خبر و دیدگاه
همگونی سدوزایی ها، محمد زایی ها و طالبان
آقای دانش معاون دوم ریس جمهور، هفته گذشته حکومت های سدوزایی ومحمد زایی را در روح، ماهیت و محتوا مشابه با طالبان معرفی نمود. بیان قابل بحث استاد دانش توهین نه بلکه تحلیل و اظهار نظر مبتنی بر استدلال و استناد میباشد. پاسخ آن نیز نقد منطقی میباشد و نه تکبر و برآشفتگی …
همچو نگرشهای مسبوق به سابقه توسط رجال شاخص، باید باعث پرسش و پژوهش گردد؛ نه طپایش و رزمایش!
درست است که نقش عوامل متعدد در بوجود آمدن یک پدیده را باید در نظر گرفت ولی عامل اصلی سیه روزی های فعلی و دوصد سال اخیر کشور، هیئت و طبقه حاکمه دو قرن گذشته میباشد. خدمات اندک؛ وظیفه حتمی حکومت و نا قابل برای بزرگ نمایی میباشند. دهه دموکراسی نیم بند و نسبتاً خوب؛ مرحله نادر و استثنایی، و واقعیت نادر واستثنایی به مفهوم و مثابه عدم میباشد (النادر کالمعدوم). مرحله یا افراد خادم کمیاب و غیر متداول بوده و آنرا واقعیت غالب و فراگیر جا زدن و یا پنداشتن؛ به قول اندیشمندان نشانه کم عقلی میباشد.
امنیت داخلی دوره طالبانی، ولی اسارت طالبان و افغانستان در چنگال جنرالهای پاکستانی و استخبارات سعودی و امریکایی؛ در برابری قیمتی که پرداخت شد پشیزی ارزش ندارد.
فرقهای سه اردوگاه
موارد افتراق ظاهری، فرعی و جزیی بوده است. چنانچه یکی در سنتگرایی، دیگری در تجدد مآبی و غربزدگی و سومی در دینگرایی وقشری گری افراط میکنند. از آنجای که به فرموده حکما «جاهل یا در حالت افراط است و یا تفریط»
فرقها در افراد و ابزار بوده و نه در ماهیت و محتوا. چنانچه جمهوریت کودتایی و مادام العمر، سرکوب پارلمان و آزادی های قبلی، در دام کمونیستها گرفتار شدن و زمینه برای کابوس هفت ثور مهیا کردن و ثمره ی برازنده نداشتن، فرق های فردی و فرعی جمهوریت با سلطنت و امارت را نشان میدهد.
انحصار طلبی، فقر، فساد و وابستگی، فقدان پایگاه مردمی، منازعات داخلی و تنش های خارجی ره آورد محسوس این حاکمیت ها بوده است.
اشترکات سه اردوگاه:
در اکثر موارد بر سر کار آمدن و بر گرده مردم سوار شدن در اثر زور و توطئه های خارجی، نقش تعیین کننده انگلیسها در هر سه اردوگاه، توسل به استبداد و سرکوب، کم دانشی و نبود شخصیتهای علمی، فرهنگی و سیاسی برازنده، تلفیق بد ترکیب قبیله گرایی و غربزدگی بعد از دوره امانی (چنانچه عنان طالبان در دست افراد سیکولر و غیر مذهبی و غربی میباشد)، عدم توشیح و اجازه ندادن به فعالیت های قانونی احزاب سیاسی، تسلیم پذیری ظاهرخان در برابر انحصار طلبان هیئت حاکمه و تغافل و تسامح با طراحان کودتای ۲۶ سرطان ولی شکنجه های وحشتناک و کوته قلفی و قتلهای بدون محکمه سایرین، نیست و نابود و زندانی کردن افراد وخانواده های مظنونین به صرف یک بدگمانی بدون سند و شاهد، (مثل حبس مرحوم وزیر عبدالرحیم خان صافی و شهادت دانشمند بزرگ میر علی اصغر شعاع و…)؛ آسانگیری داوود خان با سردار ولی ها و سخت گیری مفرط بالای دیگران و صدها مثال دیگر معقولیت سخنان دانش مبنی بر «مشابهت روح و محتوای حکومت های دو صد سال گذشته با امارت استبدادی و وابسته طالبانی» را به رخ میکشاند.
