدید کند که گویا هنوز هم سر نخ بازی بدست آنان است. شماری عاملان انتحاری که در گذشته از سوی امنیت ملی حکومت پیشین بازداشت شده بودند. آنان اعتراف کرده بودند که عضو شبکۀ حقانی هستند. ممکن شاخۀ خراسان هم در افغانستان فعال باشد و اما داعشِ شبکۀ حقانی فعال تر از شبکۀ خراسان است. نظرها بر این است که داعش سوریه و عراق از نظر فرهنگی در افغانستان سازگار نیست و داعش ساختۀ آی اس آی است و از طرف پاکستان توظیف شده اند تا با حمله های انتحاری وضعیت افغانستان را خراب نشان بدهد و موقعیت طالبان را تقویت کند. بدین وسیله جهان ناگزیر به شناسایی طالبان شوند و بعید نیست که پاکستان از نیروی داعش بخاطر تحت فشار قرار دادن طالبان نیز استفاده کند تا طالبان را وادار به چرخیدن درمحور پاکستان نماید. از سویی هم شماری کشور ها در پشت حمله های انتحاری دست طالبان را دخیل دانسته و میگویند که به هدف بیرون شدن آنان از انروا صورت می گیرد.
در این شکی نیست که داعش پدیدۀ سوری و عراقی است و شاخۀ خراسان داعش هم فراری های این دو کشور پس از سرکوب بوسیلۀ ایران و روسیه است. این داعش با بازی های استخباراتی با طالبان دوست نمایی می کند و طالبان که با ایران و روسیه در حال گرم جوشی اند و غیر مستقیم از حملات طالب بر ضد شیعه و ایران خوش هستند. از این رو طالبان در برابر داعش و داعش در برابر طالبان نوعی احساس بلا تکلیفی می کنند و هنوز به گونۀ آشکارا در برابر یکدیگر موضع نگرفته اند. از همین سبب است که مقام های طالبان می گویند که داعش برای آنان قابل نگرانی نیست. در این میان طالبان از داعش با توجه به حس انتقامجویی آنان از روسیه و ایران در سوریه و عراق؛ انتظار دارند که در صورت درگیری با تاجکستان از آنان استفاده کنند. گمانه زنی هایی هم وجود دارد که در درازمدت سرنوشت طالبان و داعش به سرنوشت مجاهدین و طالب بدل خواهد شد. تردیدی وجود ندارد که شاخۀ خراسان داعش با آی اس آی هم رابطه داشته باشد؛ زیرا این شبکۀ جهنمی بخاطر استفادۀ ابزاری از گروه های تروریستی با آنان مدارای استخباراتی می کند. ممکن این موضوع در درازمدت برای طالبان هم نگران کننده باشد و این سبب خواهد شد تا طالبان برای دوری از گزند این رابطه با داعش نوعی مدارای سیاسی کند. بعید نیست که آمریکا هم در رهایی ابوبکر بغدادی و رفقایش از زندان ابوغریب و کمپ بوکه با تکیه بروجهۀ ضد ایرانی و روسی داعش مرتکب اشتباه شده باشد و اما این به معنای پایان بازی داعش با آمریکا نیست.
با توجه به روابط تنگاتنگ طالبان افغانستان و طالبان پاکستان، بعید است که بر سر خطوط فکری خود جدا از یک دیگر با پاکستان وارد معامله شوند. چنانکه پاسخ طالبان نخستین واکنش در برابر پاکستان بود که کمتر از یک هشدار برای مقام های این کشور نبود. بعید نیست که نظام پاکستان از این پاسخ طالبان اندکی تکان خورده باشند. هرچند نظامیان پاکستان هنوز در برابر طالبان واکنش نشان نداده و هنوز هم با گرمی فراوان برای بقای آنان کمپاین می کنند. البته به دلیل این که پاکستانی ها خیلی زیرک و موقع شناس اند و درجستجوی فرصت هستند تا طالبان را دست خالی پیدا کنند و در برابر طالبان با تاکتیک های چانه و فشار پیش خواهند آمد. زیرا نظامیان پاکستان از گذشته ها آموخته اند که گروه های استخباراتی مار های آستین اند و از نیش های دیرهنگام آنان آگاه هستند؛ زیرا جریان ها ی استخباراتی قابل کنترل نیست و تاریخ نشان داده که به فرانکشتاین مبدل می شوند.
