خبر و دیدگاه

سقوط شهرستانها برنامه مشترک حاکمیت وطالبان -بخش دوم

سقوط ها از کجا وچگونه شروع شد؟
در هنگام پهره بدلی طالبان نیکتایی دار به جای طالبان ریشدار در سال 2001 میلادی، ماشین اصلی نظامی وسیاسی طالبان دست نخورده وبدون اندک ریخت وپاش از سوی امریکا، انگلیس وحاکمیت دست نشانده کرزی در پاکستان جابجا شد. ودوسال وقت گرفت که با صرف پولهای باد آورده، ماشین جنگی طالبان تا 2003 بازسازی و به داخل کشور انتقال کند. در آرایش جدید نظامی طالبان قوتهای ناتو و به خصوص انگلیس وامریکا به طور مستقیم درگیر بودند. حتی جنرال اسد درانی رئیس پیشین آی.ای.آی. در چند مصاحبه اش از کمک 500 میلیون دالری حاکمیت های کرزی واحمدزی در سال به طالبان پرده برداشت.
اقدام دوم برای تقویت وبازگشت طالبان به محلات، خلع سلاح تمام مناطق ونیروهای مقاومت بود تا طالبان بدون کدام مشکل جدی بتوانند وارد دهات شوند. همزمان کرزی در حدود سی هزار طالب را به نام انتقال از شمال به زندان کابل رهاکرد و زندانیان رها شده به کمک کرزی وناتو دوباره در شمال جابجا شدند و تعداد دیگر طالبان را از پاکستان وجنوب کشور نیروهای انگلیسی زیر حمایت امریکا به شمال انتقال دادند، این انتقالات انگلیسها آنقدر علنی انجام شد که مردم محل خود شاهد نقل وانتقال طالبان توسط چرخبالهای انگلیسی بودند و وزیر دفاع پیشین امریکا رابرت گیتس، نیز از آن پرده برداشته است.
در یک پروژه ای مشترک رژیم کرزی با پاکستان در زیر حمایت امریکا، تعدادی کثیری از فرماندهان مقاومت وچهره هایی تاثیر گذار سیاسی مخالف طالبان هدف ترورهای زنجیره ای وجمعی قرار گرفتند که استاد ربانی نیز مشمول آن ترورهای نامردانه قرار گرفت. واین در وقع جاده را برای قدرت گیری دوباره طالبان هموار کرد.
در هنگام دوره تسلیمی قسمی از ناتو به ارتش افغانستان در سال های 2013 و2014 توسط غنی احمدزی و تسلیم دهی زندان بگرام به جانب رژیم کرزی، تمام طالبان از زندان رها شده و به شمال فرستاده شدند ودر جرگه بازی دیگر غنی احمدزی، بیش از پنج هزار ازنیروی جنگی طالب از زندان رها و به شمال فرستاده شد.
موازی به اقدامات یاد شده در بالا، تصفیه ارتش وارگانهای امنیتی از عناصر ضد طالب توسط حاکمیت طراز فاشیستی غنی زیر نام اصلاحات! آغاز وانجام پذیرفت. در این اصلاحات؟! تمام ارتش و ارگانهای امنیتی را از نیروهای مقاومت، جنرالان وافسران آموزش دیده نظامی وغیر پشتونها تفصیه کردند وبه جای آنها هواداران پاکستان وطالبان را جابجا کردند، که آخرین نمونه های آن وزیر داخله و رئیس ستاد ارتش غنی است.
شورای امنیت غنی که توسط یک تکنیشن کمپیوتر اداره ورهبری می شود، مسئولیت تعیین وتقرر تمام مسئولان امنیتی ونظامی را در محلات به عهده دارد، که به اسانی توانست طرفداران طالبان را در استانها وشهرستانها جا بجا کند و با تسلیم دهی هر محل نظامی، پستهای امنیتی وشهرستانها مقادیر زیاد اسلحه را به طالبان واگذار کند ودر واقع لشکر جدید پیوسته به طالبان توسط آقای محب به نیابت از غنی مسلح شد.
آخرین برنامه ریزی هم نشست ( غنی، کرزی و حکمتیار) بود که حزب اسلامی زمینه سقوط پایگاه های نظامی را در استانهای تخار، قندز، بغلان، بلخ وپروان مساعد کرد. در واقع برنامه سقوط شهرستانها اینگونه آغاز واجرایی شد و ارگ وطالبان با برنامه منسجم ومشترک بر شمال مسلط شدند و شهرستانها یکی پی دیگر سقوط کرد. و با هر تسلیمی صد ها تن از فرزندان مردم بی خبر از بازیهای پشت پرده تیم فاشیستی کرزی، غنی ، خلیل زاد وحکمتیار به خاک وخون کشیده شدند. تمام پروژه تسلیم دهی از بابتی در شمال متمرکز شد، تا پس از تسلیم دهی قدرت به طالبان در کابل، طالبان با مقاومت جدی در شمال مواجه نشوند.
حال صداهای بلند شده است که مقاومت های پراگنده، خود جوش ونا منظم م مردم را زیر چتر جمهوریت بیاورند و مقاومت را دوباره در زیر ریش غنی قرار دهند وبه نام دفاع از جمهوریت مصادره کرده و دست بسته تسلیم طالبان کنند؛ با این کار در واقع میخواهند حرکت خود جوش مردم در برابر طالبان را در نطفه خفه بسازند. این در حالی است که طالب و ارگ دو سر یک پروژه اند، که برای یک هدف شمشیر می زنند.
اگر واقعا باید مقاومت سامانمند در برابر طالبان صورت گیرد، باید این مقاومت مستقل از رژیم طالبی شکل بگیرد، ستاد خود را داشته باشد و مناطق راکه از تصرف طالبان بیرون می کشد، باید خود حفظ کند و در آن ارگانهای محلی دموکراتیک قدرت را با برپایی انتخابات آزاد ایجاد کند تا وظیفه خدمت رسانی و دفاع بومی از محلات به گونه سامانمند به پیش برده شود. اگر نیروهای مقاومت محلات را از یک دست طالب به دست دیگر آن تسلیم کنند، این در واقع به هدر دادن خون ومبارزه مردم برای آزادی، عدالت وروند دخالت مردم در قدرت است. نه غنی بهتر از طالب است ونه طالب بهتر از غنی. هردو به طور مشترگ به جان ومال وچپاول مردم افتاده اند.
مقاومت باید از حالت محلی وقومی خارج شود و به طور زنجیره در سراسر کشور وصل شود و اهداف سیاسی، فرهنگی وملی مقاومت باید روشن باشد، تا انگیزه برای مبارزه ای هدفمند سیاسی در درون مقاومت ایجاد شود؛ مقاومت میتواند با حفظ استقلال خود با نیروهای ارتش ونیروهای امنیتی برای اهداف مشترک همکاری کند؛ اما نباید در درون آن ادغام واستحاله شود. پیش از همه مقاومت باید فرماندهی سیاسی و نظامی خودرا ایجاد کند، در غیر آن عمر مقاومت پراگنده، بی هدف و بی انگیزه در کوتاه ترین زمان به پایان میرسد. مقاومت پراکنده مردم به هیچ صورت راه به جایی نخواهد برد. صداهایی تجزیه به شمال وجنوب، کنفدریشن وفدریشن سازی، صداهای هایی است که هستی، فرهنگ وحضور سیاسی جامعه تاجیک را بیش از این که است، به مخاطره خواهد انداخت.
پایان