مستوره خانم، همسر قدیرنورستانی وزیر داخله داوود خان برایم گفت: «بدنبال پیروزی کودتای ۲۶ سرطان برای اعضای خاندان سلطنتی تحت نظارت در خانه ما از رستوران خیبر غذا فرستاده میشد».
نتیجه هر سه حاکمیت ضعف مادی و فرهنگی، عقب ماندگی، شقاق قومی، قرض های خارجی، انتساب به یک ولایت و طبقه، وابستگی قبلی و فعلی… شواهد ناکامی و وجوهات مشترک حکومت های استبدادی گذشته با حاکمیت طالبانی می باشد.
طالبان خانم های بدون محرم در بیرون را به صورت من درآورد شلاق میزدند ولی خود هزاران زن را به زور به همسری میگرفتند. تزویج بدون رضایت یک خانم حرام بوده و «اسلام سچه طالبان» با «اسلام سچه» از این قبیل فرق ها زیاد دارد.
«دختر گرفتن» و «دختر ندادن» از وجوهات مشترک دیگر این حکومت های تبعیض پسند میباشد.
به قول مارتین لوتر کینگ کشیش سیاهپوست و مبارز نهضت حقوق شهروندی امریکا:
«I want the white man to be my brother
!not my brother in law؛
میخواهم که مرد سفید پوست برادر من باشند، نه شوهر خواهر من!»
وجوهات مشترک باطنی سه نظام چنان وحشتناک است که وقت در آیینه تحلیل و تبیین انعکاس می یابد تعدادی را بر آشفته میسازد.
بیهوده نیست که در سالهای حاکمیت طالبان تعبیر طنز آمیز «طالبان بی تنبان» در وصف خلیلزاد گونه ها در نشریه ارزشمند «امید» متداول بود.
آقای دانش همه افراد قوم برادر و برابر پشتون ما را در قبال جرایم طبقه حاکمه مقصر قلمداد نکرده است. پس با توجه به اصل حقوقی «تاوقت مستقیما مورد اتهام قرار نگرفته ایی از خود دفاع نکن» آن اظهار نظر را نباید عمومی برداشت نمود.
ضمناً استاد دانش نتنها در جنگهای داخلی شرکت نداشته بلکه از آن دوری نموده بود.
اگر بیشتر اعضای دفتر دانش از اعضای یک قوم میباشد نقطه ضعف است، هر چند این افراد دارای تحصیل و تخصص میباشند. در یک چشم انداز فراگیر این گزینش، ضعف عکس العملی بوده و در برابر انحصار گری دو قرنه مخصوصا در سطح زعامت ها و وزارت ها و ریاست های قبیلوی اصلاً قابل مقایسه نیست.
و آنگهی در یک سیستم ریاستی متمرکز و دیکته شده توسط امریکا، معاون دوم چه صلاحیت دارد که اعوان و انصارش داشته باشند؟! از کم صلاحیت ترین مقامات در کابینه، معاونیت میباشد.
لازم به تذکر است که در کشورهای پیشرفته برای محرومان جامعه اصل «تبعیض مثبت» یا «Affairmative Action» را اجرا میکنند تا تبعیضات و بی عدالتی های قبلی تعدیل یابد.
سال گذشته حکمتیار از کثرت جنرال های پنجشیر شکوه میکرد ولی خود را به بیخبری زده و یا آگاهی ندارد که بداند وقت پدر قهرمان ملی (احمد شاه مسعود) از هم صنفی اش ظاهر خان مطالبه ترفیع نمود ظاهر خان برایش گفت: «پنجشیری! برای تو همین منصب کفایت میکند»!!
چه تکاندهنده و آموزنده است که بعدها فرمانده مسعود قوی ترین و مردمی ترین نظامی تاریخ معاصر افغانستان گردید. به تعبیر قرآن کریم: «عبرت بگیرید ای صاحبان بینش و بصیرت!!»
این در حالیست که وزرای دفاع و سایر اراکین و روسای هم تبار نیز نتوانستند جلو حمله ی بخش دیگری هم تباران بر سلطنت و جمهوریت را بگیرند! به قول معروف «چاه کن خودش به چاه است». این است نتیجه تقدم روابط قبیلوی بر ضوابط علمی و اخلاقی!
مبرهن ومشهود است که طالبان نیز همچو انحصار گرایی و یکه تازی را در پیش گرفته و این رویکرد ضد اسلامی، در نهایت باعث شکست شان میگردد.
باید در نظر داشت که در حدود دو و نیم قرن قبل ازبک ها و ایرانی ها حملات شدیدی علیه پشتونهای مظلوم روا داشته و از این وقایع تلخ نیز باید یادآوری و درس آموزی نمود. متأسفانه «دنیا محل تکرار امور است». محروم نگهداشتن ویا مجازات نمودن پشتونها، هزاره ها، ازبک ها… به خاطر جرایم دیگران و متقدمان در ذهن قبیلوی و نه دینی و حقوق بشری قابل توجیه است. بر عقلا و آزادگان همه اقوام لازم است که خود را از این چرخه خشونت عکسالعملی رهایی بخشند. به تعبیر قرآن کریم با «گشودن صفحه جدید» اعتماد سازی نموده و نگذارند متعصبین کور زمام اقوام را بدست گیرند.
امثال بنده با تأکید بر اسلام و افغانستان و سایری مشترکات همیشه در گذشته از مباحث حاد و حساس قومی و مذهبی اجتناب نموده ایم. ولی با توجه به حملات و داغ شدن این مباحث و اتهامات مذهبی گلبدین گونه ها و برای زدودن سؤتفاهم و افزودن حسن تفاهم، بعد از این دست به قلم خواهیم شد. برداشت های خود را با هموطنان عزیز و دردمند در میان گذاشته و به قول اندیشمندی «میخواهم سخنی بشنوم که کام امرا تلخ نماید، خوابم را برهم بزند و اساسات فکری امرا به چالش بکشاند». امیدواریم دوستان آگاه، ما را از نقد و نظر شان بهرمند ساخته و احساس فوق را برای ما ایجاد نمایند.
در نوشته بعدی اظهارات اخیر و مرتبط گلبدین را مورد بحث مختصر قرار خواهم داد. ولی عجالتا از گلبدین و همفکرانش خواهش میکنیم تا در مورد اتهامات اش مبنی بر: قبله بودن قم و نجف و موروثی بودن امامت اهلبیت نزد شیعیان و اینکه سرور دانش دارای تابعیت ایرانی است دلایل و اسناد شان را بیان کنند تا این مذهب را ترک و حتی باطل اعلام نماییم.
در افغانستان شعارها اسلامی ولی روح رفتار ها خود محورانه و قوم پرستانه است. چنانچه گلبدینی محصل سال اول و جوان، قبل از هفت ثور نیز ریاست استاد پوهنتون شهید ربانی دانشمند و سالخورده تر از خودش را نپذیرفت و حتی کنار نیامد ولی با امین، نجیب، تنی، جنرال رفیع و داکتر اشرف غنی تفاهم و سازش نمود. نجیب مارکسیست در اواخر عمر برای استمرار استبداد قبیلوی به گلبدینی ظاهراً خداپرست و باطنا خود پرست نوشت: «شما را به حیث برادر بزرگ در حکومت قبول داریم لذا هر مقام و پستی را که میخواهید انتخاب کنید». (عظیمی-۵۴۷:۱۱۲)
دوای اصلی دردها از جمله بیماری قوم پرستی جامعه ما، خداپرستی و لوازم آن مثل اخلاق گرایی و شایسته سالاری میباشد.
خداوند حکیم در سوره حجرات آیه ۱۳ میفرماید: «ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و ملت ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. بی تردید گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست. یقیناً خدا دانا و آگاه است».
«معرفت» (لتعارفوا- برای شناخت) در این آیت نجات بخش قرآن کریم، به معنی «شناخت توأم با پذیرش اقوام و قبایل» میباشد. همان اصل مترقیانه که در محافل متجددین تحت عنوان «هم پذیری» مقبول افتاده است. پیامبر عالیقدر و «امت پروری اسلام» میفرمایند: «مردم مثل دندانه های شانه با یکدیگر برابرند». بنابرین نوع انسان دارای کرامت بوده و ملاک و اصالت قایل شدن بر اکثریت، قومیت، جنسیت، زبان، موقف طبقاتی و اقتصادی با جهانبینی توحیدی و متعالی بیگانه است.
مطابق آیات و روایات دینی برتری در قدم اول بر اساس حقانیت، تقوا، تعقل، ،دانش و بینش، مجاهدت در راه خدا، سبقت در ایمان، اخلاق خانوادگی نفع رسانی به مردم، حسن معامله و توانمندیهای بشری و مدنی و امور از قبیل گفتار نیکو و در مرحله بعدی نسب و ریشه خانوادگی میباشد. اصالت خانوادگی نیز اعتبارش را از ارزشهای اولیه گرفته و در نگرش خطرناک و خانمانسوز قبیلوی، قومیت و زبان اصلی و سایری صفات متعالی دومی و فرعی میباشند. این طرز دید در بین اقوام مختلف قربانی گرفته و جنگهای وحشتناک منطقوی و جهانی را باعث شده است. هر کسی ذره تعصب قومی و عقده خود بزرگ بینی داشته و خود را برتر از دیگران بداند بنا براین دو فرموده رسول خدا در روز قیامت به عنوان «عرب جاهلی» برانگیخته شده و «بد ترین انسان کسی است که خود را بهترین انسان میداند». از لحاظ روانی انسان تکبر نمیورزد مگر به علت ضعف که در نفس خود احساس میکند.
این همه فاصله ها و فضیحت ها به خاطر این است که از خداپرستی فاصله گرفته و خود پرستی و قوم پرستی را پیشه نموده ایم.
رقص مرگ و قطع سینه ها جنایات بسیار بزرگ بود همانطوری که تبعیضات، قین و فانه، کشتار به صرف سؤظن، چشم کور کردنها، کشتارهای خانوادگی و خانمانسوز در اثر ریاست طلبی ها و اودرزادگیها که آخرین اش بین ظاهر شاه و سردار داوود کشور را به بحران های پیهم سوق داد نیز تجربه مکرر، ملال آور و مستند دوصد سال گذشته میباشد.
از امثال استاددانش در تمامی اقوام تمنا میگردد تا تلخی های گذشته را برای درس آموزی و شهروند پروری بیان نمایند. تا باشد که در تاریخ نه صرفا رویدادهای تلخ بلکه روحیات و رفتارهای زهرناک را نیز شناسایی نموده و فردای سالم و صمیمانه پی ریزی نماییم.
شخص با دنیای از دردمندی برایم گفت که چگونه حکومت شاهی به خاطر محافظت از زنان خاندان سلطنتی او را عقیم ساخت!!!
سلیمان لایق دلیل چپگرایی اش را چنین اظهار داشت: «استبداد در حدی بود که اگر کسی از جمهوریت دفاع میکرد خودش زندانی و فرزندانش از تحصیل محروم میشدند حالانکه این یک تقاضای عادی بود».
ظاهر خان به حقوقدان و دانشمند ارزشمند کشور شهید سیدابراهیم عالمشاهی شیعه گفت: «اگر به خاطر چند نفر متعصب نمیبود من شما را به حیث صدراعظم انتخاب میکردم». هیئت حاکمه ستم پیشه در لابلای همین خطوط قابل شناسایی است. هیئت و طبقه حاکمه که توسط همگونهای شان ضایع و زدوده شدند!
شرح این هجران و این خون جگر
این زمان بگذار تا وقت دگر
بماند اینکه شخص صالح در یک سیستم فاسد کار آیی نداشته و به قول شهید میوندوال:
کلید مملکت بر ما سپردند
امورش را به دست ما ندادند
اخیرا ویدیوی از احمد شاه مسعود این خار چشم امریکا و سعودی انتشار یافت که دردمندانه میگوید: «به عوض اینکه نماینده های طالبان با نمایندگان ما مذاکره کنند امریکایی ها و سعودی ها از طرف آنان با نمایندگان ما مذاکره میکنند! این ها صدقه نام طالب شوند. جلوی اینها نیز در دست دشمنان اسلام (امریکا و سعودی) میباشد!»
این یعنی همانندی باطنی دیگر در رابطه با اینکه کلید نزد طالب و امور تحت فرمان اربابان قرار دارد…
مسوول این نا بخردیها تک تک افراد یک قوم نیست که افراد، آنرا توهین به همه تلقی نمایند. بلکه در قدم اول سران و نخبگان طبقه حاکمه و صفوف شان میباشند که وابستگی ها و نه شایستگی ها ملاک شان بوده است. در قدم دوم هر آنکه از آن سیاست ها دفاع و یا در برابر آن سکوت نماید شریک در تقصیرات آنان میباشد. همانهایی که یکه تازی های شان کشور را در صف مقدم فساد، فقر، وابستگی و منازعات داخلی وخارجی قرار داد و خودشان و دیگران را نیز آواره و ستمدیده ساخت. اصولاً هر مجموعه که صلاحیت بیشتر دارد مسوولیت بیشتر داشته و در ناکامی ها مقصرین باید جبران نمایند.
ارزش کار ها بستگی به نتایج آن دارد.
گلبدین این متخصص کودتاهای ناکام، مروج قوم گرایی و مدافع قوم ستیزی، اجیر نظام های بدنام چون سعودی… از خشونت های پنجاه ساله خود چه نتیجه غیر از تجرید، شومی و اشتهار به قصاب کابل بودن کسب کرد؟
ازبک و پشتون و تاجک فرقه سازی کرده ایی
با کتاب و مکتب اسلام بازی کرده ایی
رنگ رنگ کسب وقار و سر فرازی کرده ایی
تا مقامات ولایت پا درازی کرده ایی
می رسد روزی که دعوای نبوت می کنی
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی
برخلاف گزافه گویی اخیر گلبدین، توسعه طلبی های نظامی در دهلی و اصفهان در درازمدت نه باعث عظمت بلکه مزاحمت کشور گردید. تدبیر ایجاب میکرد که به جای تسخیر دهلی و اصفهان، ویا سفر شش ماهه سیاسی تفریحی و خود باختگی امانی در برابر غرب و ترویج غربزدگی و نه شناخت علمی و فلسفی غرب…، در داخل ایجاد ثبات، نظم، عدالت و امنیت را اولویت قرار میدادند. فرزندان و نزدیکان و نوادگان خود را تربیت میکردند تا در پرتو دین و دانش به جای تبعید و کشتار خانوادگی و جمعی برای تصاحب قدرت؛ صله رحم، عمران و ملت سازی را اولویت میدادند.
به قول ابن خلدون «اقوام در بعضی صفات ممتاز و در بعضی خصوصیات مشهورند.» (ممتاز در صفات خوب و مشهور در خصوصیات بد).
در تاریخ تمامی اقوام صفحات تاریک و روشن قرار دارد.
پرداختن واقع بینانه و منقدانه تکرار صفحات تاریک را تقلیل میبخشد. قرآن کریم فقط مجموعه اجتماعی «امت» را مطلوب اعلام مینماید و آن نیز در پرتو مزین شدن به صفات متعالی که قابل دسترس توسط همه اقوام و اقشار میباشد و نه در انحصار یک قوم و قبیله: «شما (مسلمانان حقیقی) نیکوترین امتی هستید که پدیدار گشتهاید (برای اصلاح بشر، که مردم را) به نیکوکاری امر میکنید و از بدکاری باز میدارید و ایمان به خدا دارید…».
اولتر از همه نظام شاهی متضاد با تعالیم اسلام و بینش های مترقیانه میباشد.
امثال گلبدین و مدافعان نظام های ستمشاهی در قسمت آیه ۳۴ سوره نمل در مورد «کارنامه پادشاهان» در قرآن کریم چه پاسخ دارند:
«گفت: پادشاهان هنگامی که وارد منطقه آبادی شوند آن را به فساد و تباهی میکشند، و عزیزان آنجا را ذلیل میکنند؛ (بلی) کار آنان همینگونه است!»
مگر سرنگونی شاه ستمگر اصفهان چه ثمره فرهنگی و تمدنی داشت که گلبدین به آن مینازد؟! واقعیت این استکه در طول تاریخ، نظام موروثی شاهی عادل وجود نداشته و «انوشیروان عادل» نیز دروغ مشهور است.
ایکاش زمامداران دوصد سال اخیر یک پشتون نجیب و دارای سبک زندگی و رهبری اسلامی میبودند.
در سبک رهبری قبیله ایی نتنها امثال عبدالخالق قاتل نادر شاه، بلکه خاندان اش سرکوب شده و قوم و همفکران اش نیز مورد تعذیب و تبعیض قرار میگیرند.
طالبان جنگ افروز نیز با تصفیه و قتل عام و تهدید اقوام دیگر به اخراج از افغانستان، نشان دادند که فرزندان اصلی عبدالرحمن خونخوار و هاشم جلاد بوده و با اسلام عقلانی و رحمانی بسیار فاصله دارند.
این در حالیست که مطابق رهنمود قرآنی «فردیت در جرم» مطرح بوده و به فرموده خداوند حکیم: «بار گناه یک فرد را فرد دیگری بر نمیدارد». در پرتو آیت مذکور زورگویان قبیلوی اگر مسلمان استند به خاطر اتهام انتساب موهوم به چنگیز و هلاکو باید پشیمان شده و توبه نمایند. جاهل تر افرادی اند که این نابخردیها را به پای اسلام ریخته و شعار دین ستیزی سر میدهند!
شعار انتخاباتی خانم یون «اسلامیت، افغانیت و انسانیت» بود. از این «انسان مسلمان افغان» میپرسیم که نفرت پراکنی، تقبیح و نسبت دادن مردم فعلی هزاره کشور به جنایات قبلی چنگیز و هلاکو با کدام یک از شعار های سه گانه تان قابل دفاع و توجیه میباشد؟!
اگر دلیل و توجیه ندارید برای تان تبریک میگوییم زیرا شما خواهر نا مهربان یک «فاشیست» استید!
لازم بیاد آوریستکه سخنان استاد دانش بیان روح واحد طالبان با دو سلسله و قبیله شاهی بود و نه عموم قوم پشتون.
پشتونها نیز قربانی ستم، وابستگی و توسعه طلبی و بی تدبیری حکومت های سدوزایی، محمد زایی و طالبان قرار گرفته اند.
به گلبدین گونه ها سفارش میکنیم سیاست یک بام و دو هوا و برخوردهای دوگانه را کنار گذاشته و جواب دهند که چه دلایلی عقلی و شرعی یک فرمانده نظامی را که در رکاب نادر افشار
(پادشاه تجاوزکار و خونخوار ایرانی) میجنگید «بابای ملت» میسازد و شخص اکادمیک وخوشنام چون استاد دانش را که کارنامه اش در ایران و افغانستان و سوریه تحصیل، تألیف، تدریس، ترجمه، قلم زنی در نشرات مختلف و امامت جماعت با مأمومیت امثال داکتر ولایتی وزیر خارجه ایران است مزدور امام خمینی قلمداد میکند؟!
چرا شخصیتهای چون استاد نجیب مایل هروی مولف، منقد، محقق و شارح مثنوی مولوی نوکر آخوند های ایران جا زده میشود. ولی از داکتر خلیلزاد سفیر و فرستاده خاص و جاده صاف کن امریکای جهانخوار؛ به حیث ارباب و پادشاه ساز افغانستان تکریم میگردد؟!
همان مایل هروی که وقت پروفیسر حامد الگار امریکایی را در دفتر کارش در دانشگاه برکلی کالیفرنیا ملاقات کردم کتاب استاد مایل هروی را بالای میزش داشته و از ایشان تحسین خاص نمود.
حامدالگار شرق شناس بزرگ و استاد علوم سیاسی به ده زبان آشنایی عمیق داشته و مدتهاست اسلام را برگزیده است.
امثال گلبدین و خانم یون با تهمت و تهدید به «تکرار تاریخ»، به جای استدلال؛ عمق ضعف، ترس و نفرت شانرا برملا ساختند. باید بر زخمها مرهم گذاشته و به تعبیر قرآن کریم دعوت به حکمت، نصیحت و بحث منطقی نیکو نماییم. نه اینکه تند روی را تشدید واز عملکردهای شاهان نکوهیده در آیت قرآنی فوق و صفحات تاریک تاریخ دفاع سطحی و سخیف نماییم.
ممکن است گفتار استاد دانش و نوشتار بنده، ناقص و یا غلط باشد. قضاوت دقیق در فضای مناظره و نقادی دوطرفه و مفصل به اثبات خواهد رسید. نه با پیشداوری و تقدیس و تنزیه حکمرانان و تقبیح منتقدان. فعالین سیاسی-فرهنگی جامعه ما باید از بیماری مهلک «کوری خود بینای مردم بودن» خویشتن را برهانند. اول باید از خود و منسوبین خویش نقد نماییم نه اینکه کاسه وکوزه را بالای دیگران شکستانده و جرایم خودی را کمرنگ و دیگری را پررنگ سازیم . باید متوجه بود که شگرد انتقاد از خود به منظور گرفتن نتیجه مطلوب نیز فریبنده است.