نظامیان پاکستان می دانند که دوران جنگ با دوران استقرار متفاوت است و موضع طالبان را در هر دوحالت متفاوت ارزیابی می کنند. از سویی هم پاکستان هیچگاه نمی خواهد که در افغانستان یک حکومت مستقل و دارای اقتدار ملی تاسیس شود؛ بلکه درافغانستان خواهان یک حکومت ضعیف و دست نشانده است. از این رو پاکستان هراز گاهی خواهان یک حکومت ضعیف و تحت امر خود در افغانستان است و تا زمانی از طالبان حمایت می کند که به دستور پاکستان عمل کنند. از این رو پاکستان کارت های گوناگون برای بازی با تروریستان طالب، القاعده، داعش و سایر گروه های دیگر دارد و از هر کدام در زمان مناسب استفاده می کند. حال بازی با داعش هم یک روی سکه است. هرچند این بازی سبب بی اعتمادی میان موتلفان پاکستان چون چین شده است. چنانکه یو اس نیوز از ناباوری به اعمال تروریستی طالبان خبر داد. بعید نیست که با طالبان هم در صورت بغاوت در برابر این کشور از همان کارت ها استفاده کند. بازی های اسلام آباد در افغانستان خیلی پیچیده است و بازی با هر کارتی را برای خود مجاز می داند. دیدیدیم که از غنی چگونه استفاده کرد و حال از شماری رهبران دیگری که در کابل حضور دارند، چگونه استفاده می کند و هریک را با وعده های سر گردنه به فریب جدید کشانده است. شماری از آنان چنان برای طالبان تملق و لابی گری می کنند که حتا دست عمران خان و قریشی ها را از پشت بسته اند.
در این شکی نیست که طالبان هم با بازی های آی اس آی بیگانه نیستند و در دامان آن تربیه شده اند و با ضعف ها و قوت های آن آگاهی دارند. از این که طالبان با آی اس آی دریک خط سیاسی وارد معامله هستند و نه در یک خط دینی؛ بنا براین طالبان خود را چندان ملزم به اطاعت دربست از پاکستان نمی دانند. زیرا حالا پاکستان چیزی برای دادن به طالبان ندارد. پاکستان غرق در بحران مالی است و از سوی امریکا تحریم شده و در فهرست خاکستری صندوق جهانی پول قرار دارد. بنا براین جز لابی گری طالبان را کمک کرده نمی تواند. این در حالی است که طالبان به کمک های مالی نیاز دارند تا از فشار تحریم ها کم کنند. این شکننده گی سبب شده تا پاکستان خواست های خود را بر طالبان تحمیل کرده نتواند.
از آنچه گفته آمد، طالبان و پاکستان آزمون دشواری را پشت سر می گذارنند که باتوجه به تمامیت خواهی های ها و افزون خواهی های پاکستان این روابط را نمی توان پایدار پیش بینی کرد. پاکستان تلاش خواهد کرد تا از طریق کمک و سرمایه گذاری چین در افغانستان طالبان را مرهون خود بسازد؛ اما حوادث انتحاری اخیر در کندز و کندهار افکار مقام های چینایی را در پیوند به سرمایه گذاری در افغانستان تغییر داده است. از سویی هم موضع روسیه در رابطه به طالبان در حال تغییر است و از شناسایی شتاب آلود طالبان سخن گفته و در ضمن خواهان تعامل با آنان شده است. بنابراین بعید به نظر می رسد که پاکستان بتواند با تشکیل ایتلافی از چین و روسیه و ایران از فشار بر طالبان و از شکننده گی آنان در برابر تحریم های جهانی پیشگیری کند تا بدین وسیله نفوذ خود را بر طالبان حفظ کند.
این در حالی است که ایران و روسیه و چین هنوز باور به طالبان ندارند و در رابطه به صداقت طالبان خوش بین نیستند؛ اما بازهم پیش از به رسمیت شناختن آنان خواهان تعامل با آنان شده اند. چنانکه پوتین پس از دیدار با خانم نیولند رئیس هیات وزارت خارجۀ امریکا طی اعلامیه ای موجودیت هرگونه پایگاه را تحت هر نامی غیرقابل پذیرش دانست. از سویی هم گزارش هایی از عملیات مشترک هوایی روسیه وطالبان برای سرکوب انصارالله ازبکستان و گروۀ ایغور های ترکستان شرقی خبرداده اند. از سوی دیگر هند متحد امریکا از دادن پایگاه به امریکا سر باز زد. این نشاندهندۀ پایان جنگ های نیابتی در افغانستان است. از همین رو طالبان هم می خواهند در همکاری با کشورهای منطقه از بالکانیزه شدن افغانستان پیشگیری کنند؛ زیرا تمامی کشور های منطقه به دلیل آسیب پذیری های جغرافیایی از بالکانیزه شدن هراسان هستند. این رویکرد طالبان هرچند از جهاتی به خواست پاکستان است و اما از جهاتی دیگر گواه بر بازکردن جای پا برای طالبان در سطح منطقه است که طالبان را بیشتر از پاکستان بی نیاز می سازد. هرچند ایران در مورد طالبان هنوز بی باور است و از روابط محور ابوظبی و اسراییل با طالبان و بازی های پشت پردۀ اسراییل و ابوظبی برضد ایران آگاهی دارند و میدانند که اسراییل در صدد گسترش نقش آفرینی در کشور های منطقه و فرامنطقه به طرف کشور های پیرامونی از جمله خلیج فارس است. هدف اصلی اسرائیل سیاست همکاری های منطقه ای و همکاری با کشور هایی چون ابوظبی به هدف ضربه زنی بر ایران و ورود به دروازه جیوستراتیژیک در حوزه آسیای مرکزی و آسیای جنوبی است.
از سویی هم طالبان افزون بر دشواری های خارجی با دشواری متعدد داخلی نیز رو برو هستند. چنانکه طالبان علاوه بر دشواری های مالی و اقتصادی برخاسته از تعزیرات و تحریم های مالی واقتصادی جهانی که با آن دست و پنجه نرم می کنند و می دانند که فقر و بیکاری مردم را تاگلو فشار می دهد؛ با دشواری های میان گروهی نیز دچار هستند. طالبان تنها در تب و تاب اختلاف شبکۀ حقانی با شاخۀ قندهاری و ملایعقوب فرزند اسامه نمی سوزند؛ بلکه در میان طالبان گروه های متفاوت اند که هرکدام خود را تحت فرمان رهبران خود چون ملاذاکر و ملایعقوب و دیگران حساب می کنند و شماری از آنان مانند گروۀ فصیح الدین باالقاعده را بطۀ تنگاتنگ دارند و شماری هم با گروه های ایغور ترکستان شرقی و حزب اسلامی ازبکستان رابطه دارند. از سویی هم روابط شاخه های طالبان با شبکه های استخباراتی مانند آی اس آی و سپاه پاسداران ایران و شبکه های دیگر اکنون برای این گروه مشکل ساز شده است. این اختلاف ها و رابطه ها طالبان را با چالش هایی روبرو کرده است. این دشواری های طالبان جدا از مشکلاتی است که با شاخه های انشعابی طالبان مانند شاخۀ ملارسول و دیگران دارند. در این میان غیابت ملاهیبت الله رهبر طالبان که در این اواخر یک مقام ارشد طالبان درگفت و گو با سی ان ان – نیوز18 هند مرگ او را تایید کرده است، یک موضوع جنجال برانگیز میان طالبان است که افشای مرگ او به مثابۀ انفجاری گروۀ طالبان را از هم خواهد پاشید.
جال دیده شود که طالبان پس از 24 سال وابستگی های دردناک نظامی و استخباراتی و مالی با پاکستان به چه میزانی قدرت تعامل با این کشور را دارند و رابطۀ خود را در چه سطحی می توانند با آن حفظ کنند. یا اینکه پاکستان به چه میزانی می تواند، باگذشت از افزون خواهی های عمق استراتیژیک و فراتر از آن قدرت تعامل با طالبان را دارد. یا اینکه در صورت افزون خواهی پاکستان آیا طالبان حاضر اند تا به بهای قبول ذلت در زیر لگام آی اس آی حرکت کنند و دست امارت خود را در زیر آسیاب سنگ پاکستان بگذارند. بعید به نظر می رسد که طالبان بررغم وابستگی های پیشین و حتا پسین خود با پاکستان تن به چنین ذلتی بدهند. یاهو