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. نویسنده محترم جریان آغاز سقوط را درست به قلم آورده. یعنی امریکا و انگلیس و پاکستان و کرزی و غنی،.. وغیره همه طی یک برنامه منظم زمینه را برای آمدن طالبان مساعد ساختند. به شهادت رساندن احمد شاه مسعود امریکا داخل افغانستان شد. حاجی عبدالقدیر عضو مقاومت را اول به شهادت رساندند، بعد تعداد دیگر فعالان مقاومت را طور زنجیره ای بشهادت رساندند، تا نوبت رسید به استاد برهان الدین ربانی و باز هم در قتل های زنجیره ای باقیمانده را بشهادت رساندند، تاکه نوبت رسید به جنرال رازق در قندهار . خوب اینکه در قدم اول مقاومت و ساحه زیر نفوذ مقاومت را خلع سلاح نمودند فقط زیر پلان زمینه سازی به آمدن طالبان در آغاز صورت گرفته بود. در جریان هم میان مقاومت گران با تفتین و تشریک مساعی کرزی و خلیلزاد و غنی نفاق و چند پارچگی آورده شد. و خلیلزاد و کرزی و غنی و دیگران مقاومتی هارا با تحدید و تطمیع و تفتین بیچاره و زیر دست خود ساختند. تا حدی مقاومتی را بیچاره ساختند که استاد عطا حاضر شد مظاهره چیان ضد تقلب را خائنین خواند.
    بهر صورت موضع اینجاست که نویسنده محترم از مقاومت بدون قوای نظامی افغانستان سخن میگوید. این یک آرزوی نیک است. ولی بدون شک مقاومت تشکیلات و پول و مهمات کار دارد. بدون هزینه مصارف و بدون سلاح مقاومت علیه طالبان عملی نمیباشد. معلومدار اینکه خلیلزاد بحیث وایسرای امریکا و همکاری انگلیس و شیطنت بوقلمون کرزی و تعصب و خام کلگی و سخت گیری غنی دشوار مینماید که مقاومتی ها میتوانستند ستراتژیک فکر کنند و متوجه آینده شوند و سازمان متشکل و قوی و نیرومند ایجاد نمایند. اصلا” با استفاده از قوت امریکا اجازه ندادند که تشکیلی ایجاد شود. یک روز آقای چکری یکی از کادرهای جمعیت اسلامی نقل کرد که روزی در جائی با استاد ربانی و دیگر کلانهای جمعیت جمع شده بودند تا با هم صحبت نماید. آقای چکری گفت ناگهان دیدیم که خلیلزاد با بادی گارد های خود حاضر شدند. استاد و همه حیران ماندند که خلیلزاد از کجا در اینجا پیدا شد. خلیلزاد در آنجا تحدید آمیز گفت که امریکا اینطور جلسات را خوش ندارد. ما شنیدیم که دوستم را هم با بمهای هوائی ترساندند. و دیگران را به تهمت ناقض حقوق بشر ترساندند. پس واقعا” این بیچاره هائیکه از کوه آمدند و رهبران شان هم به شهادت رسانده شد، ایا توان مقابله با امریکا و و انگلیس و فاشست و شیادی چون خلیلزاد و طالبان نکتائی پوش چون کرزی و غنی و دیگران را از یکتعداد کم تجربه و کم سواد و پیش پای بین میتوان توقع داشت.
    فقط حالا یک را ادر که همه یکجا شده و با بیل و کدال و سوته و تفننک های خود علیه طالبان حمله ببرند. اگر نیم شان کشته شد بدون شک که نیم باقیمانده شان پیروز خواهند شد. پولداران و چوکی داران باید در صف اول باشند. در غیر آن بدون شک پولداران و کلانکار ها اول سر به نست خواهند شد. اما بهتر است که افتخار تاریخی کمائی کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا