رابطه افغانستان و کشورهای منطقه پس از خروج آمریکا
منبع: دکان هرالد
نوشته : نینا گوپال
مترجم : سید جمال اخگر
وقتی امرالله صالح، معاون رییسجمهور و منتقد طالبان، در توییتهای خود میگوید: «ما یک بار نه، بل چندین بار از یک سوراخ گزیده شدیم» حدس زدن اینکه منظورش از«مارها» کیست، کار دشواری نیست.
به همین دلیل هم او در ساعت اولیه پس از امضای توافقنامه کتبی میان اشرف غنی و طالبان در دوحه، اوایل این ماه زبان به انتقاد گشود.
دولت غنی آشکارا می ترسد که کاملا کنار گذاشته شود، زیرا نمیتواند کنترول اوضاع را در افغانستان به دست بگیرد. در نتیجه اقدامات زلمی خلیلزاد، فرستاده ویژه دونلد ترمپ، رییسجمهور سابق ایالات متحده، داوری در مورد سرنوشت افغانستان به چنگ طالبان افتاده است، ممکن است پایان بدی منتظر امرالله صالح باشد – که به سختی از سوءقصد توسط طالبان جان سالم به در برد – و دولتی که به آن خدمت میکند، اما در حومه مجلل دوحه، پایتخت قطر که اعضای بلند پایه طالبان از سال۲۰۱۳ مورد مرحمت و گشاده دستی قطر و امریکا بودهاند، موجی از پیروزی جریان دارد. شش سال پس از آزادی «پنج طالب» بدنام از زندان گوانتانامو و دو سال بعد از آزادی ملاعبدالغنی برادر(رابط اصلی طالبان)، از زندانی در پاکستان و انتقالش به این پناهگاه لوکس که به دستور خلیلزاد (با اصالت افغان) برپا شده، طالبان فقط یک قدم با بازپسگیری کابل فاصله دارند؛ البته به عنوان بخشی از یک دولت موقت و با پیروی از خط مشی «شورای عالی» به سبک ایران با نمایندگانی از تمام اقوام.
اما سوال این است که آیا رییسجمهور غنی و نخبگان سیاسی که در این ۱۹ سال اخیر به شهرت رسیدهاند، فضا – یا قدرت – را به طالبان واگذار میکنند؟ آیا رییسجمهور امریکا، جو بایدن که در مقابل عمل انجامشده به سبک ترمپ قرار گرفته، میداند که ناخواسته مسوولیت چه امضایی را به عهده خواهد گرفت؟ تصرف کابل؟
با توجه به اینکه نیروهای ایتلاف تحت رهبری امریکا بهعنوان بخشی از برنامه مهم خلیلزاد برای کشاندن آنها سر میز مذاکره در ماه سپتامبر، از حمله به طالبان خودداری میکنند، حیطه قدرت رییسجمهور غنی نه تنها فقط محدود به پایتخت شده، بل طالبان تقریبا نیمی از کشور را تحت سیطره خود درآوردهاند.
این همان دستآوردی است که سربازان امریکایی برای پاکسازی روستاها از نیروهای طالبان فرستاده شده بودند، با خود به خانه خواهند برد. آنها در روستاها ریشسفیدانی را ملاقات کردند که تنها چند روز قبل، درجایگاه فرماندهان طالبان با آنها روبرو شده بودند.
این خروج عجیب و غریب با عقبنشینی شوروی از افغانستان در ۱۹۷۷-۷۸ شباهت بسیاری دارد، زمانی که طالبان کلاشینکف به دست به رهبری ملاعمر در پیکپهای تویوتا از مرز افغانستان و پاکستان عبور کرده و پس از گرفتن قندهار، کابل را به تصرف درآوردند.
داوود مرادیان، مدیر انستیتوی مطالعات استراتژیک افغانستان در مصاحبه اخیر خود هشدار داد: «افغانستان سوریه دیگری خواهد شد.»
مرادیان بر این باور است که طالبان امیدوارند «بتوانند شرایطی را که پس از عقبنشینی شوروی زمینه به قدرت رسیدن آنها را فراهم کرده بود، دوباره ایجاد شود.» شرایطی که در آن اتحاد شمال، به ریاست داکتر عبدالله عبدالله (رییس شورای عالی مصالحه ملی) جنبش ضد طالبانی را – منهای رییسجمهور غنی- با هم متحد میکند، امریکا نیروهای خود را به یک چهارم تعداد در سال گذشته کاهش میدهد و طالبان پایتخت را در محاصره میگیرند؛ کابل ممکن است در آستانه یک محاصره طولانیمدت باشد.
جو بایدن، رییسجمهور منتخب ایالات متحده، ارتش و تیم جدید سیاست خارجیاش را به خاطر از دست دادن دستآوردهای استراتژیک ناشی از حضور طولانیمدت ارزیابی خواهد کرد؟ یا اینکه این ریسک را پذیرفته و به پاکستان و ایران اجازه میدهد از در پشت به داخل افغانستان وارد شوند؟
نیروهای امنیتی افغانستان پیوندهای شناختهشدهیی بین طالبان و شبکه حقانی را تحت مدیریت آی.اس.آی پاکستان برملا کرده و به القاعده و دولت اسلامی خراسان که به طور مرتب مسوولیت حملات به غیرنظامیان و اهداف نظامی را بر عهده میگیرند، به عنوان ثبوتی برای وجود پیوند ناگسستنی بین طالبان و نمایندگان آن اشاره کردهاند.
صحبت با طالبان بخشی از ترفند انتخاباتی ترمپ برای اطمینان از خروج ایمن نیروهای امریکا و ناتو بود، اما روند صلح افغانستان نیز بین دولت پیشین و آینده امریکا معلق مانده است. بایدن از جنرال لوید استین؛ دوست قدیمیاش به عنوان وزیر دفاع خود نام برده است، اما در مورد اینکه آیا حکم خلیلزاد دوباره تمدید میشود یا نه، و اگر نشود، آیا وی میتواند در عرض چند هفته باقیمانده طالبان را وادار به توقف خشونت و دستیابی به نتیجۀ نهایی در توافق کند یا خیر، هیچ شفافیتی وجود ندارد.
مقامات افغان که ماهها پیش از این، این ترفند را پیشبینی کرده بودند، هشدار داده بودند که طالبان در تلاش است «تا زمان عقبنشینی نیروهای امریکایی وقتکشی کند، در مذاکرات باقی بماند تا برای خروج نیروهای ایالات متحده ضمانت لازم را فراهم کرده باشد، و پس از از شرایط بهوجود آمده بهره جسته و با توسل به زور در میدان جنگ کنترول کشور را بدست بگیرد.»
هر دو طرف در این باره بحث میکنند که آیا فقه اسلامی – فقه حنفی – باید مرجع حاکمیت باشد، یا قانون اساسی فعلی افغانستان که مترقیتر و همهشمولتر است، به ویژه هنگامی که نوبت به «آزادیهای زنان، اقلیتها، سیستم آموزشی، و همچنین مطبوعات» میرسد؛ و اینکه آیا توافقنامه صلح ایالات متحده و طالبان در ماه فبروی اساس مذاکرات میان دولت و طالبان باشد یا خیر.
رییسجمهور غنی از به کار بردن «امارت اسلامی افغانستان» برای رهبری امروزی طالبان (که به زمانی اشاره دارد که در قدرت بودند) مخالف است؛ زیرا فکر میکند این عنوان به طالبان مشروعیت و برابری مساوی با «دولت جمهوری اسلامی افغانستان» میدهد.
از نظر غنی که طالبان او را قبول ندارند و وی را نیز مانند حامد کرزی «عروسک خیمه شب بازی خارجیها» میدانند، کاملا واضح بود که این امتیاز خلیلزاد -خروج نیروهای خارجی- طعمهیی بود برای کشاندن طالبان سر میز مذاکره؛ امتیازی که اکنون توانایی اردوی ملی افغانستان را برای درهم شکستن شورشیان و تثبیت موقعیت غنی به عنوان رییسجمهور به خطر میاندازد.
هفتهها بعد از آنکه خلیلزاد طالبان را در ماه فبروری وارد بازی کرد، غنی مکنونات قلبی خود را آشکار کرد و گفت آخرین چیزی که میخواست با آن مواجه شود، همان سرنوشت نجیبالله رییسجمهور پیشین بود که توسط طالبان شکنجه و از پایه آویزان شد. این گفتهها -اگر کسی فراموش کرده باشد- یاددآوری از رفتار وحشیانهیی بود که در سال ۱۹۹۶ توده مردم بیخبر با آن مواجه شدند، (و زنان بار آن را به دوش کشیدند) هنگامی که طالبان به استخدام ارتش پاکستان که میخواست افغانستان را به عنوان حیاط خلوتی استراتژیک در برابر هند برای خود امن کند، درآمده بودند.
رهبری کنونی طالبان میگوید که آن زمان، دورهیی بسیار پرفروغ بوده است، اما با کشته شدن تقریبا همه رهبران ارشد و ترور رییسجمهور سابق برهانالدین ربانی در سال ۲۰۱۱ توسط یک بمبگذار انتحاری در آستانه آغاز مذاکرات با طالبان، دیگر اکثرشان نسبت به شبیه نظامیان محتاط عمل میکنند.
حملات از زمان آغاز گفتگوهای بینالافغانی در ۱۲سپتامبر که بمبگذاری در پایگاههای نظامی افغان در هلمند که ۴۰هزار غیرنظامی را مجبور به ترک خانههایشان کرد، بیش از ۳۰۰ بمبگذاری انتحاری و یک حمله تکاندهنده به دانشگاه کابل که منجر به کشتهشدن ۲۴ دانشجو شد را شامل میشود، پرسشهایی بهجا در مورد تعهد آنها به توافق صلح حاصل از مذاکره بهوجود آورده است.
خلیلزاد گفته که توافقنامه سه صفحهیی جدید دوحه رسما «قوانین مذاکرات در مورد نقشه راه سیاسی و آتشبس همهجانبه را تدوین میکند» اما هیچ تعهد کلی برای پایبند ماندن به توقف خشونت وجود ندارد.
اما زنگهای هشدار به صدا درآمدهاند. ناتو هشدار داده که خروج از این کشور قبل از حصول توافق دوامدار، حماقت محض است. وزیر امور خارجه ایالات متحده مایک پمپئو میگوید که عقبنشینی بیشتر «منوط به تضمینهای امنیتی از طرف طالبان» خواهد بود. بیشتر تحلیلگران انتظار دارند که رییسجمهورغنی آتشینمزاج، تیم بایدن را برای بررسی مجدد خروج نیروهای امریکا تحت فشار قرار دهد.
رقابت ناگفته میان او و رقیب سرسختش عبدالله عبدالله در جریان است؛ کسی که خود را چهره قابل قبولتری برای هدایت شورای عالی میداند و با آمادگی گرفتن برای بهدست آوردن کنترول شمال افغانستان در کنار فرماندهان جنگی قدرتمند مانند عبدالرشید دوستم اوزبیک و محمد محقق رهبر هزارهها فقط اوضاع را بیشتر پیچیده میکند.
اگر چیزی بر روی سیاست بایدن در افغانستان تأثیر بگذارد، همین اقدام خروج سریع ارتش ایالات متحده و عدم حفظ تسلط نسبی هرچند حداقلی، بر کشوری با موقعیت استراتژیک است که روسیه و چین به دنبال گسترش نفوذ خود در آن هستند.
اگرچه لازم به یادآوری است که بایدن به عنوان معاون رییسجمهور در مخالفت با اوباما، یکی از رأیدهندگان اصلی عقبنشینی نیروهای امریکایی بود، اما هنوز مشخص نیست که بایدن همچنان بر این عقیده استوار است یا نه.
معمای جدید افغانستان این است: آیا جو بایدن با یکی از بزرگترین چالشهای سیاست خارجی خود روبرو خواهد شد یا دستکم سرعت عقبنشینی را کاهش خواهد داد، یا به توافقنامه فبروری که رییسجمهور غنی مایل است به زبالهدان تاریخ فرستاده شود، همراه با معمار آن، ارج خواهد نهاد؟
تقریبا ۲۰سال پس از آغاز «جنگ جهانی علیه تروریزم» به رهبری ایالات متحده، با آمادگی امریکا برای پایان دادن به طولانیترین جنگ خود، میدان برای به قدرت رسیدن مجدد طالبان در افغانستان و سقوط سریع در دام جنگ داخلی کاملا باز میشود.