بنده از قول مورخ معاصر مرحوم داکتر حق شناس مستقیماً و از قول قهرمان ملی غیر مستقیم در نقد و نفی عملکردهای جمع از هم تباران و همشهری های شان مطالب کوبنده شنیدم که بیان آن در همین حد کافی و برای سایر اقوام آموزنده میباشد. این «خود انتقادی» نتنها از ارزش انسانها و جریان ها نمی کاهد بلکه آنرا می افزاید.
تاریخ را باید بازنگری و تحلیل نمود برای اینکه آن را طبقه حاکمه نوشته و تاریخ تطهیرشده، تاریخ آلوده است…
اگر جنایات و سرکوبگری های گذشته تأثیر گذار میبود امروز ما شاهد این همه حساسیت ها و خصومت ها نمی بودیم. مقاومت ها و سد شکنی ها سیر فزاینده نمیداشت. چنانچه در بحبوحه همین جدال های اخیر مهدی جعفری نابغه ده ساله و شمسیه علیزاده برنده بالاترین نمره کانکور امسال و برنده اکثری بلند ترین ده نمره کانکور در سالیان متمادی و اولین برنده المپیک افغانستان و…از مردم زحمت کش هزاره میباشند.
خوشبختانه اکثریت عریزان پشتون ما با امثال گلبدین و خانم یون همنوایی نشان ندادند. نخبگان منزوی؛ این عوامی از خواص، از طریق دین و دانش نتوانستند حمایت مردمی کسب کنند. لذا برای ارضای عطش ریاست طلبی شان از سلاح قدیمی قوم و زبان و مذهب استفاده میکنند تا توده هارا قربانی هوسهای خود سازند.
نابسامانیهای طولانی، ناکامی سیاستهای قبلی را اثبات نموده و باییستی طرح نو درانداخت.
برای درک زشتی تبعیض و ستم برای ما افغانهای خارج چقدر تلخ و مصیبت بار است که توسط دولت های میزبان خویش مورد اجحاف و اجبار قرار بگیریم!!
هموطنان گرامی میدانند که «ملت وامت و همدل بودن» متعالی و راهگشا است و نه اصالت قایل شدن بر «قومیت و همزبانی». طبیعی است که با بیماران خاک و خون پرست، روند ملت سازی و امت پروری به تأخیر میافتد.
در برابر سخنان آقای دانش؛ گلبدین، خانم یون و چند تنی دیگر عکسالعمل افراطی و احساسی نشان دادند. تعداد دیگر نیز به این هموطنان ما تندی و بی ادبی نموده اند. اختلاف نظر یا باید حل و یا تحمل گردیده و به مشترکات باییستی تکیه نماییم.
به هتاکان سفارش میگردد که به جای توهین به تنویر پرداخته و از حلقه شوم خشونت و تندی خود را خارج نمایند.
به خصوص که هموطنان ما از جمله هزاره ها در زمینه های علمی، فرهنگی و رسانه ایی برجسته بوده و اکثراً پاسخ های منطقی نیز ارایه کرده اند.
البته که این رشد و تعالی فزاینده لایق حمایت و موجب سعادت همگانیست.
مکالمه تلیفونی ریس جمهور کشور و ارسال تبریکیه توسط حبیب الرحمن حکمتیار به شمسیه علیزاده برنده بالاترین نمره کانکور امسال قابل تحسین و امید آفرین میباشد.
وسعت نظر و همپذیری دورنمای فروزان را برای همه اقوام با هم برادر و برابر افغانستان نوید میدهد.
در غیر این صورت همیشه طالب و نه مطلوب باقی خواهیم ماند.
بیزاری از استبداد و انحصار طلبی و گردش و انتشار مقامات و امکانات در بین شایستگان جامعه راه حل میباشد.
این نوع جهتگیری ما را از حلقه شوم و عکس العملی نجات داده و باعث پیشرفت، پاکیزگی، اعتماد سازی و پایداری جامعه میگردد.